فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۱۸۱ تا ۳٬۲۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
فلسفه علم سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
251-272
حوزههای تخصصی:
با پیشرفت شگرف فیزیک و زیررشته های آن از قبیل کیهان شناسی و فیزیک کوانتوم، براهین غایت شناختی درباره ی وجود خدا به ویژه برهان تنظیم ظریف کیهانی در صدر مباحث الهیاتی قرار گرفت. به موازات حمایت های متعدد از این برهان، چالش های گوناگونی نیز در مورد آن از سوی منتقدین مطرح گشت. چالش اندازه یکی از برجسته ترینِ این چالش ها است که کاربست حساب احتمالات در این برهان را هدف می گیرد. بر اساس این چالش، حساب احتمالات توانایی تامین اصل موضوعی شمارا-جمع پذیری در مجموعه های نامتناهی را دارا نیست و از این رو حساب احتمالات به کار رفته در برهان مبتلی به مشکل هنجارناپذیری است. در مواجهه با این چالش معمولا دو راهبرد از سوی حامیان این برهان پی ریزی می شود. راهبرد اول، پذیرفتن چالش و تلاش برای دور زدن آن از طریق بهنجارسازی احتمالات است و راهبرد دوم طبیعی جلوه دادن کاربست احتمالات هنجارناپذیر در دانش های گوناگون از قبیل کیهان شناسی و میکانیک آماری است. ما در این مقاله علاوه بر بررسی چالش اندازه و نقد دو راهبرد پیش گفته، راهبرد سومی را که چندان توسط حامیان برهان تنظیم ظریف جدی گرفته نشده است مطرح و از آن دفاع خواهیم نمود. در این راهبرد بعد از نگاهی هستی شناختی به چالش اندازه نشان خواهیم داد که تامین اصل موضوعی شمارا-جمع پذیری لازم نیست و می توان به اصل شمارا متناهی بودن در حساب احتمالات برهان تنظیم ظریف اکتفا کرد.
From Analytic Philosophy to an Ampler and More Flexible Pragmatism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۲
21 - 28
حوزههای تخصصی:
In this interview, which took place in July 2020, Muhammad Asghari, an associate professor in the Department of Philosophy at the University of Tabriz, asked eleven questions (via email ) to Professor Susan Haack, a distinguished professor of philosophy at the University of Miami. This American philosopher eagerly and patiently emailed me the answers to the questions. The questions in this interview are mainly about analytic philosophy and pragmatist philosophy.This interview was conducted via personal email between me and Professor Susan Haack in July 2020. This interview, which Professor Hawk eagerly accepted, includes eleven questions about her biography and roles of various philosophers in her thought and finally about the influence of the philosophy of pragmatism on her thought. Of course, it goes without saying that the Haack's book Philosophy of Logic in Iran has been translated into Persian and he has published two articles in the quarterly journal of Philosophical Investigations (University of Tabriz) and I also have translated one of her articles into Persian. What was most interesting to me was the influence of pragmatism on Haack's thought that Charles Sanders Pierce, among classical American pragmatists, had as much influence on this philosopher's thought as John Dewey had in Rorty's thought. Here I thank Professor Susan Haack for answering my questions patiently and eagerly.
شناخت شناسی زیبایی از منظر پراگماتیسم در تقابل با زیباشناسی تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۹
157-175
حوزههای تخصصی:
زیباشناسی، تلقی معرفت شناختی از زیبایی است و زیباشناسی پراگماتیستی را می توان نوعی از انواع زیباشناسی دانست که به عنوان یک معرفت درجه دوم از پایگاه شناخت فلسفی و با روشی پراگماتیستی به هنر و زیبایی می پردازد و درباره ویژگی های آن بحث می کند.از آن جا که مکتب پراگماتیسم در واکنش به فلسفه تحلیلی نضج گرفت،زیباشناسی پراگماتیستی هم در مقابل زیباشناسی تحلیلی معنا می یابد.کارگردگرایی،تجربه گرایی،وحدت انگاری،نسبیت بافتاری از ویژگی های خاص مکتب پراگماتیسم است که شاخه های مختلف پراگماتیسم در آن مشترک اند و زیباشناسی پراگماتیستی نیز با بهره گیری از همین ویژگی ها،در مقابل زیباشناسی تحلیلی شناخته و عرضه می شود.این مقاله تلاش می کند به یاری ریچارد شوسترمن و بر اساس تقابل اساسی پراگماتیسم و فلسفه تحلیلی، راه را به سمت کشف ویژگی های زیباشناسی پراگماتیستی بگشاید.و ضمن این کار، تلاش کند تا از میان فیلسوفان پراگماتیست مورد بحث،فیلسوفی که موفق ترین پرداخت معرفت شناختی را در این باب داشته است را به عنوان زیباشناس، در این حوزه معرفی کند.
