فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۶۱ تا ۹۸۰ مورد از کل ۳۱٬۳۴۵ مورد.
منبع:
دولت پژوهی ایران معاصر سال ۱۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
57 - 35
حوزههای تخصصی:
توسعه ناپایدار و عدم توازن بین عرضه و تقاضای آب و تشدید آن در شرایط تغییر اقلیم از جمله مسائل مهم در مدیریت منابع آب کشور محسوب می شود. در این راستا لزوم توجه به تدوین برنامه ای سازگار با تغییر اقلیم در بخش آب و کشاورزی با توجه به ابعاد مختلف زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی امری گریزناپذیر به نظر می رسد. با توجه به طیف گسترده آثار بالقوه تغییر اقلیم و در عین حال عدم قطعیت ذاتی آنها، باید برنامه سازگاری به شکلی تدوین شود که حداکثر انعطاف پذیری و آثار جانبی را داشته باشد. بدین جهت مسأله اقلیمی سازی حکمروایی می بایست در بسیاری از برنامه ها و اسناد بالادستی کشور و در متن گفتمان دولت های مختلف جمهوری اسلامی ایران صرف نظر از جهت گیری های سیاسی آنها قرار بگیرد زیرا ماهیت اثرگذاری و آثار جانبی اقلیمی سازی حکمروایی از منظر مسائل اجتماعی و زیست محیطی تاکنون از سوی دولت های مختلف با کم توجهی روبرو شده و امروزه توجه به این امر ضروری به نظر می رسد. بر همین اساس پژوهش حاضر با روشی توصیفی تحلیلی به بررسی فرصت ها و چالش های اقلیمی-سازی حکمروایی در گفتمان دولت های مختلف جمهوری اسلامی ایران می پردازد. بر اساس یافته های پژوهش، در بخش چالش های اقلیمی سازی حکمروایی در جمهوری اسلامی ایران، مشخص شد که چالش های اقتصادی بالاترین رتبه را به خود اختصاص داده است. در مرتبه بعد چالش های سیاسی امنیتی قرار داد که با امتیاز 812/0 در مرتبه دوم جای گرفته است. رتبه سوم چالش ها به چالش های حوزه زیست محیطی با امتیاز 730/0 اختصاص دارد و پایین ترین رتبه نیز به چالش های اجتماعی با امتیاز 415/0 تعلق گرفته است.
تأثیر بحران همه گیری کووید-19 بر دولت رفاه سوئد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال ۱۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۹
171 - 208
حوزههای تخصصی:
همه گیری کووید۱۹ و بحران ناشی از آن و واکنش های سیاستی کشورها منجر به ایجاد تأثیرات عمیق در حوزه های مختلف گردیده است. دولت های رفاه در سطح جهان-از جمله دولت های رفاه نوردیک-نیز با توجه به مسئولیت های خود در قبال شهروندان، به نوبه خود تحت تأثیر این بحران قرار گرفتند. دولت رفاه سوئد به عنوان یکی از نمونه های برجسته دولت های رفاهی شمال اروپا با ویژگی های اساسی مساوات طلبی، تعهد به ایجاد اشتغال کامل و ارائه مزایای رفاهی همگانی نیز از تأثیرات این بحران مصون نماند. با توجه به ویژگی های منحصر به فرد مدل سوئدی دولت رفاه از جمله مساوات طلبی، تعهد به ایجاد اشتغال کامل و ارائه مزایای رفاهی همگانی، این پرسش مطرح می شود که بحران همه گیری کووید۱۹ چه تأثیری بر کارکردهای برجسته دولت رفاه در سوئد داشته است؟ برای پاسخ به این سؤال با توجه به ویژگی های محوری دولت رفاه سوئد، فرضیه پژوهش بیان می کند که همه گیری کووید ۱۹ و بحران های ناشی از این همه گیری، موجب افزایش اقدامات حمایتی از بازار کار، افزایش هزینه های رفاهی و افزایش نابرابری در دولت رفاه سوئدی شده است. برای تبیین فرضیه از روش مورد پژوهی استفاده می شود و چارچوب نظری مورد استفاده نظریه اسپینگ اندرسن در ارتباط با گونه شناسی دولت های رفاه است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بحران همه گیری کووید۱۹ با افزایش اقدامات حمایتی دولت رفاه در حوزه بازار کار و افزایش هزینه ها و خدمات رفاهی، ویژگی های اصلی تعهد به اشتغال کامل و ارائه مزایای همگانی دولت رفاه سوسیال دموکرات سوئد و مدل سوئدی دولت رفاه را تقویت کرده است؛ اما در حوزه مساوات طلبی به عنوان یکی از عناصر کلیدی مدل سوئدی دولت رفاه، به نابرابری در سوئد به ویژه در میان جامعه مهاجرین دامن زده است.
