مطالب مرتبط با کلیدواژه

هایدگر


۱۸۱.

هرمنوتیک سکوت در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مولانا هایدگر هرمنوتیک سکوت غزلیات شمس خموشی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۶ تعداد دانلود : ۱۹۷
هایدگر، در پی درک معنای هستی، به تحلیل امکانات وجودی دازاین می پردازد و در بین این امکانات به ارتباط زبان و هستی اهتمام ویژه ای می ورزد. او، در کنار سخن گفتن/ تکلم، سکوت را نیز یکی از امکان های زبان می داند. بنابر باور هایدگر، سکوت زبانی توانایی این را دارد که بسیار گسترده تر از سخن گفتنِ صرف سبب آشکارگی هستی شود. این آشکارگی هستی و نیوشیدن ندای هستی در سکوت، به آن خاصیتی تفسیری می بخشد که هایدگر آن را هرمنوتیک نامیده است. ازآنجاکه در میراث عرفانی ما، مولانا جلال الدین در غالب غزل ها از سکوت و خموشی سخن می گوید، نگارندگان این مقاله، بر آن اند که در پرتو تلقی ای که هایدگر از مفهوم سکوت دارد، می توان سویه های تازه ای از مفهوم سکوت و خموشی را در غزلیات شمس گشود و ویژگی تفسیری و هرمنوتیکی آن را در این گزاره ها نشان داد: «از بی جهانی دازاین تا فنای سالک به معنای عام و پیوند آن با سکوت»، «از گذار دازاین از موقعیت زبانی تا فنای زبانی سالک به معنای خاص و پیوند آن با سکوت»، «هرمنوتیک سکوت و دریافت گفتار اصیل از دازاین تا سالک»، و «سکوت هرمنوتیکی مولانا و دریافت گفتار اصیل». مولانا با طرح سکوت اصیل زمینه ای فراهم می آورد تا جان و جهان هستی به سخن درآید و کاستی و نارسابودن زبان تدارک یابد و پرده از اسرار عالم برگرفته شود. توجه به وجه هرمنوتیکی سکوت در غزلیات شمس جستار حاضر را از پژوهش های موجود متمایز می کند.  
۱۸۲.

ادراک بی واسطه در فلسفه سهروردی و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سهروردی هایدگر شهود علم حضوری ادراک پیشامفهومی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۶ تعداد دانلود : ۱۲۹
In their discussion of knowledge (science) and the criticism of the philosophical traditions before them, both Shahabu al-Din Suhrawardi and Martin Heidegger argue that the authentic perception is a part of direct and intuitive knowledge of the truth and the very essences of things, rather than the impression of the form or concept of an object in the mind. Relying on the luminous-natured identity of self and knowledge, Suhrawardi considers the entire states and types of perception to be of direct and intuitive knowledge. With his theory of man (Dasein) as a "being in the world", while emphasizing the inherent openness of man, Heidegger holds that in the course of practical communication, man removes the veils from himself, the beings and the world and thus man's authentic understanding is of intuitive existence and of presence cognation. While both thinkers emphasize the pre-conceptual nature of the authentic perception, they also embrace conceptual (acquired) perception at a later stage. However, viewing the difference in culture and intellectual tradition of the two thinkers, there naturally are differences of opinion between them. Through an analytical-comparative method, this article has determined the similarities and differences of the two philosophers as to direct perception.
۱۸۳.

امکانات فهم عصر مدرن از هستی: دفاعیه ای در برابر به انتقادات هایدگر، بر اساس نو-پراگماتیسم ریچارد رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: پراگماتیسم واژگان نهایی مدرنیته هایدگر رورتی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۲ تعداد دانلود : ۱۳۶
پروژه ی هستی شناسانه ی هایدگر یکی از تکیه گاه های اصلیِ نقد عصر مدرن به شمار می آید. این نقد بیش از هر چیز فهمی از هستی را نشانه می رود که هستنده ها را به تمامی در قابِ پیشاپیش حاضرِ ایده یا اراده ی انسانی می گنجاند و حاصل تکانه ای متافیزیکی ست که، به زعم هایدگر، از افلاطون تا به امروز خود را در عطش روزافزونِ سلطه بر هستنده ها نشان می دهد. در این مقاله قصد ما این است که با تکیه بر نو-پراگماتیسم ریچارد رورتی بازتفسیری از فهم هستی در عصر مدرن به دست دهیم که نگاهی جامع تر به امکانات و آسیب های آن داشته باشد. در این بازتفسیر، فهم مدرن از هستی به تمامی به ماشیناسیون یا در قاب گنجاندن ختم نمی شود بلکه برخلاف دعاوی هایدگر، وقوفی روزافزون را نسبت به تناهی و پیشآیندیِ واژگان نهاییِ خود به نمایش می گذارد. گذشته از این، با توجه به اینکه از نظر هایدگر فهم های هستی در هر دوره در واقع دهشِ خودِ هستی به شمار می آیند، فلسفه ی هایدگر فاقد مبنایی ست که بر اساس آن بتواند اتهامِ غفلت از هستی و دورافتادگی از سرآغاز را به عصر مدرن نسبت دهد.
۱۸۴.

