فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۲٬۲۳۲ مورد.
منبع:
Sinus Persicus, Volume ۱, Issue ۱, January ۲۰۲۴
7 - 17
حوزههای تخصصی:
Due to its specific location, the Persian Gulf has been at the center of attention throughout Iran’s history. Apart from commercial ships that passed through this strategic waterway, the Persian Gulf turned into a major point for the emergence and export of various thoughts and religions from one place to another in the region and beyond. In addition to historical texts, burial practices and rites seem important enough to evaluate and assess religious tendencies of the people who lived in this area. Among these rituals, those belonging to Zoroastrians on the edge of the Persian Gulf are of immense importance, which include some known samples found in Khark Island, Siraf Port, and Bushehr’s Shoghab. Man-made caves located on the Persian Gulf shores near the Parsian (=Gavbandi) next to cultural remnants of Islamic periods called “Javad Al-Aemeh Fishing Port” near the Bostanu Village help us know this kind of architecture. It seems that Bostanu caves served as rock-cut tombs and were included in the burial tradition of the Sassanian period that was also used in the Islamic period. Also, the location of Bostanu can be matched with the ancient Apsaneh and take its history back to the era of Alexander of Macedonia.
سامانه های آبرسانی حوضه رود کُر در دوره هخامنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۲۳۶-۲۰۳
حوزههای تخصصی:
حوضه رود کُر واقع در شمال غربی استان فارس یکی از مراکز اصلی شکل گیری شاهنشاهی هخامنشی محسوب می شود. به لحاظ چشم انداز جغرافیایی و ویژگی های اقلیمی، ناحیه مذکور شامل: دشت های میان کوهی وسیع (ازجمله مرودشت و کربال)، رودخانه هایی با بستر عمیق (کر و سیوند) و آب و هوایی نیمه خشک است. با توجه به این شرایط، مدیران نهادهای اقتصادی-سیاسی هخامنشی با بهره گیری هوشمندانه از قابلیت های زیست محیطی منطقه با احداث سد، بند، مخزن/آبگیر و کانال به مهار و بهره برداری آب های سطحی پرداخته اند. بند دختر و کانال منشعب از آن، بند بس II، برد بریده II، کانال کوه رحمت، کانال کوه قونداشلو، کانال کوه ایوب، آبراهه دژآباد-بند امیر و... از مهم ترین زیرساخت های آبی برجای مانده از دوره هخامنشی در ناحیه مورد مطالعه به شمار می روند. شواهد این سازه ها که عمدتاً در مسیر رودخانه ها، مسیل های فصلی و چشمه ها طراحی و اجراء شده اند در مناطق مختلف رود کر مانند: رامجرد، درودزن، مرودشت و کربال قابل مشاهده است. احداث زیرساخت های مزبور، شواهد گویایی از سرمایه گذاری دولتی و توجه ویژه شاه/شاهان هخامنشی به عمران و آبادانی سرزمین مرکزی شاهنشاهی را نشان می دهد. در پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای تلاش می شود تا شیوه ساخت، ماهیت کارکردی و دلایل انتساب سازه های آبرسانی به دوره هخامنشی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. یافته های تحقیق نشان می دهند که زیرساخت های آبی حوضه رود کر، آب مورد نیاز زمین های کشاورزی، باغات، پردیس های شاهی، استقرارهای روستایی و مجموعه بناهای وسیع و مهمی چون تخت جمشید و استقرارهای پیرامون آن (ناحیه استقراری پرسپولیس/تخت جمشید) را تأمین می کرده اند. سدها و بندها ضمن ایفای نقش پیش گفته، هم چنین با مهار سیلاب ها مانع از آسیب دیدن زمین های کشاورزی واقع در پایین دست خود می شدند. شیوه ساخت و انتخاب مواد و مصالح در ساخت سازه ها بسته به بستر محیطی و کارکرد آن ها متفاوت بوده است. سدها و بندها عمدتاً با هسته خاکی و دیواره لاشه سنگی یا با بلوک های سنگی تراشیده شده خشکه چین شکل گرفته اند. کانال ها نیز به دو گونه خاکی و سنگی و یا با تلفیقی از این دو شیوه ایجاد شده اند. سازه های مورد بحث، براساس ویژگی های ریخت شناسی، نوع مواد و مصالح، ارتباط با محوطه های پیرامون و مقایسه تطبیقی با سازه های مشابه به دوره هخامنشی منتسب شده اند.
