فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
قبسات سال ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۷
5 - 28
حوزههای تخصصی:
مسئله شرّ از دیدگاه کانت و تئودیسه مورد قبول او در اواخر دوره نقادی با دو رویکرد سلبی و ایجابی به تصویر کشیده شده است. رویکرد سلبی وی، پایان دادن به هر نوع تئودیسه پردازی عقل نظری و رویکرد ایجابی اش، پرداختن به تئودیسه اصیل از منظر عقل عملی است. «ناکامی تمامی تئودیسه های فلسفی» عنوان مقاله ای است که کانت با هدف تقویت موضع معرفت شناسانه خود در اتخاذ رویکردی سلبی نسبت به تئودیسه های نظری در سال 1791 به نگارش درآورده است. از منظر وی تئودیسه فلسفی پاسخی عقلانی است به چالشی که عقل، آن را علیه خداوند در مسئله شر ایجاد کرده است. این درحالی است که عقل هم چنان که صلاحیت انتقاد نظری از خداوند به خاطر مسئله شر را ندارد، صلاحیت پاسخ گویی به آن را هم دارا نیست. اما خود او اینک از منظر یک قاضی بی طرف به سنجش این چالش ها و تئودیسه های مطرح اقدام می کند تا ناتوانی عقل نظری را در پاسخ به این مسئله کلامی بیش از پیش به تصویر کشد. مقاله حاضر با روشی توصیفی- تحلیلی به طرح این تئودیسه ها، اشکالات کانت بر آن ها و نقد و ارزیابی این اشکالات بر اساس الهیات امامیه پرداخته و نشان می دهد وی در این مقاله به نقد بسیاری از تئودیسه هایی اقدام کرده که خود پیش از این پذیرفته یا پس از آن در طرح تئودیسه اصیل خویش مطرح می کند. هم چنین برخی از این تئودیسه ها موافق با دیدگاه امامیه است و شواهدی بر تأیید آن ها از منظر عقل و نقل ارائه خواهد شد.
سعادت آدمی در افق عالم مندی وجود انسان از نگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
1 - 14
حوزههای تخصصی:
فلاسفه و اندیشمندان مختلف مسئله سعادت آدمی را از زوایای متفاوت تحلیل و ارزیابی کرده اند. این مقاله در صدد است دگربار این موضوع را در افق اصالت وجود به نظاره بنشیند و نشان دهد که بن مایه اصطلاحاتی که از دیرباز در تبیین این مفهوم به کار رفته است، همچون واژگان لذت، خیر، کمال و درک، واژه وجود است. اصل اصالت وجود به عنوان مهم ترین رهاورد حکمت متعالیه همراه با برخی متفرعات آن همچون وحدت تشکیکی وجود، حرکت جوهری، اتحاد علم و عالم و معلوم و پویا و تشکیکی بودن وجود انسان و عالم مندی وجود انسان در تنویر و تعمیق حقیقت سعادت آدمی مهم ترین نقش را ایفا می کند. نتیجه حاصل از این مقاله این است که سعادت حقیقی مستلزم حرکت در مسیر استکمالی و اشتدادی وجود است و به نسبت حضور و شعور نسبت به مراتب بالاتر وجود، نوع التذاذ و استکمال و سعادت حاصله اشتداد و استکمال خواهد یافت.