مبانی معرفت شناختی پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فهم پدیدارشناسی هایدگر دازاین حیات دینی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۵ تعداد دانلود : ۱۱۹
در تحقیق پیش رو با اتکا به روش توصیفی - تحلیلی درصدد پاسخگویی به این پرسش هستیم که آیا پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر از زیرساخت معرفت شناختی برخوردار است؟ به نظر می رسد اساس پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر مبتنی بر فهم دازاین از واقعیت حیات دینی و حصول آگاهی به ذات حیات دینی بر اساس مکانیسم تفهیم دازاین باشد. بررسی نقش وجود اگزیستانسیل انسان(=دازاین) در راهیابی به حقیقت حیات دینی در قالب نگرش پدیدارشناختی هایدگر به حیات دینی، انگیزه اصلی محقق است که ما را با مبنای معرفت شناسانه پدیدارشناسی هایدگر آشنا می کند. بر اساس ارزیابی انجام یافته، دازاین فاعل شناسا در رویارویی با حیات دینی است و معرفتی که از این طریق تولید می شود معرفت یقینی است که متعلَّق آن، ذات حیات دینی از طریق مکانیزم فهم دازاین خواهد بود. دازاین نقش مهمی در رویکرد هایدگر به حیات دینی دارد. دازاین است که با حیات دینی مواجه شده و خود را در پرتو آن به پیش می راند.
۱۸۵.

مقایسه آرای مارتین هایدگر و سید حسن نصر در باب علم مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سوبژکتیویسم علم نصر هایدگر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۰ تعداد دانلود : ۱۰۴
هدف: هدف از انجام این پژوهش، مقایسه اندیشه هایدگر و نصر در باب علم مدرن بود. در راستای نیل به این هدف، نخست دیدگاه هایدگر در باب علم مدرن، واکاوی و به این امر اشاره شد که وی ماهیت فنّاوری در جهان مدرن را نه امری تکنیکال، بلکه امری متافیزیکی و مبتنی بر سوبژکتیویسم می داند. همچنین او در مصاف با سوبژکتیویسم مترتّب بر علم مدرن، به تفکر هستی شناسانه مبتنی بر از میان برداشتن شکاف میان سوژه و ابژه روی آورده است. سپس در واکاوی دیدگاه نصر در باب علم مدرن، بر این امر تأکید شد که نزد وی، تنها راه مصون ماندن از هجوم امواج فنّاوری و علوم مدرن، گسست کامل از علم مدرن و بازگشت به سنّت و علم قدسی است. در پایان پژوهش نیز به شباهتها و تفاوتهای میان هایدگر و نصر در باب علم مدرن اشاره شد. روش: روش مورد استفاده در این تحقیق توصیفی- مقایسه ای بود. یافته ها: اگر چه هایدگر نیز همچون نصر، عقلانیت فنّاورانه مترتّب بر عالم مدرن را به مهمیز نقد کشید؛ اما او همانند نصر قصد وانهادن کامل علم مدرن و بازگشت به دوران قدیم را نداشت و روش شناسی او در مواجهه با علم مدرن، گسستی-پیوستی بود. نتیجه گیری: از نظر هایدگر، تنها راه مواجهه صحیح با فنّاوری و علم مدرن این است که ضمن استفاده صحیح و بهینه از دستاوردهای علمی و فنّاورانه می توان اسیر و خادم فنّاوری هم نشد. اما نصر بر خلاف هایدگر، رویکردی کاملاً گسستی و سلبی در قبال علم و فنّاوری مدرن دارد. واقع امر این است که به دلیل عدم مخالفت دین مبین اسلام با برگرفتن علم و فنّاوری مدرن، رویکرد گسستی-پیوستی در مواجهه با علم و فنّاوری مدرن، راهکاری منطقی تر و کارامدتر در راستای مواجهه با علم مدرن به شمار می آید.
۱۸۶.

تحلیل مکان در حکایت سیمرغ عطار براساس نظریه وجودی هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: عطار منطق الطیر هایدگر مکان وجود

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۴ تعداد دانلود : ۸۹
فلسفه وجودی هایدگر ازجمله نظریات هستی شناسانه در تبیین «وجود» و جهان هستی است که تأثیرات دامنه دار در حوزه های مختلف در قرن بیستم و قرن اخیر داشته است. در فلسفه هایدگر مفهوم کلیدی«وجود»، درک خویشتن وجودی در معنای «مکان وجودی» است. هایدگر معتقد است که برای درک وجود باید از «خود» شروع کرد. یعنی این انسان است که باید در ابتدا و راجع به وجود خود بیندیشد. به عبارتی اولین مکانی که انسان در برخورد با تفکر وجودی هایدگر مواجه است، خود یا خویشتن است. درحقیقت مکان وجودی جایی است که موجودات به عرصه بودن و هستی وارد می شوند. می توان نقش تعاملی موجودات در سیر داستان سیمرغ عطار، با هستی، در ساحت مکان را به صورت ویژه ، با توجه به مؤلفه های قرب و بعد موجودات به وجود، موطن، موجودیت راه و تجمع و همدلی در شکل پذیری هستی بهتر موردبررسی قرار داد. اگر ما هریک از پرنده های داستان را «دازاین» (هستنده و زیستنده) تلقی کنیم، هر موجود، مکان هستی است و به اندازه هر موجود، جهانی متولد می شود. در داستان سیمرغ عطار هریک از مرغان گرفتار تجارب مکانی غیرواقعی می شوند و مکانی را که در آن به سر می برند، خاطره انگیز می دانند و با دیگر مرغان رهسپار نمی شوند. در این میان فقط سی مرغ به موطن اصلی خود یعنی هستی، موجودیت یا مکان حقیقی خود باز می گردند.
۱۸۷.

