فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۶۰۱ تا ۳٬۶۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، سنجش اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان بر بهبود خودتنظیمی هیجانی کودکان کار بود. این پژوهش به صورت نیمه آزمایشی بود که در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش، کودکان کار 7 و 8 ساله شهر تهران در سال تحصیلی 97-1396 بودند که موسسه مهر کودکان به عنوان نمونه در دسترس انتخاب شد، و کودکان کار (تعداد= 36 نفر) این موسسه به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شده اند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 1 ساعته تحت برنامه آموزش فلسفه برای کودکان قرار گرفتند. برای جمع آوری داده از پرسشنامه استاندارد سنجش سبک های تنظیم عاطفی (هافمن و کشدن، 2010) استفاده گردید که پایایی این ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای مولفه های پنهان کاری، سازش و تحمل به ترتیب 70/0، 75/0 و 50/0 محاسبه شده است که حاکی از پایایی بالای آن است. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که برنامه آموزش فلسفه برای کودکان پنهان کاری کودکان کار را کاهش می دهد و سازش کاری و تحمل آنان را افزایش می دهد.
غلبه رویکرد مفهومی بر رویکرد وجودشناسانه و پیامدهای تربیتی آن در دوره معاصر (با تأکید بر اندیشه های نیچه و هایدگر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان به واسطه ماهیت دو رگه اش از وجوه وجودی و مفهومی فارغ نیست. با اندیشه های سقراط رگه مفهومی زبان کانون توجه قرارگرفت و رگه وجودی آن مغفول ماند. از نظر هایدگر و نیچه با غفلت از رابطه فوزیس و لوگوس، و فراموش کردن نقش زبان در به ظهور آوردن وجود و ناتوانی آن در همراه شدن با صیرورت هستی، ذاتِ خودپوشاننده رگه وجودی به محاق رفت؛ و با فروکاستِ هستی شناسی به معرفت شناسی توسط کانت بستر لازم برای سیطره زبان مفهومی فراهم آمد. این روند با تحویل ریاضیات به حساب و کارهای افرادی چون فرگه و برنتانو سرعت گرفت و با کارهای راسل، وایتهد و ویتگنشتاینِ ِنخست در شکل دادن به زبان صوری که برای هر نام تنها و تنها یک نامیده داشته باشد وارد مرحله تازه ای شد تا بشر را دچار چنان فقری کند که گشتل را چون تقدیری محتوم بپذیرد. در این عصر عسرت، نیچه و هایدگر راهی می گشایند. آنها با اهتمام به زبان وجودی و احیای تفکر انتولوژیک در مقابل تقدیری که زبان مفهومی و تفکر انتیک برای انسان و جهان مقدر کرده است امکانی فراهم می سازند تا گونه ای دیگر از انسان و شکلی دیگر از عالم، به روشنگاه ظهور بیایند.
تأثیرات نسبی گرایی معرفتی و اخلاقی در شناخت درمانی و نقد آن بر اساس اندیشه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت درمانی با استفاده از مجموعه ای از تکنیک ها، برای بسیاری از مشکلات روان شناختی و گستره وسیعی از اختلالات روان شناختی به کار می رود؛ اما شناخت درمانی به مجموعه ای از تکنیک ها محدود نمی شود؛ بلکه نظریه ای مبتنی بر مبانی فلسفی سازگار با روش های علمی است. پیشگامان و محققان شناخت درمانی با صراحت از همه بنیان های فکری شناخت درمانی سخن به میان نیاورده اند؛ اما سیری در مباحث شناخت درمانگران گویای تأثیر بنیان های فلسفی مختلفی همچون اندیشه های نسبی گرایانه معرفتی و اخلاقی است. براین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی دیدگاه های نسبی گرایی معرفتی و اخلاقی در شناخت درمانی و نقد این مبانی بر اساس اندیشه اسلامی با تأکید بر دیدگاه های علامه مصباح صورت گرفته است. پژوهش حاضر از نوع اسنادی تحلیلی است. یافته های پژوهش حاکی از این است که پیشگامان شناخت درمانی معتقدند هیچ حقیقت مطلق و ثابتی وجود ندارد. همچنین ارزش های اخلاقی و معنوی عام و جهان شمول رد می شود و تمامی ارزش ها نسبی، شخصی و موقتی است. در مقابل براساس اندیشه اسلامی، بسیاری از معرفت های ما ثابت، مطلق و تغییرناپذیرند و نسبی گرایی اخلاقی نیز آموزه ای ناپذیرفتنی است و ارزش های اخلاقی مطلق، فرازمانی و فرامکانی وجود دارند.