بررسی و نقد مقاله سلز درباره عوالم پنجگانه زبانی در تبیین اتحاد عرفانی در اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مایکل آنتونی سلز معتقد است عارفان مسلمان در تبیین تجارب عرفانی خود از عوالم فکری-فلسفی، فرهنگی-شعری، قرآنی-حدیثی و کلامی تأثیر پذیرفته اند. سلز در مقاله «زبان حیرت» (1989) سعی دارد پنج نمونه از این عوالم زبانی را برجسته کند و تشابه زبان صوفیان، به خصوص در حوزه مسئله فنا و اتحاد عرفانی، با پس زمینه های سنتی-دینی آنان را نشان دهد. عوالم زبانی که سلز به آنها توجه کرده و صوفیان از آن تأثیر پذیرفته اند عبارت اند از شعر جاهلی؛ کلیدواژه ها و اصطلاحات کلامی؛ زبان حدیثی-قرآنی معراج و وصول به عرش؛ حدیث قرب نوافل و حیرت صوفیانه، که در آن تمایزات ذهن-عین، گوینده-شنونده تقریباً محو می شود؛ و نهایتاً استفاده از زبان فلسفی متأخرتر ابن عربی (دیالکتیک عرفانی) برای تبیین اتحاد عرفانی. پژوهش پیش رو بر مبنای مطالعه ای کتابخانه ای، ضمن معرفی دیدگاه سلز در مقاله مذکور، با رویکرد توصیفی-تحلیلی، به برخی کاستی های شکلی از جمله کم دقتی در ترجمه و ارجاع به نسخ کم اعتبار، و برخی کاستی های محتوایی مانند نقصان در دامنه پژوهش اشاره می کند. در کنار این اشکالات، توجه به مباحث تطبیقی بین ادیان ابراهیمی اسلام، یهود و مسیحیت، تسلط نویسنده به ادبیات عربی و شعر جاهلی، ازجمله ویژگی های مثبت این اثر است که به مؤلف در تبیین زبان تجربه عرفانی در اسلام کمک شایانی کرده است.
An Evaluation of Kant’s Transcendental Idealism Using the Inversion Theory of Truth(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
159 - 174
حوزههای تخصصی:
This paper examines the work of Immanuel Kant in the light of a new theory on the nature of truth, knowledge and falsehood (the Inversion Theory of Truth). Kant’s idea that knowledge could be absolutely certain, and that its truth must correspond with reality, is discredited by a dissection of the Correspondence Theory of Truth. This examination of the nature of truth, as well as knowledge and falsehood, is conducted with reference to Sir Karl Popper’s writings on regulative ideas, the criterion of demarcation and the principle of falsifiability. It is argued that if truth is to be regarded as certain, it should be used to describe objects and events in the objective (noumenal) state, and that subjective knowledge must contain (and is improved by) falsehood. Perceptions and knowledge are obtained by the biological and evolutionary process of Active Subjectivism. Ideas we have knowledge of can be metaphysical or scientific, according to Popper’s Criterion of Demarcation. Kant’s “Copernican revolution” claim that our intellect imposes absolutely true laws on nature could not allow for the possibility that ideas might be constructed from fallible perceptions, and hence that all knowledge is uncertain. Instead, he developed a Critique of Practical Reason in which religion, though not provable through logical reasoning, could be proved by our innate moral sense, giving us a Categorical Imperative that could lead to perverse results. By rejecting the absolute certainty of a priori knowledge, and admitting a degree of essential falsehood, we arrive at a more reasonable grounding for moral behavior.
سارتر و جعل معنا: هستی شناسی وجود لِنفسه و نسبت آن با اخلاق انضمامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
1 - 16
حوزههای تخصصی:
انسان تنها موجود نیازمند به معنا می باشد او به همان میزان که برای زنده ماندن به غذا احتیاج دارد به معنا نیز همچون خوراک نمادین نیازمند است. در این بستر است که معنای زندگی یکی از مهم ترین موضوعات فلسفی، روان شناختی و دینی ، از چشم اندازهای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته و در حوزه های مختلف از آن سخن به میان آمده است. به طور کلی دو دیدگاه در باب معنا در میان متفکرین و فلاسفه وجود دارد. فیلسوفانی که معنا را امری عینی، بیرونی و "مکشوف" می دانند و فیلسوفانی که آن را امری درونی، انفسی و "مجهول" تلقی می کنند که از درون انسان برخاسته و وابسته به شخص(Subjective) بوده و سرچشمه ی آن اراده و گزینش ها و تعهدات انسان است. سارتر نیز از جمله متفکرانی است که معنا را امری درونی و جعل کردنی می داند. ما در این پژوهش تلاش می کنیم تا با بررسی نسبت میان هستی شناسیِ وجود لنفسه و اخلاق انضمامی در فلسفه سارتر به مهمترین مسئله زیستی بشر امروز به طریق جعل معنا پاسخ دهیم. به اعتقاد سارتر آدمی ماهیت از پیش تعیین شده و ثابت ندارد؛ ماهیت او به واسطه ی انتخاب هایش همواره در حال ساخته شدن است. انسان به عنوان یک وجود لنفسه با تکیه بر آزادی خود می تواند ارزش های اخلاقی مورد تایید خود و جامعه اش را بسازد و با ایجاد حس تعهد و التزام معنایی برای زندگی جعل کند.