بازخوانی صحنه روایی مصور برروی بشقاب گلابه ای رنگارنگ منسوب به نیشابور بر پایه مطالعات قوم باستان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
197 - 224
حوزههای تخصصی:
مطالعه سفالینه های گلابه ای رنگارنگ به دلیل نقوش منحصربه فرد همواره موردتوجه پژوهشگران مختلف بوده است. طی چند دهه گذشته محققان با رویکردهای متفاوت نقوش سفالینه های فوق را مورد مطالعه قرار داده اند. باوجود پژوهش های صورت گرفته در راستای بازخوانی و تفسیر نقوش، هم چنان ابهامات و چالش ها به قوت خود باقی است. یکی از چالش های موجود در تفسیر نقوش سفالینه های گلابه ای رنگارنگ، صحنه روایی مصور برروی بشقابی ا ست که در موزه هنر «نلسون اتکینز» نگه داری می شود. پژوهشگران در پژوهش های خود با توجه به متون تاریخی برای تفسیر نقش بشقاب فوق نظرات ناهمگونی را ارائه کرده اند که گمان می رود تفاسیر آن ها دارای اشکالات اساسی است. این چنین به نظر می رسد که مطالعه متون تاریخی به تنهایی راه گشا برای تفسیر صحنه روایی فوق نیست و باید از مطالعات علوم میان رشته ای کمک گرفته شود، تا در پژوهشی مجزا و با استفاده از مطالعات قوم باستان شناسی صحنه روایی این ظرف مورد مطالعه و بازبینی قرار گیرد. نگارندگان در این پژوهش بر آن هستند تا با پیگیری کهن الگوها در بستر جغرافیای تولید سفالینه های گلابه ای رنگارنگ که دامنه مطالعات آن، خطه خراسان را دربر می گیرد، صحنه روایی بشقاب را موردمطالعه قرار دهند. برای نیل به این هدف، نگارندگان از مطالعات قوم باستان شناسی و مستندات تاریخی برای تفسیر آن بهره گرفته اند. روش پژوهش جستار پیشِ رو کتابخانه ای با رویکرد تاریخی، تحلیلی-تطبیقی است. درراستای هدف فوق، پرسش هایی نظیر: مفهوم صحنه روایی بشقاب گلابه ای رنگارنگ مورد بحث چیست؟ مطالعات قوم باستان شناسی تا چه حد در تفسیر صحنه روایی مصور برروی این ظرف قابل تطبیق است؟ مطرح شده است. برآیند حاصل از پژوهش تطبیقی مطالعات قوم باستان شناسی و مستندات تاریخی این ا ست که مضمون صحنه روایی منقوش بر بشقاب، مراسم آئینی طلب باران و آب از ایزد بانوی آناهیتا و تیشتر است که امروزه در خطه خراسان با تغییراتی در نحوه اجرای مراسم برگزار می گردد.
An Analysis of Spatial Distribution Patterns of Parthian Sites in Dargaz Plain, Khorasan(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۴, Issue ۷, July ۲۰۲۴
47 - 65
حوزههای تخصصی:
Considering special geographical location of Dargaz Plain in Razavi Khorasan province, identifying the cultural evolution there during the Parthian period can answer many questions about this relatively unknown historical era of Iran. Besides, it can help us better understand the origin of the Parthian culture in Northeast Iran. This research was carried out in the form of a reconsideration project during the field studies of Dargaz Plain. In this regard, Dargaz Plain was surveyed during one season, and as a result, 84 sites belonging to the Parthian period were identified. The main purpose of the research was to study the distribution patterns of Parthian settlements and their spatial relations with each other based on environmental variables. The most important environmental indicators in explaining the settlement patterns were analyzed via attributes such as altitude, water resources, slope, communication routes, vegetation, and land use, as well as the characteristics of the sites, including size and chronology using the geographic information system (GIS) and the cluster analysis method. The results indicate that during the Parthian period, the area witnessed an increasing growth in the nomadic population compared to permanent settlements, and in general three settlement patterns were identified: small and large villages, an urban center, and nomadic and seasonal settlements.
The influence of Iranian architectural style on the garden of Indian buildings in the Gorkan era (with emphasis on the garden-tombs of the Gorkan sultans)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۱ - Serial Number ۹, June ۲۰۲۴
1 - 13
حوزههای تخصصی:
The influence of Iranian architectural art on Indian architecture is a category that is as old as the cultural-civilization relations between Iran and India, and according to historical evidence, its history goes back to the third century BC, when we witnessed that in the capital of the Mauryan empire, Patliputra, There were influences of Iranian architecture.This flow after the emergence of Islam in the 7th century AH / 13 AD. And especially after the formation of Islamic states in India, it became more intense. The art of Iranian-Islamic architecture with its unique characteristics was used in the construction of large mosques in India, and while combining with Indian architecture, it benefited from Indian materials that were suitable for the climate there. In this regard, Indian architecture benefited from the accuracy and subtleties of Iranian architecture, and from the combination of those two new and independent styles emerged in the art of architecture, which became known as the Indo-Iranian style. Before the Gurkanians came to power, the Indian aspect of this style was more obvious, but in the Gurkanian era, its Iranian aspect prevailed. This style in the construction of the tombs of Gorkani sultans was widely inspired by the garden tradition of the Safavid era.
