فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۴۱ تا ۱٬۸۶۰ مورد از کل ۲٬۲۳۲ مورد.
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲۳
43 - 56
حوزههای تخصصی:
شناسایی آثار زیادی از دوره اشکانی در شهرستان مریوان این شهرستان را به یکی از مهم ترین مناطق استان کردستان در جهت مطالعات آثار این دوره تبدیل کرده است. از این میان، تپه کلین کبود با مساحتی در حدود چهار هکتار و ارتفاع نه متر از سطح زمین های اطراف در دشت مریوان از جمله شاخص ترین محوطه های شناسایی شده دوره اشکانی در استان کردستان است. ابعاد قابل توجه تپه به عنوان یکی از بزرگترین محوطه های دوره اشکانی استان، موقعیت آن در مرکز دشت مریوان، دسترسی به راه های ارتباطی و منابع آبی و نیز عوامل دیگری از جمله به دست آمدن قطعات سفال شاخص این دوره نظیر خمره های دوره اشکانی نیز سفال های کلینکی در گمانه های کاوش شده و پراکنش زیاد قطعات آجر و جوش کوره در سطح محوطه نشان می دهد که تپه کلین کبود نمی تواند به عنوان استقراری معمولی از دوره اشکانی در دشت مریوان به حساب آید. گمانه زنی به منظور تعیین عرصه و پیشنهاد حریم تپه اولین قدم در راستای حفظ و صیانت این اثر کلیدی در راستای مطالعات آتی دوران تاریخی استان کردستان محسوب می شود.
شواهدی جدید از عصر مفرغ جدید و عصر آهن در قلعه تپه ابهر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲۰
69 - 82
حوزههای تخصصی:
حوضه آبریز ابهررود در شرق استان زنجان از مناطق کمتر شناخته شده باستان شناسی ایران است. قلعه تپه یکی از بزرگ ترین مکان های باستانی این حوضه بوده و در کناره جنوبی ابهررود قرار دارد. امروزه به علت تخریب گسترده قسمت زیادی از تپه باقی نمانده است. در سال ۱۳۹۰ قلعه تپه مورد کاوش باستان شناختی قرار گرفت که طی آن آثار قابل توجهی از دوره های مختلف به دست آمد. یکی از مهم ترین این آثار سفال های عصر مفرغ جدید و عصر آهن است. مدارک سفالی به دست آمده نشانگر حضور مردمان عصر مفرغ جدید و عصر آهن در این تپه است. وجود سفال های موسوم به پلی کروم عصر مفرغ در این محل نشانه ارتباط قلعه تپه با مناطق شرقی و دشت قزوین است. همچنین وجود سفال های خاکستری عصر آهن I در قلعه تپه می تواند نشانگر استمرار در استفاده از این محل از عصر مفرغ تا آهن باشد. وجود چندین ظرف سفالی سالم عصر آهن I و یک ظرف پلی کروم عصر مفرغ جدید نشان می دهد که در اواخر عصر مفرغ و اوایل عصر آهن از تپه برای دفن مردگان استفاده می کرده اند. در نهایت بر پایه یافته های سفالی در قلعه تپه می توان به چشم اندازی از ارتباطات فرهنگی مردم ساکن حوضه آبریز ابهررود، که همچون دالانی طبیعی دو منطقه فرهنگی شمال غرب و شمال مرکزی را به هم وصل می کند، با مناطق همجوار دست یافت. احتمالاً حوضه آبریز ابهررود به عنوان سهل ترین راه ارتباطی شمال مرکزی با غرب و شمال غرب، در طول زمان به تناوب تحت نفوذ فرهنگ های مناطق شرقی و غربی خود قرار گرفته است.
Bronze Weapons of Toll-e Shoqa, Marvdasht Plain, Fars: National Museum of Iran Collection(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The correct position and the determining role of the second and first millennium BC cultures in the Fars region (Marvdasht plain) which we know as the Shoqa/Timuran cultures and the importance of this culture in the transition from the prehistoric to the historical period (Achaemenid) are still not well known. Despite of extensive archaeological research that has been done in the Marvdasht plain and the presence of significant sites of this period, due to the limited and generally very old excavations in these sites, it is still difficult to understand these developments. During that time, huge developments were taking place in Khuzestan and Fars regions; Changes usually created many conflicts between native cultures and southwestern cultures origin (Elamite).Some archaological findings, such as weapons, are signs of the height of such conflicts in the past. This paper will study and introduce the collection of weapons of Toll-e Shoqa, which were obtained from the excavations of Mahmoud Rad in 1942 and Vandenberg in 1950 in that site, those are now kept in the National Museum of Iran. These collections have been studied recently in the inventory project in the National Museum of Iran archives. So far, few cultural materials from Toll-e Shoqa have been published and more emphasis has been placed on its pottery; the pottery is the basis of the relative chronology of this period in the Fars region. Unfortunately, the results of the archaeological excavations in Shoqa were never fully published and all its cultural materials were not introduced. In the organizing project of the National Museum of Iran which will be described and analyzed in this paper.
