فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
378-357
حوزههای تخصصی:
در مقاله پیش رو می خواهم این پرسش ها را بررسی کنم که اختلاف نظر معقول در علم، چه ویژگی ها و توجیهاتی می تواند داشته باشد؟ دلایل توجیه اختلاف نظر معقول در علم چه ارتباطی با دلایل توجیه اختلاف نظر معقول در معرفت شناسی اختلاف نظر، به خصوص معرفت شناسی اختلاف نظر دینی، دارد؟ در این راستا، به صورت خاص، روی دیدگاه های دو فیلسوف علم نامدار نیمه دوم قرن بیستم، یعنی توماس کوهن و پل فایرابند متمرکز می شوم. از نظر من، تلقی های این دو فیلسوف در مورد اختلاف نظر معقول در علم، می تواند مثال های قابل تامل و انضمامی باشند از رویکرد های عمده در معرفت شناسی اختلاف نظر (دینی)، که در آنها سعی می شود اختلاف نظر معقول را توجیه کنند. نشان می دهم که تلقی کوهن از اختلاف نظر در علم، می تواند درک شهودی ما از اختلاف نظر معقول در معرفت شناسی را بهبود ببخشد؛ همچنین، استدلالی اقامه خواهم کرد که برابر مفاد آن، تلقی تکثرگرایانه فایرابند از اختلاف نظر معقول را با چالشی (معرفتی) روبه رو می کند که از خود اختلاف نظر سرچشمه می گیرد.
«زن شدن» به مثابه «انکشاف خدا» در الهیات پسامسیحی مری دیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهیات فمینیستی در اصلی ترین قسم خود متعهد به انجام الهیات با هدف خاص توانمندسازی و رهایی بخشی زنان است. رویکرد فمینیست های الهی دان در خصوص ظرفیت مسیحیت رایج برای تأمین این ادعا در سه دسته انقلابی، اصلاح طلب و بازسازی گرا گنجانده می شود. مری دیلی الهی دان فمینیست انقلابی است که با اعتقاد به جنسیت نگریِ غیرقابل اصلاح مسیحیت سنتی، به شالوده شکنی آن پرداخته و با روشی که آن را «فراروی» می نامد از ارکان اصلی آن مانند خدای پدر، مسیح شناسی، آموزه هبوط و نهاد کلیسا عبور کرده و در الهیاتی پسامسیحی به بیان ایده های اصلی خود می پردازد. محورهای اصلی الهیات او گاهی تصریحی و گاهی در خلال عبارات او آمده است. در این مقاله با روش تفسیر تحلیلی متن محور به بررسی ایده های مهم دیلی در الهیات پسامسیحی او پرداخته می شود. این ایده ها عبارت اند از غایت، ایمان، آزادی، اخلاق و خواهری، که دیلی مسیر تحقق همۀ آنها را «زن شدن» معرفی می کند. برای فهم زن شدن از منظر دیلی باید آن را در تناظر با «خدای فعل» فهمید. خدای فعلْ بودن و هست-ن است که واقعیت غایی است و پویایی دائمی دارد. زنان نیز دارای نوعی هستا-یی اند که توان مشارکت وجودی و شهود پویای هست-ن را دارند و حاصل این مشارکتْ تحقق «فراوجود» زنانه است. بن مایه اصلی زن شدن خواست درونی زنان برای تعالی و استعلای خود است و نوعی جدید از انکشاف خدا را محقق می کند که دیلی آن را تجلی ثانی می نامد.