Tepe Hissar in the Fourth Millennium BCE(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۳ - Serial Number ۱۱, December ۲۰۲۴
49 - 66
حوزههای تخصصی:
The fourth millennium BCE in northeastern Iran was marked by intricate interactions at both regional and trans-regional levels. During this time, Tepe Hissar’s inhabitants engaged in significant cultural exchanges involving pottery, figurines, and metal objects with various regions of central Iran. In the latter half of the millennium, these connections shifted towards northeastern Iran and the Gorgan Plain. Hissar became a hub for large-scale, centrally organized industries, particularly in metalworking and gemstone craftsmanship, such as lapis lazuli, which contributed to greater social stratification, evidenced by wealth accumulation in elite burials.New pottery chronologies offer a revised understanding of the cultural developments at the Hissar settlement and their social and cultural consequences, as seen in the material culture of settlements and burials. The primary goal of this research is to present the quantitative and qualitative changes in pottery and the influence of Tepe Hissar throughout the fourth millennium BCE. These changes indicate the formation of extensive internal and external cultural relationships, reflecting the cultural dynamism of Hissar during the fourth and third millennia BCE. It can likely be concluded that despite environmental heterogeneity in northeastern Iran, there were cultural homogeneities and similarities in this region. These can be observed in the resemblance of pottery styles and unified management techniques, which are attributed to cultural interactions between these communities within geographic and cultural frameworks.
فرآیند زیست تخریب پذیری منسوجات فرهنگی-تاریخی و اثر نانومواد در حفاظت از آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
۴۱۲-۳۹۱
حوزههای تخصصی:
در سراسر جهان مواد گران بهایی که از منسوجات مختلف تهیه شده اند، در موزه ها، گالری ها و کتابخانه ها نگه داری می شوند. این منسوجات، ازجمله مهم ترین عناصر میراث فرهنگی در دوره های مختلف تاریخ یک کشور بوده و مبیّن زندگی بشر در گذشته، خلاقیت های هنری، تجارت بین الملل، توسعه کشاورزی، تحولات فناوری و ارزش های فرهنگی و اجتماعی آن ها بوده است؛ بنابراین مطالعه آن ها و استفاده از روش های مناسب برای حفاظت و نگه داری از این منسوجات که میراث منحصربه فرد برای نسل های آینده می باشند، ضروری است. نحوه حفاظت و نگه داری از این منسوجات فرهنگی-تاریخی که یکی از متنوع ترین شاخه های حفاظت محسوب می شود، به عوامل متعددی ازقبیل: شرایط ذخیره سازی، سن منسوجات، نوع الیاف تشکیل دهنده آن ها و هم چنین دوره تاریخی استفاده از آن ها بستگی دارد. نمونه های متعدد منسوجات فرهنگی-تاریخی که تحت تخریب زیستی قرار گرفته اند و هم چنین اثرات مخرب انواع روش های حفاظت فیزیکی و شیمایی برروی این اشیاء، سلامتی انسان و محیط زیست، نشان می دهند که نیاز به مطالعه سازوکار تخریب انواع میکروارگانیسم ها روی این منسوجات و جدیدترین روش های حفاظت از آن ها وجود دارد. در این راستا، هدف پژوهش حاضر بررسی چگونگی زیست تخریب پذیری منسوجات فرهنگی-تاریخی و آخرین روش های حفاظت از آن ها می باشد. برای نیل به هدف پژوهش، از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. پرسش های پژوهش عبارتنداز: فرآیند و سازوکار زیست تخریب پذیری منسوجات چیست؟ فناوری های نانو در محافظت از منسوجات تاریخی از چه جایگاهی برخوردار می باشند؟ نتایج نشان داد که یکی از جدیدترین و کارآمدترین روش های حفاظت از منسوجات فرهنگی-تاریخی در مقابل فرسایش ناشی از عوامل زیستی، استفاده از نانومواد می باشد. این ذرات دارای خواص چندگان ه ای ازقبیل: خ ود پ اک کنندگ ی، آزادس ازی چ رک، حفاظت در براب ر اشعه ماورای بنفش، ضدمیکروبی و عملکرد طولانی مدت بدون به خطر انداختن خواص ذاتی منسوج می باشند، که می توانند در حفاظت از منسوجات فرهنگی-تاریخی و آهسته کردن فرآیندهای تخریب آن ها مفید باشند.
