فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۵۸۱ تا ۳٬۶۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۹۴
195 - 219
حوزههای تخصصی:
نیاز بشر به سبک درست زندگی، انگیزه و ضرورتی برای تبیین مؤلفه های شناختی آن است. هدف از این پژوهش، پرسش از چیستی و نقش انواع شناخت در نظریه «حیات معقول» علامه جعفری با بررسی توصیفی- تحلیلی آثار مکتوب ایشان است. «حیات معقول» در برابر «حیات طبیعی محض»، نوعی زندگی مبتنی بر تعقل با محوریت عقل عملی و نفی راسیونالیسم غربی است که طیف وسیعی از شناخت های وحیانی، عرفانی، حکمی و علمی را در بر می گیرد. این دریافت ها به شکل حضوری یا حصولی و از راه هایی چون آموزش، تقلید یا تعبد به دست می آیند. معارف یادشده، علاوه بر ارزش ذاتی، واجد هویتی ابزاری برای پرورش استعدادها و هدایت اختیاری انسان اند که پیامد آن ورود به هدف اعلای زندگی یعنی شرکت در آهنگ کلی هستی و به تعبیر دیگر عبادت خداوند خواهد بود. نتیجه اینکه حیات معقول وابسته به مجموعه ای کامل از شناخت های الهی و بشری با درجات ارزشی متفاوت است، مشروط بر اینکه با کمک سازوکارهای عقلی و وحیانی از آسیب های معرفتی و عملی در امان بماند.
سوگیری های شناختی ذهن انسان در پذیرش باورهای دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علوم شناختی دین حوزه ای نوظهور از علوم شناختی است که بینش هایی را از شاخه های مختلف علمی گرد می آورد تا تبیین کند انسان ها چگونه باورهای دینی را کسب می کنند و انتقال می دهند. از نظر محققان علوم شناختی دین، مکانیزم های ذهنی و شناختی انسان دارای جهت گیری ها و سوگیری های خاصی هستند که او را مستعد پذیرش و انتقال باورهای دینی می کنند. در این مقاله، ضمن بررسی مشخصه ها و ویژگی های این سوگیری ها و نحوه عملکرد آنها، نشان می دهیم که گرچه تمایلات شناختیِ ذاتی انسان ذهن های ما را پذیرای دین به طور کلّی می کند، اما آنها به خودی خود ظهور و موفقیت باورها و اعمال دینی را که مختص یک فرهنگ خاص هستند تبیین نمی کنند. به علاوه نشان خواهیم داد که هرچند مدافعان تبیین های شناختی مطالعه دین را به عنوان پدیده ای «طبیعی» در دستور کار خود قرار داده و می کوشند علل طبیعی شکل گیری، پذیرش، تقویت و شیوع باورهای دینی را کشف کنند، تلاش های آنها به معنای کاستن از اعتبار باورهای دینی و همچنین نفی تبیین های «غیرطبیعی» از باورهای دینی نیست.