استقرا در سیر تحول فکری راسل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
1-24
حوزههای تخصصی:
فلسفه راسل را می توان به دو دوره مجزا تفکیک کرد. در دوره اول او تحت تأثیر فلاسفه پیش از خود سعی در حفظ مبناگرایی دارد و لی در دوره دوم تلاش می کند این مبناگرایی را به حداقل برساند. او در آثار اولیه اش استقرا را به دلیل بداهت ذاتی و کاربرد وسیع آن در زندگی می پذیرد و استنتاجهای استقرایی را احتمالی و نه قطعی می داند. اما در دوره دوم همانند یک تجربه گرای محض از تحلیل پدیده های تجربی، اصولی را استنتاج می کند که اصول موضوعه علوم تجربی هستند. این اصول، ماهیت فرا منطقی دارند و جالب اینجاست که استقرا در زمره این اصول نیست. در واقع در نظر راسل ، علم وحتی فهم عادی که از طریق استنتاج نابرهانی حاصل می شود محتاج این اصول هستند. در این مقاله ما به دنبال شناخت دیدگاه راسل در باب استقرا هستیم لذا به تفصیل آنرا در دو دوره مجزا بررسی می کنیم. در دوره اول علاوه بر بیان دیدگاه راسل، به عنوان نمونه یکی از اثباتهای احتمالاتی ارائه شده برای آن خواهد آمد و در دوره دوم، علاوه بر بیان دلایل تغییر در نگرش او و تبیین دیدگاه جدیدش، اصول فرامنطقی حاکم بر استنتاج نابرهانی به همراه برخی ویژگیهای آنها ارائه می شود و در آخر، هرچند به اجمال به نقدهایی که به آن وارد شده، اشاره می شود.
بررسی مبانی خداشناختی هرمنوتیک قرآنی در اندیشة علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرمنوتیک به مثابه دانشی که به فرایند فهم یک اثر می پردازد، دارای سه مکتب مهم است: 1. هرمنوتیک کلاسیک، 2. هرمنوتیک فلسفی، 3. هرمنوتیک مدرن. در این میان، هرمنوتیک قرآنی به مثابه دانشی که به واکاوی فرایند فهم قرآن کریم می پردازد، از یک سلسله مبانی خداشناختی، انسان شناختی و قرآن شناختی برخوردار است و اصول آن با مبانی هرمنوتیک فلسفی تقابل آشکار دارد. نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی به واکاوی مبانی خداشناختی هرمنوتیک قرآنی در اندیشه علامه طباطبائی می پردازد. از رهگذر این جستار، مشخص می شود که سه آموزه «حکمت الهی»، «علم الهی» و «تکلم الهی»، مبانی خداشناسانه هرمنوتیک قرآنی را تشکیل داده، هرکدام آنها بیانگر اصولی از مبانی هرمنوتیک قرآنی بوده و تأثیر مستقیمی در فرایند فهم قرآن کریم دارند.
ملاحظاتی در نظر ویلیامسن درباره تنش میان منطق غیرکلاسیک و کاربردپذیری ریاضیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشگلات منطق کلاسیک در توضیح مسائلی همچون پارادکسهای معنا شناختی، مسئله ابهام و پدیده های کوانتمی موجب شده تا منطقدانها در صدد صورتبندی منطقی غیرکلاسیک برآیند که اینگونه مسائل در آن برنخیزد. با این حال، رشد غیرقابل انکار علم ریاضی و نفوذ گسترده آن در سایر شاخه های علمی اغلب منطقدانهای غیرکلاسیک را برآن داشته تا با جداکردن حوزه استدلالی ریاضیات از غیر ریاضی، بر پیروی استدلالهای ریاضیات از اصول منطق کلاسیک تاکید کنند. اما، ویلیامسن نشان می دهد که راهبرد جداسازی حوزه ریاضیات از غیر آن و پایبندی به منطق غیرکلاسیک در حوزه های غیرریاضی موجب اختلال در کاربردپذیری ریاضیات می شود و منطقدان غیر کلاسیک باید به فکر حل این مسئله باشد . در این نوشتار ضمن بیان استدلالهای ویلیامسن در تنش میان طرفداری از منطق غیرکلاسیک و کاربردپذیری ریاضیات و تاکید بر برخی از آنها، نشان می دهیم که برخلاف نظر ویلیامسن، فعالیت علمی مبتنی بر استنتاج قیاسی یکسره از منطق کلاسیک تبعیت نمی کند و بنابراین تنش مذکور گاهی فروکش می کند.