Situational Analysis of Scientific Traditions: Popper´s hermeneutical and political turn in philosophy of science(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
127 - 139
حوزههای تخصصی:
Our analysis of Popper’s philosophy of science focuses on his concepts of tradition and situational analysis. These concepts represent innovative Popperian contributions to a historical and hermeneutical turn in philosophy of science that most of his critics, especially Kuhn, fail to recognize. According to his historical view, Popper conceives sciences as a complex of traditions in continuous transformation and progress by means of rational discussion of theories. In order to grasp the rational progress of scientific traditions, Popper proposes an original method that he calls “situational analysis”. This hermeneutical method seeks to understand the concepts, hypotheses, actions, practices, controversies and products that scientists made to solve problems in their specific historical contexts to improve the truth content of theories. In addition to his historical and hermeneutical turn, Popper also inquired about the social and political conditions for the progress of scientific traditions by means of intersubjective criticism of theories and conjectures. According to him, the rational discussion of ideas requires, as necessary conditions, plurality of ideas, intellectual humility, and freedom of thought and communication that can only exist in an open and democratic society. With these considerations, we may say that in addition to a historical and hermeneutical turn, Popper also contributed to a social and political turn in the philosophy of science
آیا رمزی سازی واقع گرایی ساختاری را بی معنی می کند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
147 - 172
حوزههای تخصصی:
رمزی سازی یکی از روش هایی است که فلاسفه درمورد صوری سازی واقع گرایی ساختاری پیشنهاد کرده اند. کتلند (2004) ضمن ارائه توضیحاتی درمورد رمزی سازی نظریه ها و بیان مفاهیمی مرتبط با این روش، صورت بندی ای از مسئله نیومن ارائه می کند، و معتقد است که براساس بررسی و تحلیل او تقریباً می توان گفت که بیان نظریه به روش رمزی علاوه بر کفایت تجربی تنها عدد اصلی هویات جهان را به دست می دهد. در این مقاله، ضمن معرفی صورت بندی دقیق تری از بیان کتلند درمورد مسئله نیومن، تلاش می شود که استدلال او مورد مداقه قرار گیرد. به علاوه تبیینی از مسئله ارتباط ساختاری نظریه و جهان بیان خواهد شد، این کار براساس تعاریفی صورت می پذیرد که به نوعی با وام گیری از تعاریف کتلند ارائه می شوند؛ ازجمله تعریف «ساختار به طورمتافیزیکی درست»، «ساختار به طورمتافیزیکی و به طورجزئی درست»، و همچنین تعریفی از مفهوم صدق تقریبی که توجیه آن برمبنای استدلال براساس بهترین تبیین صورت گرفته است. با توضیحاتی که خواهد آمد، به نظر می رسد بتوان تلقی قابل قبول و معقولی از واقع گرایی ساختاری ارائه کرد.
نقدی بر خوانش غالب از ویتگنشتاینِ کریپکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
201 - 221
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، درباره تفسیر گروهی از فلاسفه، همچون هکر، بِیکر، مک داول و مک گین از استدلال و پاسخ شک گرایانة ویتگنشتاینِ کریپکی یا کریپکنشتاین بحث خواهیم کرد و نشان داده خواهد شد که بخشی از تفسیر این فلاسفه و بنابراین انتقاداتی که آنها بر اساس این تفسیر ارائه می کنند، نادرست است. بر اساس استدلال کریپکنشتاین، هیچ فکت یا امر واقع ای در مورد اینکه اظهارات یک شخص چه معنایی دارند وجود ندارد. کریپکی مدعی است که این نتیجة شک گرایانه به پارادوکس معروفی ختم می شود که ویتگنشتاین در بند 201 تحقیقات فلسفی خود به آن اشاره می کند. بر اساس خوانش کریپکی، ویتگنشتاین با شکاک در مورد نتیجة شک گرایانة استدلال شک گرا همراهی دارد. گروهی از فلاسفه این مدعا را در تعارض با دیدگاه ویتگنشتاین دانسته و مدعی اند کریپکی بحث اصلیِ ویتگنشتاین در این بند را متوجه نشده است. به نظر آنها، هدف ویتگنشتاین نشان دادن این است که پارادوکس مذکور برآمده از یک بدفهمی فلسفی است؛ پس برخلاف مدعای کریپکی، پارادوکس را نمی پذیرد. در این مقاله، با بهره گیری از خوانش جورج ویلسون از استدلال کریپکنشتاین، تمایزی میان دو نتیجة استدلال شک گرایانه پررنگ و بر اساس آن، درستی انتقادات فوق از کریپکنشتاین ارزیابی می شود. بیان خواهد شد که فلاسفة مذکور در این مدعا که کریپکنشتاین، پارادوکس را می پذیرد در اشتباه اند.