تحلیلی بر سفال سده های 5 تا 8 ه .ق. محوطه تاریخی شهر کهن بلقیس یا اسفراین کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۳۵۴-۳۲۹
حوزههای تخصصی:
محوطه معروف به شهر بلقیس یا اسفراین کهن، یکی از مراکز شهری مهم در دوران اسلامی و در محدوده استان خراسان شمالی، محسوب می شود. این شهر به استناد منابع تاریخی و کاوش های باستان شناسی، از قرون اولیه اسلامی تا دوره صفوی، دارای سکونت بوده است. تاکنون کتب و مقالات متعددی در زمینه این شهر و برخی از شواهد باستان شناسی آن، منتشر شده است؛ اما هم چنان بخش هایی از یافته های آن، منتشر نشده اند. سفال های قرن 5 تا 8ه .ق. ازجمله یافته های باستان شناسی این محوطه محسوب می شود که تاکنون در هیچ پژوهش مستقلی معرفی و بررسی نشده اند. این آثار گروه های مختلف تزئینی را دربر می گیرند که بخشی از آن ها کمتر شناخته شده اند. این عوامل، ضرورت انجام پژوهش مستقلی را در این زمینه نشان می دهد. پژوهش حاضر بر پایه دو پرسش مهم و اصلی صورت پذیرفت که بدین شرح است؛ سفال های قرون 5 تا 8ه .ق. محوطه چند گروه بوده، چه ویژگی های تزئینی دارند و با کدام مناطق قابل مقایسه هستند؟ مرکز یا مراکز تولیدی این سفال ها کدام است؟ با توجه به این پرسش ها، هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی، تحلیل و مقایسه سفال های قرون 5 تا 8ه .ق. محوطه شهر بلقیس اسفراین و شناسایی مرکز یا مراکز احتمالی تولیدی آن ها است. برای انجام پژوهش حاضر نیز از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده و شیوه گردآوری اطلاعات در آن بر پایه مطالعات میدانی و کتابخانه ای است. در نتیجه پژوهش حاضر، انواع متنوعی از سفال های بدون لعاب و لعاب دار قرون 5 تا 8ه .ق. محوطه بررسی، توصیف و مقایسه شدند. در این میان، برخی از شیوه های تزئینی مانند لعاب چکان نیز برای نخستین بار در پژوهش حاضر معرفی شدند. بسیاری از سفال های مطالعه شده، احتمالاً در خود محوطه تولید شده اند که شواهد تولیدی آن ها نیز در پژوهش ارائه گردید، اما برخی سفال ها مانند زرین فام و سلادن، احتمالاً از مراکز دیگری هم چون جرجان، جیرفت، کاشان و چین، به این شهر صادر شده اند.
تاریخ گذاری کاشی های با نقش انسانی دوره صفوی با کمک نگاره های هم عصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
۲۳۴-۲۱۳
حوزههای تخصصی:
با انتخاب اصفهان در سال 1006ه .ق. به عنوان پایتخت حکومت صفوی، بناهای بسیاری در این شهر، ساخته شد که بیشتر سطوح داخلی و نمای بیرونی آن ها با تزئین کاشی کاری، مزیّن شد. نگارگران این عصر به یاری هنرمندان کاشی کار آمده و با ترسیم نقوش متنوع، به خلق آثاری زیبا و چشم نواز پرداختند؛ در حالی که در دوره های پیشین، کمتر نقوش انسانی روی کاشی ها دیده می شد؛ در دوره صفوی، و با شکوفایی مکتب اصفهان، محدودیت خلق آثار با نقش انسانی از میان رفت. باتوجه به کثرت نقوش انسانی نقش شده بر کاشی های این دوره، هنوز پژوهش متمرکز، جامع و مستقلی برروی آنان صورت نگرفته است و در بیشتر پژوهش ها این گروه از کاشی ها به صورت کلی به دوره صفوی، نسبت داده می شوند؛ برهمین اساس، پژوهش حاضر با هدف تاریخ گذاری نسبی کاشی های گردآوری شده ازطریق تطبیق نقوش انسانی آن ها با نگاره های رقم دار این دوره تلاش نموده است تا به این پرسش ها پاسخ داده شود که: نگارگری دوره صفویه چه تأثیراتی بر نقوش انسانی کاشی های این دوره گذاشته است و این تأثیرات چگونه می تواند در راستای تاریخ گذاری کاشی نگاره ها مورداستفاده قرارگیرد؟ روش گرد آوری یافته های این پژوهش، یافته اندوزی ازطریق مطالعات کتابخانه ای و میدانی و با شناسایی بیش از 80 قاب کاشی با نقش انسانی از بناهای غیرمذهبی و آثار موجود در موزه های داخلی و خارجی بوده و روش پژوهش نیز تاریخی-تحلیلی و تطبیقی است. نتایج پژوهش، حاکی از آن است که نقوش انسانی موجود بر کاشی ها از مکتب اصفهان دوره صفوی تأثیر عمیق پذیرفته و باتوجه مضامین نقوش، ویژگی های ترسیم لباس ها (دستار، کلاه، شال های پیچیده به کمر، لباس های بلند و گل دار)، حالت چهره، ابرو، حتی نوع ظروف طراحی شده و تطبیق آن ها با نقوش نگاره های رقم دار، می توان بازه زمانی بین اواخر نیمه نخست تا اوایل و اواخر نیمه دوم سده 11ه .ق. را برای قاب کاشی ها درنظر گرفت.