نقش افول جریان روشنفکری در موضوع انفعال
حوزههای تخصصی:
روشنفکر غیر از فیلسوف است؛ یعنی ممکن است یک فیلسوف، ایده پرداز باشد؛ اما جرئت نقد قدرت را نداشته باشد و نخواهد هزینه بدهد. امروزه روشنفکران ما؛ درواقع تحصیل کردگانی که حرف از روشنفکری میزنند (شبه روشنفکران)، کسانی هستند که در خود خزیده اند، به صحبت های فلسفی که هیچ نسبتی با زندگی فعلی ما ندارد، می پردازند و دنبال تفسیر اندیشه های هگلی و هایدگری هستند یا متأسفانه فکر میکنند تلاش برای اجتماع و نقد قدرت، اشتباه و بی فایده است و باید خودمان را اصلاح و دگرگون کنیم. برخی از روشنفکران، در عین اینکه سعی می کنند خودشان را به شکل یک روشنفکر معرفی کنند، خصلت های ضدروشنفکری دارند و بیش از آنکه مردم و اجتماع برای آنها مهم باشد، آرای خودشان برایشان مهم است و آن آرا البته هزینه کمتری دارد. مردم قدم بزرگ را برای روشنفکران برداشته اند، آثارشان را خواندند از آنها حمایت کردند و امکانات در اختیار آنها قرار دادهاند؛ اما برعکس روشنفکران آنها را تنها گذاشتند و به جای وفادار بودن به مردم، آنها را سرزنش می کنند؛ با اینکه نان آنها را میخورند. برخی از روشنفکران بیان می کنند، بیاید از همدیگر ناامید شویم؛ این یعنی گسست اجتماعی و بیگانگی از یکدیگر. به بهانه خودسازی و تعمق فردی، از دیگری فاصله می گیریم. هرچقدر انگاره های جامعه تلطیف شوند، سطح نگاه جامعه دگرگون و فهم آن عمیق شود، دلبستگی به آنچه به آدمی معنا می دهد، متفاوت می شود.
بدهی چیته در بودایی مهایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
145 - 167
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم مطرح در سنت بودایی و به ویژه بودایی مهایانه مفهوم " بدهی چیته" است.مفهوم بودایی بدهی چیته در دو معنای اولیه و ثانویه یا جزیی وکلی به کارمی رود. بدهی چیته درمعنای اول که می توان آن را بیداری دل ترجمه کرد تقریبا معادل مفهوم یقظه در عرفان اسلامی است، و آن سرآغاز مسیری است که یک سالک بودایی طی می کند تا خود و سایر موجودات را از رنج نجات و به رهایی برساند. به همین دلیل این مفهوم در بودایی مهایانه دارای اهمیت ویژه است. در این طریقت بدهی چیته از گام های دهگانه "بدهی ستوه "یا سالک آرمانی این طریق در سیر وسلوک عرفانی به شمار نمی آید و آن را از مقدمات ورود سالک به طریقت می دانند.بدهی چیته در معنای کلی و اصلی امری وجودی و مطلقی است که همگان در ذات خود از آن بهره مند هستند و تا ابد بدون تغییر باقی می ماند. این مفهوم از بدهی چیته معادل "شونیتا،" "دهرمه کایه "و "تتهتا "است.
