مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
فهم
منبع:
بحران پژوهی جهان اسلام دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۴
122 - 145
حوزههای تخصصی:
با پیشرفت های عصر مدرن و اهمیت فرهنگ و هویت، شناسایی تأثیر این عناصر بر جوامع ضرورت یافته است؛ زیرا شناخت هر جامعه در بستر فهم فرهنگ و اعتباریات آن ممکن است. اما تحلیل و فهم پدیده ها در قلمرو علوم انسانی با معرفت شناسی اثباتی، شناخت این مسائل را ناشناخته کرده است. مطالعات روابط بین اللمل از منظر معرفت شناسی تحت گفتمان غالب دو سنت معرفت شناسی است. معرفت شناسی اثباتی و معرفت شناسی فرااثباتی، این که هدف از معرفت شناسی فرا اثبات گرایی چیست؟ پرسشی که در این مقاله بیشتر مورد بحث قرار می گیرد. با این فرض که فهم مسائل جهان اسلام تحت تأثیر معرفت شناختی اثباتگرا بوده است، اما پژوهشگر. در مطالعات روابط بین اللمل به این نکته پی برده و به دنبال معرفت شناسی اثبات گرایی است. لذا در جواب به سؤال اصلی که «چگونه معرفت شناسی فرااثباتی می تواند به شناخت معتبری نسبت به فهم مسائل سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران بینجامد؟» در پاسخ احتمالی این فرضیه سعی شده تا با چارچوب مفهومی آنومی اجتماعی- سیاسی و اداراک ذهنی، با رویکرد کیفی در قالب روش تفسیری همدلانه برای پاسخ به سؤال اصلی استفاده شود. با عنایت به سؤال اصلی مقاله مبنی بر چیستی اهم مسایل سیاسی و فرهنگی دولت جمهوری اسلامی ایران، سعی می گردد با استفاده از چارچوب مفهومی مسأله شناسی سیاسی و همچنین روش کیفی تفسیری به تبیین موضوع پرداخته شود.
بررسی امکان تحقق مدارای معرفت شناختی با اتکا به هرمنوتیک فلسفی گادامر و دلالت های تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۳۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
51 - 74
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی امکان تحقق مدارای معرفت شناختی با اتکا به عناصر سازنده ی هرمنوتیک فلسفی گادامر و بیان دلالت های تربیتی آن است. روش مورد استفاده این پژوهش روش تحلیل مفهومی است. از طریق این روش می توان تبیینی صحیح و روشن از معنای مفاهیم بواسطه توضیح رابطه ی آن با سایر مفاهیم بدست داد. در این پژوهش با استفاده از این روش، از طریق تحلیل مفاهیم دیدگاه گادامر، پیش فرض های فلسفی وی درباره ی مدارای معرفت شناختی تبیین می گردد. سپس دلالت های تربیتی به واسطه ی این این تحلیل، استنتاج می گردد. در ارتباط با مدارای معرفت شناختی ایده ی صریحی وجود ندارد و آنچه بیان شده سطوح مختلف مداراست. این پژوهش این مفهوم را در سطوح بالاتر، مورد بررسی قرار داده و مفهوم مدارای معرفت شناختی را روشن کرده است. هرمنوتیک فلسفی گادامر می تواند مبنای مناسبی برای دستیابی به مدارای معرفت شناختی باشد. با توجه به اینکه تنوع افکار و عقاید در جامعه ی امروز قابل انکار نیست، آموزش مدارای معرفت شناختی در جریان بیلدونگ با فهم و تفاهم گره خورده است. لازمه ی یک نظام تربیت اجتماعی منسجم، در نظر گرفتن حقوق متقابل افراد انسانی در جامعه می باشد. مباحث مورد بحث گادامر می تواند به ما آموزش دهد برای حرکت در مسیرِ حقیقت، به نگاه دیگری و فهم او از رویدادها توجه داشته باشیم. این توجه به دیگرپذیری موجب می شود قادر به گفت وگوی مؤثر و سازنده باشیم.
