فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۴۲۱ تا ۳٬۴۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
183 - 212
حوزههای تخصصی:
رویکردهای مختلفی در مواجهه با مساله درستی یا نادرستی سقط جنین وجود دارند که هر یک از آنها از منظری متفاوت به این مساله پاسخ داده اند. ریچارد داوکینز یکی از حامیان نظریه تکامل است که اندیشمندانی بزرگ همچون آلوین پلانتینگا و ریچارد سویین برن به تحلیل و بررسی دیدگاههای وی پرداخته اند. او یکی از مدافعان سقط جنین بوده که بر مبنای نظریه تکامل از آن دفاع می کند . هدف این پژوهش این است که با روش توصیفی – تحلیلی ضمن ارائه گزارشی دقیق از مبانی فکری داوکینز و استدلال وی در دفاع از سقط جنین، مهمترین نقدهای وارد بر دیدگاه او در دفاع از سقط جنین را بیان کنیم. یافته های این پژوهش نمایانگر این است که استدلال داوکینز در دفاع از سقط جنین ضمن مشکلات نظری، در عمل نیز ما را با مشکلات جدی مواجه می کند که با عمل گرایی و پیامدگرایی مورد نظر وی در تعارض است. اما با وجود اینکه این استدلال در دفاع از سقط جنین کارایی ندارد، با توجه به مقدماتی که در آن مطرح می شود، می تواند در جهت دفاع از حقوق حیوانات مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی چهارمین قضیه جدلی الطرفین کانت بر اساس فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کانت در فلسفه نظری خود مدعی است واجب الوجود نفیاً یا اثباتاً قابل «استدلال» نیست. وی این مطلب خود را در قالب چهارمین آنتی نومی / قضیه جدلی الطرفین در بخش جدل استعلایی از «نقد عقل محض» مطرح می کند. ادعای کانت مبتنی بر پاره ای مبانی معرفت شناختی و هستی شناسی است که وی براساس آنها، قضایای ریاضیات و فیزیک را «یقینی» و قضایای مابعدالطبیعه را «غیریقینی» و مغالطی معرفی می نماید. به اعتقاد ما، فلسفه اسلامی، به ویژه فلسفه صدرایی، چه در بعد شناخت شناسانه و چه در بعد هستی شناسانه، امکانات مناسبی برای نقادی فلسفه کانت به طور عام، و رفع تعارض از چهارمین قضیه جدلی الطرفین مورد ادعای او را به طور خاص داراست. در این مقاله، شناخت شناسی و هستی شناسی کانت را به اجمال با آموزه های فلسفه صدرایی بررسی کرده ایم و درصددیم تعارض موردنظر او را با کمک آموزه های پیش گفته برطرف سازیم.
Intuition as a Capacity for a Priori Knowledge(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۸
147-169
حوزههای تخصصی:
This article lays the groundwork for a defense of rational intuitions by first arguing against a prevalent view according to which intuition is a distinctive psychological state, an “intellectual seeming” that p, that then constitutes evidence that p. An alternative account is then offered, according to which an intuition that p constitutes non-inferential a priori knowledge that p in virtue of the concepts exercised in judging that p. This account of rational intuition as the exercise of conceptual capacities in a priori judgment is then distinguished from the dogmatic, entitlement and reliabilist accounts of intuition’s justificatory force. The article concludes by considering three implications of the proposed view for the Experimental Philosophy movement.