هستی شناسی «جامعه»؛ مستنبط از هستی شناسی کمّ منفصل (با تأکید بر مقایسه آراء آیت الله مصباح یزدی و علامه طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش از وجود جامعه مبتنی بر اندیشه های فلسفی مختلف، پاسخ های متنوعی می یابد. در این مقاله مبتنی بر تبیین حکمی کمّ منفصل(عدد) در صدد پاسخ به این پرسشیم. داده های مقاله با روش اسنادی جمع آوری شده و تحلیل داده ها، مبتنی بر روش قیاسی-برهانی است. آیت الله مصباح عدد را در زمره معقولات ثانویه فلسفی می داند که وجود خارجی ندارد و علامه طباطبایی عدد را در زمره اعراض و مفاهیم ماهوی می داند. رویکرد علامه در قبال کمّ منفصل، مسیری برای اثبات وجود حقیقی جامعه خواهد گشود؛ چه آن که ایشان معتقد به وجود خارجی عدد است و لذا مبتنی بر نظر ایشان، جمع افراد در خارج منتهی به وجود حقیقی جدیدی می شود که بر پایه تعداد آن جمع هویت می یابد. اما مبتنی بر رویکرد آیت الله مصباح یزدی در قبال عدد، وجود جامعه از یک امر ذهنی فراتر نمی رود. تحلیل حکمی از عدد اگرچه برای هستی شناسی جامعه راه گشاست، اما ظرفیت آن برای پاسخ به بسیاری از موضوعات جامعه شناختی محدود است و لذا این مدخل فلسفی در کنار سایر مداخل فلسفی می تواند نظریه حکمی جامع الاطرافی در هستی شناسی اجتماعی رقم زند.
امکان سنجی و نوع شناخت خداوند با نگاه تطبیقی در تفسیر المیزان و مفاتیح الغیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
109 - 129
حوزههای تخصصی:
بی تردید یکی از مهم ترین مباحث فلسفی و کلامی، بحث در باره خداوند است ولی بدون فهم چگونگی شناخت، شناخت خداوند غیر ممکن خواهد بود؛ امروزه به دلیل اختلاف میان مذاهب اسلامی، بهترین دفاع از حق، کشف نقاط اشتراک و افتراق و تبیین درست دیدگاه فریقین در آیات قرآن کریم است. پژوهش حاضر که بر روش توصیف و تحلیل با مطالعه و بررسی دو تفسیر المیزان و مفاتیح الغیب استوار است دیدگاه و آراء دو مفسر برجسته – علامه طباطبایی و فخررازی – را از دو مذهب شیعه و سنّی در باره «امکان شناخت ذات خداوند» مورد بررسی قرار داده است؛ لذا برای واکاوی مسأله اصلی، نکات دیگری نیز بررسی شد که مثلاً هر کدام از دو مفسر نوع شناختی که از خداوند ارائه داده اند کدام یک از شناخت های فطری، عقلی، نقلی، شهودی و حسی است؟ نتیجه اینکه علامه طباطبایی برخلاف دیدگاه فخررازی بر ناممکن بودن شناخت کامل خداوند اذعان دارد، حصر شناخت عقلی و نادیده گرفتن علم حضوری و شهودی مهم ترین وجه تمایز دیدگاه فخررازی با علامه است؛ دیدگاه علامه طباطبایی در تحلیل مسأله، منسجم تر است و تعارض ندارد.
مبانی علم سنجی در علوم انسانی و ضرورت شکل گیری مکتب علم سنجی در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، علم سنجی نقش مهمی در سنجش و ارزیابی عملکرد پژوهشی داشته است. این علم، رشد و تکامل پژوهش را در طول زمان با مراجعه به داده های استانداردشده پژوهش های دانشگاهی به ویژه اطلاعات کتاب شناختی، تجزیه وتحلیل می کند. در واقع، علم سنجی یا همان دانش سنجش علم با ارزیابی و رتبه بندی اصولی پژوهشگران، دانشگاه ها و مراکز پژوهشی به ارتقای آنها کمک کرده و منجر به شناخت بهتر نقاط قوت و ضعف آنها می شود و نقش مهمی در سیاستگذاری عمومی و حکمرانی علمی بر عهده دارد. در این میان، جدای از مبنامندی علم سنجی و به تبع آن، امکان بومی سازی علم سنجی که در جای خود جزو مباحث مناقشه برانگیز جامعه علمی به شمار می رود، اینکه آیا علم سنجی در همه علوم از مبانی و منطق واحدی تبعیت می کند و یا باید برای علم سنجی علوم انسانی به دنبال منطق متفاوتی بود، یکی از دغدغه مندی های اصحاب علوم انسانی محسوب می شود. این مقاله، با در نظر گرفتن مفهومی عام از فلسفه و مبانی علوم و با الهام از نظریه لاکلا و موفه، از روش توصیفی و تحلیلی استفاده نموده تا از این طریق ضمن توجیه علمی لزوم استقلال نسبی علم سنجی علوم انسانی از مطلق علم سنجی، امکان شکل گیری مکتب علم سنجی علوم انسانی را مورد بررسی قرار دهد. از آنجا که شکل گیری مکتب علم سنجی علوم انسانی نیازمند ارائه تصویری عملی از آن نیز می باشد، شش سئوال کاربردی نیز در این مقاله بر اساس روش تحقیق کیفی مطرح و پاسخ های اولیه ای به این پرسش ها ارائه شده است.