نقش دازین در هنر اندیشیِ هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
45-63
حوزههای تخصصی:
هنراندیشی محصول دوره دوم اندیشه هیدگر است که در آن رویداد اندیشی بر هستی شناسی بنیادین سیطره می یابد. در بادی امر به نظر می آید که از نقش ویژه دازاین در هنراندیشی کاسته شده است؛ اما به واقع می توان گفت وجود و دازاین برای هیدگر دو رویِ یک سکّه اند. هر جا که اندیشیدن به وجود ممکن است دازاین نیز به شکلی ناگزیر حضور می یابد و اهمیت هنر برای هیدگر از آن روست که هنر، حقیقتِ وجود را به آشکارگی می آورد. در این مطالعه تلاش می شود نقش های متفاوت دا-زاین در هنراندیشی به دید آید. نقش دا-زاین از آن رو اهمیت می یابد که به عنوانِ گذرگاه هنر اجازه می دهد رویدادِ هنر روی بدهد و از خلال آن، خودِ وجود زبان آور شود. سپس جایگاه دا-زاینِ هنرمند و شاعر (آفریننده)، مخاطب یا نگاه دار، بررسی می شود. پس از طرح پرسش از شیوه بودن دا-زاین در هنراندیشی به نقش های مختلف دا-زاین به عنوان هنرمند، مخاطب و نگاه دار پرداخته می شود. دا-زاین در هنراندیشی اگرچه نیوشای "وجود" و قابلی بدونِ فعلیت است اما مسئولیت پذیری و پروا سبب می شود بارِ امانتِ وجود را بر دوش بکشد، پیش آمدِ حوالت یک ملّت (قوم) از طریقِ او شکل می گیرد. از این وجهه نظر پس از ابداع و سرودن، دازاین نابود نمی گردد بلکه در کسوت مخاطب و نگاه دار، موردِ خطابِ وجود قرار می گیرد و در نهایت به این پرسش پاسخ داده می شود که چه چیزی سبب تحول در اندیشه هیدگر شده و او را به سوی هنر اندیشی جذب کرده است.
ارزیابی انتقادی استدلال معرفتی و استدلال تعاکس بر حسن و قبح عقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
271 - 287
حوزههای تخصصی:
آنچه ما «استدلال معرفتی» و «استدلال تعاکس» خوانده ایم دو استدلال از سه استدلالی ست که خواجه نصیرالدین طوسی، فیلسوف متکلم امامی، در کتاب مهم و تأثیرگذار تجرید الاعتقاد ، بر حُسن و قبح عقلی اقامه کرده است. نتیجه مورد نظر خواجه و مقدمات هر دو استدلال مبهم است و می توان تفسیرهای متعددی از آن ها ارائه داد. در این مقاله با تفکیک جهات معرفت شناختی و هستی شناختیِ هریک از استدلال ها، روایت های محتمل هر استدلال بیان شده و پس از صورت بندیِ منطقیِ هر استدلال، مورد ارزیابی قرار گرفته است. به زعم نویسندگان، نتیجه بهترین تقریر از استدلال نخست، حُسن و قبحِ عقلیِ معرفت شناختی است و نتیجه بهترین تقریر از استدلال دوم، حُسن و قبحِ عقلیِ هستی شناختی؛ و البته هیچ یک از این دو استدلال نمی تواند نظریه عدلیه را اثبات یا دیدگاه مخالفان شان را ابطال کند.
اتکای حدّ وسط بر قاعده درست ؛ نقدی بر تفسیر حدّ وسط ارسطویی به مثابه معیارِ خود بنیاد عمل اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حدّ وسطْ غالباً مهم ترین مفهوم در نگرش اخلاقی ارسطو معرفی شده، تا حدی که در بسیاری سنّت های تفسیری نه یکی از مفاهیم ، بلکه جوهره نظریه اخلاقی ارسطو انگاشته شده است. این امر موجب گردیده تا درستی و نادرستیِ نگرش اخلاقی ارسطو در گروِ اثبات یا نفیِ وجاهتِ حدّ وسط به مثابه معیار عمل اخلاقی قلمداد شود. با بررسی مسیر حرکت تفکر ارسطویی در اخلاق نیکوماخوس، آشکار می شود که او حدّ وسط را همچون امکانی در فهم و تحقّق خیر عملی معرفی می کند، اما در ادامه مسیر به سنجشِ توانمندی آن در تحقّق غایت پژوهش عملی می پردازد. در طول مسیر، روشن می شود که حدّ وسط در قامت قاعده ای کلی ، تنها بیان گر این است که می بایست در هر موقعیتْ به عملی متناسب با آن دست یازید. در واقع ، باید حدّ وسط در هر وضعیتْ بنا بر مقتضیات متعدد و متغیّرِ هر موقعیت ، توسط شخصِ عامل اخلاقی تعیین شود. نتیجه این امر این است که حد وسط ، شهودی جزئی است، نه معیاری کلی و به همین جهت، خودْ نیازمند قاعده ای کلی در تعیین جزئی آن است. در نگرش ارسطو، حدّ وسط بر قاعده ای درست استوار است که درستیِ آن برخاسته از بستری است که آن را شکل داده است؛ این بستر نهایی و تکیه گاهِ بنیادین که قاعده درست در آن حضور دارد «فرونسیس» یا حالت دارندگیِ قاعده درست _ بر اساس دانایی عملیِ برخاسته از تجربیات عملی _ است. بنابراین، حدّ وسطْ متکی بر قاعده درستی است که خود در فرونسیس حضور دارد و به همین جهت، حدّ وسط ارسطویی معیار و قاعده ا ی نهایی و خود بنیاد در فهم و تعیین عملِ درست نیست ، بلکه خود بر قاعده درست استوار است؛ قاعده ای که با دانایی عملی (فرونسیس) همچون توانیْ در شناختن و عمل کردن، محقّق می شود.