تحلیل فلسفی مبدئیت توحید برای فضایل اخلاقی و ارائه تعریف و الگویی جدید از فضایل اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی در این مقاله آن است که مبدأ اصلی فضایل اخلاقی چیست؟ در پاسخ به این پرسش، در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر مبانی فلسفی و ضمن تبیین معنای توحید، مبدئیت آ ن برای فضایل اخلاقی اثبات شده و این نتیجه به دست آمده که اساس ارزش ها و فضایل به رابطه انسان با خدا بازمی گردد؛ بدین ترتیب آنچه موجب ارزش اخلاقی برای همه صفات اکتسابی و رفتارهای اختیاری انسان در عرصه های گوناگون بینشی، گرایشی و رفتاری می شود، توحید است و ما از این امر، به منشأ بودن توحید برای فضایل اخلاقی تعبیر می کنیم. توحید کامل مستلزم آن است که در مرحله اعتقاد، انسان هیچ کس را شریک خداوند قرار ندهد؛ در سطح گرایش، به هیچ کس و هیچ چیز جز او گرایش استقلالی نداشته باشد و در عمل نیز، فقط مستقلاً از دستورهای خداوند پیروی کند. در واقع توحید در سطح بینش منشأ ایمان، در سطح گرایش منشأ تقوا و در سطح رفتار منشأ عبودیت است و این سه فضیلت مطلق هستند و شرط فضیلت بودن دیگر فضایل این است که مصداقی از این سه فضیلت باشند.
نقدها بر ایده آلیسم استعلایی کانت، برمبنای تفسیر هنری آلیسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش خواهد شد با مرور جریان های اصلی منتقد کانت، تصویری روشن از محورهای این انتقادات مطرح شده و سیر تحول آنها تا طرح تفکیک میان «ایده آلیسم استعلایی» و «تئوری استعلایی تجربه» پی گرفته شود. در ادامه بازآرایی و بازخوانی هنری آلیسون از ایده آلیسم استعلایی را بر مبنای کتاب او با عنوان «ایده آلیسم استعلایی کانت» [1] ارائه خواهیم کرد. او با انتساب یک نگاه هستی شناختی به تفسیر منتقدان کانت از ایده آلیسم استعلایی و نیز ارائه یک خوانش معرفت شناسانه (یا فرامعرفت شناسانه) از این ایده آلیسم، اولا پاسخی به این سیر از انتقادات فراهم می نماید و ثانیا با ایجاد پیوندی بنیادین میان این ایده آلیسم و تئوری استعلایی تجربه، طرح تفکیک میان این دو را منتفی می گرداند. در پایان این مقاله، پس از ارائه ابعاد مختلف این خوانش از ایده آلیسم و نحوه پاسخگویی آن به نقدهای سنتی وارد شده بر کانت، سوالاتی را درباره امکان تفسیر عبارات سوال برانگیز کانت در این قالب و توان مقاومت این تفسیر در برابر همان انتقادات رایج مطرح نماییم.