الهیات سلبی در حوزه هستی شناسی صفات الهی در اندیشه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
326 - 307
حوزههای تخصصی:
«الهیات سلبی» به مثابه نظریه ای مهم در حوزه «زبان دین»، در الهیات یهودی، مسیحی و اسلامی پیروان زیادی دارد و در سه حوزه هستی شناسی، معرفت شناسی و معناشناسی صفات الهی مطرح است و میان آنها پیوند مستحکمی برقرار است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که بر پایه یافته های این تحقیق، علامه طباطبایی در برخی رساله های فلسفی و عرفانی و در مواردی از تفسیر المیزان، با گذر از الهیات ایجابی در حوزه هستی شناسی صفات الهی و با تأثیرپذیری از عرفا به ویژه سیداحمد کربلایی، الهیات سلبی را در این حوزه پذیرفته، بر این باور است که فیلسوفان بزرگی نظیر فارابی، ابن سینا و حتی صدرالمتألهین به درک این دیدگاه نرسیده اند. به باور علامه طباطبایی، نامتناهی بودن ذات الهی از یکسو و محدودیت مفهوم بما هو مفهوم از سوی دیگر، توجیه کننده الهیات سلبی و مانع پذیرش الهیات ایجابی و صدق مفاهیم کمالی بر ذات الهی است.
بررسی ادله قرآنیان ایران در نقد منصوص بودن امامت (مطالعه موردی نقد های برقعی و قلمداران و طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نواندیشان دینی در دو قرن اخیر به نقد و پالایش میراث اسلامی پرداخته اند. گستردگی طیف نواندیشان دینی و نقد های آنان بر سنت اسلامی از موضوعاتی بسیار مهم در مطالعات اندیشه اسلامی معاصر است. قرآنیان به عنوان گروهی از مسلمانان که مدعی اند بر محوریت قرآن بیش از دیگر فرقه های اسلامی تأکید ورزیده اند، توجه پژوهشگران دینی را به خود جلب کرده اند. ازآنجاکه این گروه داعیه مبارزه با خرافات را دارند، بسیاری از باور های شیعی را به دلیل تعارض با قرآن باطل و مردود معرفی کرده اند. مهم ترین موضوعی که در این جریان نقد شده، امامت اهل بیت است. قرآنیان با تمسک به آیات متعددی از قرآن کوشیده اند تئوری امامت شیعی را به چالش بکشند و آن را باوری مخالف قرآن معرفی کنند. با بررسی اشکال های نقضی قرآنیان بر منصوص بودن امامت روشن می شود که هیچ یک از آن ها نافی وجود نص بر امامت نیست و مستندات آنان با نصوص امامت تضاد و تنافی ندارد.
مطالعه و تبیین مبانی معرفت شناختی الگوی تدریس بدیعه پردازی در راهبردهای یاددهی-یادگیری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۴
207 - 236
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف کشف مبانی معرفت شناختی الگوی تدریس بدیعه پردازی صورت گرفته است.راهبرد پژوهش حاضر کیفی و روش آن توصیفی- تحلیلی و رویکرد آن واکاوی اسناد بوده است. داده های پژوهش با ابزار فیش برداری فراهم و با استفاده از تکنیک تحلیل متن مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های پژوهش در تحلیل عناصر آموزشی (معلم، شاگرد، تدریس و برنامه درسی) حاکی از آن است که معلم در این الگو نقش روشنفکر، دگرگون ساز و پرسشگر را ایفا کرده و شاگرد ضمن مشارکت و محتوی سازی و لذت بردن از محتوای در حال ساخت دانش و هویت خویش بوده است. تدریس در این الگو به روش حل مسئله پرسش و پاسخ، قیاس و استعاره صورت گرفته است و برنامه درسی به صورت فرایندمدار و انعطاف پذیر بوده است. نتایج تحلیل معرفت شناختی الگوی تدریس بدیعه پردازی نشان داد معرفت در این الگو به صورت سلسله مراتبی، نسبی و ذهنی بوده و نوع معرفت در الگوی حاضر به صورت معرفت تجربی، عقلانی و بخشی هم معرفت شهودی بوده است؛ نیز مکاتب فلسفی زیربنایی الگوی بدیعه پردازی شامل مکاتب پراگماتیسم، طبیعت گرایی، اگزیستانسیالیسم و پست مدرنیسم بوده است.