بحران علم سنجی در علوم انسانی از منظر علم شناسی غیر پوزیتویستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی پژوهش های حوزه علوم انسانی یکی از مباحث مناقشه آمیز است. تأمل در این مناقشه نشان می دهد که مباحث مطرح شده، بیشتر جدلی و خطابی است و چارچوب های نظری و معرفتی آن نامشخص و آشفته است. تلاش ما در این مقاله آن است که این مناقشه جدلی را به سطح یک مسئله معرفتی در حوزه فلسفه علم ارتقاء دهیم تا از رهگذر آن بتوانیم آن را درست صورت بندی و فهم کنیم. در بخش اول نشان می دهیم با قطع ارتباط با خاستگاه های فلسفه علمی و غلبه نگاه پوزیتیویستی، بحران علم سنجی رخ داد. سپس نشان داده خواهد شد که فهم این بحران درگرو بازگشت به فلسفه علم با رویکرد غیرپوزیتویستی است. نقد علم سنجی رایج و برجسته کردن بحران آن بدان معنا نیست که ارزیابی پژوهش های علوم انسانی، ناممکن و دست نایافتنی است، بلکه باید پژوهش ورزی در جوامع علوم انسانی در کانون توجه قرار گیرد تا پژوهش ورزی و ارزش های جامعه علمی برجسته شود. بنابراین ارزیابی روا و دقیق پژوهش های علوم انسانی نمی تواند صرفاً با کمی سازی صرف محصولات پژوهشی محقق شود بلکه این مهم درگرو تعامل مطالعات فلسفه علم، انسان شناسی علم و جامعه شناسی علم و تاریخ علم با علم سنجی است.
صوری سازی مراتب حجیت شرعی با استفاده از شرطی های غیر کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
203 - 225
حوزههای تخصصی:
در فرایند نمادین سازی استدلال های فقهی با ادله ای مواجهیم که به لحاظ حجیت و اعتبار در مراتب گوناگونی قرار دارند. دو دسته مهم از این دلایل امارات و اصول عملیه هستند، که در نهاد شریعت حجت به شمار می روند و دارای اعتبارند. این دو دسته دلیل، هرچند هر دو دلیل شرعی به شمار می روند و می توانند مقدمه استنباط احکام توصیفی و یا تکلیفی درون شریعت باشند (می توانند لوازم شرعی را نتیجه دهند)، اما از حیث قابلیت استنتاج لوازم عقلی با یکدیگر متمایزند. به عبارت دیگر، اگر یک دلیل از دسته امارات را معتبر بدانیم، تمام نتایج علی و منطقی آن نیز برای ما معتبر خواهد بود، اما اگر در شرایطی، یک اصل عملی برای ما دارای حجیت و اعتبار باشد، لزوماً نتایج علی و منطقی آن معتبر نخواهند بود.در این مقاله با استفاده از منطق های Count As(منطق های مربوط به نهادها) و بر اساس منطق های غیریکنوا و همچنین با بهره جستن از زبان منطق توجیه، یک دست گاه اصل موضوعی منطقی برای امارات و اصول عملیه ارائه می شود که می تواند مهم ترین ویژگی های منطقیِ آن ها را بازنمایی کند، از جمله این که بین لوازم عقلی و لوازم شرعی تفکیک قائل بشود و به عبارت اصولِ فقهی، مثبتات اصول عملیه را فاقد حجیت بداند، در عین این که مثبتات امارات را حجت بداند.