تاریخ تحول مفهومی «انقلاب»: از ارسطو تا مدرنیته سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشیده شد تا با نظر به چارچوب مفهومی راینهارت کوزلک از تاریخ مفاهیم به بررسی تاریخ تطور مفهومی انقلاب در غرب بپردازیم و لحظات بغرنج تاریخی آن را با تبیین شرایط تاریخی ایضاح نماییم. انقلاب از جمله مفاهیم بنیادین در چارچوب تاریخ مفهومی است که چونان دیگر مفاهیم بنیادین نمایانگر حرکت تاریخ است. در این مقاله کوشیدیم تا چهره ژانوسی انقلاب را نشان دهیم و تبیین نماییم که چگونه لحظه های مختلف تاریخی در صورت بندی معنایی انقلاب موثر افتاده است. ما معتقدیم که مفهوم انقلاب در پیش از دوران جدید، در معنایی غیرسیاسی، ناظر بر دوران و چرخش غالبا استفاده می شد و در مواردی می توان به نیمه قرن ۱۶ اشاره کرد که این مفهوم دلالت سیاسی می یابد؛ در این اشاره مراد از انقلاب را نوعی بازگشت به گذشته یا بازتفسیر گذشته می توان خواند. از حدود نیمه قرن هجدهم است که مفهوم انقلاب با نگاهی خطی و رو به جلو استفاده می شود. در این مقاله به سیر تاریخی انبان شده در پس پشت این مفهوم اشاره کرده ایم و نیز، به ردپای لحظات مختلف دگرگونی که در مفهوم انقلاب خود را مستتر ساخته اند و بر حسب شرایط دائما امکان احضار و فراخواندنی از نو را دارند، پرداخته ایم.
تاثیر تحول طبقاتی دورۀ پهلوی دوم بر شکل گیری انقلاب اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه میان قدرت سیاسی و طبقات اجتماعی موجود در جامعه رابطه ای پیچیده است و در درک بهتر حیات سیاسی جوامع جایگاه ویژه ای دارد. برای بررسی تحولات در لایه قدرت سیاسی باید تحول در قدرت اجتماعی و نحوه تبدیل آن به قدرت سیاسی را بررسی کرد . با اجرای انقلاب سفید به ویژه قانون اصلاحات ارضی در کشور تغییرات اساسی در لایه های مختلف جامعه ایجاد شد و با از بین رفتن طبقات سنتی طبقات اجتماعی جدیدی شکل گرفت . هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر این گونه تحولات اجتماعی بر شکل گیری انقلاب اسلامی ایران است. در این مقاله با بهره گیری از نظریه کورن هاوزر به این مسئله پرداخته ایم که «اصلاحات اجتماعی – اقتصادی دوره پهلوی دوم بویژه برنامه های موسوم به ((انقلاب سفید))و تحول طبقاتی ناشی از آن چه تاثیری در شکل گیری انقلاب اسلامی داشته است». در راستای سوال مطروحه این فرضیه را مطرح کردیم که «به نظر می رسداصلاحات موسوم به انقلاب سفید بویژه اصلاحات ارضی سبب شکل گیری جامعه توده وار و افراد ذره ای که پتانسیل بسیج انقلابی داشتند ، در مناطق حاشیه نشین شهر ها گردید .» فرضیه مذکور با بهره گیری از منابع معتبر و مکتوب مورد بررسی قرار گرفت و یافته های مقاله حاکی از آن است که اجرای طرح های مربوط به انقلاب سفیدبویژه اصلاحات ارضی همبستگی های ملی سنتی را تضعیف و خصلتهای جامعه توده وار را فراهم آورد و به این صورت در شکل گیری انقلاب اسلامی نقش ایفاء کرد.