راه حلی بر اساس منطق خطی به نفع دیدگاه واقع گرایی علمی در مساله تمایز هستومند های مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توانایی کشیدن خط تمایز دقیق بین هستومند های مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر در نظریه های علمی به عنوان موضوعی مورد مناقشه در بین دو دیدگاه مخالف واقع گرایی علمی و پادواقع گرایی هنوز یکی از موضوعات باز در فلسفه علم می باشد. یکی از استدلال هایی که به نفع واقع گرایان ارائه شده است مدعی است که نمی توان علی الاصول خط تمایزی بین این هستومند ها کشید. از طرف دیگر پذیرش انسجام دیدگاه پادواقع گرایی به نوعی مستلزم پذیرش تمایز بین هستومند های مشاهده پذیر و نامشاهده پذیر می باشد. اگر به هر وسیله ای این تمایز به صورت اصولی رد شود نتیجه آن عدم انسجام دیدگاه پادواقع گرایی خواهد بود. پادواقع گرایان برای دفاع از انسجام دیدگاه خود مبهم بودن مفاهیم مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر را مطرح می کنند. در این نوشتار تلاش خواهیم کرد تعبیری از منطق خطی را معرفی نماییم که با به کار بردن آن می توان وضوح بیشتری به محل نزاع بین واقع گرایان با پادواقع گرایان در مورد ناسازنمای ابهام بخشید. نشان خواهیم داد که اگر تعبیر مورد نظر در ناسازنمای ابهام به کار گرفته شود به صورت منسجم تری می توان ادعا کرد که بر خلاف نظر پادواقع گرایان مبهم بودن مفاهیم مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر به نفع دیدگاه آنها نخواهد بود.
تحلیل ماهیت زبان ضمنی در فلسفه چامسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
109-125
حوزههای تخصصی:
مطابق دیدگاه چامسکی بخش اصلی دانش زبانی ما به لحاظ ژنتیکی معین شده است. بنابراین قوه زبان ذاتی بوده و این دانش ناآگاهانه یا ضمنی (tacit) در بنیان توانایی ما برای سخن گفتن نهفته است. به باور او کاربرد زبان ناشی از نوعی دانش ضمنی است که کاربر عادی زبان برخلاف زبان شناس نه به آن دسترسی آگاهانه دارد و نه قادر است در صورت لزوم آن را برای دیگری بیان کند. هدف این مقاله تحلیل ماهیت ضمنی زبان در فلسفه چامسکی است. این پژوهش با رویکرد پژوهش کیفی و با روش تحلیل مفهومی به واکاوی مفهوم زبان ضمنی و ارتباط آن با سایر مولفه های اصلی نگرش چامسکیایی درخصوص زبان از جمله توانش زبانی، زبان شناسی زایشی، دستور جهانی و برهان فقر محرک پرداخته است. با توجه به سه نقد اصلی بر دانش ضمنی زبانی، توانش ضمنی زبانی و قاعده ضمنی زبانی، ادعای دسترسی ضمنی به ذخیره ای از قواعد زبانی در فلسفه چامسکی به خوبی تبیین نشده و به لحاظ تجربی نیز قابل اثبات نیست. بنابراین هنگامی این دانش معتبر است که مبتنی بر نوعی دانش صریح زبانی از دستور زبان و قواعد باشد که به شکل گزاره بیان شده و از سوی کاربر زبان قابل تشخیص و تایید باشد.
امپراتوری نگاه خیره: از قدرت منتشرِ فوکویی به کیچ در کوندرا (مطالعه موردی: رمان بار هستی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
217-237
حوزههای تخصصی:
مسأله اصلیِ مقاله حاضر این است که چه رابطه ای میان مفهوم فوکویی از قدرت با مفهوم کیچ در رمان بار هستی اثر میلان کوندرا وجود دارد؟ به عبارت دیگر، پرسش محوری این است که چگونه ظهور کیچ ملازم است با مفهوم قدرتِ منتشر در جهان مدرن؟ یکی از اهداف این مطالعه تطبیقی که بر خوانشِ فوکویی از رمان بارِ هستی (کوندرا) متمرکز شده، این است که بدون فراروی از مفهوم سنتیِ قدرت نمی توان پدیده کیچ را در کوندرا توضیح داد. چنین دریافت متفاوتی از قدرت را فوکو در اختیار ما می نهد. فوکو و کوندرا از قدرتِ بدون سوژه سخن می گویند: امپراتوری نگاه خیره. در نگاه آنان، مفهوم قدرت/کیچ به فراسوی دوقطبیِ لیبرالیسم-کمونیسم ارجاع دارد. در این مقاله، از تقابل مفهوم قدرتِ مکان زدایی شده در برابر قدرت متمرکز، زیبایی شناسیِ اتفاق در برابر زیبایی شناسی همگانی، امر تکین در برابر یکسانیِ هستی شناختی، مؤلف محوری در مقابل مرگ مؤلف، بحث می شود. این دوقطبی ها، محصول چرخش مفهوم قدرت در جهان مدرن است. بنابراین، یکی از اهداف پژوهش حاضر، نشان دادن پیامدهای قدرت مدرن در چهار بُعد سیاست-زیبایی شناسی-هستی شناسی-ادبیات است. کاربرد این مقاله، از یکسو، نشان دادن اهمیت نقد فلسفی در تحلیل رمان و از سوی دیگر، پیوند اندیشه پست مدرن با رمان های کوندرا است.