این همانیِ عرفی؛ رویکردی نو در جمع میان نظریه شَبَح مُحاکی و وجودِ ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو نظریه شَبَح مُحاکی و وجود ذهنی در مسئله رابطه صورت ذهنی با واقعیّتِ خارجی ، رقیب یک دیگرند. اگر چه برخی عباراتِ طرفداران نظریهٔ شَبَح مُحاکی حاکی از آن است که صورت ذهنی با واقعیّتِ خارجی این همانی نداشته و بلکه تباین دارد ، امّا با استناد به برخی عباراتِ دیگر ، می توان گفت که هواداران این نظریه، این همانی صورت ذهنی با واقعیّتِ خارجی را قبول دارند. از سویی ، هوادارن نظریهٔ وجود ذهنی، بر این ادعا هستند که این همانیِ ماهوی میان صورت ذهنی با واقعیت خارجی برقرار است. با تحلیلِ مفهومِ این همانیِ ماهوی و نیز با تمرکز بر دو اصل تمایزناپذیریِ این همان ها و این همانیِ تمایزناپذیرها ، روشن می شود که اولاً، ادّعای این همانیِ ماهوی در نظریه وجود ذهنی گزاره ای تحلیلی و همان گویانه است و یا دست کم مقصود آنان را نمی رساند و ثانیاً، در نهایت ، منظورِ طرفدارانِ آن ، همان ادّعای طرفدارانِ شَبَح مُحاکی است. در این پژوهش - با روش توصیفی۔تحلیلی و به شیوه ای نو - نشان داده شده است که ادّعای این همانیِ صورت ذهنی با واقعیّتِ خارجی از منظر هر دو دیدگاهِ پیش گفته درست است، امّا منظورِ هردو دیدگاه از این همانیِ صورت ذهنی با واقعیّت خارجی ، این همانیِ عرفی بوده است و نه این همانیِ عددی.
چیستی دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
381 - 365
حوزههای تخصصی:
این نوشتار بر آن است که طبیعت عقل یک معرفت اجمالی به نحو یک دانش محض و ضروری نسبت به چیستی دین دارد. بر این اساس هرگاه عقل با واقع دین روبه رو شود بر حسب آن دانش پیشینی پایه، در شناخت آن توفیق دارد و هرگاه دین نمایی بر او عرضه شود یا پذیرفته نمی شود یا در مصاف با آن معرفت اجمالی کنار گذاشته می شود. بر پایه ی این شناخت اجمالی عقلی به واقع دین، بسیاری از تعریف های ناظر به چیستی دین از اعتبار می افتند. در نهایت، این معرفت اجمالی به پایه های دین، هم در عقل نظری و هم در عقل عملی، آشکارسازی شده و به یکدیگر پیوند داده می شوند. این پایه ها عبارتند از مبدأ هستی، راهنمای هستی و جهان غایی هستی در عقل نظری و مبدأ اخلاق، راهنمای اخلاق و جهان اخلاق در عقل عملی. اصل ها و پایه های هستی و اخلاق از دانش طبیعت عقل اند و با یکدیگر تعریفی از دین را به دست می دهند که می تواند مقبول همه باشد و از آراء شخصی فاصله بگیرد. با این تعریف می توان به شناخت جهانی دین نزدیک تر شد.
