فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۶۲۱ تا ۴٬۶۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
375 - 397
حوزههای تخصصی:
دین چیست؟ به این پرسش از دو منظر درون دینی و برون دینی می توان پاسخ داد. نگاه اول دین حق را مطابق معیار درون دینی تعریف می کند و تعریف او جامع افراد نیست. اما تعریف دین در نگاه دوم باید جامع و مانع باشد. از آنجا که یافتن امر مشترکی در همه ادیان مشکل بوده، برخی برای تعریف دین سراغ شباهت خانوادگی رفته اند یا تعریف هایی ارائه داده اند که جامع و مانع نیست. سخن این نوشتار آن است که می توان تعریف مفهومی، و نه ماهوی، از دین ارائه داد. از آنجا که دین در مقابل الحاد قرار دارد، پس دین را می توان در تعریفی برون دینی به «اعتقاد به عالم برتر» یا به تعبیر قرآنی، «عالم غیب» تعریف کرد. اما از آنجا که ادیان موجود نوعشان منحصر در فردشان است، پس برای مثال اسلام را می توان در تعریفی کلامی به «برنامه خدا برای رستگاری انسان» تعریف کرد. رابطه این دو تعریف، اقل و اکثری و رابطه حق ناقص و حق کامل است.
الهیات هنری یا الهیات هنر؟ (تحلیل انتقادی دیدگاه جورج پاتیسون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
571 - 587
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با روش تحلیلی - انتقادی به بررسی دیدگاه جورج پاتیسون در باب رابطه دین و هنر می پردازیم. پاتیسون تأملات خود را در مسیر آنچه مندرج می کند که خود الهیات هنر نامیده است. او به این نتیجه رسیده که هنر نه ابراز زیردست الهیات، بلکه نوعی نگرش زیبایی شناختی به جهان هستی است، نگرشی که ضمن پاسداشت گوهر زندگی، به رهاوردی معنوی منتهی خواهد شد. او نگاه مطلوب خود را بیش از کلیسا و الهیات رسمی مسیحی، در طریقت بودایی ذن جست وجو می کند و البته همزمان از رمانتیسم و اندیشه پست مدرن فاصله می گیرد. اما به نظر می رسد حاصل نظریات او نه الهیات هنر، بلکه رویکردی هنری به دین و تفسیری زیبایی شناختی از زندگی است که می توان آن را با تعبیر الهیات هنری متمایز کرد و اشکال های وارد بر آن را برشمرد.
توجیه ناپذیری الحاد ابن راوندی؛ مواضع معتزلیان در باب مذهب ابن راوندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
833 - 854
حوزههای تخصصی:
ابن راوندی متکلمی از معتزلیان شیعه شده در سده سوم هجری بوده که منابع کلامی و رجالی اهل سنت چهره سیاهی از وی ارائه کرده اند. خاستگاه عمده این گزارش ها به معتزلیان بازمی گردد. سؤال مطرح این است که چرا ابن راوندی این گونه مورد هجمه معتزلیان قرار گرفته است؟ آیا گرایش فلسفی و امامی شدن وی از یک سو و نوع نقدهای او بر آموزه های الهیاتی اعتزال از سوی دیگر در مواضع معتزلیان علیه وی مؤثر بوده است؟ فرضیه مطرح این است که علت این اتهامات و انتسابات را باید در تعاملات و تقابلات بین مذاهبی و جریان های فکری همان دوره بازکاوی کرد. در این مقاله تلاش می شود با بررسی و تحلیل گزارش های موجود در منابع شیعه و اهل سنت درباره ابن راوندی این فرضیه اثبات شود و به این نتیجه دست یابیم که علت تخریب شدید ابن راوندی توسط معتزلیان را باید در انتقادهای تند و نسبت هایی که وی در دو حوزه توحید و عدل به بزرگان معتزلی داده است، در کنار گرایش های فلسفی وی رصد کرد.