کانگیلم و دو سویه ی موانع معرفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
167-190
حوزههای تخصصی:
گاستون باشلار مفهوم موانع معرفتی را معرفی کرد که به اعتقاد او مانع پیشرفت علم مدرن می شود. ژرژ کانگیلم، به اقتفای او، با تأثیر منفی آنها موافق بود، اما برای این موانع ارزش معرفتی نیز قایل بود. این مقاله به بررسی این موضوع می پردازد که چرا کانگیلم این موانع را در تاریخ نگاری خود گنجانده و به آنها ارزش داده است. این مقاله با تمرکز بر پزشکی و زیست شناسی نشان می دهد که کانگیلم موانع معرفت شناختی را محور معرفت شناسی خود می دانست. آنها فقط به عنوان مانع عمل نمی کنند، بلکه می توانند با فراهم کردن شرایط برای چارچوب های علمی جدید، پیشرفت علمی را تسهیل کنند. این مقاله استدلال می کند که این موانع نقش دوگانه ای دارند: به چالش کشیدن ذهنیت های پیشا علمی و ادغام خلاقانه مفاهیم گذشته در علم مدرن. آنها در نتیجه داشتن این نقش دوگانه، پیشرفت مداوم علمی را تسهیل می کند.
نوآوری اجتماعی: بصیرت هایی از فلسفه تحلیلی فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
191-209
حوزههای تخصصی:
ایده اصلی این مقاله از مقایسه «نوآوری اجتماعی» با «نوآوری فناورانه» (نوآوری مصنوعات فناورانه) شکل گرفته است. در مطالعات نوآوری عموماً (بر اساس دیدگاه شومپیتر) نوآوری را «هرگونه ابداع یا خلاقیت در ایده، روش، محصول (مصنوع)، خدمات و ... » می دانند «که به بازار و مشتری متصل شود» (ابداعِ تجاری سازی شده). بر اساس این تعریف، تا زمانی که یک «ابداع» به بازار راه پیدا نکرده باشد نمی تواند نوآوری (شومپیتری) تلقی شود. بدیهی است که اغلب مصنوعات فناورانه ابداع شده را می توان با مکانیسم های کم وبیش مشخصی تجاری سازی کرد ولی در خصوص ابداعات اجتماعی، چنین چیزی حتی اگر مقدور باشد لزوماً مطلوب نیست. بنابراین مسئله اصلی مقاله این است که آیا اصولاً «نوآوری اجتماعی» را می توان/باید نوآوری شومپیتری تلقی کرد؟ برای پاسخگویی به این پرسش، دو مقوله «هدف» و «وسیله» در نوآوری اجتماعی مورد بررسی قرار می گیرند و بر این اساس، از این ادعا دفاع می شود که نوآوری اجتماعی، یک نوآوری شومپیتری نیست. در یک نوآوری اجتماعی، «هدف» نمی تواند «صرفاً (یا کاملاً) غیراجتماعی» باشد گرچه ممکن است «علاوه بر» هدف اجتماعی، اهداف اقتصادی، فناورانه یا ... نیز برآورده شود. در واقع، اگر هدف یک نوآوری، صرفاً سود اقتصادیِ بنگاه باشد ولی شیوه دستیابی به هدف، تغییرات غیرفنی و از نوع اجتماعی (انسانی-سازمانی) باشد، همچنان از دایره نوآوری اجتماعی خارج است. از نظر «وسیله» نیز نوآوری اجتماعی، وابسته به «نقش فعال» افراد و گروه های اجتماعی، و فرایندی از پایین به بالاست (نوآوری اجتماعی فعال در مقابل نوآوری اجتماعی منفعل). در این مقاله نشان داده می شود که بهترین «وسیله» برای ایجاد نوآوری اجتماعیِ فعال، تفکر «طراحی اشیای اجتماعی» (به جای به کارگیری اشیای اجتماعی از پیش موجود) است.
تحلیل فلسفی رومانتیسیسم آلمانی در آیینه فلسفه قاره ای معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
غرب شناسی بنیادی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
215 - 240
حوزههای تخصصی:
طرح اساسی نوشتارِ حاضر بر مبنای مسأله چگونگی نسبت رومانتیسیسم فلسفی با فلسفه روشنگری و ضد روشنگری از یک سو و نحوه تاثیرگذاری کلیدواژگان و تعابیر اندیشه ای این جنبش بر فلسفه قاره ای معاصر، پی ریزی شده است. فرض بر این است که رومانتیسیسم فلسفی کوشش می کند تا با ایجاد سنتزی میان فلسفه روشنگری و جنبش های ضدِ روشنگری به تعادلی میان اومانیسم و خردگرایی مدرن با ارزش های سنتی و ضد مدرن دست یابد. این در حالی است که کلیدِ مهم این سنتز رومانتیک را باید در نگرشِ خاصِ رومانتیسیسم به فلسفه زیبایی شناسی و هنر جستجو کرد. در پیگیری مقصودِ مذکور، ضمن بررسی تبارشناسانه و تاریخی، نسبتِ تعابیِر کلیدی و مهّمِ سنّتِ رومانتیسیسم آلمانی با فلسفه قاره ای معاصر، مورد واکاوی قرار خواهد گرفت: علم گرایی پوزیتیویستی افراطی و مشیِ ضدِ فلسفی آن که برآمده از عقلانیت ابزاری است؛ همچنین رویکردهای شبه فلسفی و شبه علمی پست مدرنیسم در نسبت با احساسی گری رُمانتیک.