تبیین و نقد نگاه شهید صدر به عالم واقع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
197 - 224
حوزههای تخصصی:
در سنت فلسفی اسلامی بحث از واقعیت در سه مبحث اصالت وجود و ماهیّت، مبحث نفس الامر و مساوقت شیئیّت با وجود متبلور است. با جستجو در این مباحث دانسته می شود که برخی متفکران، عالم واقع را مساوی و عده ای دیگر آن را اعم از وجود دانسته اند. شهید صدر در زمره گروه اخیر قرار می گیرد. ایشان با طرح این ادّعا که عالم واقع وسیع تر از وجود است برخی مفاهیم چون وجود رابط، معدومات، حسن و قبح افعال، لوازم ماهیّات و معقولات ثانی فلسفی را متحقق در این عالم دانسته است و در عین قائل شدن به خارجیّت این مفاهیم، خارجیّت آنها را به واسطه وجود نمی داند. ایشان با استدلال بر قضایای صادقی که موضوعات آنها از ابتدا به حمل اوّلی ذاتی، هم در ذهن و هم در خارج، معدوم فرض شده اند و همچنین با اثبات اتّحاد ظرف عروض و ظرف اتّصاف در معقولات ثانی فلسفی و در ادامه با طرح معقولات ثانیه ای که نمی توان آن را در عالم وجود محقق فرض نمود، به اثبات عالم واقع وسیع تر از وجود می پردازد. منتهی شدن به ارتفاع نقیضین، امکان جایگزینی عالم ذهن به جای عالم واقع از جمله انقادات وارد بر دیدگاه ایشان است پژوهش پیش رو سعی دارد با جستجو در آثار ایشان ماهیّت و حدود و ثغور عالم واقع را از منظر شهید صدر روشن نموده، به بررسی و نقد استدلالات ایشان بر این ادّعا بپردازد.
علم پیشین مغایرِ متصل با ذات از دیدگاه صدرالمتالهین شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
145 - 158
حوزههای تخصصی:
برخی از محققین معاصر به واسطه بعضی عبارات صدرالمتالهین بر این باورند که ملاصدرا علاوه بر علم پیشین ذاتی و علم مع الفعل ،به علم پیشین مغایرِ متصل با ذات نیز اعتقاد دارد.در این پژوهش پس از بررسی مستندات، می توان به این نتایج دست یافت که هرچند برخی مستندات این رأی قابل مناقشه است اما صدرالدین منکر علم پیشین مغایرِ متصل با ذات برای خداوند نیست و سخن از صور علمیه ای می نماید که لازم ذاتِ واجب بوده و نیازی به جعل ، تأثیر و تأثر نداشته و از اجزای عالم محسوب نمی شوند که این نحوه از علم را لازمه ی علم پیشین ذاتی و از لوازم قاعده بسیط الحقیقه می داند و مقصود وی از این صور، صور مرتسمه مشاء نیست بلکه همان اعیان ثابته عرفاست که از شئون ذاتی حق بوده و مورد جعل قرار نگرفته و به وجود حق موجودند نه به ایجاد او ،که این مرتبه را قضاء ربانی می نامد که باقی به بقاء واجب تعالی است.