تأثیر بهبود مناسبات تهران- ریاض بر عادی سازی روابط عربستان و رژیم اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تنش های میان اعراب و رژیم اسرائیل که یکی از مهم ترین موضوعات در عرصه روابط بین الملل بوده است، از سال 2015 به همکاری میان طرفین تبدیل شده است. ایران که رژیم اسرائیل و برخی کشورهای عربی را دشمن خود می داند، در راستای افزایش نفوذ و امنیت خود در منطقه غرب آسیا، محور مقاومت را باهدف بازدارندگی و ایجاد امنیت پدید آورده است، عربستان و اسرائیل، ایران را به عنوان تهدیدی مشترک محسوب کرده و سعی در مقابله با آن در قالب ایران هراسی، حمایت از گروه های تروریستی، ایجاد چالش برای متحدین منطقه ای ایران، شیعه هراسی، ترغیب آمریکا برای خروج از برجام و عادی سازی روابط دارند. باتوجه به جایگاه ویژه دو کشور در عرصه منطقه ای، تحلیل مناسبات آینده دو کشور ضرورتی انکارناپذیر دارد. روش پژوهش کیفی و مسئله اصلی بارویکرد توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. سوال اصلی بدین صورت است که، روابط تهران – ریاض بر عادی سازی اعراب و اسرائیل تاثیر مستقیمی می گذارد. بهبود مناسبات میان تهران و ریاض تاثیر مستقیمی بر عادی سازی روابط میان عربستان و رژیم اسرائیل دارد، که به عنوان فرضیه طرح می شود. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که مقابله بانفوذ سیاسی- امنیتی ایران در منطقه، تشکیل سازمان دفاعی مشترک در منطقه، شیعه هراسی، حمایت از گروه های افراطی و تاثیرگذاری بر خروج آمریکا از برجام از پیامد های عادی سازی روابط عربستان با رژیم اسرائیل است که با بهبود روابط عربستان و ایران مورد چالش جدی قرار خواهند گرفت
تأثیر عوامل سیاسی در شکنندگی دولت ها و رشد گروه های افراط گرا در غرب آفریقا؛ مطالعه موردی: منطقه ساحل آفریقا (مالی، بورکینافاسو و نیجر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: شکنندگی دولت ها در کشورهای آفریقایی یک معضل اساسی و حیاتی است. منطقه ساحل و غرب آفریقا و به طور مشخص کشور های مالی، بورکینافاسو و نیجر به عنوان دولت شکننده برخاسته از عوامل درونی و نقش آفرینی قدرت های مداخله گر منطقه ای و بین المللی فرصت های مناسبی برای رشد و گسترش سازمان های بنیادگرای داعش و القاعده فراهم ساخته است. یکی از عوامل مهم در شکنندگی دولت ها، عوامل سیاسی است، این سه کشور آفریقایی در منطقه غرب آفریقا، در چهار سال گذشته (1399-1403) با بحران های متعدد سیاسی روبه رو بوده است. شاخص های سیاسی شامل مشروعیت دولت، ارائه خدمات عمومی، حقوق بشر و حاکمیت قانون می باشد. از طرفی منطقه غرب آفریقا مستعد فعالیت گروه های تروریستی بوده است، به طوریکه دامنه فعالیت گروه های وابسته به القاعده و داعش در سه کشور منطقه ساحل آفریقا، روز به روز افزایش پیدا کرده و دولت های مستقر در این منطقه را با چالش شکنندگی روبه رو کرده است.