آیا عفو عدل را مخدوش می کند؟ (قسمت اول)
منبع:
الهیات سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
129 - 148
حوزههای تخصصی:
والترسترف در مقاله حاضر به این پرسش می پردازد که آیا آموزه عفو گناهکاران در الهیات مسیحی مستلزم نقض عدالت نیست. وقتی فردی مرتکب گناه می شود، نظر می رسد که مجازات او لازمه اجرای عدالت است. اما والترسترف معتقد است ترک مجازات و عفو با عدالت ناسازگار نیست. به باور او، نبخشیدن و تقاص گرفتن حق کسی است که به او ظلم شده، اما تکلیف او نیست. انصراف از مطالبه این حق نیز مستلزم نقض حقوق دیگران نیست. لذا می توان عفو کرد بدون آن که عدالت را زیر سوال برد. این باور مختص به دین مسیحیت است و اندیشمندان یونانی و رومی این طور فکر نمی کردند. از نظر آنان، مجازات یک متخلف علاوه بر حق قربانی، تکلیف قربانی است. متفکران کلاسیک در آغاز اجرای عدالت را مستلزم مقابله به مثل می دانستند، اما دیدگاه ایشان درباره عدالت به مرور زمان تلطیف شد. آنان در نهایت پذیرفتند که در اجرای مجازات باید انصاف را دخیل کرد و مجازات را تخفیف داد، اما این بدان معنا نبود که مجازات در بعضی موارد می تواند به کلی حذف شود. از سوی دیگر، نظریه پردازان معاصر مجازات را به منزله اعلام عمومی انزجار از فعل نادرست می دانند. بر این اساس، بدون اجرای مجازات قبح فعل نادرست از بین می رود. دیدگاه والترسترف درباره این نظریه در قسمت دوم مقاله بیان خواهد شد.
نظریه صدق تارسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
159-141
حوزههای تخصصی:
نظریه سمانتیکی صدق تارسکی برای اولین بار در مقاله "مفهوم صدق در زبان های صوری شده" معرفی شد. در این مقاله نظریه صدق تارسکی را با جزییات آن، براساس مقاله مذکور، معرفی خواهیم کرد و موضع تارسکی را در مقابل پرسش های اساسی ای که با آن روبه رو بود را روشن خواهیم ساخت. همچنین استدلال خواهیم کرد که پذیرش نظریه صدق تارسکی منتج به افلاطون گرایی در ریاضیات خواهد شد.
ارائه الگوی توانمندسازی مهارت های زندگی برای کودکان تحت سرپرستی مراکز نگهداری شبانه روزی (محدوده سنی ۶ تا ۱۲ سال) شهر کرمانشاه در سال 1401- 1400(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
149 - 172
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارائه الگوی توانمند سازی مهارت های زندگی برای کودکان تحت سرپرستی مراکز نگهداری شبانه روزی بهزیستی بود. پژوهش از لحاظ هدف کاربردی، از نظر داده ترکیبی کیفی و کمی (آمیخته) و از نظر روش مطالعه پدیدار شناسی است. جامعه آماری شامل متخصصان حوزه روانشناسی کودک که سابقه کار و آشنایی با کودکان بهزیستی و آسیب های این کودکان را داشتند بود که از طریق نمونه گیری هدفمند به صورت گلوله برفی تا اشباع نظری انتخاب شدند. ابتدا با استفاده از مصاحبه عمیق به شناسایی مولفه های توانمند سازی مهارت های زندگی و استخراج پروتکل آموزشی و سپس طراحی ابزار جهت سنجش اثربخشی الگو پرداخته شد. جهت تجزیه و تحلیل دادها در بخش کیفی از تحلیل مضمون و در بخش کمی از تحلیل عاملی اکتشافی و روایی همگرا و واگرا استفاده شد.داده ها ازطریق نرم افزارهایSPSS ,MAXQDA و smart-pls مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد الگوی توانمند سازی مهارت های زندگی شامل 6 مولفه (دوستی، مهربانی، مهارت مشارکت و همکاری، مهارت تفکر خلاق، احساس مسئولیت و اعتماد به نفس) و 36 شاخص می باشد و الگوی حاصل از لحاظ روایی هم گرا و واگرا نیز مورد قبول بود. همچنین پرسشنامه به دست آمده از روایی و پایایی مناسبی برخودار بود.