واکاوی مرگ دازاین در فلسفه هایدگر از دریچه انسان گرایانه یوهانس تِپلا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: دازاین شخم زن بوهم مرگ هایدگر یوهانس تپلا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۹ تعداد دانلود : ۸۳
هایدگر در هستی و زمان مرگ را پایان بخش احتمالات زندگی دازاین می داند و آن را معیاری در تعریف کلیت دازاین، تعلیق، و استمرار وجودی او از لحظه تولد در نظر می گیرد؛ مسئله ای که به ظاهر پیوندی با سنت مسیحیت ندارد. با این حال، تبیین مرگ به ویژه در بخش 48 این اثر به برداشت انسان گرایانه ای از مرگ در اواخر قرون وسطی اشاره دارد که نخست توسط یوهانس فان تِپلا، شاعر اهل جمهوری چک، در سروده «شخمزن بوهم» در سده پانزدهم میلادی مطرح شد و هایدگر در هستی و زمان به گفتاری از آن سروده درباره هم زمانی تولد و مرگ دازاین در توضیح مرگ دازاین اشاره کرده است. تفسیر انسان گرایانه ای که تپلا در سروده یادشده از ارتباط میان انسان و مرگ عرضه می دارد نه تنها تفسیری نو در تعدیل مسائل فلسفی و مسیحی پیش از او بود، بلکه در رشد اندیشه انسان گرایی در آغاز دوره رنسانس اروپا نقش بسزایی داشت. کاوشی در بهره گیری هایدگر از سروده تپلا در پردازش مفهوم مرگ دازاین نه تنها درک این پدیده را با هدف دریافت بهتر دازاین ممکن می سازد، بلکه چارچوب فلسفی غیرمذهبی هایدگر در تبیین ابعاد دازاین را از گذرگاه انسان گرایی مسیحی اوایل رنسانس عبور می دهد.
۱۸۸.

تقریری بر مفهوم معنا در اندیشه هایدگر متقدم «دازاین و کشف حقیقت وجود»(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: هایدگر وجود شناسی پدیدارشناسی هرمنوتیکی دازاین اصالت آزادی معنای زندگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۹ تعداد دانلود : ۹۱
مفهوم سنتی معنا در عصر ما به واسطه انفجار در حوزه های دانش و تکنولوژی و متعاقب آن هجرت خدایان جایگاه و اعتبار خویش را از دست داده است. مارتین هایدگر از جمله اندیشمندان معاصری است که معنای زندگی را در تفکر مدرن و در غیاب خدایان مابعدالطبیعی مورد بررسی قرار داده است. او در دوره نخست فکری خود تلاش کرده است تا با نفی هر نوع رهیافت غایت انگارانه و با تکیه بر مفهوم وجودشناسی بنیادین خود معنایی برای زندگی جعل کند. از این رو غرض از تحلیل پدیدارشناسی هرمنوتیکی دازاین در این جستار، وصول به درک معنای زندگی اصیل، که همان رسالت اصلی فلسفه هایدگر متقدم است می باشد. محور نظام فکری هایدگر و وجودشناسی بنیادین او، مسئله انسان به مثابه دازاین است. هایدگر شناخت حقیقت وجود را تنها از طریق دازاین امکان پذیر می داند. چراکه به زعم او انسان تنها افقی است که وجود در آن خود را متجلی می سازد. ازاین رو هایدگر برای جستجوی معنای زندگی، از ساختارهای بنیادین با یکدیگر مرتبط نحوه وجودِ دازاین، همچون در -جهان- بودن، پروا و درنهایت از مرگ آگاهی به روش هرمنوتیکی رازگشایی می کند. او نتیجه می گیرد که دازاین می تواند با مرگ آگاهی و رهایی از تسلط داسمن، با انتخاب های آزادانه به یک زندگی اصیل و متعاقب آن معنادار دست پیدا کند. اما او اراده و خواست انسان را تنها راه حل نمی داند. و بر این اعتقاد است که ما همواره باید منظرِ گشایشی باشیم که خود هستی آن را برای ما فراهم می سازد.
۱۸۹.