عوامل زیستی موثر بر فرسودگی زیستی سطوح آجری در میراث جهانی یونسکو – برج گنبد قابوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش شناسایی عوامل اصلی فرسودگی زیستی ساکن روی آجرهای متعلق به میراث جهانی گنبد قابوس واقع در شهر گنبد کاووس در استان گلستان است. در این پژوهش با استفاده از مشاهدات میدانی، مشاهدات ماکروسکوپی در محل، روش های میکروسکوپی و مطالعات کتابخانه ای به شناسایی و نحوه تأثیرگذاری عوامل زیستی بر سطح آجری بنای گنبد قابوس در سه قسمت پایه، بدنه و مخروط پرداخته شد. بر این اساس، عوامل فرسودگی زیستی به دو گروه نمونه برداری تقسیم بندی شدند. گروه اول، شامل ماکروارگانیسم ها که برای جلوگیری از صدمه به بنا، روش شناسایی بر اساس مستند نگاری و عکس با دوربین انجام شد. گروه دوم، نمونه برداری از عوامل میکروارگانیسم هایی مانند باکتری ها و قارچ ها، ریزجلبک ها و سیانوباکترها، گلسنگ ها که با پنس استریل از روی سطح آجری نمونه برداری انجام و سپس به داخل میکروتیوپ انتقال و با روش های ریخت شناسی و کشت و میکروسکوپی شناسایی شدند. به طور کلی، نُه گروه از ارگانیسم های عامل فرسودگی زیستی در این مطالعه شناسایی شدند که ازجمله گروه های عمده آن ها می توان به باکتری ها، سیانوباکترها و جلبک ها، قارچ ها، گلسنگ ها، خزه ها و گیاهان، حشرات و حیوانات کوچک اشاره کرد. ماکروارگانیسم ها با تغییرات میزان رطوبت، کم و زیاد می شوند و بنابراین، در تخریب مکانیکی اجزای بستر مؤثرند. در بین ماکروارگانیسم ها گیاهان و خزه ها از مهم ترین دشمنان بستر آجری بنای گنبد قابوس موجود شناخته شدند. میکروارگانیسم ها قادرند کلون و بیوفیلم هایی را روی سطح بستر آجری تشکیل دهند. آن ها اسیدهایی را ترشح می کنند که مواد معدنی تشکیل دهنده بستر آجری را تجزیه کرده و به این صورت نقش مهمی در فرسودگی زیستی بنا ایفا می کنند. به طور کلی، آجرهای دیوار های بیرونی بنا در معرض حمله عوامل متنوع زیستی و عوامل غیرزنده قرار دارند و درمجموع، مقاومت کمتری نسبت به فعالیت های عوامل فرسودگی نشان می دهند. رطوبت، دما و نور و آلودگی غبار شهری از عواملی بالقوه در افزایش عوامل دخیل در فرسودگی زیستی می توانند در پژوهش های بعدی مورد بحث قرار گیرند.
شمال غرب ایران در دوره هخامنشی در پرتو یافته های باستان شناختی قلعه قوناق قیران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲۱
71 - 91
حوزههای تخصصی:
منطقه شمال غرب ایران در هزاره اول پ.م نقش مهمی در انجام مراوادت، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ایران با سرزمینهای پیرامونی ایفا می کرده است. با توجه به اهمیت بالای منطقه، ابهامات زیادی در شناخت ویژگی ها و تعاملات فرهنگی این منطقه به ویژه در دوران هخامنشی و اشکانی وجود دارد. معرفی و تحلیل باستان شناختی هر چه بیشتر یافته های فرهنگی گذشته و جدید می تواند سهم زیادی در روشن ساختن ابهامات فرهنگی منطقه داشته باشد. قلعه قوناق قیران از معدود محوطه های مربوط به دوره هخامنشی در استان اردبیل است. این قلعه بزرگترین استقرار دارای ظروف منقوش مثلثی مربوط به دوره هخامنشی در دشت اردبیل است که تا کنون بررسی و کاوش نشده است. بررسی باستان شناختی قلعه قوناق قیران به شیوه روشمند و با اجرای عملیات نقشه برداری نمونه برداری مستندسازی و تحلیل یافته ها انجام شد. هدف، مطالعه ۲۵٪ داده های فرهنگی داخل کارگاه های سطح قلعه بود. از آنجایی که هدف اصلی این پروژه شناخت ویژگی های ظروف منقوش مثلثی بود، پس از طبقه بندی سفال ها و گزینش نمونه های شاخص مطالعه و مقایسه تطبیقی آن ها با دیگر محوطه های هم زمان در داخل و خارج ایران انجام شد از این قلعه همچنین سفال های منقوش سبک اردبیل و سفالهای لعاب دار با لعاب سبز متعلق به دوره سلجوقی به دست آمد که نشانگر توالى استقرار در آن است. ویژگی های بارز معماری دفاعی قلعه قوناق قیران و شرایط محیطی و توپوگرافیک آن نشان از اهمیت و جایگاه سیاسی این محوطه دارد.