تأملی بر تفسیر ذهنی فلسفه احتمال: شناخت احتمالاتی و ادراک غیراحتمالاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفسیر ذهنی، به عنوان یکی از چهار تفسیر مرسومِ فلسفه ی احتمال، توسط فرانک رَمزی و برونو دوفینیتی برای غلبه بر برخی مشکلات بِیزگرایی معرفی شده است. این تفسیر امروزه طرفدارانی دارد و مورد توجه بسیاری از بیزگرایان است. ویژگی معرفت شناختی چارچوب بِیزی، اعتماد ذهنی (یا اعتبار) است. هدف این مقاله، بررسی بیشتر تفسیر ذهنی فلسفه ی احتمال، از منظر تنشِ بین شناخت احتمالاتی و ادراک غیراحتمالاتی است. منظور از شناخت احتمالاتی، شناختی برپایه روابط ریاضی و بویژه فرمول بِیز است که با استفاده از اعتبارها (درجات باور) میزان اطمینان از وقوع پیشامدی را ارائه می کند و در مقابل ادراک غیراحتمالاتی حاصل تفاسیر فردی یا هر نوعی دیگر از تخصیص احتمال بدون درنظرگرفتن ریاضیاتِ احتمال است. با بررسی های صورت گرفته نشان داده خواهد شد که این تنش واقعی است و راه حل ارائه شده در این مقاله این است که در پیشبینی رخدادهای مبتنی بر تفسیر ذهنی- نمی توان از ادراک غیراحتمالاتی چشم پوشی کرد.
روایی برهان تضایف بر اتحاد عاقل و معقول در دیدگاه حکیم سبزواری و نقد شبهات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
11 - 27
حوزههای تخصصی:
احیای مسئله اتحاد عاقل و معقول در حکمت متعالیه و اقامه دلیل های نو از سوی حکیم سبزواری، از سویی گویای روند رو به تصاعد خردورزی است و از سویی نشان دهنده تعلق خاطر حکمای اسلامی به واکاوی مبادی و مقاصد معرفت و شناخت انسانی است. مبادی مسئله اتحاد، در ادوار پیشاصدرایی، بیش از همه از سوی ابن سینا، واکاوی شده، و در حکمت متعالیه این مبحث به تعالی و تفوق رسیده است. حکیم سبزواری با غنی سازی همان پیش نهاده ها، با بار معنایی متعالی به اقامه برهان هایی بر مسئله اقدام کرده است. برهان تضایف یکی از براهین مسئله است که در آن انگاره «تجرد عاقل و معقول» و نسبت سنجی مفهومی بین آن دو نقش اساسی دارد. برخی از پژوهندگان، به طرح شبهات به این برهان ها دست یازیده و مسئله اتحاد را به کلی بی بنیان معرفی کرده اند. واکاوی شبهات یکی از این مقاله ها بر این برهان،پس از تبیین عناصر اصلی در دلالت برهان و نقش مؤثر آن در اثبات مسئله اتحاد، مورد اهتمام این نگاشته است.