هوش مصنوعی و استنتاج بر پایه بهترین تبیین: آیا ماشین می تواند در حد ما انسان ها هوشمند باشد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹
۲۱۱-۱۸۸
حوزههای تخصصی:
هوش مصنوعی یا ماشینی، که امروزه در حال گسترش به تمام ساحت های زندگی بشری است، بی تردید نیازمند بررسی و ارزیابی از ابعاد گوناگون از جمله بُعد فلسفی است. یکی از سوالات فلسفی در این زمینه این است که آیا هوش مصنوعی می تواند تا آنجا پیشرفت نماید که کاملاً به حد هوش طبیعی انسانی و یا حتّی فراتر از آن نائل آید؟ آیا در این خصوص برای هوش مصنوعی محدودیّت یا مانعی فلسفی قابل تشخیص است که اساساً آن را برای همیشه از نیل به چنین سطحی محروم سازد؟ این مقاله در صدد پرداختن به چنین سوالاتی است. طبق بررسی ها و نتایج مقاله، هوش مصنوعی، که تاکنون در مسیر توسعه خود دو موج را پشت سرگذاشته، برای ورود به موج سوم و تقرّب به هوش طبیعیِ انسانی نیازمند توانایی انجام نوعی استنتاجِ وابسته به زمینه به نام "اَبداکشن" ("استنتاج بر پایه بهترین تبیین") است؛ درحالی که نسبت به چنین توانمندی، به دلیل خلّاقانه، محتوایی، غیرصوری و غیرمحاسباتی بودنِ این نوع استنتاج، اساساً افق روشنی برای ماشین متصور نیست. در واقع طبق استدلالات مقاله، هوش ماشینی، گرچه می تواند در ابعاد کارکردی خود (یعنی ابعاد صوری-محاسباتیِ محض) هوش انسانی را پشت سر گذاشته و از آن فراتر هم برود، ولی مادام که از توانمندی های غیرکمّی و غیرصوری نظیر "تخیّل"، "خلّاقیّت"، "فهم"، "تفّکر"، "شمّ خوب" و در رأس آنها "آگاهی" (که هوش طبیعی انسانی متنعّم از آنهاست) محروم باشد، امکان هوشمندی در تراز هوش انسانی را نخواهدداشت.
هرمنوتیک فلسفی گادامر در آینه فلسفه اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات اخلاقی دوره ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
7 - 26
حوزههای تخصصی:
هسته مرکزی و غایت هرمنوتیک گادامر، تأمل فلسفی در ماهیت فهم و تبیین چگونگی دستیابی به آن است. فهمی که تاریخ مندی، زبان مندی و بازی مندی شاخصه های آن هستند و در بستر ساحات وجودی انسان (سنت، تاریخ و فرهنگ) متعین می شود. نوشتار پیش رو بر آن است تا بر پایه شاخصه های تعیین کننده یادشده، هرمنوتیک فلسفی گادامر را در آینه وظیفه گرایی و پیامدگرایی اخلاقی بررسی کند و در متن این بررسی به امکان سنجی واگرایی وظیفه گرایی اخلاقی و هم گرایی پیامدگرایی اخلاقی با رویکرد هرمنوتیکی گادامر بپردازد. از منظر فلسفه گادامر، هر کنشی (اخلاقی/ سیاسی) در موقعیت هرمنوتیکی رخ می دهد. این بدان معناست که دانش اخلاقی ای با هرمنوتیک فلسفی گادامر منطبق است که در تقابل با مطلق انگاری، ماهیت وجودی و تاریخی کنشگر را در خود جای دهد. از این رهگذر به نظر می رسد دانش اخلاقی پیامدگرا دانشی است که امکان این کنش اخلاقی را برای کنشگر فراهم می کند و در نقطه مقابل، دانش اخلاقی وظیفهگرا بر پایه مطلق انگاری، این امکان را سلب خواهد کرد و کنش اخلاقی را تا سطح عمل بازتولیدی صرف، فرو خواهد کاست. البته شاخصه های خاص هرمنوتیک گادامر راه را برای امکان انطباق پذیری با اخلاق وظیفه گرا نیز هموار می کند.