تفسیر هایدگر از فرونسیس و رابطه آن با آگاثون (ایده خیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
299-316
حوزههای تخصصی:
در دیدگاه هایدگر، آلثیا مقوله ای است که به واسطه آن می توان به رابطه بین فرونسیس و آگاثون پی برد؛ چرا که هایدگر آلثیا را در معنای یونانی آن یعنی کشف و گشودگی و نه صدق و مطابقت با واقع به کار برده است. با پذیرش آلثیا به عنوان کشف و گشودگی از دو جهت رابطه فرونسیس و آگاثون امکان پذیر می شود. اول اینکه فرونسیس از نظر هایدگر به عنوان نحوه ای از کشف و گشودگی یا به تعبیر دقیق تر نحوه ای از وجود دازاین است که مرتبط با پراکسیس و عمل است و دازاین را به سوی بهترین عمل یعنی نحوه وجود اگزیستانسیال رهنمون می شود و آگاثون نیز منبع آلثیا یعنی منبع کشف و گشودگی و هم چنین منشأ وجود و حتی خود وجود است. دوم اینکه هایدگر تعالی موجود در آگاثون را نه به موجودی فراتر از زمان و مکان یعنی خداوند بلکه به خود دازاین نسبت می دهد؛ به این معنا که آگاثون شامل وجود و توانایی های موجود در خود دازاین است و تعالی دازاین نیز در گذشتن از وضعیت موجود و یا به تعبیری گذشتن از نحوه وجود اگزیستانسیل و رسیدن به نحوه وجود اگزیستانسیال است و این امر با پشت سر گذاشتن عادت ها و رسیدن به کشف و گشودگی امکان پذیر می شود. از این رو آگاثون ملاک برای رفتارهای دازاین است؛ همان چیزی که هایدگر در بحث از فرونسیس به ندای وجدان تعبیه کرده و آن را ملاک برای عمل فرونتیک دانسته است؛ ندایی که از جانب خود دازاین است و او را دعوت می کند تا به نحوه وجود اگزیستانسیال برسد و بتواند خویشتن را به عنوان دازاین بشناسد و بر اساس آن عمل کند.
اَپاگوگه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارسطو در آناکاویک نخست، دفتر 2، فصل 25، گونه ای از استدلال، به نام اَپاگوگه، را پیش می نهد که ارسطوشناسان درباره چیستی اش بسی اختلاف دارند. راس بر آن است که اَپاگوگه قیاس اکتشافیِ نیمه برهانی نیمه جدلی، در قالب شکل اوّل، با نتیجه ای محتمل است که از ترکیب صغرایی محتمل تر با کبرایی یقینی به دست می آید. پِرس معتقد است که اَپاگوگه همان فرضیه ربایی یا به تعبیر جدیدتر استنتاج بهترین تبیین است. فارابی، امّا، بی آن که آشکارا درباره اَپاگوگه بحث کند، برگردان عربیِ اِپاگوگه، یعنی «الاستقراء»، را جایگزین اَپاگوگه می کند، که الهام بخش این فرضیه است که اَپاگوگه تصحیف اِپاگوگه است. تحلیل ما نشان می دهد که تفسیرهای پِرس و فارابی، خود، فرضیه ربایی هایی هستند که با پذیرش مسئله زا بودنِ وضعیت فصل 25، فرضیه هایی برای تبیین آن پیش می نهند، مخالف با اصول اقتصاد و سازگاری. راس، اما، مسئله زا بودنِ وضعیت فصل 25 را، از بُن، نمی پذیرد و کار خود را ساده می کند. نظریه پِرس، در باب ریشه ارسطوییِ فرضیه ربایی، با مشکلات و دست کم دو رقیبی که دارد، به جدّ محلّ تردید خواهد بود؛ و این برای تاریخ منطق، تاریخ علم، و تاریخ فلسفه علم، می تواند مهم باشد.