«بنای فرآوری گِل رُس» در قلعه یل سویی گِرمی، ساختاری ناشناخته از قرون میانی اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
۱۵۲-۱۲۹
حوزههای تخصصی:
با کاوش های باستان شناختی در قلعه یل سویی گِرمی، یافته های فرهنگی بسیار غنی و مدارک ارزشمندی شناسایی گشت که در تحلیل و بررسی دقیق این محوطه می تواند نقش مهمی ایفا کند. یکی از این آثار شاخص، ساختاری ناشناخته با معماری و عناصر ساختمانی پیچیده ای است که در دامنه قلعه و در نزدیکی رودخانه سمبورچای قرار گرفته است. این ساختمان دارای بخش ها و فضاهای چهار گوشی بوده که حضور مسیرهای هدایت آب به درون بنا برروی دیوارها و کانال های خروجی آب در قسمت کف آن، بر اهمیت ساختمان افزوده است. در این راستا، پژوهش پیشِ رو به شیوه تاریخی - تحلیلی و براساس مطالعات میدانی و بررسی اسناد کتابخانه ای، با هدف شناسایی و ارزیابی کارکرد اصلی بنا و معرفی کامل آن، به دنبال یافتن پاسخی منطقی برای پرسش های پژوهش است: کاربری ساختمان ناشناخته قلعه یل سویی چه بوده است؟ ساختمان ناشناخته قلعه یل سویی متعلق به چه دورانی است؟ مطالعات صورت گرفته نشان می دهد که بنای مذکور با توجه به حضور حوضچه ها و مسیرهای هدایت آبی وروردی و خروجی، در ارتباط با کاربری آبی بوده است؛ بنابراین به نظر می رسد که سازندگان این بنای آجری، از آن برای تهیه و فرآوری گِل رُس بهره برده اند و برهمین اساس از سوی نگارندگان، نام «بنای فرآوری گِل رُس» بدان اطلاق گشته است؛ از طرف دیگر بررسی سفالینه های به دست آمده از درون فضاهای مختلف این بنا و مقایسه آن با سایر محوطه های دیگر، مؤید تعلق این ساختمان به قرون میانه اسلامی و دوره سلجوقی است.
پژوهشی درباره سنگ نگاره شکار شیر فتحعلی شاه در شهرری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
۳۲۴-۲۹۵
حوزههای تخصصی:
در گذشته، سنگ نگاره ای موسوم به «شکار شیر» از فتحعلی شاه در شهرری وجودداشته که بر اثر کوه بری کارخانه سیمان ری از بین رفته است. از این سنگ نگاره امروزه تنها قطعه ای کوچک باقی مانده است. از آنجا که قسمت اعظم این سنگ نگاره از بین رفته درمورد آن ابهامات زیادی وجود دارد؛ به طورمثال، موقعیت دقیق آن مشخص نیست و در پژوهش ها، سال ساختِ 1246ه .ق. به این سنگ نگاره نسبت داده شده، اما درستی آن معلوم نیست؛ هم چنین پیرامون نقش برجسته، کتیبه ای شامل اشعاری به نستعلیق وجودداشته که تاکنون خوانده نشده است. ازسوی دیگر، به دلیل نزدیکی این نقش برجسته به سنگ نگاره چشمه علی اطلاعات مربوط به این دو، گاهی به اشتباه به دیگری نسبت داده می شود و محققان را دچار خطا می کند. هدف این پژوهش آن است که تصویر روشنی از این سنگ نگاره به دست دهد و ابهامات درباره آن را برطرف کند. این پژوهش سعی در پاسخ به این پرسش ها دارد که، موقعیت این سنگ نگاره بر کدام بخش کوه سرسره بوده و سال ساخت آن چه زمانی است؟ محتوای متن اشعار کتیبه پیرامونی آن چیست؟ چه تغییراتی در طول زمان بر این سنگ نگاره وارد شده و سرنوشت آن درنهایت چگونه بوده است؟ این پژوهش دارای ماهیت تاریخی-تحلیلی است و از آنجا که قسمت اعظم سنگ نگاره از بین رفته متون تاریخی و تصاویر به عنوان منابع دست اول، راهگشای پرسش های این پژوهش است؛ درنهایت به کمک منابع دست اول، موقعیت این سنگ نگاره بر کوه سرسره شهرری مشخص می شود. نتایج نشان می دهد اشعار کتیبه در مدح و تمجید از فتحعلی شاه است و ماده تاریخ کتیبه، سال ساخت آن را 1246ه .ق. مشخص می کند؛ سرانجام زمانی بین سال های 1340 تا 1345ه .ش. در اثر انفجارهای کارخانه سیمان ری این سنگ نگاره تخریب شده و تنها قطعه ای از آن شامل دُم شیر و کتیبه های اطرافش باقی می ماند که در محوطه موزه کارخانه سیمان ری نگه داری می شود.