نقد و بررسی استدلال های فیلسوفان بر اثبات ثبات و نفی حرکت در مجردات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اغلب فلاسفه قائل به ثبات مجردات هستند و حرکت را در آنها نفی می کنند. مهم ترین مبنا و دلیلِ ایشان در این دیدگاه، برهان قوه و فعل است. در این برهان با تکیه بر تقابل (عدم و ملکه) میان فقدان (قوه) و وجدان (فعل)، اثبات می شود که قوه از شئون ماده است و جسم که قوه دارد، ماده نیز دارد. ایشان از این طریق هرگونه قوه را در مجرَّدات، به واسطه بساطت و نداشتن ترکیب از قوه و فعل، نفی می کنند. ازآنجا که حرکت، خروج شیء از قوه به فعل است و موجود بسیطی که مرکب از قوه و فعل نیست، نمی تواند حرکت داشته باشد، ثبات و عدم امکان حرکت در مجردات که وجودی بسیط و انفعال ناپذیر دارند؛ اثبات می گردد؛ اما باید توجه کرد که قید «قوه» در حرکت، لزوماً به معنای چیزی نیست که منشأ آن «هیولا»ی مشائی باشد (کما اینکه منکران هیولای مشائی نیز قوه را در تعریف حرکت قید کرده اند)؛ بلکه «قوه» و «بالقوه» بودن با بساطت متحرِّک و موضوع حرکت نیز سازگار است. بنابراین موضوعِ حرکت قرار گرفتنِ مجردات را به این دلیل که بسیط و فاقد ماده و هیولای مشائی اند، نمی توان انکار کرد.
دین پژوهی مصطفی ملکیان؛ بررسی و نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریه های عرصة دین پژوهی معاصر ایران پروژة «عقلانیت و معنویت» مصطفی ملکیان است. این نظریه با محور قراردادن مؤلفه های اجتناب ناپذیر مدرنیته به مواجهه با دین سنتی می رود و ضمن مقایسه این مؤلفه ها با ویژگی های اصلی دین سنتی، حکم به تباین میان دین داری و مدرن بودن می کند. فهم سنتی از دین را در جهان مدرن کارآمد نمی داند و فهمی جدید از دین (معنویت) را که سازگار با مؤلفه های مدرنیته است معرفی می کند. این مقاله کوشیده است تصویری روشن و شفاف از ارکان اصلی این نظریه، که عبارت اند از عقلانیت، معنویت و زندگی اصیل، ارائه دهد. در ابتدا مراد ملکیان از دین بیان می شود و بعد از آن تقریری از نظریه عقلانیت و معنویت ارائه خواهد شد و به کوتاهی نقدهایی که علیه این نظریه ارائه کرده ایم، و عناوین آن ها در زیر آمده است، اشاره می شود. 1. ابهام در تقسیم بندی دین؛ 2. عدول از مبنا؛ 3. صورت بندی نادرست از استدلال و تبعیت از استدلال و ناسازگاری آن با همة اقسام تعبد؛ 4. تاریخی بودن دین؛ 5. ابهام در نقطه تمایز میان معنویت و عقلانیت؛ 6. نبود برنامه ای برای اجتماع و کار جمعی؛ 7. شرایط سخت معنویت برای عموم مردم.
جعل و وجود: بررسی دیدگاه میرداماد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
167 - 185
حوزههای تخصصی:
از نظر میرداماد وجود وصفی در جهان برای موضوع خود نیست، بلکه همان موجودیت مصدری است؛ متعلق جعل بسیط ماهیت است و نه وجود یا اتصاف ماهیت به وجود؛ مفاد جعل بسیط تقرر ماهیت است و نه وجود یا موجودیت ماهیت؛ مطلب هل بسیط بر دو گونه است، هل بسیط مشهوری (پرسش از وجود) و هل بسیط حقیقی (پرسش از تقرر). در این نوشتار، نشان داده می شود که مجموع همه سخنان میرداماد در باب وجود، جعل، ماهیت و تقرر را نمی توان به نحو سازگاری فهمید. اصلاحی پیشنهاد خواهد شد که بر طبق آن در زبان متافیزیک، تنها جعل و ماهیت حضور داشته باشند.