گسست ماکیاوللی از مبانی فلسفه سیاسی ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
333-361
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش درصدد توضیح این موضوع هستیم که چگونه نیککولو ماکیاوللی، مبانی اندیشه سیاسی کلاسیک را به صورت بنیادین مورد نقد قرار می دهد و در گسست از آن مبانی، راه را برای ایجاد نگرشی جدید به سیاست و همچنین تأسیس علم سیاست هموار می کند. در این جستار، فلسفه سیاسی ارسطو به عنوان نماینده منطق اندیشیدن سیاسی کلاسیک مطرح شده است و این اندیشه را بر اساس سه اصطلاح استراتژیکِ طبیعت، بخت و فضیلت و همچنین نسبت پیچیده میان آن ها و ارتباطشان به سیاست در منظر ارسطو، مورد تفسیر و بررسی قرار می دهیم و نشان خواهیم داد که سیاست دنباله نگاه طبیعت محور و اخلاق محور ارسطوست. همچنین به صورت همزمان می پردازیم به اینکه چگونه ماکیاوللی با سه اصطلاحی که در مقابل اصطلاحات ارسطو وضع می کند (که عبارتند از قدرت، ویرتو و میهن) مبانی اندیشه سیاسی ارسطو و همچنین به تبع آن اندیشه سیاسی کلاسیک را بی اعتبار می کند و راه را برای ایجاد اندیشه سیاسی جدید که در بیرون میدان جاذبه قدرت طبیعت، قدرت اخلاق و قدرت بخت شکل می گیرد، باز می کند. جایی که آدمی تنها با اتکا به اراده خود و ویرتو و بدون نیاز به نیروی طبیعت و بخت، منطق مناسبات سیاسی را به نفع خود بر هم می زند.
بی تفاوتی؛ کنشی اعتراضی
حوزههای تخصصی:
جامعه ایران دچار انفعال و بی تفاوتی نیست. انفعال، اشاره به وضعیتی دارد که جامعه درباره سرنوشت و تحولات جاری، هیچ عکس العملی نشان ندهد؛ در حالی که جامعه ایران بسیار فعال است. در همان دوره ای که انفعال و بی تفاوتی شکل می گیرد، به همان میزان، تمایل برای کسب منافع فردی، فردگرایی و بی توجهی به منافع جمعی تقویت می شود؛ به نوعی حاصل این انفعال، لیبرالیزه شدن روابط اجتماعی است. اساسا آن تفکری که تلاش می کند وضعیت ما را در رابطه با کشورهای توسعه یافته عادی نشان دهد، دارای خطاهای روش شناسی و نظری است. رابطه بین افراد و گروه های اجتماعی متقابل و دیالکتیکی است و اگر گروه هایی منفعل شوند، در مقابل گروه هایی فعال می شوند و از طریق این تعامل جامعه مسیر خود را پیدا می کند و به پیش می رود؛ بنابراین جامعه را نمی توان موجودی میرا و ایستا دانست؛ جامعه موجود پویایی است که دائما برای بقا و بهبود وضعیت تلاش می کند.
انکار معقولیت باور به وجود خدا و راه حل متفاوت معرفت شناسی فضیلت محور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
213 - 234
حوزههای تخصصی:
معقولیت باور به وجود خدا مهم ترین مسئله معرفت شناسی دینی است. معرفت شناسی فضیلت محور در تقریر خانم زاگزبسکی ضمن نقد نگاه برون گرایانه و فردگرایانه معرفت شناسی اصلاح شده، بر اختیاری بودن باور و تأثیرپذیری آن از اجتماع تأکید می کند. در این دیدگاه حجیت باور دینی بر مبنای فضیلت «اعتماد معرفتی» به خود و به دیگر افراد جامعه معرفتی تبیین می شود. در نتیجه باور مؤمنان به وجود خداوند در زمان ها و مکان های مختلف، می تواند مبنای حجیت باور من به وجود خدا باشد. این مسئله در استدلالی که برتری جهانشمولی معرفتی را بر خودمختاری معرفتی و خودرأیی معرفتی نشان داده، تبیین شده است..