پژوهشی بر فرهنگ نمادین گِل مهرهای ساسانی گنجینه موزه ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
125 - 146
حوزههای تخصصی:
گِل مهرهای دوره ساسانی گویای ساختار اداری، بازرگانی و دیگر مفاهیم فرهنگی اند که در نگارگری و اندازه گل مهر و شمار نشان مهر بر آن ها با یک دیگر متفاوتند. این نمونه ها در بسیاری موارد مانند دیگر داده های فرهنگی این دوره با آرایه های نمادین همراه اند. برای بررسی اهمیت و توصیف این داده ها و نیز پاسخ گویی به برخی پرسش ها در باره چرایی نمادگرایی در گل مهرها یا نماد کالاها که تاکنون کمتر به آن ها پرداخته شده است، گل مهرهای ساسانی منقوش و مکتوب مستندنشده در «گنجینه موزه ملی» برگزیده شدند. در این رابطه، معناشناسیِ پرتکرارترین آرایه ها، همگونی یا نا همگونی میان این نمادها با دیگر نمادهای نقش بسته بر آثار این دوره، گاهنگاری نسبی و خاستگاه احتمالی آن ها با توجه به نمادها و نگاشته های آن ها مورد بررسی قرار گرفته اند و با گل مهرهای گردآوری شده در دیگر مجموعه های این دوره مقایسه گردیدند. بیشتر نگارهای مهر شده بر گل مهرهای این مجموعه شامل آرایه های انسانی، جانوری و گونه های هندسی (منوگرام) است که هر دسته از گوناگونی در فرم و افزونه هایی مانند نشان انگشت دانه ها برخوردارند. برخی از 50 گل مهر مورد مطالعه ما به دلیل سایش و خوردگی و یا شکستگی ارزش خود را در خوانش نبشته ها و آرایه هایشان از دست داده اند و نیز از چگونگی به دست آمدن آن ها اطلاعی در دست نیست و تنها بر پایه نگاشته ها و نقوش به دوره ساسانی منسوب شده اند که پاسخ گویی به این مهم افزون بر دیگر موارد یکی از اهداف این پژوهش بوده است. بررسی این پژوهش برپایه مطالعات کتابخانه ای و مستند نگاری گل مهرهای گنجینه موزه ملی همراه با روش های مرسوم، یعنی عکاسی و طراحی گل مهرها است.
هُژبر هَژیر
منبع:
Caspian, Volume ۱, Issue ۲, July ۲۰۲۴
3 - 6
حوزههای تخصصی:
علیرضا هژبری نوبری در سال 1328 در تبریز زاده شد. او آموختن در دبستان و دبیرستان را در تبریز به پایان برد و سپس رهسپار خدمت نظام وظیفه شد. نوبری با مطالعه مجله باستان شناسی و هنر با باستان شناسی نه تنها آشنا بلکه دلبسته باستان شناسی شد، ازهمین رو راهی ترکیه شد و آموختن در رشته باستان شناسی را در دانشگاه آنکارا آغاز کرد و دانش باستان شناسی را نزد باستان شناسانی همچون تحسین اوزگوچ و نعمت اوزگوچ و کوتلو امره و اکرم آکورگال آموخت و در سال 1354 (1976) دانشنامه کارشناسی باستان شناسی دریافت کرد.علیرضا هژبری نوبری در سال 1328 در تبریز زاده شد. او آموختن در دبستان و دبیرستان را در تبریز به پایان برد و سپس رهسپار خدمت نظام وظیفه شد. نوبری با مطالعه مجله باستان شناسی و هنر با باستان شناسی نه تنها آشنا بلکه دلبسته باستان شناسی شد، ازهمین رو راهی ترکیه شد و آموختن در رشته باستان شناسی را در دانشگاه آنکارا آغاز کرد و دانش باستان شناسی را نزد باستان شناسانی همچون تحسین اوزگوچ و نعمت اوزگوچ و کوتلو امره و اکرم آکورگال آموخت و در سال 1354 (1976) دانشنامه کارشناسی باستان شناسی دریافت کرد.
مواجهه روایت شناسی و باستان شناسی (تحلیل الگوهای روایی دست ساخته هایِ تمدن جیرفت بر پایه گونه شناسی روایت دیداریِ فرانس ویکهاوف)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش آثار باستانی، نخستین گام پس از عمل کاوش است؛ از این رو، پرداختن به اشیائ باستانی به عنوان رکن اساسی علم باستان شناسی، به ویژه توجه به مسائل روش شناختی جهت تحلیل دست ساخته های تاریخی امری ضروری می نماید؛ به عبارت دیگر، لزوم به کارگیریِ ظرفیت های روش شناختی نو، با تأکید بر رابطه میان رسانه بصری و دست ساخته باستانی به عنوان منابع اطلاعاتی ارزشمند، کانون بحث حاضر را تشکیل می دهد. در همین راستا، در سه دهه اخیر روایت شناسی دیداری نیز به مثابه روشی نوپدید در تاریخ هنر معاصر، در کنار دیگر حوزه های بینارشته ای، جهت تحلیل معانی متون بصری و شناخت ژرف تر اسناد مکشوف باستانی موردتوجه قرار گرفته است. روایت شناسی دیداری از -مکتب نخست ویَن- سربرآورد؛ مبانی نظری آن، عمدتاً بر محور ایجاد تاریخ هنرِ علمی، صرف نظر از هرگونه داوری زیبایی شناختی، هم چنین تدوین یک روش دقیق تحلیلی که به وسیله آن بتوان کلیه دست آفریده های فرهنگی را مورد خوانش قرار داد استوار بود. هدف اصلی پژوهش حاضر نیز شناسایی شیوه های مختلفی است که ازطریق آن آفرینندگان این آثار به خلق انواع روایت ها ی داستانی و انتقال معانی، به واسطه سه شاخص: «شخصیت»، «مکان صحنه» و «حرکت» پرداخته اند؛ بنابراین با استفاده از نظام گونه شناختی روایت تصویری «فرانس ویکهاوف» در مکتب وین، گونه های بنیادین روایت برروی شش نمونه مطالعاتیِ تمدن باستانی جیرفت مورد بررسی قرار گرفت. درنتیجه، پس از بررسی بسامد یا بیشینه گونه های پرتکرار درمیان نمونه های تصویری تمدن جیرفت، نشان داده شد که الگوهای روایت دیداری در این تمدن باستانی هم چنان از گستره نظام گونه شناختی ویکهاوف تبعیت می کنند. درنهایت به کمک تحلیل گونه شناختی، نمونه های موردمطالعه منطبق بر الگوهای روایی منفرد، تداومی و تکاملی ویکهاوف، در قالب یک جدول صورت بندی شد.