منطق ابهری در بیان الاسرار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
269 - 299
حوزههای تخصصی:
اثیرالدین مفضل بن عمر ابهری (؟656 597) دانشمند بزرگ ایرانی است که نوشته های ارزشمند فراوانی از خود بر جای گذاشته است. مخطوط فاضل احمد پاشا 1618، کهدر کتابخانه کوپریلی استانبول نگاه داشته می شود، دربردارنده چهار رساله از اوست، به نام های بیان الأسرار، تلخیص الحقائق، کتاب المطالع، و زبده الحقائق، که هر یک مشتمل است بر منطق، فیزیک، و متافیزیک. این رساله ها را کاتبی قزوینی از نسخه اصل برای خود رونویسی کرده و ابهری به خط خویش بر آغاز همه آن ها یادداشت إنهاء با تاریخ و توقیع نوشته است. آنچه در پی می آید تقدیم و تحقیق بخش منطق بیان الأسرار است. منطق ابهری در این رسائل، از جمله در بیان الأسرار، بر خلاف آثار بعدی اش تقریباً به کلّی تابع منطق ابن سینا است. به اقتضای تک نسخه بودنِ مخطوط، روش قیاسی را برای تصحیح آن برگزیده ایم.
از غرب زدگی تا توسعه نیافتگی؛ از فلسفه تا روشنفکری «سنجشی درون ماندگار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفکر دکتر رضا داوری اردکانی، حرکت و گذاری دارد که منطق آن روشن نشده است. موضوع اصلی این مقاله توجه به این گذار، روشن سازی منطق درونی آن و سپس پرداختن به چالش های درونی اش است. ازین رو نخست به اثبات وجود این گذار پرداخته و سپس در حرکتی تفسیری تلاش می شود تا به چیستی این گذار و منطق آن توجه شود. هدف آن است تا روشن شود، برآمدن مفهوم «توسعه نیافتگی» مفهوم بنیادین در نوشته های متاخر دکتر داوری به نحو مضمر در فهم ایشان از چگونگی بیرون شدن از وضع «غرب زدگی» مفهوم بنیادین در نوشته های متقدم نهفته بوده است و حرکت فکری ایشان بیش از آن که بر اساس مفهوم گسست فهم شود بهتر است با مفهوم گذار و جابه جایی سطحِ بحث، فهم شود. با این گذار، بحث از سطح فلسفی به سطح روشنفکرانه جابه جا می شود و پرسش اصلی نیز از چیستی و چگونگی نسبت ما با غرب به پرسش از چگونگی چیرگی بر دشواری های راه تجدد تغییر می یابد. در این جاست که باز به نوبه ی خود پرسش های جدیدی سربرمی آورند. این پرسش های نوپدید، به جای آن که پرسش هایی از چرایی این گذار باشند، پرسش هایی از خود «طرح غرب زدگی» و صورت بندی مفهومی آن هستند. با طرح این پرسش ها نیاز ضروری ما برای بازگشت دوباره از روشنفکری به فلسفه و بازاندیشی خود «طرح غرب زدگی» هم چون فهمی خاص از نسبت من و جز من، آشکار می شود.
شکوفایی معرفت توحیدی عالم ذر در دنیا بر اساس روایات (مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معرفت ما به خداوند متعال، ریشه در عوالم قبل از این دنیا دارد و آیات و روایات از معرفتی شهودی صحبت می کنند که ما در عالم ذر نسبت به خدا پیدا کردیم. چنین معرفتی در ما تثبیت شده است و با آن معرفت تثبیت شده، پا به دنیا گذاشتیم، اما نکته مهم در ارتباط با معرفت توحیدی عالم ذر، فراموشی چنین حادثه ای از سوی انسان ها است. این معرفت فطری در حالت اضطرار، هنگام شداید و مواجهه با مرگ، ظهور می یابد. این معرفت همچنین در حالت اختیار به تذکر فرستادگان الهی، می تواند شکوفا شود، آن اتفاق و شهود الهی به یادمان آید و حقیقت معرفت توحیدی در ما ایجاد شود. برای تبیین چگونگی ظهور معرفت توحیدی عالم ذر ابتدا به عنوان مقدمات تحقیق، مسائلی چون معرفت فطری عالم ذر در قرآن و روایات، تثبیت معرفت توحیدی در عالم ذر، فراموشی حادثه عالم ذر و ضرورت معرفت عالم ذر، بررسی شده سپس چگونگی شکوفایی معرفت توحیدی در عالم ذر در دو حالت اضطرار و اختیار، با توجه به آیات و روایات تبیین شده است.