چیستی و جایگاه «پرسش» در آثار متقدم هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
119-134
حوزههای تخصصی:
«پرسش هستی» مشهورترین دغدغه مارتین هیدگر در سراسر دوران حیات فکری او است. این پرسش بنا بر روایت خود او، از آغازین گام ها تا لحظه مرگ پیوسته توجه فیلسوف فرایبورگ را به خود معطوف داشت و تمام آثار و نوشته های او را می توان بر زمینه این پرسش نگریست. اما فهم دامنه معنایی و ساختار صوری پرسش هستی، متوقف به درک دقیق چیستی پدیدار «پرسش» در هیدگر و نحوه ارتباط آن با هستی و انسان است. بر این اساس، مقاله حاضر بر آن است تا با طرح افق معنایی عام «پرسش» در تاریخ فلسفه، رویکرد هیدگر را به این عامل بنیادین روشن سازد تا از این طریق، در پژوهش های دیگر، نور بیشتری بر «پرسش هستی» در آثار او افکنده شود. در این مسیر، ابتدا اهمیت، چیستی و محوریت پرسش در تاریخ فلسفه به اختصار مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در ادامه، پس از طرح تصور هیدگر از این پدیدار در رساله هستی و زمان ، نحوه تکوین این تحلیل در آثار متقدم او در چارچوبی واحد بررسی خواهد شد. در نهایت، ارتباط پرسش هستی با انسان، و گذرناپذیری آن، به عنوان ویژگی بنیادین دازاین پایان بخش تحلیل خواهد بود.
نقش فطرت در حرکت استکمالی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
393 - 423
حوزههای تخصصی:
کاوش در باب فطرت و نقش عقل و خرد به عنوان کانون این قلمرو در مکاتب گوناگون، ابعاد مختلفی دارد. از بررسی این ابعاد گوناگون چنین برمی آید که فطریات مربوط به حوزه ادراک و شناخت، اصول و مبادی شناخت و تفکر بشر را تشکیل می دهد و موجب تمایز فطرت از طبیعت و غریزه می شود، تفاوتی که از سنخ اختلاف تشکیکی و ناشی از تفاوت در مراتب وجودی موجودات است. هرگونه تردید در این اصول و مبادی تفکر، بنای معرفت بشری را به چالش می کشد. از دیدگاه قرآن نیز معرفت فطری با دو حوزه وجود انسان (عقل و خرد، دل و روان) ارتباط دارد و از این دو سرچشمه می جوشد. از این رو اساس سنت دینی را بنیان ثابت و مشترک انسانی (فطرت او) تشکیل می دهد؛ یعنی حیات انسانی هم مدار ثابتی دارد و هم در مدار ثابت خود، پیوسته در تحول و تکامل است. آن مدار ثابت همانا انسانیت اوست که بر محور فطریات او استوار است. این خلقت ویژه انسان، او را به سوی مبدأ و منشأ کمالات فرامی خواند. حرکت تکاملی انسان از «خود»، یعنی خود ملکوتی، رحمانی و فطری انسان آغاز می شود با دیدار الهی پایان می یابد. لازمه چنین حرکت استکمالی جوهری، فقرشناسی وجودی، مجاهده مستمر با خواهش های نفسانی و مراقبت کامل، نوسازی معنوی مداوم، بازشناسی و بازیابی همیشگی، هدفشناسی و هدفداری است. بدیهی است حرکت و شدن از خود به سوی خدا در حقیقت رسیدن به خود برتر و تکامل یافته و توسعه بخشیدن به حقیقت وجودی خود است و انسان متحرکِ متکامل، انسان به خود رسیده و کمال یافته و سعادتمند است.