بررسی مقایسه ای دیدگاه اریک فروم و کارل رانر درباره باورهای آخر الزمانی مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: کارل رانر اریک فروم هایدگر تومیسم آخرالزمان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۶ تعداد دانلود : ۷۷
در این نوشتار موضوع آخرالزمان مسیحی از منظر اریک فروم و کارل رانر بررسی می شود. به نظر اریک فروم از سده اول تا چهارم میلادی دو باور کلی درباره جایگاه مسیح وجود دارد که با رهیافت روانکاوانه درباره وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردمان اورشلیم می توان به دلایل مبنایی آن دست یافت. فروم با اتخاذ روش عینیت گرایانه که در ذات رویکرد فروید و مارکس درباره دین است، جنبش های آخرالزمانی سده اول مسیحی و پرهیز از این جنبش ها در سده چهارم را به عوامل پنهان در منش جمعی مردم و انگیزه های اقتصادی آنها تقلیل می دهد. اما کارل رانر با اتخاذ خوانش تومیستی از پدیدارشناسی هایدگر، رویکرد تقلیل گرایانه به آخرالزمان را نقد می کند. به نظر رانر تفسیر مارکسیستی از آخرالزمان مبتنی بر تصویر خطی از زمان است و رازآلودگی آینده مطلق را نادیده می گیرد. رانر با طرح مفهوم آینده مطلق معتقد است شخص مسیحی در پرتو ایمان به آخرالزمان به خود-فهمی می رسد ولی نگرش مارکسیستی با اتخاذ رویکردی ایستا به انسان نمی تواند به کُنه باور الهیاتی در زمینه آخرالزمان دست یابد. علیرغم چالش هایی که درباره خوانش تومیستی از هستی شناسی هایدگر مطرح است، به نظر می رسد دیدگاه رانر در کشف ظرفیت های الهیات مسیحی از نظر روش شناسی قابلیت دفاع بیشتری داشته باشد.
۱۹۰.

بررسی مرگ آگاهی و امکان گسست از سوبژکتیو در تفکر هایدگر و تطبیق آن با مقوله هستی در نگارگری مکتب هرات(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مرگ آگاهی هایدگر سوبژکتیویسم نگارگری مکتب هرات

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷ تعداد دانلود : ۶۴
در تفکر هایدگر مواجه شدن من با خود من، مواجه شدن با رویدادی و فناپذیری من است. دازاین یا من از طریق مواجهه با خود خویشتن درمی یابد که او را به میانه جهان پرتاب کرده اند و مرگ، اسباب پریشانی او است. این من آگاه خواهد شد که مرگ آگاهی او توجیهی عقلانی در پی خواهد داشت تا چه بسا در همین مجال بتواند از طریق طرح افکنی خود را محقق سازد و قوام بخشد و دازاین در خلال همین امر گریزناپذیر است که می تواند به نحوه بودن اصیل دست یابد. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای انجام شده است. هایدگر می کوشد تبیین نماید که من تنها سوبژه نیست و حقیقت من بیش از آن که سوبژه باشد، در این نکته نهفته است که او در این جهان است و با هستی و هستندگان نسبت دارد. تاریخ فلسفه و سنت متافیزیکی نتوانسته است خود را از هژمونی سوبژکتیویسم رهایی بخشد؛ زیرا نتوانسته است انسان را در نسبت با گشودگی به هستی و اقامت شاعرانه معنا کند. هایگر با طرح آگاهی بر مرگ، بنیاد و کانون سوبژه را از او می گیرد تا هویدا سازد که بنیاد سوبژه در او نیست؛ زیرا اگر در او بود، میلی به مرگ نداشت. رویارویی دازاین با مرگ اهمیت دارد، زیرا مرگ امکانی اگزیستانسیل است که نقشی روشنی بخش بر عهده دارد و از سیاق فهم مرگ است که معنای من نمایان می گردد. مقوله هستی و مرگ در نگارگری مکتب هرات نیز نمود واضحی یافته است.اهداف پژوهش:بررسی مرگ آگاهی و امکان گسست از سوبژکتیو در تفکر هایدگر.مقایسه مرگ آگاهی از نظر هایدگر و تطبیق آن با هستی در نگارگری مکتب هرات.سؤالات پژوهش:مرگ آگاهی و امکان گسست از سوبژکتیو در تفکر هایدگر چگونه است؟مقوله مرگ آگاهی از نظر هایدگر و تطبیق آن با هستی در نگارگری مکتب هرات چگونه است؟
۱۹۱.

تأملی تازه درباره مفهوم «دیدن» (ادراک مشاهدتی) در اندیشه مولانا با الهام از رویکرد هستی شناسانه هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هایدگر پدیدارشناسی ادراک مشاهدتی مولانا دیدن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۸ تعداد دانلود : ۷۴
حوزه های مختلف علوم انسانی مانند فلسفه، الهیات، هنر و... تلقی گوناگونی از ماهیت و چیستی حقیقت دارند. چنان که در سنت فلسفی غرب از دوران پیشامدرن، مدرن ، و پسامدرن، شاهد روایت های متفاوتی از مفهوم« حقیقت» هستیم. در این میان، مارتین هایدگر روایتی از حقیقت در مقایسه با تلقی افلاطونی و ارسطویی و... از آن پیش می کشد که در آن مفهوم «حقیقت» را با مسئله «هستی» و «وجود» این همان می انگارد. از دیدگاه وی راه نائل شدن به «هستی» نیز تنها از مسیرِ وجودِ دازاین- به مثابه روشنگاه هستی - می-گذرد. بدین معنا که می توان با امکان های نهفته در وجود انسان به حقیقت دست یافت. هایدگر از میان همه امکان های وجود انسان، بر امکان «دیدن» پافشاری می کند و آن را خالص ترین و ناب ترین تجلی گاه حقیقت یا همان «هستی» می نامد.بر این اساس، او دیگر امکان های بنیادین وجود انسان اعم از فهمیدن، کنجکاوی، تفکر، و ... را نیز نوعی «دیدن» فرض می کند. در سنت عرفانی ما و از آن جمله در ذهن و زبان مولانا نیز، مفهوم «دیدن» تبلور و حضور برجسته ای دارد و وی برای همه چیز اعم از دل، جان، گوش و... «چشم» یا همان «دیدن» قائل می شود؛ گویی همه چیز «دیدن» است. ا
۱۹۲.