نقد نظریه فخر رازی در مورد ماهیت داشتن واجب الوجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و دوم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۸۶
149 - 166
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه فخر رازی مسئله ماهیت داشتن خداوند مبتنی بر بحث اشتراک لفظی یا معنوی وجود است. بر این اساس او دیدگاه اشعری در مورد تفاوت ماهوی و وجودی واجب و ممکن را با براهین اشتراک معنوی وجود ابطال می کند؛ چراکه این دیدگاه مبتنی بر اشتراک لفظی وجود است. انتقادات فخر رازی به برهان ماهیت نداشتن خداوند و استدلال های او در اثبات ماهیت داشتن واجب الوجود، ناشی از مغالطه میان احکام ماهیت با وجود، ذهن با خارج، سرایت دادن حکم مفهوم به مصداق و غفلت از تمایز تشکیکی میان مراتب وجودی است. بدین لحاظ نظریه فخر رازی در این زمینه گرفتار مغالطات متعددی می باشد.
خوانش دریدا از مفهوم اکنون در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش دریدا از مفهوم «اکنون» در بستر انتقادهایی که به آن وارد می سازد آشکار می شود؛ انتقادهایی که با پیش فرض انکار متافیزیک حضور همراه است. وی با قرار دادن پدیدارشناسی در ذیل متافیزیک حضور آن را جزو همان سنت رایج فلسفه غربی قلمداد می کند و راه حل رهایی فلسفه خود را از این چارچوب متداول، توجه به جنبه مقابل حضور یعنی، غیریت می داند. دریدا بر این اساس که اکنون نشان دهنده حضور است آن را نقد می کند. نقد اصلی وی به اکنون براساس دو امکان به ظاهر ناسازگار در این مفهوم شکل می گیرد. این دو امکان عبارتند از: اکنون منبسط، اکنون در حالت پیوستگی با یادسپاری و پیش نگری و دیگری اکنون به مثابه نقطه منشاء با خصلت آغازین بودنش. در این نوشتار می کوشیم تا ضمن بیان انتقادها به منظور فهم خوانش دریدا، با اشاره به حد بودن انطباع اولیه و ساختار سه پایه ای اکنون پاسخی برای آن عرضه داریم. بر اساس حد بودن انطباع اولیه و در نتیجه عدم استقلال آن از طرفین حد، تلقی آن به صورت نقطه منشاء منتفی می گردد و ادراک یک عین، ادراکی دارای دیرند خواهد بود. ساختار سه پایه ای اکنون، پیوستاری متقابل از انطباعات اولیه و یادسپاری و پیش نگری را فراهم می سازد که بر پایه ی آن هیچ انطباع اولیه ای به تنهایی (به صورت نقطه منشاء) و بدون در نظر گرفتن این پیوستگی قابل درک نیست.