معرفی، گونه شناسی و گاهنگاری نسبی اشیاء فلزی گورستان صرم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵
29 - 49
حوزههای تخصصی:
تپه صرم یکی از مهمترین محوطه های عصر آهن منطقه فلات مرکزی است. این تپه در ۱۶ کیلومتری جنوب شرقی قم در بخش کهک قرار دارد. گورستان عصر آهن صرم از بزرگترین گورستان های شمال مرکزی ایران است. اشیاء فلزی از جمله یافته های مهمی هستند که از این گورستان به دست آمده است. در این پژوهش تمام اشیاء فلزی گورهای گورستان صرم که تا کنون معرفی نشده اند مورد مطالعه قرار گرفته است. نگارندگان در پژوهش پیش رو تلاش دارند تا از طریق معرفی، گونه شناسی و طبقه بندی اشیای فلزی گورهای صرم آن ها را مطالعه نمایند. اشیاء فلزی این گورستان به دو گروه جنگ افزارها و زیورآلات تقسیم می شوند. جنس بیشتر این اشیاء فلزی از مفرغ بوده و درصد کمتری نیز از جنس آهن هستند. روش بکار رفته در این پژوهش توصیفی-تحلیلی است. پس از معرفی، توصیف و طبقه بندی اشیاء فلزی، به مطالعه نوع، جنس، و فراوانی آن ها در گورها پرداخته شد و سپس با استفاده از مطالعات کتابخانه ای، این اشیاء با نمونه های مشابه در فلات مرکزی مقایسه شده اند. این پژوهش نشان می دهد اشیاء فلزی این گورستان از نظر جنس، فرم و تکنیک ساخت با اشیاء فلزی سیلک A، سیلک B، قیطریه و خوروین در عصر آهن جدید منطقه فلات مرکزی قابل مقایسه اند.
معرفی و بررسی باستان شناختی گورهای گویجه قلعه مراغه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۲
33 - 46
حوزههای تخصصی:
گویجه قلعه مراغه در فاصله ۴۶ کیلومتری جنوب شرق شهرستان مراغه واقع شده است. متاسفانه، در منابع مختلف از این قلعه به اشتباه با اسامی گوجور قلعه و گوهر قلعه یاد می شود در این قلعه دو گونه متفاوت تدفینی به دست آمده است که مهمترین آن یک گوردخمه صخره ای است که تا به امروز شناخته نشده و به دلیل جمع شدن آب نزولات آسمانی در آن موجب گمراهی در تشخیص کاربرد آن به عنوان آب انبار شده است. همچنین، یک فضای مربعی تمام صخره ای و شش نمونه از گورهای صندوقی شکل که قابل قیاس با نمونه های اورارتویی و ماناییست، در این قلعه به دست آمده است. در این پژوهش، سعی گردیده است تا ضمن اصلاح نام محوطه، با بررسی میدانی محوطه و شناسایی قبور و برداشت پلان و تجزیه و تحلیل ساختار و اجزاء فضای موسوم به آب انبار و مقایسه آن با نمونه های مشابه، با رد کار کرد آب انبار برای اثر مربوطه کاربرد این فضا را که شامل یک اتاق اصلی با اتاق های الحاقی و مدخل ورودی چهارگوش در ترکیب با پله های سنگی وصولی است به عنوان گوردخمه ای از نوع تک اتاقه پیوسته که مربوط به حکام دست نشانده و خراجگزار اورارتویی بوده، مشخص نماییم.