بررسی دیدگاه ابن سینا درباره حیث التفاتی به گذشته و آینده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
61 - 90
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار به بررسی دیدگاه ابن سینا درباره دشواره حیث التفاتی و صدق خبر در مورد گذشته و آینده می-پردازیم، که در آن متعلَّق معرفت وجود ندارد. نشان خواهیم داد که پیوند شدیدی بین حیث التفاتی مشهور علم و صدق خبر وجود دارد و ما می توانیم در مشخص کردن دیدگاه ابن سینا از هر دو بحث یاری جوییم. سپس به تعارضی در حیث التفاتی نزد ابن سینا اشاره می کنیم: در علم به معدوم های مثل زمان آینده، او نخست می گوید صورت ذهنی ای که از آن معدوم ها در ذهن داریم نسبتی با واقع ندارند ولی سپس همان جا بی درنگ، به اثبات چنین نسبتی می پردازد! ما می کوشیم تا جایی که امکان دارد به حل این تعارض بپردازیم و در پایان میزان کارایی دیدگاه (های) ابن سینا؛ یعنی ذهنی محض بودن و بالقوه بودن علم، درباره این معدوم ها را مشخص بکنیم.
حفاظت بنیادین از محیط زیست و زمین با تکیه بر مفهوم سکنی گزیدن در اندیشه هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
65 - 91
حوزههای تخصصی:
نحوه ی تعامل ما با محیط زندگی مان بستگی وثیقی دارد به تلقی و نگرشی که درباره ی آن داریم. این تعامل گاهی نسبتی است سلطه جویانه میان انسان و محیط زیست و موجودات ، چنانکه در تفکر سوبژکتیو مدرن شاهد آن هستیم. نسبتی که زمینه ساز ایجاد و تشدید بحران های زیست محیطی شده و حیات زمین و موجودات را با تهدیدات جدی مواجه ساخته است. در مقابل، می توان نسبت دیگری را در نظر آورد که بر اساس آن آدمی در برابر جهان و درباره ی آن واجد نسبتی از سر خویشاوندی است. در میان متفکران معاصر تفکر هیدگر مشیر به نسبتی با محیط زیست است که بر اساس آن می توان بر بحران های زیست محیطی غلبه کرد. تفکری که در عین حال به مباحث این حوزه اعتباری عقلانی اعطا می کند. در این مقاله نشان داده می شود اندیشه ی هیدگر درباره ی وجود و سکنی گزیدن می تواند نگاه ما را در خصوص نسبت آدمی با خود و جهان تغییر دهد. بنابراین بر پایه ی مفهوم سکنی گزیدن و معنی زمین و طبیعت در اندیشه ی وی ، شیوه ی دیگری از مواجهه ی انسان با محیط زیست و زمین مورد بررسی قرار می گیرد، شیوه ای مبتنی بر ذات سکونت که مطابق آن انسان در مقام نگهدارنده و وارث زمین و موجودات، با آنها نسبت برقرار می کند.