ناکامی کانت در «ناکامی تئودیسه های فلسفی»؛ نقد و بررسی رویکرد سلبی کانت به تئودیسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۷
5 - 28
حوزههای تخصصی:
مسئله شرّ از دیدگاه کانت و تئودیسه مورد قبول او در اواخر دوره نقادی با دو رویکرد سلبی و ایجابی به تصویر کشیده شده است. رویکرد سلبی وی، پایان دادن به هر نوع تئودیسه پردازی عقل نظری و رویکرد ایجابی اش، پرداختن به تئودیسه اصیل از منظر عقل عملی است. «ناکامی تمامی تئودیسه های فلسفی» عنوان مقاله ای است که کانت با هدف تقویت موضع معرفت شناسانه خود در اتخاذ رویکردی سلبی نسبت به تئودیسه های نظری در سال 1791 به نگارش درآورده است. از منظر وی تئودیسه فلسفی پاسخی عقلانی است به چالشی که عقل، آن را علیه خداوند در مسئله شر ایجاد کرده است. این درحالی است که عقل هم چنان که صلاحیت انتقاد نظری از خداوند به خاطر مسئله شر را ندارد، صلاحیت پاسخ گویی به آن را هم دارا نیست. اما خود او اینک از منظر یک قاضی بی طرف به سنجش این چالش ها و تئودیسه های مطرح اقدام می کند تا ناتوانی عقل نظری را در پاسخ به این مسئله کلامی بیش از پیش به تصویر کشد. مقاله حاضر با روشی توصیفی- تحلیلی به طرح این تئودیسه ها، اشکالات کانت بر آن ها و نقد و ارزیابی این اشکالات بر اساس الهیات امامیه پرداخته و نشان می دهد وی در این مقاله به نقد بسیاری از تئودیسه هایی اقدام کرده که خود پیش از این پذیرفته یا پس از آن در طرح تئودیسه اصیل خویش مطرح می کند. هم چنین برخی از این تئودیسه ها موافق با دیدگاه امامیه است و شواهدی بر تأیید آن ها از منظر عقل و نقل ارائه خواهد شد.
نظام اخلاقی سقراط-افلاطون و نقد اخلاق سوفیستی در یونان دوره کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
112 - 131
حوزههای تخصصی:
یونانیان به دنبال کسب تمامی فضایل فردی و جمعی و در نهایت نیل به نیک بختی بودند. در تعالیم سنتی ایشان تنها فضیلت های اسطوره ای ارزشمند شمرده می شد. اما ایشان به تدریج دریافتند که خدایان بدون دلایل موجه، معیار اخلاق و فضایل بوده اند. در نتیجه باورهای سنتی ایشان به تدریج شروع به تغییر کرد. در اثنای چنین تغییراتی، سوفیست ها خود را مربیان نسل جدید یونان معرفی کردند. سوفیست ها پایبندی به قوانین اسطوره ای را امری بیهوده می دانستند و معتقد بودند که نیک بختی و فضیلت آدمی با تکیه بر طبیعت انسانی و نیازهای طبیعی او در جهت تقویت قدرت سیاسی شکل می گیرد. اما نظام اخلاقی سقراط-افلاطون نه با نظام اخلاقی سوفیست و نسل جدید یونانیان و نه با تعاریف سنتی اخلاق، سازگاری داشت. سقراط و شاگرد او به خوبی نشان دادند که اگر نظام اخلاقی بر پایه حقیقت بنا نشود، تمامی اصول نظری و عملی در جامعه نادرست بوده و نه تنها منجر به نیک بختی انسان نمی شود بلکه نتایج زیان باری را در ابعاد فردی و اجتماعی رقم می زند. در نظام اخلاقی ایشان، فضیلت محدود به امور جزئی نیست و نوعی کمال انسانی است که علاوه بر امور سیاسی، در تمامی امور زندگی انسان، شأن رشدیافته اوست. در نظر آن دو تمامی فضایل به جهت بهره مندی از ایده خیر سودمند بوده و پایه تمامی فضایل دانایی به ایده خیر است که به انسان توانایی تشخیص نیک و بد را داده و او را به نیک بختی می رساند.