مقایسه هستی شناسی مارتین هایدگر و ژیل دلوز از بعد اجتماعی: فوگ در برابر ریتورنلو(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: هستی هستنده هایدگر دلوز فوگ ریتورنلو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۲ تعداد دانلود : ۶۳
هدف این مقاله ایجاد پیوند میان هستی شناسی و فرم های موسیقایی است. برای رسیدن به این هدف، هستی شناسی بنیادین هایدگر در برابر هستی شناسی تفاوت دلوز قرار گرفته تا بتوان از امکانات این تقابل استفاده کرد. در این مقاله با روش توصیفی_ تحلیلی و رویکرد تطبیقی تلاش شده دو نوع هستی شناسی بنیادین هایدگر و هستی شناسی تفاوتِ دلوز را با تطبیق بر دو فرم موسیقیایی توضیح دهیم: یکی فوگ و دیگری ریتورنلو. بدین ترتیب جهان هایدگر فوگی است که با وجود تمام تنوع های اجرای یک سوژه اصلی موسیقیایی (یا یک صدای واحد)، همان را عرضه می کند. هستی در این نگرش همگون و بی تکوین است. تفاوت در این طرز تلقی پدیده درجه دوم نسبت به هستی در نظر گرفته می شود. در این هستی شناسی و مفاهیم وابسته به آن، تجارب دیگری شدن، جنبش سوژه ای، سوژه شدن با توجه به قلمروزدایی، امکان مشارکت فعال افراد در سرنوشت همگانی، امکان تغییر و اصلاح شیوه زندگی افراد با محدودیت روبرو می شود. جهان دلوزی با توسل به ریتم و فرم موسیقایی ریتورنلو متفاوت ترین افراد را در هستی شناسی اش، گِردِ هم می آورد. طوری که در عین حال که آنها با هم هماهنگ می شوند، تفاوت های تنالیته ای شان حفظ می گردد. هستی همان تفاوت است. در هستی شناسی دلوز با امکان قلمروگریزی راه را بر جنبش سوژه ای بازست. جنبش سوژه ای در جامعه مبتنی بر ریتم و ریتورنلو تغییراتی در فرد و مناسبات اجتماعی ایجاد می کند که می توان در آن انتظار مشارکت فعال برای تعیین سرنوشت همگانی افراد را داشت. سوژه شدن ها معطوف به تغییر روابط اجتماعی و اصلاح اختلالات اجتماعی است. مشروط به این جامعه ای ایجاد می شود که افراد در آن، می توانند شیوه زندگی خودشان را اصلاح کنند. نتایج این خوانش و پیوند، کارکرد متفاوت اجتماعی هستی شناسی دو متفکر را نشان می دهد.
۱۹۳.

مناقشه فوکو با هایدگر و دریدا در فهم و تفسیر فلسفه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فوکو افلاطون هایدگر دریدا حقیقت لوگوس نوشتار پایدیا هنر زیستن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۰ تعداد دانلود : ۶۴
این نوشتار با تمرکز بر تفسیر هایدگر از آموزه حقیقت افلاطون و تفسیر دریدا از فارماکون افلاطون، خط تفسیری ای را برجسته می کند که در آن افلاطون آغاز فهمی فلسفی است که وجه غیاب و پوشیدگی هستی و حقیقت را طرد می کند. در برابر این خط تفسیری، تفسیر فوکو از افلاطون و کردارهای فلسفی یونان طرح و بسط داده می شود. از قِبل این تفسیر روشن می شود که با دو شرح متمایز از کردارهای فلسفی یونان و نسبت آن با سربرآوردن و ظهور مدرنیته روبرو هستیم؛ شرحی که مدرنیته را بسط ژرف ترین معنای نمودارشده در متافیزیک یونانی می داند و شرحی که بنیاد فلسفه مدرن را در رویارویی با بنیاد اندیشه افلاطونی تفسیر می کند و افلاطون و جریان های فلسفی اثرپذیرفته از وی را چونان افقی برای ایستادگی در برابر سیطره مدرن می انگارد. بااینکه می توان طرح هنر زیستن فوکو را وامدارِ طرح پروای خود و کار هنری هایدگر دانست، این طرح به فوکو امکان می دهد تا تفسیر متفاوتی از افلاطون فراپیش نهد. نشان می دهیم که چه ملاحظات روش شناسانه ای به فوکو کمک می کند تا این تفسیر متفاوت را درمیان گذارد. فوکو برای به دست دادن چنین تفسیر متفاوتی به کارکرد نوشتار، لوگوس و حقیقت چونان پارسیا در اندیشه افلاطون و فلسفه یونانی توجه می کند. در ادامه مسیرِ فوکو، واکاوی و تحلیلی از ایده ها، آگاثون و دیالوگ مطرح می شود که وجوه زیستی، درگیرانه، هنری و سیاسی آن ها را برجسته می کند. این جعبه ابزار مفهومی و روشی کمک می کند تا خط تفسیری متفاوتی از اندیشه افلاطون را طرح کنیم و بسط دهیم.
۱۹۴.