تحلیل هستی شناختی و معرفت شناختی معقولات ثانیه فلسفی در حکمت متعالیه (با تأکید بر مفهوم وجود)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۵
229 - 248
حوزههای تخصصی:
مفاهیم فلسفی نه تنها در فلسفه، بلکه در سایر دانش ها نیز دارای اهمیت زیادی بوده و قوام همه علوم وابسته به همین مفاهیم است. این مفاهیم، نه مانند معقولات اولی داده بلاواسطه حس هستند و نه مانند معقولات ثانیه منطقی ذهنی محض هستند؛ از همین رو فهم و تحلیل آنها در مکاتب مختلف با مشکل همراه بوده است. در بین معقولات، مفهوم «وجود» از جهات متعددی متمایز و مهم است. از طرفی در حکمت متعالیه وجود اصیل و ماهیت اعتباری است. بنابراین مفهوم وجود مصداق بالذات و مفاهیم ماهوی مصداق بالعرض دارند؛ از طرف دیگر ویژگی مشهور مفاهیم ماهوی این است که مصداق و مابازاء دارند و ویژگی شاخص معقولات ثانیه فلسفی این است که مابازاء ندارند. پس این سئوال قابل طرح است که مفهوم وجود معقول اول است یا معقول ثانی؟ این مقاله با روش تحلیلی – توصیفی و با هدف تحلیل معقولات ثانیه فلسفی، ملاک و معیار دقیق تری برای تمییز معقولات اولی و ثانیه ارائه کرده است. بنابر اصالت وجود، حقیقت وجود، خارجی و واقعی اما مفهوم وجود که با فعالیت ذهنی ساخته می شود معقول ثانی و حاکی از واقعیت خارجی است و سایر مفاهیم فلسفیِ ثبوتی، حاکی از انحاء و شئون واقعیات خارجی هستند.
روش تحقیق شبکه ای روش معیار در تولید علم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۰
5 - 38
حوزههای تخصصی:
با توجه به مبنای هستی شناختی و معرفت شناختیِ «رئالیسم شبکه ای» که پدیده ها را دارای وجود استقلالی از فاعل شناسا و قابل کشف و دارای ابعاد، سطوح، لایه ها و زوایای مختلف- هم در اصل وجودشان و هم در ظهور و بروزشان- می داند، روش موجّه برای کشف حداکثری از واقعیت ها چیست؟ فرضیه مؤلف در پاسخ به این مسئله چنین است: «روش تحقیقِ شبکه ای که مبتنی بر گستره شبکه هستی و معادلات حرکت در این شبکه است، روش موجه برای کشف حداکثری از واقعیت هاست». مقصود از «شبکه هستی» در این فضا، نقشه روابط کل موجودات با یکدیگر است و مقصود از «معادلات حرکت در شبکه هستی» برایندگیری از کمّ و کیف روابط میان پدیده ها برای ایجاد یک تغییر است. در این روش از سه ابزار هستی شناختی، به طورخاص استفاده می شود: «علل اربع»، «مقولات عشر» و «مقومات سته حرکت». این سه ابزارِ راهبردی، مسئولیت تجزیه پدیده ها به اجزا و روابطشان و سپس ترکیب آنها برای دستیابی به اثر جدید را به عهده دارند. این ابزارهای فلسفی با قرائت حکمت متعالیه، در تمام پدیده های فردی و جمعی، ذهنی، روحی و رفتاری، مُلکی و ملکوتی، حقیقی و اعتباری- بر اساس منشأ اعتبار یا انتزاعشان- کارایی دارند و می توانند وحدت را به کثرت تبدیل کرده، سپس کثرات را به وحدت برسانند.
رابطه نفس و بدن و تأثیر آن بر جاودانگی از دیدگاه ابن سینا و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
75 - 90
حوزههای تخصصی:
مسئله جاودانگی نفس در فلسفه ابن سینا و توماس آکوئیناس دو نظریه جداگانه است، اما در زوایایی اشتراک دارد. ابن سینا در تکمیل مبتکرانه علم النفس معلم اول، قید کمال را در تعریف نفس وارد و به جای صورت نشاند تا از تجرد نفس سخن گوید و در تبیین رابطه نفس و بدن بر شأن تدبیری نفس پای فشرد و نه بر اتحاد ذاتی و جوهری بین آن دو. توماس با پیروی از آموزه سینوی جاودانگی نفس، صورت بودن نفس برای بدن را چنان تقریر کرد که ترکیبی از آموزه ارسطویی و دیدگاه ابن سینا باشد، ولی در تبیین نحوه ارتباط نفس جاودانه با بدن میرا، نظریه روشنی ارائه نکرد که رابطه ذاتی و در عین حال گسست پذیر نفس با بدن را نشان دهد.