Archaeology and History of Nowshahr, Iran
منبع:
Caspian, Volume ۱, Issue ۱, January ۲۰۲۴
49 - 52
حوزههای تخصصی:
Archeological survey of all counties in Mazandaran Province was carried out under the master plan of drawing an archeological map of this province. In this setting, coastal areas of the city of Nowshahr were reviewed for the first time, with a focus on the mountainous area of Kojur district which was studied in order to complete the previous research conducted there. A book entitled Archaeology and History of Nowshahr jointly authored by Seyed Mehdi Mousavi Kouhpar and Shahin Aryamanesh was published in 2021. In this book, the authors have investigated all aspects of the Parthian kingdom and goes beyond the political history of the Parthians to familiarize the readers with the archaeology, history, culture, religion, art, and society of the Parthians.
The Study of the Factors Considered in Locating Eastern Guilan Castles (Case Study: Amlash Castles)
منبع:
Caspian, Volume ۱, Issue ۱, January ۲۰۲۴
29 - 47
حوزههای تخصصی:
Amlash is one of the most important parts of Guilan Province in northern Iran. It has endured unending political and military turmoil due to its special geopolitical and geostrategic position, during the early and middle Islamic eras. The establishment of numerous castles in the area is one of the manifestations of this state of affairs during that period. This study, based on library and field study, is aimed at analyzing the factors that might have led to the formation of the castles. The library studies included a review of literature on military castles and fortresses for an analysis of the factors that might have contributed to the castles in the Amlash region. The field studies included direct observation of the locating, photographic imaging, and numerical measurement and topographical features of those castles.
پیدایش نقوش حجمی در سفالگری و ارتباط آن با تغییرات فرهنگی در گذر از عصرمفرغ به عصر آهن در ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۶ بهار و تابستان ۱۳۸۸ شماره ۱۱
1 - 32
حوزههای تخصصی:
یکی از اهداف پژوهش های باستان شناختی مطالعه تغییرات فرهنگی است و در این رابطه بررسی و تجزیه و تحلیل فرهنگ مادی گذشته از اهمیت ویژه ای برخوردار است. معمولاً فرض بر این است که تغییرات فرهنگی در مواد باستان شناختی نمود پیدا می کنند. در این زمینه می توان به رواج فرم ها و گونه های خاص سفالی در پیش از تاریخ اشاره کرد که همواره سوالات فراوانی را ایجاد نموده است. آیا بین رواج این گونه ها و تغییرات فرهنگی آن دوره ارتباطی وجود دارد؟ آیا این گونه های تازه ریشه در سنت های فرهنگی گذشته دارند و محصول پیشرفت های تکنیکی طی زمان هستند یا با ورود اقوام جدید در ارتباطند؟ در هزاره سوم پیش از میلاد سنت طولانی نقاش روی سفال منسوخ و اندیشه ایجاد نقش به صورت حجمی جایگزین آن می شود. در طول هزاره دوم پیش از میلاد این سنت تازه، رواج بیشتری پیدا می کند و به عنوان شیوه اینو در تزئین مطرح می گردد. همزمان با آن اندیشه دیگری که ساخت ظروف به شکل حیوانات است یا ظروف حجمی رایج می گردد. در این مقاله، به طبقه بندی و تجزیه و تحلیل مجموعه ای از سفال های دارای نقوش حجمی پرداخته ایم. با جمع آوری مجموعه ای در حدود ۵۰۰ نمونه سفال با نقش حجمی، تنها آن دسته از سفال هایی که دارای نقوش حجمی حیوانی، انسانی یا نقوش خاص بودند، انتخاب شده اند. سایر نمونه ها را می توان تحت عنوان نقوش برجسته هندسی مورد مطالعه قرار داد. مجموعه مورد مطالعه در این مقاله شامل ۹۵ نمونه سفال با نقوش حجمی است. علیرغم این که قدیمی ترین نمونه این مجموعه به هزاره پنجم پیش از میلاد تاریخگذاری شده است؛ اما با توجه به آمار مربوط به نمونه ها، شکل گیری این اندیشه به هزاره های چهارم و سوم پ.م می رسد و رواج اصلی این گونه در طول هزاره های دوم و اول پ.م بوده است. بنابراین، علاوه بر این که این نوع سفال ریشه در سنت های فرهنگی گذشته دارد؛ اما با توجه به رواج آن در طول هزاره های دوم و اول پ.م با تحولات فرهنگی این دوران می تواند مرتبط باشد.