نقد و بررسی کاربردهای فلسفی قاعده امتناع انطباع کبیر در صغیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
93 - 120
حوزههای تخصصی:
در فلسفه اسلامی از قاعده عدم گنجانیده شدن شیء بزرگ در شیء کوچک (امتناع انطباع کبیر در صغیر) جهت اثبات غیرمادی بودن محل ثبت تصاویر جزئی بینایی و خیالی (صور مقداری) استفاده شده است. سپس از طریق اثبات غیرمادی بودن محل این صور، قوای ادراکی آنها و نیز فرایند ابصار و تخیل را غیرمادی دانسته اند. بدین ترتیب یکی از دلایل غیرمادی بودن عالم خیال (خیال متصل و منفصل) و نیز غیرمادی بودن نفس و قوای آن را عدم امکان انطباع صور خیالی بزرگ در محل مادی مغز دانسته اند. این مقاله با جمع آوری کاربردهای فلسفی این قاعده و استخراج مبانی مشترک آنها، به بررسی نظرات موافقان و مخالفان این کاربردها پرداخته و با توجه به فیزیولوژی جدید، نشان داده است که مواردی که قدما به آنها استناد کرده اند، از مصادیق انطباع کبیر در صغیر به شمار نمی آیند. بر این اساس کلیه استدلال هایی که در الهیات فلسفه اسلامی از طریق این قاعده مطرح شده اند، صحیح نبوده و برای اثبات مدعیات ذکر شده نیازمند برهان های دیگری هستیم.
از کوگیتو تا یقین (بررسی مقایسه ای یقین در حکمت صدرایی و فلسفه دکارتی با تأکید بر جنبه الاهیاتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یقین، از نگاه ملاصدرا تصدیق همراه با اعتقاد جازم و مطابق با واقع است که صرفاً با دستیابی به مبادی و اسباب به مدد اتصال نفس قدسی با ملائکه و دریافت علوم از آن ها فراهم می آید. یقین از نگاه دکارت، وضوح و تمایز ی که در حوزه روابط اعداد ریاضی و هندسی وجود دارد، در زندگی عینی و واقعی هم جاری است و همان معیار یقین است که با یقین عقلی به وجود نفس شروع شده سپس جسم اثبات می شود و نهایتاً به اثبات جهان خارج می انجامد . در اندیشه الهیاتی هر دو، خدا معیار و پشتوانه یقین است. ملاصدرا با نگرش وجودی به مسأله یقین ، یقین دکارتی را از بن بست عقل گرایی محض خارج نموده و با اعتقاد به اشتداد وجودی نفس و فعالیت و خلاقیت آن، مدعیِ تعامل حداکثری میان معرفت عقلی و شهودی است و نهایت مراتب یقین را به ساحت علم حضوری و شهودی می رساند. مقاله حاضر با تبیین مسأله یقین در گذر اندیشه این دو فیلسوف به وجوه تشابه و تمایز این دو اندیشمند در مبانی و اصول این بحث اشاره دارد.
نقش تمایز گردآوری/داوری در تبیین وظایف چهارگانه ی فلسفه از نظر رایشنباخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هانس رایشنباخ نخستین فلسفه دانی است که در فلسفه ی علم دوره ی معاصر به طور مدوّن به ارائه ی تمایز میان مقام گردآوری و مقام داوری پرداخته است. تفکیک فلسفه ی علم از دیگر حوزه های مطالعاتی و انکار هرگونه منطق برای مقام کشف دو هدف اصلی وی از بیان این تمایز بوده است. پاسخ به ادعاهای اتو نوراث و چپ گرایان حلقه وین، ساختار سیاسی آلمان در دهه ی 1930 و تأسیس فلسفه ی علمیِ مستقل؛ انگیزه هایی برای طرح تمایز از سوی رایشنباخ شد. پس از رایشنباخ، خوانش های متفاوتی نسبت به این تمایز مطرح گشت. برخی قرائت ها از این تمایز، با دیدگاه نخستین و اولیه ی رایشنباخ هم سویی ندارد. او برای توضیح تمایز دو مقام، به چهار وظیفه و تکلیف اشاره می کند که یک وظیفه، خاصِ حوزه ی «روان شناسی» و وظایف «توصیفی»، «انتقادی» و «مشاوره ای» متعلق به قلمرو معرفت شناسی است. از دیدگاه رایشنباخ، مقام گردآوری ذیلِ وظیفه ی روان شناسی و مقام داوری در وظایف انتقادی و بخش دوم مشاوره ای نقش ایفا می کند و وظایف توصیفی و بخش نخست مشاوره ای بیرون از گستره ی مقام داوری هستند. هدف این پژوهش، بررسی و تحلیل تمایز مقام گردآوری/داوری است که از سوی رایشنباخ مطرح شده تا تحلیلی درست از جایگاه نخستین این تمایز داشته و نیز از طریق این تمایز به تبیین و توصیف وظایف چهارگانه ی فلسفه بپردازیم.