تحلیل نظریه ذهن بسط یافته و لوازم آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
11 - 35
حوزههای تخصصی:
نظریه ذهن بسط یافته را در سال 1998 اندی کلارک و دیوید چالمرز، با تکیه بر مبانی جدیدی در فلسفه ذهن معاصر، مطرح کردند. متفکران این نظریه، با حفظ اصول ساختارگرایانه، از برون گرایی در محتوا به برون گرایی فعال منتقل می شوند. کارکردگرایی، اصل یکپارچگی علّی (سیستم یکپارچه)، اصل برابری و برون گرایی فعال مؤلفه های اصلی این نظریه هستند. در این نظریه بسط یافتگی ذهن بر پایه بسط یافتگی شناخت اثبات می شود. پذیرش یکپارچگی زبان و ذهن، بازتعریف نقش حافظه از بازنمایی به نقش خلاقانه، ارائه مفهوم معرفت شناسی بسط یافته، پذیرش یکپارچگی ذهن با برخی ابزارهای الکترونیکی، پذیرش یکپارچگی عناصر فرهنگی با ذهن و پذیرش شناخت جمعی، ازجمله نظریات ارائه شده در پی تأثیر از نظریه ذهن بسط یافته هستند. این مقاله، با روشی تحلیلی، ابعاد مختلف این نظریه و لوازم آن را توضیح داده است.
چیستی فلسفه تطبیقی؛ بررسی تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
207 - 240
حوزههای تخصصی:
برای نظام یافتن مطالعات تطبیقی در فلسفه، ضروری است تصویری روشن از چیستی فلسفه ی تطبیقی وجود داشته باشد. برای به دست آوردن این تصویر روشن، باید مؤلفه های معتبر در تعریف فلسفه ی تطبیقی از دیدگاه پژوهش گران این رشته شناخته شود. مهم ترین مفهوم در فلسفه ی تطبیقی، مقایسه است. مقایسه در فلسفه ی تطبیقی مفهومی محوری است. البته این مفهوم، غایتِ فلسفه ی تطبیقی نیست، بلکه ابزاری برای رساندن پژوهش گر به هدف خود از فلسفه ی تطبیقی است. افزون بر آن، مقایسه در فلسفه ی تطبیقی بین سنت های متفاوت فلسفی و به صورت بنیادین انجام می شود. با توجه به ملاحظات یادشده می توان این تعریف را برای فلسفه ی تطبیقی پیشنهاد کرد: فلسفه ی تطبیقی، مطالعه ی مقایسه ای بنیادین و برون سیستمی سنت ها یا نظریات فلسفی، با استفاده از روش های معهود فلسفی و با هدف دست یابی به چشم اندازهای تعریف شده برای این فلسفه است. در صورتی که اعتبار قید برون سیستمی پذیرفته نشود، می توان با حذف این قید، تعریفی عام تر پیشنهاد کرد، یعنی: مطالعه ی مقایسه ایِ بنیادین نظریات فلسفی، با استفاده از روش های معهود فلسفی و با هدف دست یابی به چشم اندازهای تعریف شده برای این فلسفه است.
تحلیل مساله تجرد نفس نباتی از منظر ملاصدرا، ملارجبعلی تبریزی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عدم تجرد نفس حیوانی و به طریق اولی نفس نباتی در حکمت مشاء مسلم گرفته شد، اما صدرالمتالهین به اثبات تجرد نفس حیوانی موفق شد، ولی برهان روشنی در اثبات تجرد نفس نباتی اقامه نکرده است؛ با این حال می توان از مطاوی کلمات و اصول فلسفه او تجرد نفوس نباتی را دریافت کرد. اوتصریح دارد که نفس نباتی بهره ای از ملکوت دارد. ملارجبعلی تبریزی حکیم مشایی است، و با اقامه برهان حرکت، تجرد نفس نباتی را اثبات میکند. در علامه طباطبایی می توان اشاراتی به مساله تجرد نفس نباتی پیدا کرد. علامه طباطبایی از یک سو با برهان هوای طلق که ملاصدرا در اثبات تجرد نفس حیوانی بدان تمسک کرده است با تردید برخورد کرده است و از سوی دیگر در مساله علم موجود زنده نسبت به خویش، طوری سخن گفته است که مانع از سرایت آن به نفس نباتی نیست، از سوی سوم او نیز تجرد را دارای مراتبی از شدت و ضعف میداند و همین مساله می تواند در اثبات تجرد نفس نباتی جاری و ساری باشد.
