مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
زیباشناسی
حوزههای تخصصی:
علم سبک شناسی، روش نقدی جدیدی است که متون را بر اساس ظواهر لغوی و ادبی از یکدیگر متمایز می سازد و آنها را بر اساس ساختارهای لفظی، تحلیل و بررسی می کند تا بدین گونه به جنبه های ادبی و زیبایی شناسی موجود در متن پی ببرد. سوره یس از سوره هایی است که بسیار مورد سفارش انبیا و اولیا قرار گرفته و فضیلت های بی شماری نیز برای آن برشمرده اند. نظر به اینکه محتوای این سوره بر سه اصل نبوت، توحید و معاد استوار است؛ لذا ظواهر لغوی و ادبی خاصی جهت انتقال این مفاهیم به مخاطب به کار رفته است.ما در نوشتار پیش رو، با روشی توصیفی – تحلیلی برآنیم تا بر پایه دانش سبک شناسی و طبق نظریات ساختارگرایی به بررسی سطوح آوایی، ترکیبی و معنایی این سوره بپردازیم تا از این رهگذر به جنبه های ادبی و زیبایی شناسی سوره و رابطه ی این سطوح با ساختار کلی متن پی ببریم.از مهمترین نتایج بحث در سطح آوایی رعایت فاصله در آیات، به کارگیری اصوات مد ""آ، ای، او""، و دو حرف ""میم و نون"" است که علاوه بر آهنگین نمودن سوره، تأکیدی بر مضامین آن نیز به شمار می آید. در سطح ترکیبی، اسلوب خبری به جهت تذکر اموری چون حقانیت بعثت پیامبر اسلام (ص) و معاد به کار رفته است. چنانچه در اسلوب استفهام، همزه ""أ"" نسبت به سایر ادوات، کاربرد بیشتری دارد که غرض از آن اقرار و توبیخ کافران است. در سطح معنایی نیز آرایه های تضاد و ترادف موجود در سوره دلالت بر اغراض خاصی دارند که ذیل متن به آن ها اشاره خواهد شد.
تحلیل و بررسی زیباشناسی خطبه فدکیّة حضرت زهرا(س)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خطبه فدکیّه یکی از معتبرترین خطبه های منقول از حضرت زهرا(س) می باشد که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) ایراد شده است. محتوای عمیق و پرمضمون این خطبه در تمام حیطه ها، معارف عمیقی را در ابعاد اعتقادی فقهی، به ویژه سیاسی فرا روی مخاطب می گذارد. القای این مفاهیم در آن شرایط بحرانی و اتمام حجّت بر همگان، امری دشوار بوده که حضرت زهرا(س) با بهره گیری صحیح از آیات قرآن و سنّت پیامبر اکرم(ص) احتجاجات خود را در قالب هنری و محسوس ارائه می دهد، به گونه ای که نه تنها مفاهیم القاء می شود، بلکه در ذهن مخاطب تصویرسازی هنری از وقایع محسوس آن زمان شکل می گیرد. از نظر هنری و بلاغی، این خطبه بافتی منسجم و بی نظیر دارد، به گونه ای که ویژگی های صوتی واژگان و جملات و تکرار بعضی اصوات، کلمات، عبارات، هجاهای صوتی و صنایع بدیعی، همچون سجع و جناس موجب افزایش ایقاع و آهنگین شدن سخن گردیده است. این عبارات سرشار از انواع مختلف تصویرهای ادبی و فنّی است که بر این صورت ها لباس حرکت و حیات پوشانیده است.
واکاوی ساختاری و زیباشناختی نفثه المصدور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختارگرایی، مطالعة دقیق یک اثر و کشف چارچوب حاکم بر آن است که هدف از آن، یافتن واحدهای یک اثر و کشف ارتباط بین آن هاست. ساختارگرایان تمام پدیده ها و رخدادهای عالم را دارای ساختارهای مشخص می دانند و بر همین اساس به بررسی این ساختارها و اجزای تشکیل دهندة آن ها و ارتباط این اجزاء با یکدیگر می پردازند. در ادبیات، ساختارگرایی عبارت از تحقیق در ساختارهای آثار ادبی و شناخت انواع این آثار است. این تحقیق هم دربارة ادبیات به عنوان یک کل و هم یک نوع ادبی و سرانجام یک اثر ادبی می تواند باشد. امروزه با گسترش مباحث جدید ادبی و انطباق علمی آن با متون کهن و جدید، کشف روابط اجزاء، عناصر و تحلیل ساختارگرایانة یک اثر ادبی بر اهمیت آن افزوده و تحلیل اندیشه های خالق آن را عینی تر و ملموس تر ساخته است. در زمره نمونه های منثور و در خور تعمّق متون دیریاب ادب فارسی، نفثه المصدور زیدری نسوی منشی دربار سلطان جلال الدین منکبرنی، آخرین پادشاه سلسله خوارزمشاهیان است. این کتاب سوای اهمیّت تاریخی به دلیل صحنه پردازی های دقیق مؤلف در باب حملة خانمان سوز مغول و شیوة روایی حوادث جانکاه آن که به شیوة نقل داستان های نوین ماننده است، اثری متفاوت و ارزشمند و از منظر عناصر متشکلة یک داستان قابل تحلیل با الگوهای ساختارگرایی است. پژوهش حاضر درصدد است ضمن ترسیم ابعاد زیباشناختی و موسیقی سیّال نفثه المصدور به عنوان یک اثر متکلّف اما پرمعنا، به واکاوی ساختاری آن بپردازد.