ارائه مدل علی جهت بررسی نقش واسطه گری کیفیت ارتباط معلم-دانش آموز در رابطه خودتنظیمی تحصیلی، فرهنگ مدرسه و اشتیاق تحصیلی با تفکر خلاق در دانش آموزان متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به منظور ارائه مدل علی جهت بررسی نقش واسطه گری کیفیت ارتباط معلم-دانش آموز در رابطه خودتنظیمی تحصیلی، فرهنگ مدرسه و اشتیاق تحصیلی با تفکر خلاق در دانش آموزان از روش توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه مدارس مناطق غرب شهر تهران در سال تحصیلی 97-1398 بود. تعیین حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان تعداد 361 نفر لحاظ شد و به مقیاسهای خودتنظیمی تحصیلی زیمرمن و مارتینزپونز (1988)، کیفیت ارتباط معلم و دانش آموز QTI، فرهنگ مدرسه الساندرو و ساد (1997)، اشتیاق تحصیلی پینتریچ و همکاران (1991) و آزمون تفکر خلاق تورنس پاسخ دادند. یافته ها نشان داد که خودتنظیمی تحصیلی، فرهنگ مدرسه و اشتیاق تحصیلی هم به شکل مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم از طریق کیفیت ارتباط معلم-دانش آموز قادر به پیش بینی تفکر خلاق هستند و متغیر کیفیت ارتباط معلم-دانش آموز توانسته است بین خودتنظیمی تحصیلی، فرهنگ مدرسه و اشتیاق تحصیلی با تفکر خلاق نقش میانجی ایفا کند. نتایج نشان داد که 41 درصد از واریانس کیفیت ارتباط معلم-دانش آموز و 89 درصد واریانس تفکر خلاق در مدل پژوهش حاضر تبیین می شود.
هویت «منطق علوم انسانی اسلامی» و مسائل پیرامونی آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷۸
41 - 74
حوزههای تخصصی:
«منطق علوم انسانی اسلامی» به مثابه دستگاه روشی، دارای مباحث و مسائل درونی و بیرونی فراوانی است. مسائل درونی آن، ناظر به مباحث روش و قواعد روشی است و مسائل بیرونی و پیرامونی آن، از سنخ فلسفه مضاف می باشد. این مسائل عبارت اند از: هستی شناسی و چیستی شناسی آن دانش (منطق علوم انسانی)، غرض و غایت، موضوع، قلمرو و... . این نوع مباحث از مسائل و اجزاء دانش به شمار نمی رود؛ بلکه از سنخ مسائل پیشینی و فلسفی اند که به نوعی شناسنامه آن نیز به شمار می رود؛ لذا از لحاظ اهمیت و اولویت زمانی، بر سایر مسائل درونی این حوزه، برتری و تقدم دارد. این مقاله، به عناصر رکنی و غیررکنی «منطق علوم انسانی اسلامی»، نظیر چیستی منطق علوم انسانی (هویت معرفتی)، امکان، موضوع، ساختار معرفتی، اهمیت و ضرورت، غایت، نسبت و مناسبات آن با علوم و حوزه های معرفتی مرتبط (پیش نیازها، هم نیازها و پس نیازها) می پردازد که هم نما و شمایی کلی از آن ارائه می دهد و هم به مثابه دستگاه روش گانی و چارچوب نظری است که با تکمیل آن، این قابلیت را دارد که مبنای تحقیقات بعدی در این زمینه قرار گیرد