زیباشناسی سلبی از منظر آرنولد برلینت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
21 - 42
حوزههای تخصصی:
آرنولد برلینت با تمرکز بر تجربه حسی در زیباشناسی که همواره با احساس مثبت همراه نیست، به تحلیل پرسش چرائی و چگونگی منفی بودن ارزش های زیباشناختی می پردازد تا گستره دامنه زیباشناسی از امر «زیبا» و کاربرد آن در حوزه هنری فراتر رود و چون زیباشناسی برای برلینت امری تجربی است، برای گشودگی این دامنه، حالات زیباشناسی (ایجابی و سلبی) را مقوله بندی نمی نماید و به شناسایی حالات زیباشناسی می پردازد؛ بنابراین برلینت تجربیات حسی را که دارای ارزش مثبت نیستند با عنوان «تحت زیبایی» نام گذاری می کند. برلینت با معرفی مشخصه های نقدِمنفی در حوزه هنر، گستردگی زیباشناسی سلبی و اشکال گوناگون آن را در نسبت با نقد هنری آشکار می نماید. یکی ازاین گونه ها همان چیزی است که معمولاً «ذوق بد» نامیده می شود. با تبیین نسبت بین اخلاق و زیباشناسی سلبی، امکان ارزیابی اجتماعی و اخلاقی از ابژه های هنری و آلودگی های زیست محیطی پیش روی مخاطبان قرار می گیرد و با عبور از زیباشناسی ایجابی موضوعی نوین تحت عنوان «زیباشناسی سلبی فراتر از هنر» و تعمق در باب بحران محیط زیست برای مطالعه فراهم می نماید.
تبیین حکیم مصلح الدین لاری از حرکت شناسی ابن سینا (مقدّمه، تصحیح و تحقیق رسالة فی بحث الحرکة)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
59 - 82
حوزههای تخصصی:
مصلح الدین لاری، فیلسوف و تاریخ نگار قرن دهم هجری/ شانزدهم میلادی است که زندگی خود را در سه قلمرو تاریخی و جغرافیایی صفوی در ایران، گورکانی در هند، و عثمانی در آسیای صغیر سپری کرد. این تجربۀ زیسته، رهاورد فرهنگی و اجتماعی به همراه داشت که می توان پیامدهای آن را در نگارش های لاری دنبال کرد. یکی از آثار مهم حکیم لاری اثری است با عنوان أنموذج العلوم که به صورت مستقل دو نسخه از آن در کتابخانه های ترکیه شناسایی شده است. نیز سه نسخه برگرفته از این اثر با عنوان رسالة فی بحث الحرکة در کتابخانه های ایران، آلمان و ترکیه نگهداری می شود. رسالة فی بحث الحرکة لاری دوازدهمین بخش از رساله أنموذج العلوم است که لاری آن را در بیست و یک بحث تنظیم کرده است و مسائلی از علوم نقلی و علوم عقلی را در آن گنجانده است. رهیافت انتقادی لاری در این اثر به گونه ای است که ارزش فلسفی این اثر هنوز پس از چهار قرن در روزگار ما از اهمیّت برخوردار است. ارسطو، فارابی، ابن سینا، سهروردی، قوشچی و دوانی در زمرۀ اندیشمندانی هستند که لاری در نگارش خود به بررسی آراء آنها پرداخته است. لاری در این اثر با دوانی هماوردی کرده است و در پرتو انتقاد از دوانی، نگرش فلسفی خود را بیان می کند. در این اثر این مباحث بررسی شده است: تعریف حرکت، اجزاء حرکت، حرکت و زمان، آن سیّال، امور غیر متناهی و امور متعدّد، حرکت به دو معنی توسّط و قطع، توارد افراد مقوله، حرکت در کمّ، تکاثف و نموّ، متّصل واحد، واحد طبیعی، وحدت جسم، طبیعت جسم، فرد به مثابه امر معیّن، و شخص.