هنر سازه ها در آیات تربیتی قرآن کریم (با تأکید بر نظریه تقابلهای دوگانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه به هنر سازه های موجود در قرآن کریم با نگاه ساختارگرایانه و پساساختارگرایانه و تحلیل آن بر اساس نظریه های ادبی جدید، با تکیه بر آیات تعلیمی-تربیتی قرآن کریم، موضوع و محور اصلی این مقاله است. نظر به وسعت و گستره موضوع بناست تا هنر سازه تقابل را با نگاه به نظریه تقابل های دوگانه "نیکلای تروبستکوی" (1890-1938) در آیات تعلیمی و تربیتی قرآن کریم بررسی و تحلیل نماییم. سؤال اصلی مقاله این است که: جایگاه و چند و چون رویکرد تعلیمی و تربیتی در قرآن کریم چیست و جنبه های روساختی، ژرف ساختی و شالوده شکنانه هنر سازه تقابل های دوگانه در این آیات کدامند. در این مقاله مسائلی چون جایگاه ویژه فلسفه تعلیم و تربیت اسلام، اهداف تعلیمی – تربیتی و مفهوم آن با روش های خاص در آیات قرآن کریم به اثبات رسید و از حیث ساختار زیباشناختی به این نکته رسیدیم که آیات قرآن کریم مبتنی بر تقابل های دوگانه به ویژه تقابل های ژرف ساختی است. با توجه به اهمیت نقد نظریات ادبی غرب و بومی گرایی این نظریات از سویی و نبود این گونه بررسی ها ضرورت داشت تا به نقد نظریه تقابل های دوگانه "تروبستکوی" بپردازیم و در نهایت به نقد روش شالوده شکنی در این نظریه با توجه به نگاه نظریه پردازانی چون "دریدا" هم بپردازیم. در این مقاله به این سخن رسیدیم که اصل وارونگی تقابل های دوگانه به طور مطلق؛ و ترجیح عناصر منفی بر عناصر مثبت با نگاه شالوده شکنانه مورد نقد جدی است و با اتکاء به ارزش های دینی- الهی، این امر در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی مردود است.
نئوکلاسیک و مقابله با معنا باختگی مکان : میدان تجریش و بازآفرینی معنای آن در شهرسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم دی ۱۳۹۷ شماره ۶۷
31 - 42
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: معماری و شهرسازی نئوکلاسیک فضای کالبدی را با الهام از مکتب کلاسیک برای عصرحاضر طراحی و معنای مکان را در پیوند فرم با گذشته آن جستجو می کند. میدان تجریش به عنوان یک فضای عمومی که نقش مهمی در بازآفرینی خاطره های مردم به عهده دارد دیربازی است که از معنا و مفهوم گذشته خود فاصله گرفته و با هجوم بی رویه ساخت و سازهای تجاری و اداری مدرن در اطراف آن، آشفتگی های «بصری و عملکردی» فراوانی بر فضای آن تحمیل شده است. برای جلوگیری از این استحاله در بهم ریختگی و تقابل بین سنت و مدرنیته، در این مقاله به این سؤال مهم پاسخ داده خواهد شد که چگونه می توان در شهرسازی بارویکرد به سبک نئوکلاسیک از طریق بازآفرینی معنای مکان و خاطره ها و با تقویت ادراک زیباشناسی، به حل چالش تقابل بین سنت و مدرنیسم پرداخت و در اینجا به عنوان نمونه، جایگاه اصیل میدان تجریش را در میان فضاهای شهری ماندگار، چگونه می توان احیا و حفظ کرد؟ با اتخاذ روش تحلیل کیفی و آماری، بحث و نتیجه مقاله ما را به این مهم هدایت خواهد کرد : علی رغم همه اغتشاشات بصری و آشفتگی در سیما و عملکرد میدان تجریش که شاهد آن هستیم، می توان با اتخاذ رویکرد نئوکلاسیک در طراحی شهری، معنای از دست رفته مکان را تا حدودی به آن بازگرداند.