برخی از دولت های منطقه ساحل آفریقا، ناتوانی آشکاری در کنترل قلمرو خود به طور جدی دارند. بطوریکه می توان آنها را به عنوان «دولت شکست خورده» طبقه بندی کرد. دولت های مستقر در کشورهای منطقه ساحل آفریقا اغلب دچار بحران های سیاسی و بی ثباتی سیاسی هستند. از جمله عوامل سیاسی که موجب شکنندگی دولت ها در این منطقه شده است، عبارتند از: کثرت گرایی قومی و فرهنگی، ضعف عرق ملی و عدم موفقیت در دولت-ملت سازی، بحران توزیع و عدالت.ظهور دولت های ضعیف و شکننده در منطقه غرب آفریقا طی دهه های اخیر موجب شکل گیری بحران های مسری به کشورهای همسایه و مناطق مجاور گشته است. وجود بحران های چندگانه و در رأس آنها بحران اقتدار در دولت های شکننده در ارتباط با شکاف های قومی-قبیله ای و شکاف های مذهبی در درون این نوع از دولت ها به فعال تر شدن این شکاف ها و در نتیجه شکل گیری پدیده کودتا و فعال تر شدن گروه های افراطی در آن کشورها شده است.اهداف: در این پژوهش سعی شده است تا رابطه شاخص های سیاسی تأثیرگذار در شکنندگی دولت ها با رشد تروریسم مورد بررسی قرار گیرد تا رابطه موجود میان آنها اثبات یا رد شود. روش: برای پرداختن به موضوع پژوهش از منابع کتابخانه ای و با استفاده از چارچوب مفهومی شکنندگی دولت ها به توصیف و تحلیل موضوع پرداخته شده است. یافته ها: یافتههای پژوهش عبارتند از : دولت های کشورهای غرب آفریقا، بویژه کشورهای مورد مطالعه، فاقد ظرفیت تأمین امنیت در جوامع خود هستند و از بحران های سیاسی ( مشروعیت، ارائه خدمات عمومی، حقوق بشر و حاکمیت قانون) رنج می برند. گروه های افراط گرا (وابسته به القاعده و داعش، گروه های جدایی طلب) از خلاء سیاسی دولت های شکننده در این منطقه استفاده کرده و برای حفظ بقای خود، فعالیتشان را گسترش داده اند. نتیجه: دولت های این منطقه، به طور مداوم با خطر بی ثباتی سیاسی مواجه هستند. به طوریکه فعالیت جریان های بنیادگرا یکی از مهم ترین عواملی است که موجب بحران های سیاسی و شکنندگی دولت ها در این منطقه شده است. با تجزیه و تحلیل بحران دولت سازی بویژه در کشورهای منطقه ساحل سحرای آفریقا، این نتیجه حاصل می شود که عدم موفقیت دولت سازی و عبور از شکنندگی دولت ها به چهار عامل مرتبط هستند که حول محور اختلاف بر سر قدرت، مبارزه برای قدرت، از دست دادن اعتماد به رهبری سیاسی و سپس فقدان فرآیند جامعه پذیری سیاسی است.