شکوه فرهنگ و تمدن ایرانی در چین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نخستین پیوندهای میان ایران و چین به روزگاران کهن و به دوره اشکانی برمی گردد. این روابط از دو راه، یعنی از راه "دریای پارس" در جنوب و از "راه ابریشم" در شمال شرق ایران کهن در عمل به پیدایی آمده است. آشکار است که راه ابریشم برای ایرانیان بودایی چون پارتیان و ویژه تر برای سغدیان بس شناخته شده بود. از این روی شنیدن و خواندن اخبار تازه یافته هایی از فرهنگ و تمدن ایرانی در شرق دور (چین، نیز ژاپن) چندان شگفت انگیز نیست. یکی از شگفت ترین کشفیات سال های اخیر باستان شناسی در چین، به پیدایی آمدن نقش برجسته "تطهیر آتش" و "آئین سگ دید" زرتشتی است که تنها از راه نوشته های دینی مزدیسنا شناخته شده است؛ دیگری نیز سنگ نوشته جدید دو زبانه سغدی- چینی است. این مقاله به معرفی و بررسی این دو یادگار ارجمند میراث فرهنگی ایران زمین در چین می پردازد.
Women in Sogdian Para-documents(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۳ - Serial Number ۷, December ۲۰۲۳
1 - 10
حوزههای تخصصی:
A glorious past is what our women in East have experienced which is the path that leads to their power and dignity. As worthy cultural documents, old written texts reflect the political, economical and social stance of women in the Sogdian community. This is an attempt to indicate the Sogdian women's place in Sogdiana through the existing documents(texts,,manuscripts, paintings and archeological remains). We are concerned with the following questions regarding the Sogdian society: how was the women’s participation along the Silk Road, how the remained documents emphasize the importance of their presence and the important question about their identity, when and how they became powerful. Khatun-e Bukhara indicates the high potential of the women’s existence in Sogdian era. In order to illuminate women’s participation, strong motivation to draw the attention and authority, a link to this particular historic situation and a new grasp of women’s lifestyle at that era is essential. This article is an attempt to introduce the women’s role in Sogdian land through language, Culture and different social groups.
Archaeological Investigation of Southeast part of the Sahand Mountains case study: Khalifeh Kandi Village(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
Khalifeh Kandi village is located in the southeast of the Sahand mountain range and northwest of Hashtrud province. Investigation at these sites started in 2013 and continued until 2015. Obtained evidence included a variety of potteries, carved stones, and caves from the historical and Islamic eras. in this paper an attempt has been made to introduce and analyze cultural and historical founds. The result shows that most of the surveyed sites and places around Khalifeh Kandi, in terms of pottery types, belonged to the Islamic period and rarely, artifacts from the pre-Islamic period were observed. The settlements identified in the area under study are mostly located in w slopes by the river and shallow valleys, and only one of these archaeological sites was observed in flat and elevated lands. probably this site was used in certain seasons of the year. Glazed and simple pottery from the Islamic period and rough pottery that was produced in local workshops are among the artifacts observed in the surveyed sites.
تبیین و تحلیل کارکردهای اجتماعی-اقتصادی نهاد وقف در اردبیل دورۀ قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
۳۹۶-۳۷۹
حوزههای تخصصی:
وقف از باسابقه ترین و ریشه دارترین مواریث ارزشمند انسانی است که درمیان همه اقوام، ادیان و ملل متمدن دنیا و در ادوار مختلف تاریخ ایران مورداستفاده عموم بوده و تأثیراتی دیرپا بر جوامع داشته و وقف نامه های برجای مانده به مثابه اسنادی ارزشمند در راستای تبیین فرآیند و نظام اجتماعی دوران خود هستند. نقش آذربایجان در جریانات فکری ایران در سده اخیر، خصوصاً در جریانات مشروطیت و اهمیت شهر اردبیل به لحاظ موقعیت جغرافیایی و داشتن ارزش راهبردی و جغرافیای سیاسی اهمیت پژوهش حاضر را تبیین می نماید. این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اسناد بایگانی شده به مطالعه، بررسی و تجزیه و تحلیل وقف نامه های موجود در اداره کل اوقاف و امور خیریه استان اردبیل انجام پذیرفته است. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این پرسش است که سنت و نهاد وقف در اردبیل پس از استقرار دوره قاجار چه فرآیندی طی کرده و کارکردهای مذهبی، اجتماعی، و اقتصادی این نهاد در محدوده زمانی مورد بررسی چه تحولاتی داشته و تأثیر جریانات فکری روز بر موقوفات چه بوده است؟ نتایج پژوهش حاضر نشان می دهند کارکردهای اجتماعی-اقتصادی وقف تحت تأثیر رویدادهای تاریخی-اجتماعی و جریان های فکری زمانه، خصوصاً مشروطیت تحولات نوینی تجربه می کند؛ هرچند موضوعات مذهبی همیشه جایگاه ویژه ای از وقف را به خود اختصاص می دهد، اما در آستانه آشنایی جامعه با دانش جدید و تحول فکری جامعه، موقوفاتی به سبک جدید به وجود آمد که این روند در دوره مشروطه با ایجاد موقوفاتی هم چون: وقف حمام، وقف زمین برای ساخت حمام، هزینه برای مرضای نیازمند و تأسیس مدارس به سبک جدید، ابعادی نوین و کاربردی می یابد.