زیبایی شناسی گیاه در شاهنامه بایسنقری
منبع:
هنر و تمدن شرق سال پنجم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
29 - 42
حوزههای تخصصی:
در عالم هنر قوانینی وجود دارد که به راحتی بیان نمی شوند. برای یافتن این قوانین می بایست به محصولات آن هنر مراجعه کرد و بعد بررسی آنها، به کشف قواعد ثابت در آن آثار پرداخت. در ضمن، از آنجا که هنرهای هر سرزمین در زیر مجموعه فرهنگ مردم آن سرزمین قرار می گیرد، پس تاثیر و تاثر آنها بر هم اجتناب ناپذیر است. پس می توان پس از کشف قواعدی ثابت در هنری خاص، به این نتیجه رسید که خالق آن هنر، با آن قواعد زندگی کرده و دنیا را آن گونه می دیده است. در نوشتار حاضر تلاش شده است تا با بررسی کمی عناصر گیاهی موجود در مینیاتور ایرانی، به قانونمندی موجود، دست پیدا کنیم. به جهت وسعت هر دو پارامتر موجود در تحقیق، گیاه و مینیاتور، و همچنین قابلیت نقد پذیری موضوع، به تحدید هر دو پارامتر پرداخته شد. در حیطه عناصر گیاهی، با توجه به تکثر گیاهان پوششی از آنها چشم پوشی شد. در مورد مینیاتور هم به شاهنامه بایسنقری اکتفا شده است. دلیل آن نیز، وجود تعداد محدودی مینیاتور در یک کتاب خاص، با موضوع خاص و در دوره زمانی خاص است. در نهایت این گونه قلمداد می شود که انسان ایرانی طبیعت را مقدس می داشته و این موضوع در تمام شئون زندگی ایرانیان به چشم می خورد. از جمله حضور طبیعت در هنر ایرانی امری اجتناب ناپذیر است. هنر مینیاتور به عنوان یکی از هنرهای مهم ایرانی، به وضوح جایگاه طبیعت در بین ایرانیان، در طول زمان را به تصویر می کشد. معدود مینیاتوری پیدا می شود که اثری از طبیعت در آن نباشد. یکی از عناصر مهم طبیعت در این مینیاتورها، انواع گیاهان است، گیاهانی که گاهی تقدس پیدا کرده و ارزش خاصی بین ایرانیان دارد.
بررسی تطبیقی کارکردهای شعر در تاریخ بیهقی و تاریخ فخری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
175-192
حوزههای تخصصی:
شعر و تاریخ دو حوزه جدا از هم هستند و درک سازگاری این دو در یک اثر مشکل است؛ خاستگاه اولی خیال است و خاستگاه دومی عالم واقع. اما شعر به عنوان یکی از ابزارهای سودمند و سازنده، حضور گسترده ای در متون تاریخی دارد و نقش و کارکردهای فراوانی نظیر ادبی، تاریخی، استنادی و تفسیری ایفا می کند و تاریخ نگاران برای بیان مقاصد خود از آن بهره می-گیرند. پژوهش پیش رو در صدد بررسی تطبیقی و تبیین کارکردهای مختلف شعر در تاریخ بیهقی و تاریخ الفخری فی الآداب السلطانیه ابن طقطقی است و از این رهگذر می کوشد میزان بهره گیری هر یک از این تاریخ نگاران را از شعر بسنجد و اهداف و کارکردهای آن را در این دو متن تاریخی تحلیل و تبیین نماید. برآیند پژوهش نشان می دهد که شعر در تاریخ بیهقی و تاریخ فخری - مانند کارکرد آن در متون منثور به طور کلی- جنبه ادبی و آرایه ای دارد. همچنین کارکرد تفسیری در این دو متن مورد استفاده قرار گرفته و کارکرد تاریخی و استنادی کم تر مورد توجه این دو مورخ بوده است.
بررسی انتقادی کلیت احکام استتیکی در اندیشه ی بومگارتن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
25 - 40
حوزههای تخصصی:
بومگارتن مدعی است که زیباشناسی، یک علم یا شاخه ای از فلسفه است. بدون شک علم بودن مستلزم لوازمی چون تمایز از سایر حوزه ها، بهره مندی از قانون مندی ویژه، حاکمیت اصول و ادعای کلیت است. به عبارت دیگر، بومگارتن باید برای معرفی زیباشناسی به عنوان علم، نخست خصوصیات منحصربه فرد این حوزه و تبعیت آن از قوانین خاص را توضیح دهد تا بدین وسیله آن را از سایر شاخه ها و حوزه ها متمایز کند. اشاره به اصول بنیادی این شاخه، از این حیث مهم است که سبب ادعای کلیت برای احکام آن می شود. نوشتار حاضر تلاش می کند تا به آرمان بومگارتن (تأسیس زیباشناسی) بپردازد و به این سؤال پاسخ دهد که او چگونه این شاخه جدید را از سایر حوزه های فلسفه متمایز می کند و چگونه در صدد توجیه و تبیین کلیت احکام زیباشناختی برمی آید؟ بومگارتن با مرتبط کردن انحصاری زیباشناسی با ادراک حسی و تبیین خصوصیت اصلی این نوع ادراک، یعنی «وضوح توسیعی»، موفق به متمایزکردن زیباشناسی می شود. او با معرفی تجربه زیباشناختی به عنوان نوعی تجربه شبیه به شناخت و همچنین معرفی اصول عام، در صدد توجیه کلیت احکام زیباشناختی است. متأسفانه توسل به اصول عام که تنها از طریق تجربه و اصول کلی روان شناسی به دست می آیند، نمی تواند کلیت احکام زیباشناختی را تبیین کند؛ زیرا تنها دستاورد این اصول نوعی تعمیم تجربی و روان شناختی است و نه کلیت منطقی.