امکان جمع بین زندگی اخلاقی و زندگی لذت بخش از نظر ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
151 - 182
حوزههای تخصصی:
نسبت میان زندگی اخلاقی و لذت و درد یکی از پرسش های مهم فلسفی است. آیا انسان اخلاقی لزوما لذت بیشتری از زندگی و عمل اخلاقی خود می برد؟ یا نه، اخلاق نسبتی با زندگی لذت بخش ندارد. و حتی چه بسا فرد غیراخلاقی لذت بیشتری از زندگی خود ببرد. ما در این مقاله این پرسش مهم را از نظر ارسطو به عنوان یکی از مهمترین فیلسوفانی که در این حوزه سخن گفته است بررسی می کنیم. نسبت میان حالات اخلاقی و لذت در فلسفه ارسطو پیچیده است. مطابق با فهم ما از او زندگی اخلاقی لزوما لذت بخش نیست ولی این به معنای رد ارتباط وثیق اخلاق و لذت و درد نیست. از نظر ارسطو، حالات اخلاقی در قلمرو لذت و درد هستند و لذت، نتیجه عمل اخلاقی است، یعنی خوبی یک فعل به دلیل لذت آور بودنش نیست، به عکس فعل به جهت خوب بودنش لذت آور است. این یعنی فرد به خاطر لذت و دوری از درد است که کار بد می کند و از امور اخلاقی اجتناب می ورزد، ولی انسان فضیلتمند از کار اخلاقی خود لذت می برد، بنابراین لذت بردن از عمل اخلاقی نشانه سیرت انسان فضیلتمند است. این نگاه ارسطو تبعات مهمی در هدایت هیجانات ما از آغاز کودکی دارد. به نظر او، هدایت و مهار لذت و درد اهمیت و قوت فراوانی در ایجاد روحیه اخلاقی و زندگی اخلاقی توأم با لذت دارد.
بررسی تاثیر دوگانگی نظر و عملِ ارسطویی در تحولِ عمل گراییِ پاتنم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
323 - 349
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سیرِ تحولِ عمل گرایی در اندیشه پاتنم مورد بررسیِ نقادانه قرار می گیرد و نقدهای او به دوگانگی های مختلف و ادعای فروپاشیِ دوپارگیِ واقعیت/ ارزش و انتهای سیرِ عمل گراییِ او که منجر به مسئله ی امکانِ هستی شناسی و صدور اعلامیه ی ترحیمِ هستی شناسی شد، بیان می گردد. سپس با نگاهی تطبیقی، نظرِ ارسطو در باب دوگانگیِ نظر و عمل تقریر می گردد و تفکیکِ اخلاق به عنوانِ راهکارِ کلیدی ارسطو در مسئله ی امکانِ هستی شناسی مورد مداقه قرار می گیرد. در انتها تبیین می شود که علی رغمِ نقدهای کوبنده پاتنم به نظرات قبلیِ خود و تلاشِ وی برای رهایی از دوگانگی های مختلف، اندیشه ی پراگماتیکِ او از دوگانگیِ نظر و عملِ ارسطویی رهایی نداشته و همراهِ همیشگیِ اندیشه ی پاتنم، از رئالیسمِ متافیزیکی تا رئالیسمِ درونی و کثرت گراییِ عمل گرایانه بوده است و بر همین مبنا، تحولِ عمل گراییِ پاتنم و تمایلِ او به اخلاق را می توان با در نظر گرفتنِ تاثیرِ دوگانگیِ نظر و عمل تبیین کرد و به این ترتیب برخلافِ نظرِ پاتنم، نقدهایِ وی به متافیزیک هیچ گاه مؤیدی بر تردید در هستی شناسی و صدورِ اعلامیه ترحیم برای آن نمی گردد، بلکه یادآورِ اهمیتِ مسئله ی تفکیکِ اخلاق در فلسفه امروز و توجهی دوباره به فلسفه ی ارسطو است.