تبیین معنایی گزاره های شرطی در منطق رواقی-مگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۶
297-315
حوزههای تخصصی:
گزاره های شرطی به عنوان یکی از وجوه اساسی ساختار منطق رواقی- مگاری ها، از سوی منطق دانان این نحله منطقی به انحاء متفاوتی تعریف شده اند و شرایط صدق این گزاره ها آنها را با تعابیر معنایی متفاوتی قرین ساخته است. در این مقاله نخست سعی شده است در خصوص تمایز ساختاری منطق رواقی- مگاری با منطق ارسطویی به اجمال، مطالبی ذکر شده و جایگاه گزاره های شرطی در این نظام منطقی روشن شود؛ سپس با برشمردن انواع گزاره های شرطی و شرایط صدقشان در منطق رواقی-مگاری و تطبیق و مقایسه آنها با تعاریف جدید استلزام در منطق جدید به توصیف معنایی امروزین این گزاره ها پرداخته شود. غالب پژوهشگران در این حوزه به ارزیابی استلزام های رواقی-مگاری در پرتو تطابق یا عدم تطابقشان با تعاریف استلزام مادی، استلزام اکید و قانون های طبیعی اهتمام داشته اند و ما در این مقاله با استناد بر این آراء و ارزیابی ها در پی بررسی و تحلیل معنایی گزاره های شرطی رواقی- مگاری برآمده ایم.
علم منسوب به جهان بینی خاص: بررسی مسأله امکان پذیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
71-94
حوزههای تخصصی:
این مقاله از دو بخش عمده شکل گرفته است. در بخش نخست مقاله نشان می دهیم که برخی از مهم ترین نظریه های علم در قرن بیستم یا نتوانسته اند نشان دهند که ارزش داوری ها در مقام تقویم و تعیین علم اثری ندارند یا خود، نقش ارزش داوری ها را در مقام تقویم و تعیین علم به رسمیت شناخته اند و در خصوص آن نظریه پردازی کرده اند. در این راستا، آرای پوزیتیویست های منطقی، کواین، پوپر، کوهن، لاکاتوش، فایرابند و بسکار را در خصوص علم به اشاره مورد توجه قرار می دهیم. در بخش بعدی مقاله، به پاسخ این پرسش می پردازیم: آیا بر این اساس که «علم متأثر از مبانی شناختی-هنجاری الف است»، می توان نتیجه گرفت که «علم مبتنی بر مبانی شناختی- هنجاری خاص، مانند ب، نیز قابل تولید است»؟ همچنین این پرسش مورد تأمل قرار می گیرد که آیا کثرت گرایی در مبانی شناختی- هنجاری یک اصل پسندیده روش شناختی است؟
On the Permissible Use of Force in a Kantian Dignitarian Moral and Political Setting, Or, Seven Kantian Samurai(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۸
75-93
حوزههای تخصصی:
On the supposition that one’s ethics and politics are fundamentally dignitarian in a broadly Kantian sense—as specifically opposed to identitarian and capitalist versions of Statism, e.g., neoliberal nation-States, whether democratic or non-democratic—hence fundamentally non-coercive and non-violent, then is self-defense or the defense of innocent others, using force, ever rationally justifiable and morally permissible or obligatory? We think that the answer to this hard question is yes; correspondingly, in this essay we develop and defend a theory about the permissible use of force in a broadly Kantian dignitarian moral and political setting, including its extension to non-violent civil disobedience in the tradition of Martin Luther King, Jr; and perhaps surprisingly, we also import several key insights from Samurai and Martial Arts ethics into our theory.
کمال در زیبایی شناسی ابن سینا و نقد رویکردهای رایج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سخنان مستقیم ابن سینا در مورد زیبایی (جمال) را می توان در چند سطر جمع کرد؛ اما مهم تر از جمع آوری این سخنان، کشف مفهوم کلمات و روابطی است که او در جملات خود مطرح کرده است. یکی از مفاهیم پرکاربرد و مهم در مسئله زیبایی یا جمال در اندیشه ابن سینا «کمال» است. برخی از پژوهشگران در تحلیل کمال مدرَک در محسوسات، کمال مورد نظر ابن سینا را «کمال ثانی» به عنوان «شیء آن گونه که باید باشد» دانسته اند، در حالی که اگرچه ممکن است این سخن صحیح باشد، اثبات این ادعا از عبارت فوق صحیح نیست. بر همین اساس، در این پژوهش تلاش شده است با روش توصیفی تحلیلی، ضمن نقد رویکرد رایج در مورد رابطه کمال و جمال محسوسات، چگونگی این ارتباط با استناد به عبارات او بررسی و تحلیل شود. یافته های این پژوهش با تأکید بر رابطه عمیق کمال و جمال، نشان می دهد که با توجه به تفاوت کمال در موجودات، زیبایی ابن سینا را باید به زیبایی محسوس و غیر محسوس (مجرد) تقسیم کرد. در حقیقت، زیبایی در این دو دسته از موجودات با توجه به نوع کمال مورد نظر در آن ها متفاوت خواهد بود، به این گونه که زیبایی در غیر محسوسات، ذاتی و در محسوسات جزء عوارض آن ها است؛ بنا بر این کمال در نوع اول، کمال اولی و در نوع دوم کمال ثانی است.