هم بستگی ذوق و نبوغ از نظر کانت در تجربه زیباشناختی با رهیافت فرم محور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
79 - 94
حوزههای تخصصی:
به نظر کانت، نبوغ دور از هر گونه مشروعیت و اعتبار شناختی و عینی در حوزه ای از حساسیت قرار دارد و به مثابه یک نوع آزادی طبیعی برای تولید هنر ایده آل همراهی ذوق را لازم دارد. هم بستگی این دو نیروی ذهنی در موضع غیرشناختی سوژه در برابر ابژه شرط لازم هنر زیباست. کیفیت تحقق این هم بستگی در تجربه زیباشناختی قابل بحث است، به ویژه از وقتی نظریه زیباشناختی هنر جای نظریه های متافیزیکی سنتی هنر را می گیرد. در مطالعه سرگذشت این تجربه ملاحظه می-شود در یک سیر تطوری تجربه زیباشناختی از جهت گیری ابژکتیو (عینی) به جانب جهت گیری سوبژکتیو (ذهنی) فردی در رمانتیسم و اکسپرسیونیسم و زمانی دیگر در فرمالیسم به سوی تلاقی امر ابژکتیو و سوبژکتیو و سرانجام در نظریه های نهادی با نظر به سوبژکتیو جمعی در حال حرکت است. در این تطور، چرخش فرمالیستی متأثر از دیدگاه کانت و حاصل غلبه ی نبوغی است که در راستای تمایل ذوق مدرن عمل می کند، نبوغ با تأیید ذوق به ساحت فنومن وارد می شود و اینچنین رابطه آنها مثل رابطه تجربه حسی و مفهوم است. در این نوشتار تلاش می شود با توصیف و تحلیل داده های گردآوری شده از مطالعه ی نظر کانت و فرمالیسم چگونگی ارتباط ذوق و نبوغ بیان شود.
هستی شناسی ریتم در نقاشی نزد دلوز با تأکید بر زیباشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دلوز با توسل به «ریتم» دو شِقِ زیباشناسی را گرد هم می آورد. فرض مقاله حاضر این است که زیباشناسی دلوز می تواند شکل گیری شرط تجربه زیباشناختی را در خودِ آن تجربه و نیز شرط ترکیب بندی زیباشناختی را در خود سطح ترکیب بندی با توسل به ریتم توضیح دهد. پرسش اصلی، چگونگیِ رفع شکافِ دوگانه رایج زیباشناسی است. این پرسش در سه بخش، با توضیح شکل گیریِ شرط تجربه در خود آن تجربه، شرط تجربه زیباشناختی در خود تجربه زیباشناختی و شکل گیری نمودار در سطح ترکیب بندی زیباشناختی پاسخ داده می شود. این شروطِ واقعی خود پیدا نیستند، اما شرطِ ظهور و پیدایی هستند و به نوعی ریتم در هر سه بخش بر اساس آنها شکل می گیرد. این شروط که از آشوب، ناهماهنگی و عدم تعین پدیدار می شوند، «نسبت های تعین بخش» اند و ماحصلِ آنها در هر بخش ریتم است. با توجه به این توضیح، به جای تعیناتِ سوبژکتیو و ابژکتیو، تمرکز دلوز بر نسبت ها، روابط، اتصال ها و در نتیجه «ترکیب یا تألیف»، « ترکیب بندی»، «سنتز» و «ریتم» است. ریتم حاصل از یک نسبت تعین بخش است؛ نسبتی که از وقفه در یک سیلان ایجاد می شود. در نتیجه شرطِ ایجاد نسبت ها و متعاقباً ریتم های تازه چه در یک نسبت هستی شناختی و زیباشناختی و چه در سطح ترکیب بندی، به طور کلی «بنیاد» است که امور نامتعین و متفاوت را در ارتباط با هم قرار می دهد. از آنجا که تفاوت دو ساحت یا شکافِ مرسوم زیباشناسی، نزد دلوز به تفاوت درجه ای تبدیل می شود، در نتیجه ریتم حاصل از تنظیم شدگیِ درجه های متفاوت است.