نسبت حکمت عملی با شاخه های آن در اندیشه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
23 - 36
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مطرح در بحث از ماهیت علم شناختی دانش ها و به گونه خاص در بحث از جایگاه و طبقه بندی دانش ها، نسبت دانش ها با دانش عامِ مشتمل بر آنها و یا به دیگر سخن چگونگی اطلاق دانش عام بر دانش های جزئی زیر مجموعه آن است. این بحث به ویژه درباره نسبت حکمت عملی با دانش های تحت آن در نگاه فارابی از اهمیت خاص برخوردار است؛ زیرا فارابی بر خلاف دیگر حکما، حکمت عملی را نه چند دانش، بلکه یک دانش می شمارد و در جایی هم که فلسفه عملی را به دو صنف تقسیم می کند مرادش از این دو صنف نه دو قسم از اقسام مشهور دانش های حکمت عملی یعنی اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن است. نوشتار حاضر با تمرکز بر این مسئله تلاش دارد تا پس از بیان سخنان فارابی درباره اقسام دانش و نوع رابطه دانش ها با یکدیگر از حیث وحدت و تعدد و چگونگی ارتباط دانش های متعدد با هم، به بررسی دیدگاه فارابی درباره ماهیت حکمت عملی و نوع ارتباطش با دانش های زیر مجموعه آن بپردازد.
تفسیری از نقد هایدگر بر مبدأ و موضوع پدیدارشناسی استعلاییِ هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هایدگر در درس گفتار تمهید برای تاریخ مفهوم زمان، نقدی درونی بر موضوع پدیدارشناسی استعلایی وارد می کند و هوسرل را متهم می سازد که پرسش از نحوة خاص وجود افعال روی آورندة آگاهی و معنای وجودرا به طور کلی فروگذاشته است. هایدگر به واسطة این نقد، با بازگشت به مبدأ پدیدارشناسی؛ یعنی چرخش از رویکرد طبیعی به رویکرد استعلایی پدیدارشناسانه، به فهم خاص خویش از موضوع پدیدارشناسی؛ یعنی دازاین راه می برد. در مسیر تفسیر این نوشتار نشان داده خواهد شد که هایدگر، بر خلاف فهم مشهور، نه تنها منکر چرخش استعلایی هوسرل و مسیر اپوخه و تقلیل ها نیست، بلکه برعکس به معنای خاصی، هم اپوخه و هم تقلیل استعلایی را می پذیرد؛ بدین معنا که اطلاقِ سوژة استعلاییِ مطلق را چنان ریشه ای می کند که مبدأیت رویکرد طبیعی هوسرل حذف می شود و تمایز میان وجود انسان با سوژة مطلق نیز از میان می رود. بدین ترتیب، دازاین، به نحو خاصی در جایگاه سوژة مطلق، به نحو توأمان در اطلاق و تناهیِ انضمامیِ آن قرار می گیرد.
ریاضیات، هستی شناسیِ نیستی (نقدی بر هستی شناسی آلن بدیو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آلن بدیو، فیلسوف معاصر فرانسوی، به تبیین گونه ای هستی شناسی مبتنی بر مفهوم نیستی پرداخته است، چارچوبی هستی شناسانه موسوم به هستی شناسی تفریقی که از کثرتی محض سخن می گوید. داعیه بنیادین این قسم هستی شناسی را تز«ریاضیات هستی شناسی است»، تشکیل می دهد که به باور بدیو تنها از طریق نظریه مجموعه ها قابل تبیین است. او می کوشد تا به یاری ریاضیات، مفهوم واحد را به طور کامل از هستی شناسی کنار گذارد. در این مقاله پس از معرفی عناصر کلیدی هستی شناسی تفریقی و بررسی اجمالی ارتباط اصول موضوعه نظریه مجموعه ها با نیستی، هستی شناسی مبتنی بر نیستی وکثرت محض مورد بررسی و نقد قرار می گیرد.