مؤلفه های مابعدالطبیعی معنای زندگی به روایت اروین یالوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به نظر یالوم، زندگی ذاتاً بی معناست و ما باید معنای زندگی را جعل کنیم نه کشف. پس زندگی معنادار از نظر او، منوط به رعایت یکسری اصول اخلاقی- روانشناختی ای است که خود بشر آنها را ابداع کرده است. این اصول اخلاقی- روانشناختی مبتنی بر مؤلفه های مابعدالطبیعی است. پرسش پایه این جستار به این قرار است: مؤلفه های مابعدالطبیعی معنای زندگی به روایت اروین یالوم چیست؟ دستاوردهای پژوهش حاضر عبارت است از: 1 . از نظر یالوم معنای زندگی در ارتباط با سه مؤلفه ارزش، دلواپسی های غایی، و فرهنگ است؛ 2 . جهان عاری از خدا، جهان عاری از معنا، و زندگی معنادار بدون حضور ماورای طبیعت از مهم ترین مؤلفه های هستی شناختی معنای زندگی به روایت یالوم و مسئولیت، عشق، موقعیت مرزی (تجربیات مرزی)، احساس گناه، مرگ، آرزو و عواطف، ترس و اضطراب، و تنهایی از مهم ترین مؤلفه های انسان شناختی معنای زندگی از نظر یالوم است. پس بر این اساس می توان گفت: یالوم، زندگی را بدون حضور خدا و ماورای طبیعت که از مؤلفه های مابعدالطبیعی و هستی شناختی معناداری زندگی نزد اوست، معنادار می داند. زیرا او، حقیقتاً اعتقاد به خدا و همچنین ماورای طبیعت را از شروط اصلی و ضروریِ اخلاقی- انسانی زیستن زندگی بشر نمی داند که بخواهد زندگی را با توجه به این دو مقوله، معنادار لحاظ کند.
نظریه «فطرت»، امکانی برای بسط نظریه «جنبه مشترک» تجارب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
571 - 589
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار ابتدا به توضیح اجمالی مفاهیم «تجربه عرفانی»، «ساخت گرایی»، «ذات گرایی» و اختلاف در مسئله «هسته مشترک» پرداخته شده است؛ آنگاه نگارندگان با پیش فرض نظریه «فطرت» و اصالت دادن به تجارب انفسی نسبت به آفاقی و با به کارگیری روش توصیفی - مقایسه ای، به این نتیجه رسیده اند که «فطرت مخلوقٌ به» در سالکان و بلکه تمامی انسان ها، به خوبی می تواند نقش هسته مشترک را در تجارب عرفانی ایفا کند و به عنوان نظریه رقیب یا جامعی برای ساخت گرایی و ذات گرایی باشد؛ البته با این شرط که قائل به نوعی «زمینه مندی غیرارادی» باشیم؛ چرا که زمینه مندی اعم از این است که با اختیار صاحب تجربه و مکتَسبات فرهنگیش باشد یا تحت تأثیر جبر زمانه یا طور خلقت او؛ مثل فطرت.