واکاوی و شرح نقش نماد در فلسفه و زیباشناسی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۶
1-24
حوزههای تخصصی:
مسئله این پژوهش پرسش از چیستی عملکرد و جایگاه نماد در مکانیسم شناخت کانتی است. در نمادگرایی کانتی نوع متفاوتی از تصور یا قاعده تأمل القا می شود که روی انواع مفاهیم اثر تازه ای می گذارد. برای اثبات کردن چنین ادعایی، پیشروی تحقیق با تکیه به برخی از جنبه های چارچوب نظری دلوز در درسگفتارهایش درباره کانت و به دو روش ایجابی و سلبی صورت گرفته است. در اولین مرحله به معرفی انواع روابط و تصورات یا حالت های ارایه بین انواع شهود و مفهوم می پردازیم. در این میان به دلیل قرابت های معنای شاکله و نماد به توضیح شاکله سازی مبادرت می کنیم. در ادامه برای فهم ابعاد نماد به زیباشناسی و هنر تکیه می شود. در نتیجه چگونگی تکوین نماد با تأکید بر دو نوع نمادگرایی طبیعی و هنری روشن می گردد. به علاوه رابطه نمادین زیبایی و اخلاق در زیباشناسی کانت به بحث گذاشته می شود. نتیجه مطالعه بخش های مختلف مقاله نشان می دهد، نماد؛ نشانه، نمونه و شاکله نیست. نماد نوعی تصور یا حالت نمایش و قاعده ی تأمل است که از بن بست و ورای شاکله سازی در تفکر کانت زاده می شود. ایده های عقل، ایده های زیباشناختی و امر والا و هنر بازنمودی با واسطه نماد به توسع معنایی مفاهیم منجر می شوند و در مواردی مصادیق بیشتری از شهود اولیه به واسطه آنها فراخوانده می شود. نمادهای کانتی بنیاد مکانیسم شناخت را تشکیل نمی دهد به این دلیل که شاکله سازنده این بنیاد است. کانت به نقش نمادها با توجه به شاکله مفاهیم و بن بست شاکله سازی در شناخت پرداخته و در نمادگرایی طبیعی و هنری با تکیه به ایده زیباشناختی به نقش نمادها اشاره کرده است. در تفکر و زیباشناسی این فیلسوف نماد، نحوه ای از نمایشیا تصور است که بر اساس قاعده تأمل و اصل تقویم گر بر ابعاد اندیشیدن به انواع مفهوم می افزاید.
تبیین رابطه ابعاد سرمایه های روانشناختی و مؤلفه های همدلی عاطفی با میانجی گری هوش زیباشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هجدهم بهار (اردیبهشت) ۱۳۹۸ شماره ۷۴
171-180
حوزههای تخصصی:
زمینه: زیباشناسی یکی از مفاهیمی است که اخیراً مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. در این راستا، پرسش اصلی بدین صورت مطرح می گردد که آیا بین ابعاد سرمایه های روانشناختی (امیدواری، تاب آوری، خوش بینی و کارآمدی) و مؤلفه های همدلی عاطفی (شناختی، اجتماعی و هیجانی) با میانجی گری هوش زیباشناسی رابطه معنادار وجود دارد یا خیر؟ هدف: هدف این پژوهش تبیین رابطه ابعاد سرمایه های روانشناختی و مؤلفه های همدلی عاطفی با میانجی گری هوش زیباشناسی دانش آموزان دوره متوسطه بود. روش: طرح این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. 205 دانش آموز دوره متوسطه شهر تویسرکان به شیوه نمونه گیری خوشه ای طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز و آولیو (2007)، پرسشنامه های زیباشناسی رشید و حسنوند (1393) و همدلی عاطفی بارون - کوهن (2003) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین ابعاد سرمایه های روانشناختی با مؤلفه های همدلی عاطفی ارتباط معنادار وجود دارد (0/001> P ). همچنین از بین متغیرها و مؤلفه های مورد بررسی زیباشناسی بر همدلی هیجانی بیشترین تأثیر و کارآمدی بر زیباشناسی کمترین تأثیر را داشت. نتیجه گیری: با تغییر در هر یک از مؤلفه های سرمایه های روانشناختی، مؤلفه های همدلی عاطفی افراد تغییر می کند و البته هوش زیباشناسی افراد به عنوان یک میانجی، در این زمینه اثرگذار است.