سعادت آدمی در افق عالم مندی وجود انسان از نگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
1 - 14
حوزههای تخصصی:
فلاسفه و اندیشمندان مختلف مسئله سعادت آدمی را از زوایای متفاوت تحلیل و ارزیابی کرده اند. این مقاله در صدد است دگربار این موضوع را در افق اصالت وجود به نظاره بنشیند و نشان دهد که بن مایه اصطلاحاتی که از دیرباز در تبیین این مفهوم به کار رفته است، همچون واژگان لذت، خیر، کمال و درک، واژه وجود است. اصل اصالت وجود به عنوان مهم ترین رهاورد حکمت متعالیه همراه با برخی متفرعات آن همچون وحدت تشکیکی وجود، حرکت جوهری، اتحاد علم و عالم و معلوم و پویا و تشکیکی بودن وجود انسان و عالم مندی وجود انسان در تنویر و تعمیق حقیقت سعادت آدمی مهم ترین نقش را ایفا می کند. نتیجه حاصل از این مقاله این است که سعادت حقیقی مستلزم حرکت در مسیر استکمالی و اشتدادی وجود است و به نسبت حضور و شعور نسبت به مراتب بالاتر وجود، نوع التذاذ و استکمال و سعادت حاصله اشتداد و استکمال خواهد یافت.
همه گیری کووید 19 و ارتباط آن با معنای زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷
۴۷۳-۴۴۷
حوزههای تخصصی:
معتقدین به وجود معنا برای مفهوم زندگی را می توان در دو گروه معتقدین به معناداری و معناسازی دسته بندی نمود. قائلین به معناداری زندگی، معنای ذاتی و پنهانی را برای زندگی در نظر می گیرند که باید کشف شود. قائلین به معناسازی، اما منکر وجود معنای ذاتی بوده و مدعی ساخت و جعل معنا برای زندگی هستند. پژوهش حاضرتوصیفی است. با توصیف و تحلیل بنیادین محتوا، سعی در ارائه تبیین و تحلیلی نظام مند از رابطه تاثیر و تاثر بین همه گیری کووید 19 و مساله معنای زندگی دارد. مهم ترین مساله در این بحث، مواجهه انسان با رنج های وجودی است. اینکه انسان بر اساس مبانی فکری خود بتواند یا نتواند چرایی رنج کشیدنش را معقول و موجه نماید و در صورت ناتوانی از توجیه چرایی رنج کشیدن، رنج های ماهوی به وجود آمده، که عامل بروز بحران معنای زندگی می شوند. نتیجه اینکه انسان معاصر به جهت اتکای افراطی بر انسان محوری و علم محوری و حذف یا تضعیف جایگاه خداوند، پذیرش و تحلیل معقول چرایی رنج های ناشی از همه گیری کووید 19 برایش دشوار شده است. خداوند در این تفکر یا وجود ندارد یا اگر وجود دارد به جهت ضعف، نمی تواند تکیه گاه انسان قرار گیرد. رنج های ماهوی ای چون احساس تنهایی و بی پناهی یا احساس پوچی و بی ارزشی ارزش های علم ساخت یا انسان ساخت، موجب بروز بحران بی معنایی زندگی و ناامیدی در جعل و ساخت معنا برای زندگی می شوند.
دلایل غیرتوجیه بخش و ایراد شکاکیت در مصالحه گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مصالحه گرایی، یکی از رویکردهای مشهور در مواجهه با چالش معرفتی اختلاف نظر همتایان است. ولی با این حال، این رویکرد با ایرادهایی روبه رو است که مهم ترینش ایراد شکاکیت است. غزاله حجتی در پاسخ به این ایراد، در مقاله «رویکرد مصالحه گرایانه به چالش اختلاف نظر دینی» ایده ای را طرح می کند که در آن بر دلایل غیرتوجیه بخش تکیه می شود. در مقاله پیش رو، سعی در تدقیق و بررسی این ایده را دارم. ضمن مقایسه دلایل غیرتوجیه بخش در مباحث علوم تجربی، از یک طرف، و مباحث دینی (فلسفی)، از طرف دیگر، تلاش خواهم کرد نشان دهم با این که در مباحث علوم تجربی دلایل غیرتوجیه بخش مستقل و غیرجانب دارانه هستند، دلایل غیرتوجیه بخش در مباحث دینی، احتمالاً، جانب دارانه و غیرمستقل خواهند بود. این در حالی است که مصالحه گرا ادعا دارد که تنها با اتکا به دلایل غیرجانب دارانه و مستقل می توان حفظ باورهای مورد اختلاف را معقول دانست. از این رو، نتیجه می گیرم که اتکا بر دلایل غیرتوجیه بخش، به تنهایی، نمی تواند شکاکیت حاصل از مصالحه گرایی در مباحث دینی (فلسفی) را مرتفع کند.