تحلیل فلسفی رابطه میان قانون مداری و پیشرفت جامعه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
191 - 212
حوزههای تخصصی:
یکی از عرصه های مهمی که فلسفه می تواند نقش کابردی مفید و مؤثری داشته باشد، عرصه جامعه شناسی است. با همین هدف، نوشتار پیش رو با تحلیل فلسفی منطقی و با استشهاد به برخی از آیات قرآنی، به این پرسش است می گوید که میان پیشرفت یک جامعه و قانون مداری مردم آن جامعه چه رابطه ای وجود دارد؟ در این راستا، نویسنده نخست سریان قوانین تکوینی عقلی در کل عالم را تحلیل و تبیین می نماید و در پی آن اثبات می کند در جامعه نیز -اعم از اینکه «جامعه» را دارای وجود واقعی یا وجود اعتباری بدانیم- قوانین تکوینی عقلی حاکمیت دارد. طرح مسئله حاکمیت قوانین تکوینی در جامعه، از نظر منطقی به بررسی دیدگاه های مختلف و نقض و ابرام های ارائه شده درباره نوع ترکیب جامعه و اعتباری یا واقعی بودن وجود آن مسبوق است که بخشی از نوشتار پیش رو را به خود اختصاص داده است. مدعای اصلی پژوهش حاضر این است که اولاً یکی از قوانین تکوینی عقلی حاکم بر جامعه این است که «تشکیل و استمرار جامعه بدون قوانین قراردادی محال عقلی است»؛ ثانیاً و بر اساس همین قانون تکوینی عقلی، می توان یکی دیگر از قوانین تکوینی عقلی حاکم بر جامعه را به این مضمون کشف کرد: «پیشرفت یک جامعه بدون قانون مداری مردم آن جامعه، محال عقلی است». نویسنده در این نوشتار با روش تحلیلی-توصیفی و گردآوری محتویات کتابخانه ای، در پی اثبات این دو گزاره است.
فلسفه تعلیم و تربیت و تحلیل جایگاه تجربه دینی در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله سعی دارد مساله تجربه دینی و نقش و جایگاه آن را از لحاظ فلسفی در فلسفه تعلیم و تربیت تحلیل نماید. مساله تجربه دینی یکی از مسائل مهم در فرایند تربیت در نظام آموزشی یک کشور است. لاجرم برای فهم این موضوع، یکی از روش ها یا تحلیل های فلسفی برای بررسی این امر روش پدیدارشناختی است. تجربه دینی در ساحت تعلیم و تربیت امری مهم و اساسی در فرایند آموزش است و اما روش پدیدارشناختی به توصیف تجربه زیسته از منظر اول شخص می پردازد و از این رو می توان تجربه دینی افراد را در امر آموزش و تعلیم و تربیت با این رویکرد توصیف و تحلیل نمود. اساساً یادگیری به عنوان هسته اصلی تعلیم و تربیت، خود یک تجربه است و پدیدارشناسی به عنوان علم تحلیل و توصیف تجربه، کاملاً با این امر ارتباط تنگاتنگی دارد. برای این منظور لازم است بعد از طرح مساله جایگاه تجربه دینی در تعلیم و تربیت، به اوصاف روش یا رویکرد پدیدارشناختی و نیز انواع تجربه دینی و نقش آن در فلسفه تعلیم و تربیت به طور کلی اشاره شده است. سوال اصلی این مقاله این است که چگونه این روش می تواند ما را به فهم بهتر تجربه دینی فرد در فرایند آموزش هدایت کند.