فرضیه خداباوری و اصل سادگی از منظر ریچارد سوئین برن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
479-500
حوزههای تخصصی:
این نوشتار تأملی است بر دیدگاه ریچارد سوئین برن در باب فرضیه خداباوری؛ دیدگاهی که ادعا می کند فرضیه مذکور محتمل ترین تبیین برای عالم است و سعی دارد با توسل به اصل سادگی این مدعا را به اثبات رساند. برای این منظور، سوئین برن استدلال می کند که چون موضوع فرضیه موردنظر، خدای نامتناهی است و از طرفی مفهوم نامتناهی ساده تر از مفهوم متناهی است، لذا این فرضیه از هر فرضیه دیگری(شخصی و علمی) ساده تر خواهد بود، زیرا موضوع سایر فرضیات امری متناهی است و درنتیجه می توان فرضیه موردنظر را محتمل ترین تبیین برای عالم تلقی کرد. اما در ادامه سعی بر آن است تا نشان دهیم که تبیین سوئین برن درباره مفهوم نامتناهی، قابل تأمل است، زیرا مفهوم نامتناهی ای که او از حیث معرفت شناختی لحاظ می کند، مفهومی ایجابی و مشتمل بر تمام کمالات است که به طور مجزا از یکدیگر شناخته می شوند. درنتیجه این مفهوم نامتناهی متشکل از بی نهایت مؤلفه و درنتیجه پیچیده ترین مفهوم خواهد بود. بنابراین راه حل ما برای این اشکال، ترک مقام معرفت شناسی و ورود به حوزه هستی شناسی است، به این معنا که نامتناهی را صرفاً در مقام تحقق لحاظ کنیم. زیرا نامتناهی در مقام تحقق، وجودی مطلق و بسیط است. و ازآنجاکه وجود خاستگاه وحدت است، لذا در موجود نامتناهی کثرت بماهو کثرت راه نداشته و عین وحدت خواهد بود. و اگر خداوند را در این مقام، نامتناهی لحاظ کنیم فرضیه خداباوری ساده ترین فرضیه ممکن و بالتبع محتمل ترین تبیین برای عالم به شمار خواهد آمد.
پدیدارشناسی بیلدونگ تاملی بر چیستی تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با نگاهی پدیدارشناسانه، کوشش می شود تا به ذات تربیت- بیلدونگ و ظهورهای بیلدونگ در تاریخ تربیت تفکر شود. طبق گام نخست پدیدارشناسی، از مفهوم بدیهی و رایج از بیلدنگ روی گردانده، سپس با واشکافی، از پدیدارهای تاریخی و چیستی بیلدونگ پرسش می شود تا در نهایت به امر مشترک و عمومی یا ذات بیلدونگ از منظر هایدگر نگریسته شود. بدین ترتیب آشکار می شود که هیچ یک از پدیدارهای آشکار بیلدونگ در تاریخ، اینهمانِ ذات آن نیستند، بلکه امکانی پدیدارین در تاریخ تربیت هستند. پس همه پدیدارها، به نحوی آشکارگیِ زمانمند تربیت-بیلدونگ را در خود پنهان دارند، اما هیچ یک نمی توانند صرفاً تمامیت آن را در سیطره ی خود بگیرند. در اینجا ذات تربیت- بیلدونگ را در انواع پدیدارین آن واشکافته و از منظر هایدگر که به گونه ای سلبی است، نشان می دهیم که هیچ کدام از پدیدارها، تمامیت ذاتی بیلدونگ نیستند. لذا ذات، ریشه در بافتاری زمانی دارد که گشودگی و مراقبتِ همراه با بالیدن شکل دهنده از هستی انسان به معنای کلی است و در پدیدارهای متکثر بیلدونگی نیز خود را آشکار-مستور می دارد .