پیوند منظرین مذهب و طبیعت در قفقاز
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دوم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۴
12 - 19
حوزههای تخصصی:
اگر منظر طبیعی را حاصل تعامل اولیه انسان و طبیعت پیرامون بدانیم، منظر فرهنگی انتخاب طبیعت برای تعامل در طول زمان است که می تواند در دوره های مختلف علل متفاوت داشته باشد. منظر آیینی به عنوان بخش مهمی از منظر فرهنگی، عکس العمل جامعه نسبت به نیازهای معنوی اش به حساب می آید. انسان در دوران باستان در پیوندی عمیق و مستقیم با طبیعت زندگی می کرد. از این رو منظر زیستی و منظر آیینی شکل گرفته از آن دوران، متأثر از منظر طبیعی بود. این امر به ویژه در مورد منظر آیینی هنگامی اهمیت پیدا می کند که می دانیم عناصر طبیعی منظر در عهد باستان، همواره علاوه بر عملکرد خود دارای مفاهیم رمزی و معنوی نیز بوده اند؛ از این رو، ارتباط آیین با طبیعت ارتباطی مستقیم و غیرقابل تفکیک بوده است. در سرزمین گرجستان با توجه به غلبه منظر کوهستانی، کوه همواره نقشی بنیادی در ساختار زندگی جمعی داشته و به عنوان عنصری منظرین، دارای سه وجه عملکردی، معنایی و زیباشناسانه بوده است. اهمیت این سه وجه در منظر آیینی منطقه، با توجه به زمان و مکان شکل گیری منظر آیینی و سطح فرهنگی جامعه متفاوت بوده است. در این نوشتار با انتخاب سه مجموعه آیینی در مستیا، اوپلیستیخه و متسختا در گرجستان، ابتدا به مقایسه نقش کوه در شکل گیری منظر آیینی این سه مجموعه پرداخته می شود که در هریک از آنها، با توجه به ارتباط کوه با جامعه فرهنگی مرتبط با آن، منظر فرهنگی به گونه ای متفاوت شکل گرفته است. به طوری که در مستیا وجه عملکردی کوه در ایجاد نقش معنایی و شکل گیری منظر آیینی غالب بوده، در اوپلیستیخه غلبه با وجه زیباشناسانه و معناییِ کوه بوده و در متسختا مکان قرارگیری کوه به عنوان منطقه سوق الجیشی اهمیت داشته است. سپس از خلال مقایسه این سه منظر آیینی به چرایی و چگونگی ارتباط منظر طبیعی و فرهنگی پرداخته می شود.
زیباشناسی حروف جارّه در آیات قرآن کریم از نگاه زمخشری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از میان دانشمندانی که در کنار تفسیر معانی و مضامین آیات، به مباحث بلاغی و زیباشناختی آیات عنایتی خاص داشته، زمخشری (متوفّای 538 ق) است که تفسیر وی آمیزه ای از مباحث دستوری و بلاغی بوده و به عبارتی، «قوانین نحوی» را در کشف وجوه زیبایی آیات قرار داده است. پژوهش حاضر در تلاش است با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی، دیدگاه های بلاغی صاحب کشّاف از حروف جاره را دسته بندی و مورد واکاوی قرار دهد. این بررسی نشان می دهد زمخشری زیبایی ادبی حروف جاره را از دریچه نظم و ترکیب آیات می نگرد و در تحلیل جمال شناسی خود به مباحثی چون: «تعلّق»، «تنوّع دلالت» و «کارکرد بلاغی» عنایت ویژه دارد. وی با اسلوب خاص خود که مبتنی بر پرسش و پاسخ است، علت های ادبی حروف را جویا می شود و سعی می کند معانی مختلف آن ها را با توجه به فضای کلّی آیه و در همنشینی با واحدهای دیگر جمله بسنجد. زمخشری در ذیل تفسیر آیه 29 سوره لقمان، بی توجهی به تنوّع این حروف و ظرائف ادبی آنها را به صراحت نقد نموده و آن را ناشی از بی ذوقی می داند. با تحلیل گفته ها و نکته سنجی های وی در باب حروف جر، کارکردهای زیباشناختی این حروف از نگاه این مفسّر را می توان در سه بُعد «تصویرگرایی»، «تعدد معانی» و «مبالغه و تأکید» دسته بندی نمود.
تبیین مبانی زیبایی شناختی حیات طیبه با تکیه بر آیات(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵ (پیاپی ۵۷)
11 - 34
حوزههای تخصصی:
زیبایی در قرآن کریم از جایگاه و ارزش والایی برخوردار بوده، لذا در آیات بسیاری با استفاده از عناصر عینی و ذهنی فرهنگ آن به مخاطبین القاء شده است. از سویی هدف نهایی تعلیم و تربیت در اسلام، دستیابی به نوعی حیات طیبه و پاک است که عاری از هرگونه آلودگی و پلیدی باشد. بر این اساس نگارنده در این پژوهش بر آن است تا مبانی زیبایی شناختی حیات طیبه در آیات الهی را تبیین نماید. نتیجه این تحقیق که با روش تحلیل محتوا صورت پذیرفته، نشان می دهد: زیبایی و زشتی، صرفاً اموری ذهنی و ذهن گرایانه نیستند، بلکه در عرصه های مختلف زندگی آدمی هویدا شده و به منصه ظهور می رسند. ازاین رو در آیات قرآن کریم به صورت مکرر به زشتی و زیبایی امور و پدیده ها در عرصه ها و شئون مختلف وجود آدمی همچون قلب، اندیشه و اعتقاد، عواطف و عمل فردی و جمعی، اشاره و به اهمیت شناسایی آن تذکر داده شده است. این شناسایی می تواند باعث اجتناب انسان از زشتی ها و آلودگی ها، و به تبع آن مشاهده حق و حقیقت و دوری از باطل شده و او را در نیل به حیات طیبه یاری نماید.