بررسی انتقاد استاد مطهری از ادراکات اعتباری علامه طباطبایی در اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
219 - 235
حوزههای تخصصی:
نظریّه ادراکات اعتباری برای اولین مرتبه توسط علاّمه طباطبائی(ره) مطرح شد و در حوزه معرفت شناسی از ابتکارات مبتنی بر رئالیسم تعاملی است، طبق این نظریه شناخت ما در مواجهه با واقعیّت خارجی تصحیح می شود و تکامل می یابد. طرح ادراکات اعتباری نتیجه مواجهه علاّمه با مسئله تکثّر ادراکات است که بر اساس آن، ادراکات انسان تکثیر می یابد و به تبع آن، ماهیّت گزاره های اخلاقی تبیین می شود، طبق این فرض در برداشت اولیه استدلال علاّمه برای اعتباری بودن حُسن و قبح و نفوذ احساسات در اعتباریّات، ناخودآگاه به نسبیّت گرایی هنجاری منجر می شود، استاد مطهّری در مواجهه با دیدگاه علامه ضمن پذیرش نظریّه اعتباریّات با نقد دیدگاه علامه سعی در ثابت نگه داشتن پایه های اخلاقی دارد و راه حل قضیه را در تفکیک میان فعل اخلاقی و معیار اخلاقی، تفاوت قائل شدن بین من علوی و من سفلی انسان و تفکیک قائل شدن بین حسن و قبح فاعلی و حسن و قبح فعلی می داند، که صرف نظر از برخی نقدها می توان رویکرد اصلاحی استاد مطهری را راهگشا دانست، ضمن اینکه باید اذعان نمود که رویکرد نگاه تکثرگرایانه علامه به مسئله اخلاق در ادراکات اعتباری راه گفتگو با دیگر فرهنگ ها را باز نگه می دارد. در این پژوهش ضمن پاسخ به این پرسش که انتقاد استاد مطهری نسبت به علامه طباطبایی در موضوع اخلاق از منظر ادراکات اعتباری چبست؟ دیدگاه استاد مطهری نیز در موضوع اخلاق از منظر ادراکات اعتباری نقد و بررسی می شود.
درآمدی به خاستگاه و قابلیت های مقوله «حیثیت» در منطق و فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
145-168
حوزههای تخصصی:
هرچند مفهوم «حیثیت» برای مخاطبان و پژوهشگران فلسفه اسلامی ناآشنا نیست، اما به نظر می رسد تا کنون ظرفیت این مفهوم چنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است. در این مقاله پس از بیان خاستگاه حیثیت، گزارشی جامع از جایگاه و گره گشایی های آن در قلمرو منطق و فلسفه اسلامی، به خصوص در حکمت متعالیه، عرضه شده است. همچنین نسبت میان حیثیت با مقید بودن و اعتباریات نیز در حد امکان مورد بررسی قرار گرفته است. برای این کار مثال های فراوانی آورده شده است تا از این حیث ابهامی در کار نباشد. سپس نشان داده شده است که این بحث چه قابلیتی دارد و در عین حال برای آنکه به درستی از قابلیت آن استفاده شود به شروطی بایستی مراعات شود. همچنین در پایان به اختصار این ایده مطرح شده است که توجه به مقوله حیثیت می تواند میان جزمیت و نسبی گرایی، راهی میانه و مطلوب بگشاید.