سفال نوع لرستان و انتساب آن به پادشاهی الیپی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
۱۰۳-۸۵
حوزههای تخصصی:
بیش از صد سال است که محققان با قرائت متون آشوری، به مکان یابی جای نام های ذکر شده در این کتیبه ها پرداخته اند. برخی از این جای نام ها در مرزهای شرقی قلمرو امپراتوری آشورنو و در غرب ایران قرار داشته که یکی از آن ها پادشاهی الیپی بوده است. اکثر باستان شناسان پادشاهی الیپی را در شمال پیشکوه لرستان و جنوب کرمانشاه مکان یابی کرده اند، اما طی دهه های اخیر، بعد از انتساب «سفال نوع لرستان» به اقوام الیپی توسط «لوئیس لوین» و بعد از آن به وسیله «یانا مدودسکایا»، محققان به تحلیل یافته های فرهنگی، ازجمله این نوع سفال در قالب پادشاهی مورد بحث پرداخته اند. دلیل انتساب سفال نوع لرستان به اقوام الیپی توسط باستان شناسان، هم زمانی و پراکنش این نوع سفال در محدوده و قلمرو درنظر گرفته شده برای پادشاهی الیپی است. پژوهش حاضر درپی این است که با استفاده از رویکرد نظری «باستان شناسی تاریخی» که به تفسیر اطلاعات متون تاریخی در بستر داده های باستان شناختی اتکا دارد، تحلیلی دقیق و همه جانبه از این موضوع ارائه دهد. اما پرسش این جاست که می توان با بهره گیری از متون آشوری و مکان یابی احتمالی یک پادشاهی، یک گونه سفالی را به آن فرهنگ نسبت داد؟ پژوهش حاضر درپی این است که با تحلیل همه جانبه مدارک تاریخی و یافته های باستان شناسی، نتیجه گیری منطقی در باب فرضیه مطرح شده ارائه دهد. نتایج این مطالعه نشان دادند که با توجه به داده های کنونی، انتساب یافته های باستان شناسی نیمه نخست هزاره اول پیش ازمیلاد پیشکوه لرستان، همانند سفال نوع لرستان به پادشاهی الیپی، قابل قبول نیست؛ درواقع، این انتساب باید در حد یک فرضیه مطرح شود، و مبنا قراردادن آن برای تحلیل یافته های محوطه ها سبب گمراهی و نتایج نادرست خواهد بود، چراکه از یک سو مدارک قطعی تاریخی برای مکان گزینی دقیق پادشاهی الیپی در پیشکوه لرستان وجود ندارد؛ و ازسوی دیگر، الگوی زیست مبنی بر کوچ نشینی در این منطقه، امکان تطبیق محدوده پراکنش داده های باستان شناسی همانند سفال نوع لرستان را با اطلاعات تاریخی موجود در متون آشوری نمی دهد.