نگاه منطبق بکت و هایدگر به مسئله مرگ با تکیه بر نمایش آخر بازی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مرگ ترس آگاهی آخر بازی بکت هایدگر دازاین پوچی و ملال

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۷ تعداد دانلود : ۱۰۰
مسئله مرگ همواره در طول تاریخ یکی از بزرگ ترین و اساسی ترین سؤالات انسان بوده و هست. چیستی مرگ و چگونگی فرار از آن یا حتی دست یافتن به اکسیر جاودانگی همواره یکی از موضوعات مهم تاریخ ادبیات بوده است. موضوع مرگ در تاریخ فلسفه نیز جایگاه ویژه ای داشته و دارد. بدین ترتیب این مسئله فلسفی به اشکال مختلف درآثار ادبی و هنری نمود پیدا کرده است. ساموئل بکت نیز به عنوان یکی از بنیانگذاران جریان فکری ابزورد در ادبیات نمایشی، در آثار خود به این موضوع مهم فلسفی پرداخته است. این مقاله سعی در خوانش هایدگری مسئله مرگ در نمایشنامه آخر بازی بکت دارد. در این پژوهش مفهوم ترس آگاهی و رابطه آن با مسئله مرگ در نمایش آخر بازی که به ملال و پوچی ممتدی انجامیده، با استناد به نظریات هایدگر بازخوانی شده است. از آنجایی که در این مقاله تکیه بر نمایش آخر بازی با تم مرگ است، باید گفت فلسفه هایدگر می تواند بینش های فلسفی بکت را در خصوص مرگ در این نمایش برای ما روشن کند. بررسی این موضوع علاوه بر این که می تواند مخاطبان تئاتر بکت را در درک بهتر فلسفه پنهان در پس آثار نمایشی وی کمک کند، همچنین می تواند مثال عملیِ بارزی برای درک مفهوم پدیدارشناسانه مرگ از نظر هایدگر باشد. این مقاله با استناد به منابع و مراجع کتابخانه ای به رشته تحریر درآمده است.
۱۹۵.

درنگی در تفکر وجودی شاعرانه از منظر هایدگر متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هایدگر هستی تفکر وجودی تفکر شاعرانه رویداد شعر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۹ تعداد دانلود : ۶۸
هایدگر در مطالعات فلسفی خود رویکرد جدیدی به تفکر می گشاید که متفاوت با تفکر متافیزیکی است و از آن با عنوان عام "تفکر وجودی"یاد می کند. آدمی در چنین تفکری، باید گشوده به روی حقیقت هستی باشد و به ندای آن گوش بسپارد. هایدگر متقدم از راه پدیدارشناسی"دازاین" سعی در تقرب به معنای هستی دارد، درحالی که در اندیشه متأخر، وی بر شاعرانگی تفکر و حوالت تاریخی وجود، تأکید می ورزد. هایدگر بر این باور است که "تفکر وجودی"، تفکری برآمده از هستی و درباره آن است. سرچشمه و متعلق این تفکر خود هستی است؛ هستی به مثابه "رویداد" که تفکر انسان را از آنِ خود می کند. رویداد خصلتی تاریخی دارد، به این معنی که هستی در ادوار مختلف تاریخ خود، جلوه های گوناگونی دارد و خود را به انحای مختلفی اظهار می دارد. این اظهار، همان موهبت هستی است. پس تفکر باید پذیرا و منتظر موهبت هستی باشد. این موهبت خود را در زبان و شعر می نمایاند که شرط ظهور و آشکار شدن هستی موجودات است. شعر به مثابه روشن ترین پدیدار زبان اصیل، سروده شدن حقیقت را امکان پذیر می کند با خصلت "یادآوری" و "نامیدن"، گشاینده مجلایی برای ظهور حقیقت هستی می شود و این شاعر و متفکر است که باید از این ظهور پاسداری کند. ازاین رو تفکر وجودی با ذات شعر یکی است. با وجود بصیرت ویژه ای که تفکر وجودی هایدگر به مثابه راهی برای تعمق در هستی برای ما گشوده است، پرسش ها و ابهاماتی به رهیافت وی به نظر می رسد، از جمله: شائبه محدود کردن حقیقت هستی به افق زمان، ابهام درباره ثبات یا تجدد هستی و نهایتاً کمرنگ شدن نقش اراده و اختیار انسانی و تن دادن به گونه ای از جبر و دترمینیسم. نوشتار حاضر در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی نخست بنیاد "تفکر وجودی"متأخر هایدگر و مختصات آن را تحلیل کند و سپس با رویکردی انتقادی، رهیافتِ هایدگر را مورد نقد و بررسی قرار دهد.
۱۹۶.