سیاست خارجی و چهارچوب بندی رسانه ای: مورد مطالعه «توافق همکاری های راهبردی 25 ساله جمهوری اسلامی ایران و چین» در روزنامه های کیهان و شرق (1394-1402)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
211 - 248
حوزههای تخصصی:
از زمان طرح موضوع «توافق همکاری های جامع و راهبردی 25 ساله بین ایران و چین»، این رویداد مورد توجه گسترده رسانه های داخلی قرار گرفت. هر یک از آن ها با انتخاب و برجسته سازی ابعادی از این رویداد، تلاش کردند چارچوب بندی خود را از آن ارائه کنند. مقاله حاضر با گزینش دو رسانه داخلی روزنامه های کیهان و شرق کوشیده است، با شناسایی و مقایسه دستگاه چارچوب بندی آن ها، نحوه عملکرد این رسانه ها را در شکل دادن به درک مخاطبان شان از «توافق همکاری های راهبردی 25 ساله بین ایران و چین» تحلیل کند. این مقاله از رویکرد کیفی و مدل تحلیل چارچوب رسانه ای رابرت انتمن (1993) بهره گرفته است. جامعه نمونه، شامل 58 متن خبری در روزنامه های کیهان و شرق در فریم زمانی 1402-1994 است. یافته های حاصل از 39 متن خبری کیهان نشان می دهد، در چارچوب بندی این رسانه، چارچوب اصلیِ «خواست -فرصت مشترک» به همراه پنج چارچوب فرعیِ «پنجره فرصت، رقابت، مثلث استراتژیک، اتحاد ضد هژمونیک و چرخش به شرق» حضور دارند. همچنین در 19 داستان خبری شرق، چارچوب اصلیِ «نیاز/اضطرار یک طرف – فرصت دیگری» به همراه هفت چارچوب فرعیِ «شفافیت، تصویب بیست دقیقه ای، رابطه نامتوازن، زیان، اضطرار/نیاز، بندزنی چینی و چرخش نامتوازن» ارائه شده است.تفاوت های جدی در چارچوب های به کارگرفته شده در دو رسانه از آنجا اهمیت پیدا می کند که رسانه ها در صحنه سیاست داخلی ایران، به علّت عدم نهادمندی احزاب سیاسی، جناح های سیاسی حاکم را نمایندگی می کنند. از این نظر، چارچوب بندی هماهنگ با سیاست های خارجی رسمی نقش پروپاگاندایی آن ها را برجسته می سازد. از سویی دیگر، چارچوب بندی متعارض با سیاست خارجی رسمی در رسانه های منتقد نشان از کشمکش در میان نخبگان سیاسی دارد که سعی دارند روایت خود را از مسایل سیاست خارجی برسازند.
هوش مصنوعی و تحول پاردایمیک در نظریه و عمل روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشته روابط بین الملل در طول یک قرن اخیر متاثر از ماهیت پویای روابط بین الملل و همچنین دغدغه صلح سازی، تحولات پارادایمیک و مناظرات گفتمانی بسیاری را در حوزه های نظری، روشی و شناختی تجربه کرده است. لیبرالیسم را می توان اولین پارادایم نظری روابط بین الملل دانست که متاثر از اندیشه های آرمانگرایانه در دوران پس از جنگ جهانی اول ظهور یافته و با شروع جنگ جهانی دوم به حاشیه رانده شد. دومین تحویل پارادایمیک، با ظهور نظریه رئالیسم در عصر پس از جنگ جهانی دوم، آغاز شد. در این دوران، قدرت به کلیدواژه اصلی در ادبیات روابط بین الملل تبدیل شد. سومین تحول پارادایمیک در نظریه روابط بین الملل پس از فروپاشی شوروی، کاهش وزن امور امنیتی و افزایش نقش اقتصاد رخ داد. گرچه تحول سوم را می توان متکثرترین دوران نظری در حیات یکصد ساله رشته روابط بین الملل دانست، اما در این دوران نیز نظریات نولیبرالیسم و نورئالیسم، به صورت نسبتا متوازنی، بر عرصه تحلیلی و علمی این رشته مسلط بوده اند. در عصر حاضر، تحولات جدیدی از قبیل ظهور هوش مصنوعی بروز کرده اند که پتانسیل تاثیرگذاری بر تحول پارادایمیک در نظریه و عمل روابط بین الملل را دارا هستند. فرضیه پژوهش حاضر با استفاده از روش موردپژوهی و کاربست چارچوب نظری انقلاب های علمی توماس کوهن، بر این مبنا استوار است که هوش مصنوعی با قدرت بخشی به بازیگران غیردولتی همچون هولدینگ ها و شرکت های بزرگ، منجر به فرسایش بیش از پیش حاکمیت دولت ها شده و می تواند چهارمین تحول پاردایمیک در رشته روابط بین الملل را رقم بزند.