چگونگی جمع مبنای فیزیکالیستی علم جدید از نگاه کواین و رابطه علّی ماوراء طبیعت و طبیعت در نگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامه محمدحسین طباطبایی از فیلسوفان الهی است که از سویی به ماوراء طبیعت باور دارد و از سوی دیگر قائل به رابطه علی بین ماوراء طبیعت و طبیعت است. او در دوره جدید زندگی می کند که علم تجربی حرمت فراوان دارد. یکی از مبانی علم جدید، طبق تلقی کواین، فیزیکالیسم (خودبسنده بودن طبیعت) است. بین این دو تلقی در نگاه ابتدایی تعارض وجود دارد. طباطبایی مستقیماً به بررسی این موضوع نپرداخته است که آیا فیزیکالیسم با اصول فلسفی رایج در فلسفه اسلامی هماهنگ است یا خیر. اما در نوشته های فلسفی ایشان، در باب نحوه ارتباط طبیعت و ماوراء طبیعت دو نظر دیده می شود که از آنها می توان برای حل این مسئله مدد گرفت. اول آن که بر اساس عوالم متعدد و رابطه علی بین این عوالم، تغییرات عالم طبیعت معلول عوالم بالاتر است، اما علت قریب افعال طبیعی به صور نوعیه برمی گردد. این راه حل راه را برای امکان همنشینی علم جدید و فلسفه اسلامی هموار می کند، اما مشکلاتی دارد. نگاه دیگر ایشان آن است که نه تک تک وقایع طبیعت بلکه کلیت عالم طبیعت به جعل بسیط معلول ماوراء طبیعت است. این نگاه دوم زمینه هماهنگی مبنای فیزیکالیستی علم جدید و اصل ارتباط طبیعت و ماوراء طبیعت را بیشتر فراهم می کند، اما هنوز نیاز به ترمیم دارد تا با مدعیات دیگر فلسفی هماهنگ شود.
انتقادات ِفرگه به نظریه ایده انگارانه معنا و استدلال ویتگنشتاین علیه زبان خصوصی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرگه یکی از نخستین منتقدان جدی روان شناسی گرایی در منطق و سمانتیک محسوب می شود. در این مقاله، نخست به بررسی انتقادات وی به نظریه ایده انگارانه معنا می پردازیم. این انتقادات در چارچوب کلی پروژه فکری فرگه، یعنی لوجیسیزم، و اصل اول مبانی علم حساب یعنی تمایز امر ابژکتیو/منطقی و امر سوبژکتیو/روانشناختی صورت می گیرد. از دید فرگه، چنین نظریه ای نه تنها صدق را به خطر می اندازد، بلکه معنا و لذا امکان مفاهمه را نیز با چالش مواجه می کند. سپس برخی وجوه این انتقاد فرگه را با استدلال ویتگنشتاین متأخر علیه زبان خصوصی مقایسه می کنیم. کاوش در جزئیات تحلیل فرگه از مفهوم ایده نشان می دهد که وی فروضی در مورد رابطه واژه های زبان عمومی و جهان خصوصی اید ه های ذهنی دارد که مستعد نقد هستند؛ بررسی مفهوم زبان خصوصی و استدلال ویتگنشتاین علیه آن (و طرح مباحثی چون تعریف خصوصی نشانه، پیروی از قاعده و معیار این همانی) واسطه ای خواهد بود تا به این فروض پی ببریم و آن ها را نقد کنیم.
ریزوم- شبکه بررسی تطبیقی هستی شناسی ژیل دلوز و برنو لاتور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژیل دلوز و برنو لاتور از یک هستی شناسی ساختارگریز دفاع می کنند که در آن ماشین های میل گر یا کنشگران سازندگان اصلی هستند. آن ها سیلان و صیرورت هستی را با اتصالات و پیوندهای ریزوماتیک و شبکه ای این ماشین ها یا کنشگران می فهمند. در نتیجه، هستی شناسی آن ها یک هستی شناسی ذات گریزانه، پویشی و نسبت گرایانه، و هستومند های این هستی شناسی، چندرگه و چندگانه خواهند بود که نه می توان آن ها را در قلمروهای خالص و متقابل جای داد و نه می توان پیوند های متکثر، غنی، و پیچیدة آن ها را به یک سری اصول، مفهوم یا ایدة اصیل، اولیه یا متعالی فروکاست.