هرمنوتیک فلسفی گادامر، بستری راهبردی برای تحقق الهیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهیات تطبیقی به مثابه رویکردی جدید در الهیات در تلاش است مواجهه سازنده با سایر ادیان و الهیات ها داشته باشد و فهمی عمیق از خلال مقایسه و تطبیق با سایر ادیان به دست آورد. راهبرد رسیدن به این فهم در الهیات تطبیقی نیازمند بستر و رویکردی مناسب برای تحقق اهداف این الهیات است. در این مقاله سعی بر آن است با تکیه بر مبانی هرمنوتیک فلسفی گادامر راهبردهای هرمنوتیکی الهیات تطبیقی بررسی و کاربست آن در این الهیات بررسی شود. نتیجه ای که از این تحلیل برمی آید حاکی از قرابت های هرمنوتیک فلسفی گادامر با الهیات تطبیقی است، همچون پایان ناپذیری جریان فهم، امتزاج افق ها، بازی فهم، خویشتن فهمی از طریق فهم دیگری، پذیرش پیش داوری به عنوان جزء جدایی ناپذیر جریان فهم، و در نهایت غنی سازی الهیات با فهمی که از طریق مطالعه الهیات «دیگری» به دست آمده است. با توجه به این نتیجه، می توان پدیدار فهم در الهیات تطبیقی را مبتنی بر هرمنوتیک گادامر تبیین کرد و بسط و توسعه در الهیات تطبیقی و دست آوردهای این الهیات را با اتکا بر ابزارهای هرمنوتیک گادامر شاهد بود. الهیات تطبیقی، در کنار پذیرش معانی اصیل و سنتیِ آموزه ها و شعائر دینی، بر درکی پویا از سنت های دینی و انعطاف پذیری هرمنوتیکی نسبت به آموزه های دینی بنا شده است.
تحلیل هستی شناختی پیرامون تمایز فهم و معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از زمان افلاطون و ارسطو، تلاش هایی درباره امکان معرفت و بیان چیستی آن در مقابل منکران امکان کسب معرفت آغاز شده بود. مسأله محوری در این رابطه، یافتن عناصر سازنده معرفت بود و تصویر سنتی درباره چیستی آن با توجه به ریشه افلاطونی آن بیان می کند که معرفت عبارت است از «باور صادق موجه». در حالی که از یونان باستان تا قرن بیستم تصویر یاد شده درباره چیستی معرفت در معرفت شناسی فلسفه غرب رایج بود، اما برخی نیز در برابر واژه «معرفت» به واژه «فهم» توجه نموده و معرفت را برای پاسخ به ظرفیت و توان مندی های شناختی انسان ناکافی در نظر گرفتند و به جای آن بر فهم تأکید نمودند. هدف پژوهش حاضر پرداختن به تمایز فهم و معرفت به عنوان دو ظرفیت متفاوت در پاسخ گویی به ظرفیت و کنجکاوی های شناختی انسان است. این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی و با رویکرد انتقادی انجام گردیده و نتیجه به دست آمده نشان می دهد که فهم نه مساوی با معرفت است و نه قسمی از آن. نویسنده تلاش می کند، تا با تکیه بر خصیصه هستی شناختی استدلال نماید که فهم در مغایرت با معرفت که انتقال پذیر است، انتقال ناپذیر است.
هرمنوتیک فلسفی گادامر در آینه فلسفه سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۶)
387 - 402
حوزههای تخصصی:
مساله اصلی هرمنوتیک فلسفی، فهم است. اینکه فهم در چه بستری، چگونه و متاثر از چه مولفه هایی تعین پیدا می کند. گادامر با تاکید بر سنت و تاریخ، این مولفه های تاثیرگذار را تشریح نموده و با بیان ویژگی های هستی شناسانه فهم بشری بر کثرت مندی فهم، تاکید می کند. از این منظر رویکردهای سوبژکتیویستی و غیرکثرت گرا انکار می شوند. در این نوشتار برآنیم تا بر مبنای شاخصه های فرآیند فهم در رویکرد هرمنوتیکی گادامر یعنی تاریخمندی، کثرت مندی، واقعه مندی، کاربردمندی و زبانمندی، رابطه و نسبت آن را با تمامیت انگاری و کثرت انگاری سیاسی مورد بررسی قرار داده و هم گرایی یا عدم سازش مبانی هرمنوتیک فلسفی با کثرت انگاری سیاسی به عنوان یک رویکرد کثرت گرا و واگرایی یا سازش هرمنوتیک فلسفی با تمامیت انگاری سیاسی به عنوان یک رویکرد غیر کثرت گرا را امکان سنجی کنیم. اگرچه گادامر را نمی توان فیلسوف سیاسی تمام عیار دانست ولی می توان براساس رویکرد هرمنوتیکی وی، نسبت میان نظام های سیاسی و پایه های معرفتی آنها را بررسی و ارزیابی نمود.