Popper in Greece(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
13 - 22
حوزههای تخصصی:
Notwithstanding Karl Popper’s deep admiration for ancient Greece and his affection for modern Greece, his work has been mostly viewed with caution by Greek scholars who, until relatively recently, often chose to either ignore or downplay it. This stance can be partially attributed to the novel approach of Popper’s critique to Plato which did not fare well with the foundational biases of modern Greek academic tradition and the prevailing intellectual inclinations of Greek scholars in the fields of the methodology of science and political theory. Although this bias has begun to recede during the last decades, there remains a lot to be done to fully integrate Popper’s work into the Greek intellectual and social discourse. Nevertheless, the establishment of the Department of History and Philosophy of Science at Athens University, along with the efforts of academics and public intellectuals, particularly during the Greek financial crisis of the last decade, have played a pivotal role in generating a broader interest in critical rationalism and popularizing Popper’s ideas among a wider audience. This paper examines the evolution of the reception of Popper’s ideas in Greece, both in scholarly circles and in public life, from the time of publication of his seminal work “The Open Society and its Enemies” until today, highlighting the efforts to foster a more comprehensive understanding of his important contributions
هنر، حقیقت، ابتذال (بازاندیشی حقیقت هنر در مبانی صدرایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
187-216
حوزههای تخصصی:
دنیای مدرن با ورود به تمامی ساحات زیست بشر و جای دادن خود در متن واقعیت، چنان عرصه را بر امر متعالی تنگ کرده که گویا ردپایی از آن در متن وقایع برجای نمانده است. در راستای برون رفت از بحران پدیدآمده، صدرالمتألهین چهره کارآمدی است که نظام حکمی خود را بر پایه مبانی و اصولی استوار کرده که پیش از او کمتر به عنوان زیربنای یک اندیشه فلسفی مورد توجه قرار گرفته است. حرکت جوهری ماده و تطور نفس از ماده تا ملکوت، تشکیک وجود و ذومراتب بودن نفس، جایگاه عالم خیال به عنوان واسطه ای میان ماده و عقل، اتحاد نفس با عقل فعال، عین الربط بودن پدیده ها به ذات مستقل الهی و نیز اصول عشق شناسی او، در زمره این مبانی اند. این اصول و مبانی، موجب بروز تأثیری قابل ملاحظه و نگرشی متفاوت در شناخت هنر و تبیین فرایند و به تبع آن، فرآورده های هنری گردیده و مرزی قابل تأمل میان امر حقیقی و امر مبتذل ترسیم نموده است. عنایت خاص صدرا به حضور امر متعالی در متن پدیده ها، تبیین فلسفی تصویرگری خیال در خلق هنر و جایگاه میانی معنی دار آن، هویت امری انسان، تشبه انسان به خدا در مرتبه خیال، رابطه دوسویه عشق انسانی و هنر و نیز قدسی بودن ساحت هنر اصیل، از جمله دستاوردهای این نگرش، به شمار می-رود. در این نوشتار، علاوه بر مطالعه اصول وجودشناختی و معرفت شناختی ملاصدرا و تأثیرات آن در فرایند آفرینش هنر، سعی بر آن است که از حقیقت و ابتذال در هنر، الگویی مبتنی بر مبانی استخراج گردد.
چیستی «عقل فعال» در نظریه عقل نزد ابن باجه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
127 - 148
حوزههای تخصصی:
«عقل فعال» در فلسفه ابن باجه در معرفت شناسی، اخلاق و سعادت انسان اهمیت دارد. ازاین رو مبحث «عقل فعال» از جهات مختلف مورد بحث است. «حقیقت عقل فعال» در جایگاه معرفتی و وجودی، صرف نظر از اهمیت آن برای غایت و سعادت انسان، مسئله حاضر در این نوشتار است. پرسش این است عقل فعال چه جایگاهی وجودی و معرفتی در نظریه عقل ابن باجه دارد آیا در فرد انسانی و مربوط به نفس است یا در عالم بالا و امری جدای از انسان است؟ واحد است یا متکثر؟ ابن باجه جایگاه معرفتی افاضه کننده علم و صور به عقول انسان و صور خیالی به حیوان برای عقل فعال قائل است و از حیث جایگاه وجودی عقل فعال نیز سخن او مشتت است و درباره واحدیا کثیر بودن عقل در مراتب مختلف عقل، بنا بر معقولات آن عقل و نسبتی که با هیولا دارد سخن می گوید و عقل مستفاد و عقل فعال را از هرجهت واحد می داند. بر این اساس برای بررسی این مسئله و پاسخ به پرسش های مطرح شده ابتدا نفس ناطقه را تبیین می کنیم سپس به مراتب عقل و چیستی عقل فعال در ابن باجه پرداخته و در آخر هم به تحلیل و بررسی مطالب گفته شده می پردازیم. مقاله با روش توصیفی- تحلیلی نگارش شده است