قدرت نرم در راهبرد منطقه ای بایدن و تاثیر آن بر امنیت ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
7 - 33
حوزههای تخصصی:
بایدن سیاست خاورمیانه ای امریکا را براساس «موازنه ژئوپلیتیکی» تنظیم نمود. هر گونه موازنه می تواند تاثیر خود را در فضای منطقه ای و راهبردی به جا گذارد. راهبرد «موازنه فراساحلی» بخشی از سازوکارهای موازنه و قدرت نرم آمریکا در فضای امنیت منطقه ای خاورمیانه و جنوب غرب آسیا بوده است. موازنه ژئوپلیتیکی ریشه در سیاست گذاری راهبردی و امنیت ملی ایالات متحده در دهه سوم قرن 21 دارد. سیاست گذاری موازنه ژئوپلیتیکی بر نشانه هایی از همکاری و ائتلاف بازیگران و کشورهای منطقه ای دارد. پرسش اصلی مقاله آن است که «سیاست گذاری راهبردی بایدن در خاورمیانه دارای چه ویژگی هایی بوده و این امر چه تأثیری بر امنیت منطقه ای و ایران به جا می گذارد؟» فرضیه مقاله بیانگر این گزاره است که «سیاست گذاری راهبردی بایدن براساس موازنه نرم شکل گرفته و مبتنی بر کنش همکاری جویانه ایران با بازیگران منطقه ای، ائتلاف گرایی، چندجانبه گرایی، کنش دیپلماتیک و کنش سازنده خواهد شد.» در تنظیم مقاله از رویکرد «موازنه نرم محیط منطقه ای» استفاده شده است. چنین رویکردی از سوی «سوزان ناسل» در تبیین ضرورت های سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا ارائه شده است. براساس چنین ادراکی، هرگونه کنش همکاری جویانه قدرت های بزرگ زمینه شکل گیری همکاری های منطقه ای متوازن و سازنده را فراهم می آورد. در تبیین مقاله از روش تحلیل داده ها و تحلیل محتوی استفاده می شود.
مختصات میدان نبرد و الزامات فرهنگ دفاعی در اندیشه های قرآنی فرماندهی معظم کل قوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر کشوری با توجه به مختصات ملی و سرزمینی خود با شیوه های متفاوتِ منازعات و نبردها مورد تهدید و تهاجم در نظام بین الملل قرار می گیرد؛ بنابراین، مختصات میدان نبرد، عرصه ای مهم در مطالعات استراتژیک کشورها است و ارتباط معنا داری بین شیوه مبارزه و دفاع در میدان نبرد و سایر حوزه های سیاست گذاری و خصوصیات ملی، با تأکید بر دکترین نبرد هر نظام سیاسی وجود دارد. هدف این مقاله تبیین مختصات و مبانی فکری فرمانده میدان دفاعی ج.ا.ایران برای مقابله با تهدیدات دشمن است. مؤلفه های فرهنگ دفاعی هر کشور، شناخت، ارزیابی و تحلیل صحیح تاکتیک های دشمن و دفاع در برابر آن را تسهیل می نماید و مطابق تدابیر فرمانده میدان، وارد عرصه دفاع می شود. سؤال پژوهش این بود که میدان نبرد علیه ج.ا.ایران و الزامات دفاعی در قبال آن، از نظر فرمانده میدان دفاع، دارای چه مختصاتی است؟ ریشه این الزامات چیست؟ با روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانه ای به این نتیجه دست یافت که میدان نبرد از منظر فرمانده میدان دفاع، در حال حاضر دارای دو جبهه جنگ سخت و نرم است که نباید از هیچ کدام غفلت نمود اما شدت عملیات در جبهه نرم می باشد و الزامات دفاعی در هر یک این جبهه ها مبتنی بر آموزه های قرآنی و فرهنگ اسلامی- ایرانی است که عبارتند از: جهاد کبیر، نوآوری آموزشی و پژوهشی، وحدت و جلوگیری از فرقه سازی، اقتدارافزایی، اقتصاد مقاومتی، انقلابی بودن و انقلابی ماندن، قدرت بازدارندگی، جلوگیری از انهزام روحی، جلوگیری از بهره برداری ابزاری از حقوق بشر، همبستگی در جلوگیری از اتحاد اپوزیسیون.