نقش معرفت شناختی حافظه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷۸
125 - 156
حوزههای تخصصی:
این نوشتار بر آن است به تحلیل نقش معرفت شناختی حافظه از نگاه معرفت شناسان معاصر بپردازد. از میان منابع پایه معرفت و توجیه می توان به ادراک حسی، درون نگری، گواهی، استدلال و استنتاج اشاره کرد. درباره اینکه حافظه یک منبع اساسی معرفت است یا نه، بحث های زیادی صورت گرفته و از گذشته تاکنون موافقان و مخالفانی داشته است. در این رابطه، مقاله حاضر می کوشد تا به این پرسش ها پاسخ دهد: آیا حافظه جزء منابع معرفتی است؟ اگر حافظه جزء منابع معرفتی باشد، آیا به صورت مستقل می تواند مولد معرفت باشد؟ یا آنکه صرفاً یک منبع حفاظتی و نگهدارنده است؟ این جستار، ابتدا به طور مختصر به متافیزیک حافظه پرداخته، سپس به نقش معرفتی و جایگاه آن در معرفت شناسی می پردازد. این مقاله نشان می دهد، حافظه نه تنها مولدگرا نیست، بلکه به نظر می رسد نقش حفاظت گرایی را نیز به خوبی ایفا نمی کند؛ با وجود این نظریه حفاظت گرایی از دیگر نظریه های رقیب، مقبول تر است.
بررسی تطبیقی امتداد مبانی هستی شناختی نظام سرمایه داری و اسلامی در شکل گیری رفتارهای فردی و ساختارهای اقتصادی جامعه با تأکید بر بیانات رهبری (رویکرد اقتصادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم بهار ۱۳۹۸ شماره ۹۱
131 - 168
حوزههای تخصصی:
پرداختن به موضوع امتداد مبانی هستی شناختی اسلامی از دو جهت حائز اهمیت است. نخست اینکه تمدن نوین اسلامی، باید بر پایه مبانی هستی شناختی اسلامی بنا شود. از جهت دوم، تمدن غرب با مبانی هستی شناختی متمایز و متباین با مبانی اسلامی، توانسته است مبانی خود را در رفتارهای فردی و ساختارهای جامعه امتداد دهد. از نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی، آیت الله خامنه ای، مبانی اسلامی هنوز در رفتارهای فردی و نیز در ساختار اجتماعی ما امتداد پیدا نکرده است. در این پژوهش با روش تحلیل متن چگونگی امتداد مبانی هستی شناختی با تأکید بر بیانات ایشان دنبال می شود. همچنین این پژوهش در پی بررسی تطبیقی چگونگی امتداد مبانی هستی شناختی نظام اقتصادی سرمایه داری و اسلامی، با تأکید بر بیانات رهبری است. در این نوشتار منطقی برای امتداد مبانی در نظام اقتصادی طراحی می شود و این منطق در شکل گیری نظام اقتصادی سرمایه داری و اسلامی بررسی می گردد. نتایج نشان می دهد رفتارها، روابط و ساختار نظام اقتصادی سرمایه داری بر اساس همین منطق سامان یافته اند و اجرایی کردن این منطق در نظام اقتصادی اسلام منجر به رفتارها، روابط و ساختار متفاوتی خواهد شد.