تأویل معنای بخشش به مثابه حضور در منزلگه آنجابودگی و انکشاف توانش وجودی فهم در ساختار روایی ریکور؛ مورد مطالعه: فیلم سینمایی دوران عاشقی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: بخشش فهم وجودی طرح افکنی آنجابودگی هایدگر ریکور

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۹ تعداد دانلود : ۷۰
مقاله حاضر با هدف تأویل و احیای معنای بخشش، به خوانش اصطلاح ریکور از «آنجابودگیِ» بخشش، می پردازد. از این رو، با توجه به فهم هرمنوتیکی، وجود را در معنای بخشش و دادگی تأویل کرده و با بهره گیری از روش هرمنوتیک و رویکرد هستی شناسانه، به این مهم دست یافتیم که شرایط امکان فهم، هستی در جهان و طرح افکنی در امکانات آینده است. همچنین دریافتیم که فهم همچون یک امکان وجودی، امکان بخشش نیز به شمار می آید. با چنین پشتوانه نظری و استفاده از ساختار روایی ریکور، به پرسش های اصلی تحقیق مبنی بر اینکه بخشش چگونه به عنوان یک امر وجودی امکان پذیر می گردد و چگونه انسان می تواند در عرصه «من می توانم» امکان های خود را بفهمد و آن را معنادار سازد، پاسخ داده و برای نشان دادن تجلی بخشش در جهان متن و اینکه چگونه «آنجابودگیِ» دازاین در جهان متن ممکن می گردد با طرح افکنی در امکانات روایی فیلمِ دوران عاشقی از طریق بازپیکربندی، به خوانشی از بخشش پرداخته و به فهمی جدیدی از خود  دست می یابیم. با توجه به اینکه از نظر ریکور هر هرمنوتیکی فهم خویشتن از راه فهم دیگری است، با قرار دادن خود در امکانات قهرمان داستان و با تأکید بر «من می توانم» از خودِ کنونی عبور کرده تا برای ورود به عرصه عشق یا بخشش در «آنجا» قرار گیرم.
۱۹۷.

مقایسۀ اندیشۀ مارتین هایدگر و عبدالکریم سروش، دورۀ متقدم در باب تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۱۷ تعداد دانلود : ۵۱
هدف: هدف از انجام این پژوهش، مقایسه اندیشه هایدگر و سروش دوره متقدم در باب تکنولوژی بود. روش: روش استفاده شده در این پژوهش، روش مقایسه ای بود. در راستای پیشبرد پژوهش، نخست نسبت میان سوبژکتیویسم و تکنولوژی مدرن و همچنین نحوه مواجهه هایدگر با تکنولوژی، تجزیه و تحلیل شد و بر این امر تأکید شد که نزد هایدگر، تکنولوژی نه ابزار صرف، بلکه نوعی انکشاف، هستی شناسی و شیوه تفکر بود که به موجب آن، نگاه انسان مدرن به عالم و آدم عوض شد. یافته ها: از نظر هایدگر، تنها راه مواجهه صحیح با تکنولوژی مدرن، مواجهه گسستی- پیوستی با آن بود. در ادامه مسیر پژوهش، اندیشه سروش جوان و متقدم در باب تکنولوژی با تأکید بر مقاله "صناعت و قناعت" مورد واکاوی قرار گرفت. و به این یافته اصلی و اساسی اشاره شد که لب لباب رهیافت سروش در مقاله "صناعت و قناعت" در باب تکنولوژی مدرن، رویکردی سلبی و مبتنی بر نفی کامل تکنولوژی مدرن بود. نتیجه گیری:  نتایج نهایی پژوهش حاکی از آن بود که با مقایسه دیدگاه سروش و هایدگر در باب تکنولوژی می توان چنین نتیجه گیری کرد که مواجهه هایدگر با تکنولوژی مدرن، مواجهه ای مبتنی بر گسست و پیوست توأمان بود؛ در حالی که سروش متقدّم، مواجهه ای کاملاً سلبی در قبال تکنولوژی مدرن اتخاذ کرد و قادر به برقراری مواجهه ای دیالوگی و دیالکتیکی با تکنولوژی مدرن نبود.
۱۹۸.