رابطه فلسفه و دین در آفرینش از نظر بوئثیوس با تکیه بر رسائل کلامی و تسلّای فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
261 - 280
حوزههای تخصصی:
محور اصلی این پژوهش پی بردن به رابطه فلسفه و دین در بحث آفرینش از نظر بوئثیوس است. بدین منظور مؤلفه هایی همچون خلقت موجودات از عدم و علّت دانستن خداوند، الگوی خلقت، غیر موجَب بودن خداوند در آفرینش، ازلیّت زمان و سرمدیّت خداوند، در رسائل کلامی به عنوان نماینده کلام بوئثیوس و در تسلّای فلسفه به عنوان نماینده فلسفه بوئثیوس به روش تحلیلی-توصیفی به صورت جداگانه و مقایسه ای بررسی می شوند. در رسائل کلامی به این مؤلّفه ها با توجه به آموزه آفرینش در کتاب مقدّسو تعالیم مسیحی پرداخته می شود؛ امّا در تسلّای فلسفه این مؤلّفه ها بعد از پرداختن به تعریف خیر، اذعان به وجود خدای خالق و یکی دانستن خیر و خدا بررسی می شوند. با مقایسه مؤلّفه ها، پیش فرض ها، روش و غایت بوئثیوس از آفرینش در رسائل کلامی و در تسلّای فلسفه پی می بریم کهپیش فرض بوئثیوس در تبیین این مقوله در هر دو، بر دو اصل خالق بودن خداوند و ضروری بودن وجود برای خداوند استوار است که او در این مورد متّکی بر قول کتاب مقدّس است. مؤلّفه هایی که او از آموزه آفرینش در تسلّای فلسفه ارائه می دهد، مؤلّفه های آفرینش در رسائل کلامی را نقض نمی کند. او در هر دوی این آثار به روش مکتب نوافلاطونی وفادار است. تنها تفاوت در بحث مزبور این است که بوئثیوس در تسلّای فلسفه بر اثبات خیر اصرار دارد که البته تأکید می کند که خیر و خداوند یکی هستند و این گونه نیست که با اثبات وجود خیر در این رساله، بوئثیوس منشأ و مبدأ موجودات را چیزی غیر از خداوند بداند.
The Virus and the Environment: The Problem of Sustaining Unexpected Gains(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۲
48 - 54
حوزههای تخصصی:
The coronavirus pandemic has had some unexpected benign effects (including a large drop in air pollution and levels of nitrogen oxides in UK and elsewhere, and a smaller drop in global carbon emissions), which raises the problem of how to sustain and build on these unexpected gains. These gains could easily be lost when economies and road transport return to something like their previous condition. But if governments and industries are inspired to reduce automobile emissions to match the levels of the spring of 2020, gains such as these could become recurrent, and many more lives could be saved. Further, if (with greater effort) carbon emissions could remain reduced, then future generations could be saved from sea-level rise, extreme weather events, and even from the spread of tropical diseases. Such a prevention of disease would be an ironic but welcome gain from a pandemic.
زمان انفسی به عنوان افق فراتاریخی تاریخمندی دازاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
201 - 223
حوزههای تخصصی:
این مقاله در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا می توان برای انگاره «زمان انفسی» یا «زمان لطیف» تفسیری فلسفی و خردپسند به دست داد؟ البته این پرسش سرآغاز طرحی بود که هانری کربن شیعه شناس و پدیدارشناس معاصر دیرزمانی آن را دنبال می کرد و سخت در پی پیدا کردن رهیافتی در فلسفه مارتین هایدگر بود که از رهگذر آن، از افق تاریخمندی دازاین که حاصل واشکافیهای پدیدارشناسانه هایدگر از هستی دازاین بود، نقبی به افقهای فراتاریخی این «بود و باش» بزند. حکیمانی چون شهاب الدین سهرودی، شیخ جعفر کشفی، سید احمد علوی و قاضی سعید قمی خیلی پیشتر از این بزرگواران به افقهایی از این دست پی برده بودند و کوششهای فلسفی خود را برای بازنمود و بازگو کردن آنها به خرج داده بودند. به منظور پیکربندی کردن چنین مبحثی، مقاله پس از صورتبندی مسئله، به سراغ انگاره زمان انفسی در آثار حکیمان مسلمان رفته ودر پی آیند آن، پدیده تاریخمندی را در کتاب هستی و زمان هایدگر دنبال می کند، آنگاه نوشته های هانری کربن را می کاود تا نشان دهد که او چگونه از فلسفه هایدگر کلیدی برای فهم و تفسیر ایده زمان لطیف بهره برده است. این موارد از بروندادهای این مقاله است:گفت و گوی فلسفی حکیمان خاور و باختر زمین چیزی که برخی آن را فلسفه تطبیقی می خوانند؛ پیگیری کوششهای پدیدارشناسانه مارتین هایدگر و دست پیدا کردن به افقهایی ورای تاریخمندی دازاین؛ به دست دادن رهیافتی معقول و فلسفی برای فهمیدن برخی داده های دشوار فهم و پیچیده متنهای مقدس خاصه قرآن کریم.