مبانی زیبایی شناسی از منظر علامه جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۹۲
162 - 185
حوزههای تخصصی:
علامه جعفری فیلسوف شهیر معاصر اسلامی است که نظراتش در باب زیبایی و هنر نسبت به سایر فلاسفه معاصر اسلامی با زیبایی شناسی معاصر تشابهات بیشتری دارد. نظرات علامه به دو جهت متمایل به زیبایی شناسی در غرب است؛ اول به جهت توجه به قطب ذهنی سوبژه در زیبایی شناسی و دوم انحصار هنر در هنرهای زیبا. علامه در نحوه و معیار داوری استحسانی از نحوه تعقل کلیات در حکمت متعالیه بهره گرفته است؛ اما به نظر می رسد این معیار صرفاً برای زیبایی های معقول کارآمد باشد و ازاین رو در این تحقیق معیار داوری مطمح نظر علامه در زیبایی های صوری، خیالی و فوق عقلی بر اساس مبانی حکمت متعالیه و به خصوص آرای امام خمینیw محک زده شده است. از دیگر مباحث این تحقیق، اقسام هنر از دیدگاه علامه است که از مسائل نو در زیبایی شناسی اسلامی است که چه بسا سابقه آن را میان فیلسوفان و محققان اسلامی ماقبل نمی توان یافت.
تحلیل زیباشناسی آرایه های ادبی بلاغی قرآن کریم (مطالعه موردی سوره مبارکه قمر)
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب آسمانی، از جنبه های گوناگونی معجزه است. گاهی این اعجاز در «معارف» قرآن است، گاهی در «مباحث علمی»، اعجاز را جستجو می کنند و زمانی آن را در «جلوه های زیباشناسی ادبی» می یابند. از آن جایی که قرآن کریم، در دوره ای نازل شد که دانش های «بلاغی و ادبی» در میان مردم عرب آن زمان، جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده بود، لذا می توان ادعا کرد، اعجاز قرآن از زوایه «بلاغت» نقش بسزایی را در معرفی این کتاب آسمانی داشت. همه قرآن معجزه است، تک تک سوره ها و آیات آن، و حتّی واژگان و شیوه گزینش و چینش آنها در بین آیات، خود حکایت گرِ نوعی زیبایی در قرآن می باشد. در این نوشتار، بطور گذرا به بررسی جلوه های زیبای ادبی و بلاغی در سوره مبارکه «قم ر» پرداخته ایم، و بر این باوریم تمامِ این سوره همانند دیگر سوره های قرآن، از نوعی زیبایی ادبی بسیار شگفت، برخوردار است. تصویر کلی سوره قمر، فرجامِ «تکذیب کنندگان» را در چند مرحله به نمایش می گذارد، که در این بین آرایه های ادبی بلاغی در نقش «بازیگران» و نظم آهنگ بسیار دقیق سوره به عنوان «موسیقی متن»، نمایش هنرمندانه ای از درون مایه سوره قمر که بیشتر «انذار» و «هشدار» برای تکذیب کنندگان است را به مخاطب نشان می دهد. پیوند ادبی معناییِ سوره قمر، با سوره پیشین (نجم) و سوره پسین (الرحمن) نیز بر زیبایی این نمایش افزوده،که ما در این نوشتار به بررسی آن خواهیم پرداخت.
بررسی رتوریک و زیباشناسی آوایی در غزلی از مولانا و انعکاس آن در قالی صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
368 - 395
حوزههای تخصصی:
رتوریک را مترجمان اغلب به بلاغت، معانی و بیان، خطابه و سخنوری ترجمه کرده اند. یونانیان فن خطابه را «رتوریکا» و خطیب را «Rhetor»، می نامیدند. همان گونه که زیباییِ حاصل از یک معماری، مجموعه زیبایی بخش های گوناگون آن است، زیبایی و رتوریک شعر هم حاصل زیبایی واحدهای ساختاری آن از جمله توجه به ساختار آوایی و استفاده از فنون و روش هایی است که تأثیرات زیبایی شناختی آوای کلام را برجسته تر و بیشتر می سازد. در غزلیّات مولانا چنان آفرینش های شاعرانه و پردازش های هنرمندانه و ظرایف گوناگون هنری دیده می شود که چیرگی مولانا را هم در بیان مفاهیم و هم در به کارگیری زبان به خوبی نشان می دهد؛ تسلط مولانا بر زبان سهم به سزایی در هنرمندی و خلاقیت ادبی او دارد. مولانا به عنوان یکی از برجسته ترین شاعران و عارفان ایرانی از عوامل و عناصر آوایی زبان در جهت موسیقایی ساختن کلام خود و در نتیجه تأثیر بیشتر آن بر مخاطب، بسیار هنرمندانه بهره برده است، وی با شناخت ظرفیت های زبانی به ویژه در حوزه آواشناسی ضمن خلق تصاویر و تناسب موسیقیایی به انتقال مفاهیم به خوبی توجه کرده است. تا جایی که می توان مشخصه بارز شعر او را، گزینش و انتخاب عناصر صوری مناسب در جهت القای معنای شعری، دانست؛ به گونه ای که غزل او نه تنها ابزاری مناسب و کارآمد برای انتقال مفاهیم والا در اندیشه عرفانی اوست، بلکه محملی زیبا و موسیقیایی برای تحت تأثیر قرار دادن احساسات و عواطف زیبایی پسند مخاطب است. نتایج این پژوهش که به شیوه کتابخانه ای و براساس روش توصیفی- تحلیلی صورت پذیرفته است، حاکی از آن است که مولانا خوشه های آوایی را در تمام سطوح واجی، واژگانی و نحوی به صورت مناسب و به جا به کار گرفته است.