فرجام نفوس ناقصه از دیدگاه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
189 - 210
حوزههای تخصصی:
آراء فارابی در باب معاد و سرنوشت نفوس انسانی پس از مرگ جزء ساختارشکنانه ترین دیدگاه ها در میان فیلسوفان مسلمان است تا جایی که حتی برخی انکار اصل معاد نوع بشر را به او نسبت می دهند اما بررسی های ما در این مقاله نشان می دهد که فارابی منکر اصل معاد نبوده بلکه معاد نفوس ناقصه (یعنی نفوس کودکان، ابلهان و دیوانگان) را نفی می کند. هدف این مقاله بررسی دیدگاه فارابی در مورد سرنوشت نفوس ناقصه است. بحث در باب سرنوشت نفوس ناقصه معمولا از منظر علم کلام و نسبت آن با دو صفت عدل و حکمت الهی بررسی می شود. اما فارابی به این بحث صرفا از منظر فلسفی می پردازد و حتی در مورد آیات و روایاتی که به ظاهر دلالت بر معاد همگانی دارند، موضع گیری و ورودی نمی کند. فارابی بنا بر مبانی انسان شناسی اش و نگاه خاصی که در مورد کیفیت و نحوه معاد دارد، به این نتیجه می رسد که نفوس ناقصه همچون سایر حیوانات پس از مرگ معدوم می شوند. در متن مقاله تصریحات و اشارات فارابی در این باب و مبانی انسان شناسی که وی را به این نظریه سوق می دهد مورد بررس قرار گرفته است.
تقلیل و برآیش در فلسفه شیمی: مروری نقادانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اخیراً در مطبوعاتِ فلسفه ی علم موضوعی تحت عنوان «فلسفه ی شیمی» به چشم می خورد. یکی از مسائلی که تحت این مقوله درباره ی آن صحبت می شود موضوع برآیش و اهمیت علم شیمی و جایگاه آن در روشن سازی این موضوع است. علاوه بر موضوع برآیش ، مسئله ی تقلیل هم در شیمی محل بحث است. اهمیت این دو مسئله در شاخه های مختلف علوم ، ازجمله شیمی، ازآنجاست که استقلال (نسبی) این علوم، با این دو مفهوم گره خورده است. در این مقاله بعد ارائه ی یک چهارچوبِ مفهومی، به نقد و بررسی آرای آلکس مانافو در مورد اهمیت علمِ شیمی در مطالعه موضوعِ تقلیل و برآیش در شیمی می پردازیم. مانافو با استدلالی قصد دارد نقش ویژه ای به علم شیمی در رابطه بامطالعه ی موضوع برآیش و تقلیل ببخشد. در ضمنِ نقد محتوی این استدلال، تمایزی بینِ مفهوم «پیچیده گی وجودشناسانه» و «پیچیده گی هستی شناسانه» ارائه می دهیم. سپس نشان می دهیم خلط بین این دو مفهوم، موجباتِ شکل گیری مغالطه ای شده که دامنگیرِ مانافو در روند استدلالش شده است
اثربخشی آموزش ارزش های اخلاقی (از طریق قصه گویی و پویانمایی) بر رشد مهارت های اجتماعی کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه اثربخشی آموزش ارزش های اخلاقی (از طریق قصه گویی و پویانمایی) بر رشد مهارت های اجتماعی کودکان پیش دبستانی بود. روش پژوهش، از نوع طرح های عاملی «شبه آزمایشی» بود. 102 کودک یک مرکز پیش دبستانی از جامعه آماری کودکان پیش دبستانی ناحیه دو شهر یزد در سال 1394 انتخاب شده و به پنج گروه معادل منتسب شدند. در نهایت به تصادف چهار گروه به عنوان گروه آزمایش (جنسیت* قصه/کارتون) و یک گروه کنترل (پسر بدون مداخله) انتخاب شدند. آموزش ارزش های اخلاقی گروه های آزمایش از طریق قصه گویی یا پویانمایی در ده جلسه سی دقیقه ای اجرا شد. قبل و بعد از آموزش، پرسشنامه مهارت های اجتماعی ویرت (1984) توسط والدین و مربیان تکمیل شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون مانکوا، تحلیل کواریانس و تحلیل واریانس انجام شد. یافته ها نشان داد از نظر والدین، آموزش ارزش های اخلاقی از طریق کارتون (موثرتر در پسران) و قصه گویی (موثرتر در دختران) به طور معناداری (001/0 > p) باعث رشد مهارت های اجتماعی کودکان (در محیط غیررسمی خانه) می شود. همچنین از نظر مربیان، آموزش ارزش های اخلاقی از طریق قصه گویی به طور معناداری (001/0> p) باعث رشد مهارت های اجتماعی کودکان ( در محیط رسمی آموزشگاه) می شود. در مجموع، مهارت اجتماعی دختران از پسران دوره پیش دبستانی بالاتر است.