بررسی رویکرد اصلاح گرایانه دینی عبدالحمید بن بادیس در رویارویی با استعمار فرهنگی فرانسه در الجزایر
منبع:
روابط آفریقا آسیا دوره اول بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
204 - 228
حوزههای تخصصی:
عبدالحمید بن بادیس (1940-1889 م)، از بزرگ ترین شخصیت های دینی اصلاح گرای معاصر در الجزایر و در عرصه جهان عرب و اسلام به شمار می رود. دیدگاه های وی درباره احیا و اصلاح اندیشه دینی و چگونگی سامان بخشیدن به اوضاع نابسامان مسلمانان در دوران معاصر، بر اندیشمندان هم دوره اش در شمال افریقا و به ویژه شاگردان و عالمان دینی دهه های اخیر پس از سیدجمال الدین اسدآبادی تأثیر فراوانی گذاشته است. الجزایر یکی از مستعمرات مهم فرانسه بود، که بزرگترین نمونه های استعمار در تاریخ استعمارمدرن اروپا به شمار می رود. فرانسه در الجزایر پیش و بیش از موضوع نظامی به سیاست های فرهنگی آگاهانه و منظم توجه کرد. استراتژی استعمار فرانسه در زمینه فرهنگی در الجزایر مبتنی بر کاربست همه ابزارهای موجود در راستای از بین بردن ساختارهای فرهنگی و معنوی آنجا بود، تا ساختارهای فرانسوی–غربی و دیگر اهداف خود را جایگزین سازد. در زمانی که استعمار فرانسه کوشید مردم الجزایر را از هویت اسلامی و ملی تهی کند و حتی در نهایت تصمیم گرفت که الجزایر را ضمیمه خاک فرانسه سازد، عبدالحمید بن بادیس با تأسیس «جمعیت العلماء المسلمین»، تلاش کرد با احیای اسلام و زبان و فرهنگ عربی و تکیه بر روح ملی، توطئه های استعمار را خنثی نماید. وی با در پیش گرفتن خط مشی فرهنگی آموزشی، تأثیر زیادی بر عرصه سیاسی الجزایر گذاشت و ضربات سختی به استعمار فرانسه وارد کرد.
پژوهش حاضر رویکردی توصیفی-تحلیلی دارد و هدف اصلی آن، بررسی رویکرد اصلاح گرایانه دینی عبدالحمید بن بادیس در رویارویی با استعمار فرهنگی فرانسه در الجزایر است. پرسش های اصلی این پژوهش عبارتند از: ویژگی های گفتمان عبدالحمید بن بادیس چیست؟ اقدامات راهبردی جنبش عبدالحمید بن بادیس در رویارویی با استعمار فرهنگی فرانسه در الجزایر چیست؟ عبدالحمید بن بادیس به عنوان ادامه دهنده راه محمد عبده و رشید رضا، فعالیت های خود را بر سه محور عمده متمرکز کرده بود: تلاش برای احیای ریشه های دین اسلام، تلاش برای احیای زبان عربی و مبارزه با خرافات و بدعت ها. ماهیت جنبش بادیسیه، دینی، سیاسی، اجتماعی و ملی گرایانه بود. با توجه به شرایط دوران عبدالحمید بن بادیس، او معتقد بود که پیش از استقلال سیاسی، ضروری است با یک حرکت اجتماعی و فرهنگی، آثار و پیامدهای منفی استعمار فرانسه را از بین برد.
The Post-development Thought of Sayyid Mortaza Avini(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
It became significant in finding development in Iran after the emergence of the new industrial order in the West that leads to a debate on how Iran should confront the phenomenon of high economic development. In contemporary Iranian history, Western-oriented elites have attributed Iran's backwardness to not following the methods that the West used to achieve development. Therefore, especially during the Pahlavi era, development planning with a Western-centric approach was implemented to address this backwardness. Undoubtedly, the realization of the Islamic Revolution can be considered as a confrontation with this style of modernization, which has led to serious criticisms from some thinkers. The present study examines the Sayyid Mortaza Avini’s thoughts on development economics, who is one of these intellectuals. This paper aims to investigate the question of ‘What components Avini's thought on development is based on?’ The findings indicated that Avini has criticized Western development while also aligning with some post-development thinkers. Although he goes beyond the post-development approach and, influenced by the ideas of the Islamic Revolution and based on Islamic and indigenous elements such as religious identity and Islamic justice, he presents an alternative version of development (progress accompanied by spirituality). This way, he addresses his most important concern regarding the issue of progress positively. The method of this article will be grounded theory and data collection based on library research.