بازخوانی صحنه روایی مصور برروی بشقاب گلابه ای رنگارنگ منسوب به نیشابور بر پایه مطالعات قوم باستان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
197 - 224
حوزههای تخصصی:
مطالعه سفالینه های گلابه ای رنگارنگ به دلیل نقوش منحصربه فرد همواره موردتوجه پژوهشگران مختلف بوده است. طی چند دهه گذشته محققان با رویکردهای متفاوت نقوش سفالینه های فوق را مورد مطالعه قرار داده اند. باوجود پژوهش های صورت گرفته در راستای بازخوانی و تفسیر نقوش، هم چنان ابهامات و چالش ها به قوت خود باقی است. یکی از چالش های موجود در تفسیر نقوش سفالینه های گلابه ای رنگارنگ، صحنه روایی مصور برروی بشقابی ا ست که در موزه هنر «نلسون اتکینز» نگه داری می شود. پژوهشگران در پژوهش های خود با توجه به متون تاریخی برای تفسیر نقش بشقاب فوق نظرات ناهمگونی را ارائه کرده اند که گمان می رود تفاسیر آن ها دارای اشکالات اساسی است. این چنین به نظر می رسد که مطالعه متون تاریخی به تنهایی راه گشا برای تفسیر صحنه روایی فوق نیست و باید از مطالعات علوم میان رشته ای کمک گرفته شود، تا در پژوهشی مجزا و با استفاده از مطالعات قوم باستان شناسی صحنه روایی این ظرف مورد مطالعه و بازبینی قرار گیرد. نگارندگان در این پژوهش بر آن هستند تا با پیگیری کهن الگوها در بستر جغرافیای تولید سفالینه های گلابه ای رنگارنگ که دامنه مطالعات آن، خطه خراسان را دربر می گیرد، صحنه روایی بشقاب را موردمطالعه قرار دهند. برای نیل به این هدف، نگارندگان از مطالعات قوم باستان شناسی و مستندات تاریخی برای تفسیر آن بهره گرفته اند. روش پژوهش جستار پیشِ رو کتابخانه ای با رویکرد تاریخی، تحلیلی-تطبیقی است. درراستای هدف فوق، پرسش هایی نظیر: مفهوم صحنه روایی بشقاب گلابه ای رنگارنگ مورد بحث چیست؟ مطالعات قوم باستان شناسی تا چه حد در تفسیر صحنه روایی مصور برروی این ظرف قابل تطبیق است؟ مطرح شده است. برآیند حاصل از پژوهش تطبیقی مطالعات قوم باستان شناسی و مستندات تاریخی این ا ست که مضمون صحنه روایی منقوش بر بشقاب، مراسم آئینی طلب باران و آب از ایزد بانوی آناهیتا و تیشتر است که امروزه در خطه خراسان با تغییراتی در نحوه اجرای مراسم برگزار می گردد.
The Effect of the Arab Muslim Conquest on the Administrative Division of Sasanian Persis / Fars(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس ۱۳۸۳ تابستان شماره ۱
58 - 71
حوزههای تخصصی:
Symbolically , Fars appears to have been the most important province of the Sasanian empire between the third and seventh centuries AD. The survival of the Zoroastrianism and it’s vigour in Fars after the Arab Muslim Conquest in attested by various accounts of Muslim historicans and geographers . Further , the redaction of many of the middle Persian text in the early. Islamic centuries in the province attests of the strength of Zoroastrianism In this essay attempts to delineate the changes that took place in the administrative geography and the administration of the province of Fars in the late Sasanian/early Islamic period.
کاوش های باستان شناختی در اطراف پل بیستون: کارگاه های سنگ تراشی و تولید آجر و آهک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
۱۳۶-۱۰۵
حوزههای تخصصی:
پل بیستون، برروی رودخانه دینورآب واقع در حاشیه شرقی شهر کنونی بیستون، یکی از پروژه های زیربنایی اواخر دوره ساسانی است که همانند دیگر بناهای این دوره در بیستون، ساخت آن هرگز به اتمام و بهره برداری نرسید. در دوره اسلامی حکومت محلی حسنویه ضمن گسترش پل به تکمیل ساخت آن اقدام کردند. به دلیل رفت وآمدهای زیاد، گذشت زمان و حوادث غیرمترقبه ای چون زلزله و سیل در ادوار سپسین (سلجوقی تا پهلوی اول) بخش هایی از پل تخریب و سپس بازسازی و یا مرمت شده است. برای تأمین مصالح بخش های بازسازی و مرمت شده، کارگاه های تولید مصالح ساختمانی را به فاصله کمی در ضلع شمال شرقی پل ایجاد کرده اند. در این بخش، پشته کم ارتفاعی به درازای 50 متر درراستای شمالی-جنوبی و پهنای 40 متر در راستای شرقی-غربی برروی یکی از پادگانه های آبرفتی ساحل رودخانه وجود دارد که نگارنده بخشی از آن را در سال 1381ه .ش. کاوش کرد. در نتیجه این کاوش چهار لایه تاریخی-فرهنگی شناسایی شد. متأخرترین لایه (لایه I) دربردارنده بقایایی از زندگی کوچ نشینان فصلی دوره قاجار است که بخشی از سال را در این قسمت از محوطه می گذرانده اند. در لایه II بخشی از یک گورستان متعلق به دوره قاجار شناسایی شد. در زیر گورستان و در لایه III کوره های آجرپزی و آهک پزی از دوره های ایلخانی و قاجار به دست آمد. در لایه IV کارگاه سنگ تراشی از دوره ساسانی/حسنویه قرار دارد. این پژوهش بر آن است تا با به کارگیری روش های تحقیق تاریخی و توصیفی-تحلیلی ابتدا به توصیف دقیق یافته های هر لایه تاریخی-فرهنگی بپردازد و سپس برمبنای شواهد باستان شناختی و آزمایش های سن سنجی به روش ترمولومینسانس زمان شکل گیری آن ها را تعیین کند؛ هم چنین تلاش خواهد شد تا برمبنای ویژگی های نقشه و ساختار معماری هر یک از کوره های مکشوف از پشته موردبحث، فرآیند و نحوه تولید آجر و آهک را در هر یک از این کوره ها توضیح دهد. افزون بر آن، فرآیند تهیه بلوک های سنگی تراش خورده در کارگاه سنگ تراشی شرح داده خواهد شد.