زبان و نسبت آن با تکنولوژی در فلسفه هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هایدگر در همه ادوار اندیشه خود به مقولات زبان و تکنولوژی توجه خاصی دارد. در این مقاله نشان داده شده است که نوع برداشت و تلقی هایدگر از این دو مقوله ظرفیت بررسی هم ارز این دو را ایجاد می کند. برای این منظور ابتدا نسبت زبان با تفکر و هستی مطرح شده، سپس تفاوت زبان سنتی با زبان تکنولوژیکی و نیز نحوه صحیح سلوک با تکنولوژی از منظر هایدگر بیان شده است. در نظر او، باید به زبان طبیعی و زبان سنتی آری گفت که تاریخمند و اصیل است، امری مقدر که هستی در آن «رخ» می نماید. این زبان ماندگار است و از امکانات زبان محافظت می کند. در مقابل، زبان منفی همان زبان تکنولوژی است که زبانی منطقی، گرفتار در روزمرگی و تحت دیکتاتوری عموم و علوم طبیعی است و وظیفه آن فراهم آوردن نشانه ها است. بر این نگاهِ راهگشای هایدگر نقدهایی وارد است که در مقاله مطرح شده اند.
نسبت انسان و جهان در اندیشه هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین فیلسوفان اگزیستانسیالیست نامدار آلمانی در سده بیستم «مارتین هیدگر» است. بنیادی ترین پرسش از نگاه هیدگر، پرسش از «هستی» است که متأسفانه هماره به دلیل توجه بیش ازحد به هستندگان به جای هستی، مورد غفلت قرار گرفته است؛ ولی این پرسش تنها از راه بررسی و شناخت تنها پرسشگر هستی، یعنی «دازاین» انجام شدنی است. منظور از دازاین، وجود انضمامی یا «در جهان بودن» است؛ ولی مراد از «جهان» نیز، عالم اشیای فیزیکی یا جهان پیرامون ما نیست، بلکه مراد از آن، دل مشغولی ها و دل بستگی های ما است که برخلاف پندار رایج، نه تنها تقابلی با انسان ندارند، بلکه ذاتاً آن روی سکه وجود آدمی و درنتیجه از وجود وی جداناپذیر هستند.
رمزپردازی معرفت در اندیشه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
141 - 156
حوزههای تخصصی:
رمزپردازی روشی است که از دیرباز در دو ساحت عینی و معرفتی برای انتقال معانی استفاده شده است. در ساحت عینی یک پدیده به عنوان رمزی از یک حقیقت یا معنا تلقی می گردد و از کاربردهای مهم آن در عرصه معرفت بیان معانی و حقائق متافیزیکی در قالب رموز است؛ لذا همواره ادیان و مکاتب مختلف عرفانی و باطنی از این شیوه بهره برده اند. در فرهنگ اسلامی نیز در آثار سهروردی و عرفا به شکل گسترده ای این امر نمایان است. با توجه به جایگاه مهم حکمت متعالیه در حکمت اسلامی این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال است که فرایند رمزپردازی در عرصه معرفت در اندیشه ملاصدرا چگونه است؟ آیا در چارچوب معرفتی وی می توان روشی را برای کشف رمز و دستیابی به حقیقت رمزها ارائه داد؟ تحلیل و بررسی آموزه هایی نظیر ادراک خیالی، شهود، تأویل و معرفت نفس می تواند ما را در رسیدن به مطلوبمان یاری رساند؛ بر اساس نتایج حاصله چارچوبی فراهم می گردد که بنیانی عقلانی و قوی برای رمزپردازی در عرصه معرفت خواهد بود و همچنین معیاری را برای ارزیابی و تشخیص رمزپردازی های صحیح و عقلانی در اختیار قرار می دهد.