اصل موضوعی یا استنتاج طبیعی: نگاهی به نظام استنتاج قیاسی ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
5 - 37
حوزههای تخصصی:
در نیمه نخست قرن بیستم لوکاسیاویچ در چهارچوب قواعد منطق کلاسیک نظام منطقی نظریه قیاس های حملی ارسطویی را نظامی اصل موضوعی معرفی کرده و تبیین دقیقی از این نظام ارائه داد. نظامی که در آن ضرب های Barbara وDatisi به همراه اصل این همانی، اصول موضوعه هستند و سایر ضروب قضایایی منتج با کمک قواعد استنتاجی وام گرفته از منطق گزاره ها از این دو ضرب اند. اما در نخستین سال های دهه هفتاد میلادی، اسمایلی و کرکوران با تلقی لوکاسیا ویچ از نظریه قیاس های حملی ارسطو مخالفت کردند. اسمایلی و جدی تر از او کرکوران، منطق ارسطویی را نظامی مبتنی بر استنتاج طبیعی معرفی و اصل موضوعی پنداشتن آن را دور شدن از اندیشههای ارسطو دانستند. در پژوهش پیش رو پس از معرفی هریک از این دو رویکرد و مقایسه هریک با گفته های ارسطو، دلایلی مبتنی بر استنتاج طبیعی بودن نظام منطقی قیاس های حملی در منطق ارسطو ارائه می شود.
بررسی تطبیقی ازخودبیگانگی از نظرگاه علامه محمدتقی جعفری و مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
841 - 856
حوزههای تخصصی:
توجه به مسأله مرگِ اصالت و ازخودبیگانگی انسان، یکی از مهم ترین مسائلی است که انسان معاصر با آن درگیر است. غفلت از آن باعث می شود که به تعبیر هایدگر، کویر هر روز گسترده تر گشته و شکاف بین خودبودگی و ازخودبیگانگی غیر قابل کنترل شود. در راستای فهم و مواجهه منطقی با این مسأله، تحقیق حاضر به صورت تطبیقی به چیستی و چرایی از خودبیگانگی از نظرگاه دو متفکر برجسته جهان اسلام و غرب علامه محمدتقی جعفری و مارتین هایدگر پرداخته است. بررسی ها نشان می دهد که علامه جعفری ازخودبیگانگی را به دو قسم مثبت و منفی تقسیم می کنند و ازخودبیگانگی مثبت را به معنای قرار گرفتن «خود» در مسیر تحولات منطقی خویش و ازخودبیگانگی منفی را به معنای توجه انحصاری به بعد حیوانی و غفلت از مبدا و معاد می دانند و از نظرگاه هایدگر، از دست دادن درک خود از وجود و معنایِ جهانِ خود، واقع شدن تحت سیطره طرح های پیشینی، تبدیل شدن به وجودِ دم دستی، عدم تلاش و جستجو برای پی بردن به معنای وجود و نیز تبدیل شدن به موجودی ایستا و منفعل انسان را از مدارِ خودبودگیِ اصیل و حقیقی خارج و وارد فضایی می کند که «ازخودبیگانگی» نام دارد.
دیدگاه ملاصدرا دربارۀ رئیس حکومت و ویژگی های او، بر پایۀ کتاب مبدأ و معاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
225 - 240
حوزههای تخصصی:
تشکیل حکومت به منظور دستیابی بشر به اهداف فردی و اجتماعی خود، یک ضرورت عقلانی است؛ اما بحث دربارۀ حق حاکمیت و ویژگی های حاکم همواره ازجمله مباحث چالش برانگیز بوده است. هدف از این نوشتار، واکاوی آراء ملاصدرا دربارۀ رئیس حکومت و خصوصیات اوست. پرسش اصلی این است که از منظر ملاصدرا حق حاکمیت بر جامعۀ اسلامی برای چه کسی ثابت است و چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ این مطالعه از نوع پژوهش تحلیل محتواست که با مراجعه بر منابع مکتوب آن حکیم متأله و مبانی فلسفی وی، با تکیه بر کتاب مبدأ و معاد انجام می گیرد. با گردآوری داده ها و با عنایت به برخی مبانی فکری ملاصدرا معلوم شد که از نظر وی اولاً، وجود رئیس حکومت برای ادارۀ جامعه و سوق دادن افراد به سعادت و کمال حقیقی بشر یک ضرورت است و ثانیاً، از آنجا که حق حاکمیت بالذات از آن خداوند است، تنها فردی حق حاکمیت بر مردم را دارد که مأذون و منصوب از جانب او باشد؛ چنین فردی بر پایۀ قاعدۀ امکان اشرف به ترتیب یا نبی خداست که با تکیه بر دانش لدنی خود، سعادت حقیقی و راه رسیدن به آن را به درستی می شناسد یا امام مأذون و منصوب از طرف اوست. وی سپس برخی از ویژگی های حاکم را برمی شمارد.