قیاس اقترانی شرطی نزد اثیر الدین ابهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۶
271-295
حوزههای تخصصی:
اثیرالدین ابهری در دوره دوم پژوهش های منطقی خود که شامل چندین رساله و کتاب است تنها منطق دان سینوی است که یکی از دو مهم ترین نوآوری ابن سینا یعنی قیاس اقترانی شرطی را عقیم و نامعتبر اعلام کرده است. بیان ابهری و دلایل او برای عقیم بودن قیاس اقترانی شرطی در این رساله ها و کتاب ها متعدد است و ریشه در اقسام گوناگون شرطی متصل لزومی و شرایط صدق و تطورات و تحولات آنها در این رساله ها و کتاب ها دارد. مهم ترین دلیل ابهری در انکار قیاس اقترانی شرطی توجه به فرض های گوناگون است که در روند اثبات این قیاس ها باید به کار گرفته شود. در این مقاله، با بررسی اختلاف ها و تحولات یاد شده به تجزیه و تحلیل دلیل اصلی ابهری می پردازیم. گزارش دیدگاه های منطق دانان پسین درباره مدعا و دلایل ابهری و نیز داوری نهایی میان همه آنها موضوعی است که پژوهش دیگری را می طلبد.
بررسی تطبیقی غایت مندی در حرکت جوهری ملاصدرا و حرکت در طبیعت وایتهد(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
وجود حرکت در طبیعت، امری بدیهی است اما جهت و غایت آن چیست؟ بین متفکرین اختلاف نظر وجود دارد. بعضی از پیش سقراطیان، وجود طبیعت را اتفاقی و تصادفی می دانند و غایتی برای آن، قایل نبودند. در مقابل، کسانی هستند که هدفمندی را منحصر در موجوداتی می دانند که دارای شعور و اراده اند. طبیعت فاقد این دو ویژگی است، پس جهت دار و غایت مند نیست. ملاصدرا غایت را منوط به شعور واراده نمی داند. از نظر او، حرکت در سراسر طبیعت، جهت دار و غایت مند است، زیرا بین علت غایی و غایت تفاوت وجود دارد. وایتهد، عنصر اصلی تشکیل دهنده طبیعت را پویش می داند و با اصول و مبانی خود، طبیعت را در تحول و سیلان می داند. او برای طبیعت، نظم قایل است و از این راه، پی به وجود خدا می برد. لذا حرکت در فلسفه پویشی، جهت دار و هدف مند است. دو فیلسوف شرق، غرب با اصول و مبانی مختلف، توانسته اند در باب غایت مندی و جهت داری حرکت، به هم دلی و هم زبانی دست یابند.
بررسی رویکرد ابن سینا درباب تناسخ با تکیه بر رساله ی اضحویه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تناسخ یکی از راهکارهای توجیه و تبیین مطرح شده در حوزه ی جاودانگی و حیات ابدی است. هرچند در تعریف و تبیین آن وجه نظرهای مختلفی مطرح شده است اما، ابن سینا هرگونه قائل شدن به حلول نفس در کالبدی غیر از کالبد نخستین را به عنوان یک باور تناسخی معرفی می کند.از دید وی اگرچه اهل تناسخ ممکن است در باب سبب، چگونگی یا نوع کالبدی که نفس پس از مفارقت، بدان وارد می شود با هم اختلاف نظرهایی داشته باشند، اما همه ی آنها در تمایز قطعی نفس و بدن و وجود پیشینی نفس نسبت به بدن با هم اشتراک دارند. ابن سینا با تفسیر خویش از پیوند لزومیه ذاتیه میان نفس و بدن و حدوث نفس با بدن به دوگونه به نقد آراء اهل تناسخ می پردازد؛ در نقد اول با پذیرش مقدمات اهل تناسخ نشان می دهد که نظریه تناسخ حتی با پیش فرض های خویش ناسازگار و توجیه ناپذیر است و در نقد دوم بر اساس مبانی حکمت مشاء تناسخ را امری محال می داند . این جستار تلاش دارد باتکیه بر آثار ابن سینا بویژه «رساله ی اضحویه» با رویکرد توصیفی- تحلیلی از یک سو نگاه خاص ایشان را درباب تناسخ تشریح و تبیین نموده و از سوی دیگر به نحو منسجم انتقادات وی را بر این دیدگاه بیان دارد