سال یابی درخت گاه شناختی مسجد قرمز شهر بناب، استان آذربایجان شرقی، ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از روش علمی باستان درخت گاه شناسی در باستان شناسی برای سال یابی مطلق آثار باستانی چوبی و نیز کاربست چوب در آثار معماری تاریخی استفاده می شود. پرسش اصلی پژوهش حاضر، تعیین قدمت مسجد تاریخی معروف به قرمز در شهرستان بناب استان آذربایجان شرقی است که علی رغم ثبت در فهرست آثار ملی ایران، اصالت تاریخی آن جای ابهام و پرسش داشته است. هرچند فرضیه سبک شناسی معماری پیشنهاد می کند که مسجد قرمز بناب در گروه بناهای ستون دار دوره صفوی، مانند مسجد ملارستم مراغه و کاخ چهل ستون اصفهان، قرار می گیرد؛ اما برای تأیید این فرضیه، هیچ کتیبه و سند تاریخی وجود ندارد. پس از تهیه مقطع از ستون های چوبی جنس صنوبر مسجد قرمز، الگوی رشد به دست آمده از آن، به روش درخت گاه شناختی با نمودار الگوی رشد درختان ارس شرق فلات آناتولی مقایسه شده است. الگوی رشد درختان پهنه آذربایجان – حوضه دریاچه ارومیه - با نمونه برداری و اندازه گیری پهنای حلقه های رشد درختان ارس منطقه جزیره شاهی دریاچه ارومیه تهیه شده است و مقایسه نمودار حاصل با منحنی رشد درختان ارس و بلوط در شرق فلات آناتولی، نشان دهنده انطباق بالای الگوی رشد هر دو منطقه همسایه است؛ بنابراین، برای سال های دورتر که منحنی رشد درختان منطقه جزیره شاهی را پوشش نمی دهد، منحنی درختان شرق فلات آناتولی – حوضه دریاچه وان - به عنوان مرجع قابل استفاده است. برمبنای اصل اعتبار واپسین تاریخ پس از ساخت اثر چوبی در روش باستان درخت گاه شناسی، قدمت سال های پایانی دوره صفوی و حدود سال 1706 م برای مسجد قرمز بناب پیشنهاد می شود.
The Persian Gulf Khark: The Island’s Untold Story
منبع:
Sinus Persicus, Volume ۱, Issue ۱, January ۲۰۲۴
23 - 25
حوزههای تخصصی:
Khark is one the very important islands in the Persian Gulf and considered to be a vital link for commercial ships passing through this strategic waterway since the ancient time. Some researches dealing with archaeological and historical significance of the island have already been carried out but more efforts are needed to unearth hidden truth, including archeological finds from there. The current paper aims to review a book entitled The Persian Gulf Khark: The Island’s Untold Story by Willem Floor & D. T. Potts.
یادبود، محمدرضا ریاضی
حوزههای تخصصی:
محمدرضا ریاضی، در سال ۱۳۲۸ در روستای کشه دهستان طرق رود شهرستان نظنز استان اصفهان زاده شد. او دانش نامه کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته جغرافیا دریافت کرد و سپس تر در دهه ۷۰ خورشیدی به آموختن رشته باستان شناسی در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران پرداخت. ریاضی در سال ۱۳۵۳ به استخدام رسمی وزارت فرهنگ و هنر در دوره پهلوی درآمد و در اداره مالی-اداری مرکز باستان شناسی به فعالیت پرداخت. او سپس از سال ۱۳۵۸ به کتابخانه موزه ملی ایران منتقل شد و سال ها رئیس این کتابخانه بود. قلب محمدرضا ریاضی سرانجام در ۲۶ خردادماه ۱۴۰۳ در تورنتو کانادا از تپش افتاد. یادش گرامی باد.