تحلیلی بر مبادی فلسفی-کلامی مکتب المریه ابن مسره اندلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمد ابن عبدالله ابن مسره اندلسی (۲۶۹ – ۳۱۹ق) بنیان گذار یک جنبش و تغییر نگاه فلسفی-حکمی در غرب جهان اسلام است. وی در زمانی که سیطره دیدگاه رایج در آندلس، اشعریت و شرع گرایی افراطی بود، در جهتی مخالف و با اقتباس از نگرش منحصر-بفرد حکمی رمز آلودش متخذ از اندیشه های نوافلاطونی، باطنی گرایی، تصوف و الهیات اعتزالی، انقلابی کپرنیکی را در عصر خویش رقم زد. تاسیس و راه اندازی نظام فلسفی عرفانی چند وجهه ای مبتنی بر بن مایه های کلامی از دیدگاه کلام معتزلی، که بر اصالت عقل استوار است و اندیشه های مختار اسماعیلی و تفلسف ناب شرقی، موجب رقم زدن مکتبی موسوم به المریه گشت. خروجی های این نظام تاسیس یافته حکمی اموری همچون، اعتقاد به مسأله قدر و باور به اینکه علم و قدرت حق تعالی صرفا دو صفت محدث و مخلوق هستند، همچنین اتحاد ذات و صفات الهی و عاملیت تدبیر عالم به واسطه عرش، اکتسابی بودن نبوت و انکار معاد جسمانی می باشد. این خامه برآن است تا با استفاده از روش کیفی-کتابخانه ای به تبیین و تحلیل ادعاهای مذکور بپردازد.
نقش برگسون در جنبش پدیدارشناسی براساس تفسیر هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
83 - 97
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی یکی از مهم ترین جریان های فلسفه معاصر است که اگرچه هوسرل بنیان گذار آن محسوب می شود، ریشه های شکل گیری آن در آثار فلاسفه ای همچون دکارت، کانت و برگسون یافت می شود. هایدگر پدیدارشناسی را از استاد خود آموخت و آن را به عنوان روشی برای فهم وجود به کار برد. پدیدارشناسی در هایدگر از شکل ساده هوسرلی به روشی کارآمد برای فهم حقیقت تبدیل می شود که بخشی از این تحول مدیون اثری است که برگسون بر تفکر هایدگر دارد. ازنظر هایدگر، برگسون با طرح اهمیت آگاهی در فهم حیات آن گونه که هست، در شکل گیری پدیدارشناسی هوسرل نقش دارد. ماکس شلر در ترجمه آثار برگسون به زبان آلمانی و توجه به فلسفه او نقش مهمی دارد. تلاش شلر در پرداخت به فلسفه برگسون، به اثر هوسرل تحقیق در زمان آگاهی درونی کشیده می شود که بخش هایی از آن در آثار بعدی اش منتشر می شود. علاوه بر این، برگسون ازطریق تفاوت قائل شدن میان زمان معمولی با زمان واقعی یا «دیرند» و نقش دیرند در فهم حیات، راه جدیدی را برای فهم واقعیت به فلاسفه معرفی می کند. برای هایدگر، پدیدارشناسی بدون فهم مسئله زمان و محورقراردادن دازاین به عنوان موجودی زمان مند امکان پذیر نیست. پدیدارشناسی یکی از پیچیده ترین مباحث فلسفه قرن بیستم است و ساده ترین روش برای فهم آن توجه به ریشه های شکل گیری آن است. باتوجه به اینکه درزمینه تأثیر فلسفه برگسون بر جنبش پدیدارشناسی تحقیقات کافی صورت نگرفته است، در این مقاله سعی شده تا حد امکان بخشی از این نیاز پوشش داده شود.