هایدگر و سکنی گزینی دازاین در عصر تصویر جهان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سکنی گزینی هایدگر دازاین عصر تصویر جهان در-مکان-بودن در-جهان-بودن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۰ تعداد دانلود : ۳۴
در هستی شناسی بنیادین «در بودن» یکی از کانون های اصلی کلمات هایدگر است. این کلمه با مکمل خود یعنی جهان، معنا می گیرد. مارتین هایدگر فیلسوف و پدیدارشناس آلمانی تحلیل معنای سکنی گزینی را در اندیشه متقدم خود از در-جهان-بودن هرروزینه می آغازد و آن را در رسالات متاخرش با مفاهیم دیگر پیوند می زند. نگارنده در این مقاله با روش کتابخانه ای و به صورت توصیفی-تحلیلی نشان می دهد سکنی گزینی از نظرگاه هایدگر به چه معناهایی است و همچنین در عصر تصویر جهان چطور می تواند رخ دهد. با مطالعه در آثار هایدگر می توان نتیجه گرفت از مفهوم کلی سکنی گزینی، دو نحو وجودی و عدمی قابل برداشت است که به مفاهیم در-مکان-بودن و در-آنجا-بودن قابل تعمیم هستند. نحو اول یعنی سکنی گزینی وجودی، قابلیت مواجهه با «هستی» را دارد و نحو دوم آن که سکنی گزینی عدمی است، اگرچه گریزپاست و به مواجهه نمیاید اما «Da» است و در طلب «عدم» است. این نحو اخیر از سکنی گزینی قابل فراخواندن می باشد.
۱۹۹.

مطالعه ای تطبیقی در باب مفهوم «رویداد از آنِ خودکننده» در هایدگر متأخر و «تجلی» نزد ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: وجود رویداد ازآنِ خودکننده تجلی هایدگر ابن عربی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳ تعداد دانلود : ۴۱
پرسش از چگونگی فهم نسبت انسان با وجود، پرسشی مهم است که می توان به واسطه ی آن دو متفکر غیرمتافیزیکی، یعنی هایدگر (Heidegger) و ابن عربی را استنطاق کرد. هایدگر در پاسخ به فهم نسبت انسان به وجود در اندیشه ی متأخر خود به مفهوم «رویداد ازآنِ خودکننده» متوسل می شود که مفهوم محوری اندیشه ی متأخر اوست. نسبت میان انسان و وجود و چگونگی فهم وجود در حوالت تاریخی آن توسط رویداد متعین می گردد. رویداد با مؤلفه هایی اساسی چون غیرمفهومی بودن، رخصت به گشودگی، تاریخیت و قرب به وجود شناخته می شود. ازسوی دیگر، نزد ابن عربی، رابطه ی انسان با وجود با «تجلی خاص وجود بر انسان» متعین می گردد. در این پژوهش، محقق کوشیده است با روش تحلیلی تطبیقی نسبت میان «رویداد در هایدگر متأخر» با «تجلی نزد ابن عربی» را در پاسخ به پرسش از نسبت انسان با وجود موردبررسی قرار دهد. با توجه به روش تطبیقی تشابه نسبت ها، می توان اذعان کرد دو مفهوم رویداد و تجلی تقارب معناداری با یکدیگر دارند و مؤلفه های اساسی مشابهی در آنها وجود دارد. بر این اساس، نگارنده بر آن است که میان «رویداد ازآنِ خودکننده» و «تجلی خاص وجود» تشابه تناسب برقرار است و می توان امکانات هم سخنی دو متفکر از قبیل امکان تفکر غیرمفهومی در ساحت حضور، تجربه ی قرب به وجود و امکان فهم تاریخی وجود را بر مبنای دو مفهوم فوق نشان داد. با این امکانات می توان باب گفت وگو میان دو متفکر از دو سنت مختلف را گشود و افق مشترکی را در باب تفکر معطوف به وجود دنبال کرد.
۲۰۰.

چیستی تجربه در هرمونتیک وجودی مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تجربه هرمنوتیک وجودی دازاین هایدگر فهم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱ تعداد دانلود : ۳۸
تجربه در اندیشه هایدگر نه به عنوان فرآیندی صرفاً حسی یا ذهنی، بلکه به عنوان نحوه ای از بودن انسان در جهان مطرح می شود. هایدگر با محوریت مفهوم دازاین (Dasein)، تجربه را به عنوان گشودگی وجودی انسان نسبت به هستی و جهان توصیف می کند. وی ساختار صوری پرسش از وجود را در قالب سه مؤلفه اصلی: موضوع پرسش، مرجع پرسش، و مقصد پرسش تبیین می کند و نشان می دهد که تجربه، همواره در چارچوب فهم و تفسیر بنیادین انسان از هستی رخ می دهد. همچنین ضمن مقایسه هرمنوتیک وجودی هایدگر با هرمنوتیک کلاسیک، نشان می دهد که هایدگر فهم را از سطح بازسازی نیت مؤلف فراتر برده و به سطحی وجودی ارتقا می دهد. همچنین، با نقد متافیزیک غربی و برجسته سازی مفهوم «فراموشی وجود» به تحلیل نقش تجربه در آشکارسازی حقیقت هستی پرداخته می شود. هایدگر زمان مندی، جهان مندی، و در-جهان-بودن را ساختارهای بنیادین دازاین می داند که تجربه انسان را در پیوندی عمیق با افق تاریخی و وجودی قرار می دهد. در نهایت، مقاله نتیجه می گیرد که تجربه از منظر هرمنوتیک وجودی هایدگر، نه تنها امری شناختی یا حسی، بلکه یک فرآیند وجودی است که در آن انسان از طریق فهم و تفسیر، به آشکارسازی حقیقت هستی و معنای خود و جهان می پردازد.