تحلیل گرایش های عرفانی حکیم سبزواری پیرامون چگونگی پیدایش کثیر از واحد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶
101 - 119
حوزههای تخصصی:
این پژوهش درصدد بررسی دیدگاه عرفانی حکیم پیرامون چگونگی پیدایش مظاهر کثیر از واحد است. مراد عرفا از فیض اقدس، ظهور علمی اشیا بدون کثرت در علم الهی و از فیض مقدس، فیضی است که اعیان ثابته را که در علم الهی موجود هستند، در عین محقق می سازد. پرسش اساسی این مقاله عبارت است از: حکیم سبزواری پیرامون چگونگی پیدایش کثیر از واحد چه تحلیل عرفانی ارائه می دهد؟ دستاوردهای این جستار هم عبارتند از: حکیم بر این باور است که ذات، اسما و صفات بدون توجه به کثرات در مقام احدیت ظهور دارند، اما در مقام واحدیت این کثرات از یکدیگر متمایزند. او اسم را ذات به علاوه صفت معرفی می کند و عرفا بر این باورند که اسمای الهی از طریق تعاون، تناکح و تقابل در پیدایش کثرت مؤثرند، علاوه بر این، ما می توانیم از طریق ائمه اسما و فروع آن ها، اصول اسما و افراد آن ها و برحسب شهود سالک چگونگی پیدایش کثرت را براساس اسمای الهی تبیین کنیم. حکیم برای وجود منبسط ویژگی های متعدد مثل نفسیت، وحدت حقه ظلیه، ظهور ذات غیب الغیوب... ذکر می کند
آزادی چون بنیاد علت و دلیل در «متافیزیک دازین» هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
67 - 85
حوزههای تخصصی:
این مقاله تفصیل این قول هیدگر است که «آزادی بنیاد علت و دلیل است». مفهوم آزادی مفهومی کلیدی در دوره ای از اندیشه هیدگر است که او خود آنرا «متافیزیک دازین» خوانده است. آزادی به نزد وی در وهله نخست نه مسأله ای سیاسی و نه صورتی از علیت است، بلکه اصلی وجود شناختی است، پاسخی است به این پرسش که گشودگی عالم بر دازین از چه راهی ممکن می شود و چرا چیز ها برای انسان پرسش برانگیز می شوند و جستجوی او براییافتن علت و دلیل بر چه بنیادی استوار است. آزادی «بنیاد» فکر کردن با دلیل و استدلال و شکل دادن به ساختار تجربه به مدد دلایل و علل است. هیدگر برای دستیافتن به این بنیاد با فهم پیشینی دازین از وجود شروع می کند که شرطِ امکان برقراری نسبت با دیگر موجودات است. اما خود امکان فهم ماتقدم وجود موکول به تعالی (برگذشتن) از همه موجودات است. در تعالی جستن، دازین از موجودات برمی گذرد و به سمت تمامیت آنها که عالم باشد، می رود. خصوصیت اساسی عالم از بهرِ (Umwillen) است. میان از بهرِ که خصوصیت اولیه عالم است و در عالم بودن و آزادی دازین بهم بستگی درونی وجود دارد.
چهار چالش اساسی بر سر راه استدلال های اخلاقی؛ دیدگاه دومسل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
107 - 123
حوزههای تخصصی:
استدلال های اخلاقی بالاخص با شیوه صورت بندی موجز و مبتنی بر سنت فیلسوفان تحلیلی از قرن بیستم رواج بسیاریافته است. دستمایه اصلی این مقاله بررسی چالش های عملی بر سر راه تحققیک استدلال اخلاقی کارآمد است. بنجامین دومسل از معدود کسانی است که این موضوع را مورد تحلیل مستقل قرار داده و بر این باور است که استدلال اخلاقی فربه و کمالیافته استدلالی نیست که صرفا از اعتبار منطقی برخوردار باشد بلکه باید از چند مانعیا چالش عملی نیز بسلامت عبور کرده باشد. بر همین مبنا، پرسش اصلی در این نوشتار این است که با توجه به دیدگاه دومسل، این چالش ها کدام هستند و تا چه حد بجا و روا طرح شده اند. انکار مسلمات اخلاقی، بی توجهی به نگرش اخلاقی اشخاص، فقدان ژرف نگری و غفلت از ابعاد فردی مسائل اخلاقی، عناوین این چهار چالش هستند.یافته های مقاله گویای آن است که اولا دومسل در تبیین و اثبات صحیح همه این موارد چالش برانگیز چندان موفق نبوده و در موارد موفق نیز برخی از حالات آن نیازمند استدلال بهتریا تبیین بیشتر است.