مطالعه ابعاد مالکیت اموال فرهنگی-تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
363 - 384
حوزههای تخصصی:
ام روزه ح ق مالکی ت، ح ق مطلق ی نب وده و قانون گ ذار می توان د بن ا ب ه علل ی، محدودیت های ی را ب ر ح ق مالکی ت اعم ال نمای د؛ گرچه در قواعد عمومی حقوق مدنی، باور اولیه بر آن است که مالکیت، اصل خدشه ناپذیر و مسلّم حقوقی است، بر این مبنا، بنا به جهات و اسباب مختلف، محدودیت هایی وارد می شود و گاه، این اصل، به طورکلی مورد انکار قانون گذار واقع می گردد. قواعد میراث فرهنگی ازجمله اسباب محدودیت و سلب اصل مالکیت محسوب می شود. پرسش اصلی این مقاله این است که، ابعاد مالکیت اموال فرهنگی-تاریخی در قوانین و مقررات ایران چیست؟ و حق مالکیت معنوی و مادی مالک آثار تاریخی-فرهنگی چه جایگاهی در قوانین و نهادهای حقوقی دارد؟ گردآوری اطلاعات به شیوه اسنادی و کتابخانه ای صورت گرفته و روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است؛ براین اساس، پژوهش حاضر ازطریق مراجعه به قوانین و مصوبات موجود و کتب و مقالات در این زمینه سامان یافته است. به نظر می رسد که در برخی شرایط می توان محدودیتی نسبت به بعضی از اموال قائل شد که از آن جمله، میراث فرهنگی است که می تواند در این شمول قرار گیرد. این قوانین در بسیاری از موارد، تضعیف مالکیت های خصوصی را درپی دارد؛ ازطرفی شریعت اسلام با توجه به اهتمام خاصی که به مالکیت خصوصی دارد، براساس احکام اولیه، مالکیت یا تملک آثار تاریخی-فرهنگی را هم چون سایر اموال، نه تنها معتبر دانسته، بلکه تخطی از آن را خلاف قوانین شرع به شمار می آورد. قوانین فعلی به دلیل عدم به روز رسانی جامع و نیز فقدان ظرفیت های اجرائی برای جلوگیری از تعارض منافع عمومی و خصوصی در چارچوب صحیح قانونی و شرعی، کارکرد خود را از دست داده است.
A Review of the Scythian Empire: Central Eurasia and the Birth of the Classical Age from Persia to China(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۴, Issue ۶, January ۲۰۲۴
69 - 77
حوزههای تخصصی:
The Scythian Empire is a controversial book with a charming title that can attract the attention of any scholar. Christopher I. Beckwith presents claims in this book that accepting each one of them leads us to rethink many previous customary historical beliefs. Some of his theories are novel but most of them are rehabilitation of older obsolete ideas. The book wraps a wide range of specialized topics in the fields of history, archeology, and linguistics; but deals with most of them on a superficial level. Since the Scythians were an Iranian ethnic group, this work is especially recommended for scholars of Iranian history, as unfortunately, the significance of the Scythians in shaping Iranian history has not been recognized as other ancient Iranians such as the Persians. In a broader sense, this work can be also useful for scholars interested in the Iranian world and its relations with neighboring civilizations, Eurasia, Central Asia, and China.
تحلیل فلزباستان شناختی سرباره های آهن محوطه باستانی سیروان، استان ایلام، جنوب غربی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طی بررسی های باستان شناسی و انجام گمانه زنی به منظور مطالعات زمین باستان شناسی محوطه تاریخی سیروان در استان ایلام، قطعاتی به دست آمد که حاکی از بقایای فعالیت های عملیات حرارتی (Pyrometallurgy) در این سایت بوده است. پنج نمونه از این قطعات جهت انجام مطالعات آرکئومتریک و تعیین مشخصات شیمیایی و کانی شناسی آنها انتخاب شدند. هدف اصلی این پژوهش، شناسایی نوع فلز استحصال شده، تخمین دمای کوره، بررسی فرایند ذوب و میزان بهره وری این فرایند در نمونه های مطالعه شده است. ساختارشناسی نمونه ها با استفاده از روش های آنالیز XRD، XRF و میکروسکوپ نوری (متالوگرافی)، انجام شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد با توجه به شناسایی فازهای اصلی ووستیت، مگنتیت و هماتیت، این قطعات، سرباره های ذوب آهن هستند. حضور ووستیت و کلسیت در تمامی نمونه ها، حاکی از آن است که محدوده دمای کوره حداقل بین 570 درجه سانتی گراد تا حدود 900 درجه سانتی گراد بوده است. همچنین با توجه به مقادیر بالای اکسید آهن باقی مانده در سرباره، نوع فرایند از دسته کوره آهن خالص با بهره وری پایین بوده و از سنگ آهک به عنوان گدازآور استفاده شده است. حضور مقادیر متفاوتی از فازهای ووستیت، مگنتیت و هماتیت در این نمونه ها، حاکی از آن است که این سرباره ها در نقاط مختلفی از کوره تشکیل شده و همچنین شرایط اتمسفر کوره در محیط احیا به خوبی کنترل نشده است. با توجه به پژوهش های اندک انجام شده در حوزه فلزکاری باستان در مناطق غربی ایران و به ویژه سایت های تاریخی استان ایلام، این پژوهش سرآغازی بر انجام مطالعات تطبیقی در حوزه تکنولوژی ذوب و استحصال آهن در مناطق غربی زاگرس مرکزی است.