چیستی تجربه در هرمونتیک وجودی مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجربه در اندیشه هایدگر نه به عنوان فرآیندی صرفاً حسی یا ذهنی، بلکه به عنوان نحوه ای از بودن انسان در جهان مطرح می شود. هایدگر با محوریت مفهوم دازاین (Dasein)، تجربه را به عنوان گشودگی وجودی انسان نسبت به هستی و جهان توصیف می کند. وی ساختار صوری پرسش از وجود را در قالب سه مؤلفه اصلی: موضوع پرسش، مرجع پرسش، و مقصد پرسش تبیین می کند و نشان می دهد که تجربه، همواره در چارچوب فهم و تفسیر بنیادین انسان از هستی رخ می دهد. همچنین ضمن مقایسه هرمنوتیک وجودی هایدگر با هرمنوتیک کلاسیک، نشان می دهد که هایدگر فهم را از سطح بازسازی نیت مؤلف فراتر برده و به سطحی وجودی ارتقا می دهد. همچنین، با نقد متافیزیک غربی و برجسته سازی مفهوم «فراموشی وجود» به تحلیل نقش تجربه در آشکارسازی حقیقت هستی پرداخته می شود. هایدگر زمان مندی، جهان مندی، و در-جهان-بودن را ساختارهای بنیادین دازاین می داند که تجربه انسان را در پیوندی عمیق با افق تاریخی و وجودی قرار می دهد. در نهایت، مقاله نتیجه می گیرد که تجربه از منظر هرمنوتیک وجودی هایدگر، نه تنها امری شناختی یا حسی، بلکه یک فرآیند وجودی است که در آن انسان از طریق فهم و تفسیر، به آشکارسازی حقیقت هستی و معنای خود و جهان می پردازد.
بررسی انتقادی ارادی نبودن دخالت پیش فرض ها در هرمنوتیک فلسفی بر اساس نظریه ارجاع به علم حضوری
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵
53 - 76
حوزههای تخصصی:
دخالت پیش فرض ها در فرایند فهم، از اساسی ترین مسائل هرمنوتیک فلسفی به شمار می رود. در نظر قائلین به هرمنوتیک فلسفی، با توجه به نگاه پدیدارشناسانه و تحلیلی که از نحوه هستی انسان ارائه می دهند، اولاً انسان موجودی پرتاب شده در تاریخ و زمان و ثانیاً، سراسر فهم و ادراک است؛ فهمی متأثر از پیش فرض هایی که به دلیل تاریخی بودن انسان، در اختیار و گزینش او نیست. ازاین رو در پژوهشی فلسفی، با رویکردی معرفت شناسانه و با روشی تحلیلی- توصیفی، با تکیه بر نظریه ارجاع به علم حضوری استاد مصباح یزدی نشان داده شد که در بررسی انواع ادراکات انسان و تفکیک بین ادراکات حصولی و حضوری، گرچه یکسری از پیش فرض ها در روند فهم دخالت دارند، ولی این دخالت ها لزوماً به اختیار انسان است. بدین ترتیب، با ارائه تحلیل فرایند فهم انسان به کمک روش ارجاع به علم حضوری، ادعای غیر روشمند بودن فهم و در نتیجه، غیر اختیاری دانستن دخالت پیش فرض ها و نتایج حاصل از آن، همچون تعدد قرائت ها و نسبیت باطل گردید.