روابط بینامتنی مجموعه های معماری تبریز در دوره ایلخانی و تحولات معنایی آن بر پایه مطالعات نشانه شناسی لایه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
۲۴۸-۲۱۹
حوزههای تخصصی:
مطالعه آثار معماری به صورت انفرادی و بدون درنظر گرفتن لایه های متنی و دگرگونی های بافتاری مؤثر بر آن، یکی از کمبودهای این حوزه است. در این پژوهش تلاش می شود تا با تحلیلی گفتمانی و با استفاده از داده های تاریخی و باستان شناسی به روابط بینامتنی مجموعه های معماری و شهرسازی تبریز دوره ایلخانی در دو سطح خُرد (شهر تبریز) و کلان (منطقه ای و بین المللی) پرداخته شود تا از این طریق تحولات و معناهای ضمنی لایه های متنی (مجموعه های معماری و شهرسازی) آشکار گردد. مسأله پژوهش این است که روابط بینامتنی آثار مذکور ازمنظر نشانه شناسی لایه ای به چه صورتی بوده و نظام های نشانه ای چگونه در لایه ها متجلی شده اند؟ این پژوهش از گونه پژوهش های کیفی است و با رویکرد توصیفی-تحلیلی به مطالعه داده ها پرداخته است. یافته ها نشان می دهد به کارگیری خوانش بینامتنی نشانه شناسی لایه ای منجر به درک لایه های پنهان معنا در آثار معماری می شود و در مطالعه اثر پارادایم های گسترده تری را درگیر می نماید. در روابط بینامتنیِ لایه های مختلف معماری و شهرسازی تبریز عهد ایلخانی در سطوح خُرد و کلان، رمزگان هایی مانند عناصر اصلی ارکان حکومت، ازجمله: قدرت سیاسی، قدرت فرهنگی-مذهبی و قدرت اقتصادی، با زیررمزگان هایی چون: رویکردهای ایرانشهری، مذاهب مختلف و تجارت داخلی و خارجی که متناسب با تغییرات بافتی لایه ها (زمانی، مکانی، و فرهنگی-اجتماعی) هستند، وارد رابطه هم نشینی و جانشینی شده و به نشانگی بدل گشته اند
باستان شناسی دوران اسلامی، تاریخچه ومفاهیم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱۹
121 - 132
حوزههای تخصصی:
باستان شناسی دوران اسلامی، موضوع مناسب و مورد علاقه در بسیاری از دانشگاه ها و خصوصاً کشورهای اسلامی است که تعلقات عالی آن ها را به تاریخ و فرهنگ برجسته شان نشان می دهد و زمینه فرهنگی مشترکی برای بسیاری از کشورهای اسلامی را بهوجود آورده است. اما در این میان شاید یکی از اصلی ترین مباحث نبود تعریف و رسالتی مشخص برای آن باشد؛ این مقاله سعی دارد ضمن ارائه تاریخچه مطالعات باستان شناسی دوران اسلامی و فراز و نشیب های آن، به بررسی محتوایی و تعاریف پرداخته و رسالت های پیش رو برای این شاخه از باستان شناسی را مورد توجه قرار دهد. باستان شناسی دوران اسلامی علمی است که در آنانواع مختلف فعالیت های پژوهشی موجود در گرایش های دیگر باستان شناسی را در بر می گیرد. در کنار آن نیز باستان شناس دوران اسلامی باید شناخت و توجه کاملی به جهان اسلام و دین و فقه اسلامی داشته باشد و از دستاوردهای علما و فقهای اسلامی و هم چنین مورخان تاریخ اسلام استفاده نماید تا بتواند با نگاهی جامع و کامل به یک اثر فرهنگی بنگرد و آن اثر را در قالب درست خود ببیند؛ تا از این رهگذر بتواند به درک بهتر تمدن اسلامی همیشه جاویدان نایل آید و هدف نهایی از این علم را باید کسب آگاهی و شناختی از انسان دانست که خود قرآن نیز بر آن تأکید دارد.