بررسی تطبیقی عدم از دیدگاه صدرالمتألهین و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه با اینکه عهده دار بررسی احکام کلی وجود است، اما بررسی احکام عدم نیز به تبع وجود در فلسفه سامان می پذیرد. صدرالمتألهین و مارتین هایدگر، هر دو اهتمام ویژه ای به بررسی احکام عدم داشته اند که نوشتار حاضر به بررسی تطبیقی این مسئله از منظر این دو فیلسوف بزرگ پرداخته است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که در اندیشه صدرالمتألهین، «عدم» در عین وحدت مفهومی، دو کاربرد دارد: 1. نقیض وجود؛ 2. فقدان کمال؛ اما هایدگر چهار معنا برای عدم در نظر می گیرد: 1. عدم به مثابه نفی کامل کلیت موجودات؛ 2. عدم به مثابه هستی نامتعین؛ 3. عدم به مثابه فقر تام و تمام موجودات؛ 4. عدم به مثابه نیستی یا ناهستی.
مفهوم متافیزیکی فرارویدادگی و زندگی پس از مرگ (در تأثیر فرارویدادگی حالات ذهنی بر حالات مغزی عصب شناختی بر مسئله امکان زندگی پس از مرگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
121 - 140
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاشی است در جهت تحلیل مفهوم فرارویدادگیِ نفس بر بدن (یا حالات مغزی عصب شناختی) و بررسی تأثیر اذعان به چنین رابطه ای میان نفس و بدن بر مسئله زندگی پس از مرگ. مدعای این مقاله این است که مفهوم فرارویدادگی (که اجمالاً به معنای تأکید بر هم تغییری، وابستگی هستی شناختی و بی طرفی نسبت به تحویل پذیری است)، فاقد توان تبیینی کافی برای صورت بندی فیزیکالیستی مسئله رابطه نفس و بدن است. از این روی، حداکثر می تواند شاخصه هایی را در توصیف رابطه آن ها در اختیار نهد. شاخصه هایی که از یک سو با نسخه هایی از زندگی پس از مرگ که مبتنی بر دوگانه انگاری افلاطونی دکارتی باشند، ناسازگاری دارد و از سوی دیگر، صرفاً دلالت فیزیکالیستی نداشته و افزون بر نسخه هایی از زندگی پس از مرگ که با فیزیکالیسم سازگارند، با نسخه های یگانه باورانه و البته غیرفیزیکالیستی و غیرتحویلی نیز سازگارند.
تأملی بر چیستی اختیار از منظر سازگارباوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
389 - 410
حوزههای تخصصی:
در حالی که بعضی از فیلسوفان به عدم امکان اختیاری بودن افعال موجب معتقدند، عده دیگری چنین امری را ممکن می دانند. گروه اول ناسازگارباور و گروه دوم سازگارباور نامیده می شوند. سازگارباوران باید بتوانند علاوه بر رد ادله ای که بر ناسازگاری ارائه شده است، نظریه ای در مورد چیستی اختیار ارائه بدهند که با موجبیت سازگار باشد. آنها معیارهای مختلفی برای اختیاری بودن فعل ارائه داده اند. نگارنده در این مقاله بر آن است تا پس از تعیین مراد خود از اختیار و موجبیت، این معیارها را در قالب شش عنوان دسته بندی و ارزیابی کند. داشتن قابلیت و نبود مانع، توانایی خودارزیابی تأملی، قابلیت انتخاب بر طبق نظام ارزشگذاری خود، قابلیت درک حقیقت و خیر، دارا بودن کنترل رهنمودی و داشتن تاریخچه مناسب، معیارهایی هستند که در این مقاله به بررسی آنها خواهیم پرداخت. در نهایت نتیجه این شد که تنها نظریه ای که شامل همه این معیارها باشد، شاید نظریه مناسبی در مورد اختیار از منظر سازگارباوری محسوب شود.