چالش تجربه زیبائی شناختی در بستر سوبژکتیویته دکارتی
حوزههای تخصصی:
سوبژکتیویته منتج از کوجیتوی دکارت، بر بستر رخدادهای متنوعی از جمله هنر اومانیستی رنسانس شکل گرفت، این تحول اندیشه ای بدیع و نگرشی شامل عرصه های مختلف فلسفی است. ازمنظر دکارت زیبایی سوبژکتیو است و هر چیزی که سلیقه یا حساسیت ذهنی ما را ارضاء کند، زیبا است؛ این رویکرد پس از دکارت نیز تداوم می یابد و با محوریت یابی ذوق در پنداشت امرزیبا، در آرای متفکرانی همچون: برک، هیوم وکانت بارور می گردد. در این پژوهش با تکیه برماهیت سوبژکتیو تجربه زیباشناسی، بر ساحت انفسی تجربه تاکید می گردد واز این طریق بحث را ازچالش های حاکم بر داوری زیبا شناختی، که عمدتا مبتنی بر لحاظ عناصر عینی و ابژکتیو در قضاوت زیباشناختی است، متوجه ساحت انفسی تجربه و درنهایت محوریت فرد در صدور این داوری ها گرداند. پرسش اصلی این پژوهش در راستای چالشی است که بر ماهیت سوبژکتیویته بر بستر زیبایی شناسی رخ می دهد؛ اینکه چگونه سوبژکتیویته دکارت در دوران معاصر مورد نقد واقع شده است، نقدهایی که منجر به تغیرات مهمی در تفکر و هنر گردیده است. چالش سوبژکتیویته دکارت، زمینه را برای چالش بزررگ سوبژکتیویته در عصر حاضر و محوریت یابی فرد به جای انسان کلی، فراهم می گرداند. پژوهش حاضر پژوهشی کیفی است که درآن نگارنده به روش مطالعه اسنادی اطلاعات را گردآوری کرده است.
از شیوه های بیانی- بدیعی به مناسبات اجتماعی و انسانی با تکیه بر اسرارالتوحید ابوسعید ابو الخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۳۹۹شماره ۸۵
37 - 68
حوزههای تخصصی:
مناسبات اجتماعی و انسانی و تأمل در چگونگیِ کاربست این مناسبات، خواه در نمودِ هوشمندانه آن -آثار علمی- و خواه در نمود نه چندان آشکار آن -توصیه های اخلاقی- همواره و در طول زمان، مقولاتی قابل تأمل و در خور پژوهش بوده اند. این مناسبات -به ویژه در جهان معاصر- با توجه به ویژگی های خاص این زمان (فردگرایی، خودبسندگی فردی، کم رنگ شدن روابط میان خانوادگی و...) از اهمیتی افزون تر برخوردار شده اند؛ برجستگی و اهمیت این مقوله از آن رو است که اگر در روزگار کنونی، فرد انسانی نسبت بدین مناسبات و چگونگی کاربستِ آن ها از داناییِ لازم برخوردار نباشد با دشواری های بنیادی و اساسی در زندگی جمعی مواجه خواهد شد. از این رو، هر پژوهش در این حوزه- و به ویژه پژوهش های میان رشته ای- پژوهشی ارزشمند تلقی می شود و اهمیتی افزون تر می یابد؛ این در حالی است که متون ادبی- و در این جا متن صوفیانه اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید ابی الخیر- به ویژه با توجه به مبتنی بودن آن بر حکایتی واقعی از جمله نمودگاه های همین مناسبات اجتماعی و انسانی است. پژوهش پیش رو، مبتنی بر رویکرد میان رشته ای در پی تبیین همین مناسبات از منظر کاربرد اجتماعی شگردهای بیانی- بدیعی است و بر آن است بازنماید که چگونه یک صوفی هوشمند -ابوسعید- ازشیوه ها و شگردهای بیانی و بدیعی در راستای ایجاد مناسباتی هر چه بهتر و انسانی تر بهره می برد.