نسبت فلسفه تاریخ و سیاست در اندیشه ایرانشهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: سیاست از منابع مختلفی تغذیه می کند که در این میان فلسفه تاریخ همواره یکی از مهمترین این منابع به شمار رفته است. پژوهش حاضر قصد دارد به این سؤال بپردازد که فلسفه تاریخ ایران باستان چگونه به سیاست در اندیشه ایرانشهری تعیّن می بخشد. در واقع فهم چیستی و چگونگی تأثیرات فلسفه تاریخ ایران باستان بر اندیشه سیاسی ایرانشهری مسئله اصلی پژوهش حاضر است.روش ها: پژوهش حاضر برای پاسخ به پرسش اصلی خود نیامند بررسی متونی است که بنیان های نظری ایران باستان در آن انعکاس یافته است. چنین متونی یا از سنخ متون اولیه ایران باستان هستند یا از سنخ تحلیل های ثانویه صورت پذیرفته از آنها. در این مقتضا مسئله اصلی فهم یا ارزیابی فهم های صورت پذیرفته از چنین متونی است. به همین دلیل از روش تفسیری متن محور که در گستره روش های هرمنوتیکی جای دارد استفاده می شود.یافته ها: فلسفه تاریخ ایرانشهری را می توان به چهار بخش سرآغاز هستی، موتور محرکه تاریخ، سیر تاریخ و پایان تاریخ تقسیم کرده و مورد تحلیل قرار داد. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد نزاع در ازل از جدال هورمزد و اهریمن آغاز گشته و در سطوح مختلف تاریخ تجلی می یابد که در سیاست زمینی نیز در همین چارچوب شکل می گیرد. زمان به عنوان مکر زروان برای بازستاندن پادشاهی جهان از اهریمن عامل محرکه تاریخ ایرانشهری تلقی می گردد که سیر تاریخ و گذر زمان بر قدرت هورمزد و نیروهایش افزوده و سلطنت اهریمن را مضمحل می کند. در پایان تاریخ با ظهور سوشیانس جدال آغازین با پیروزی اهورائیان به پایان می رسد و دنیای مادی نیز در زروان بی کرانه محو می گردد. سیاست در گیتی بر مبنای جدال نخستین بنا گشته و به وسیله زمان که تحت تاثیر پیمان اولیه زروان است، کنترل می شود. هر کنشی موعدی دارد که تخطی از آن ممکن نیست. از اینرو زمان خصلتی کاملاً سیاسی می یابد. زمان از بستر و ظرف منفعل رخدادها فراتر رفته و خود تبدیل به کنشگری تعیّن بخش می شود که مراحل تاریخ را می سازد.نتیجه گیری: در اندیشه ایرانشهری فلسفه تاریخ مبنای حاکم بر سایر اصول اندیشگانی است و سامان تمامی حوزه های حیات سیاسی و اجتماعی متأثر از آن است. اساساً با جبرگرایی تاریخی که در سرشت این اندیشه وجود دارد، حیات سیاسی و اجتماعی با تکیه بر آن تعیّن می یابد. در این ساحت «زمان» عاملی اجبارگر و حامل اصلی رخدادها در طول تاریخ است و انسان تنها بازیگریست که از نقش آفرینی آن در چارچوب نمایشنامه ای ازلی استفاده شده است. این زمان است که خصلتی سیاسی داشته و نقش اصلی را در پیشبرد نبرد اهورائیان و اهریمنان دارد. دوگانه اهورایی/ اهریمنی بودن است که بر همه چیز سایه افکنده، هیچ تساهلی را در میان باقی نگذاشته و حیات انسانی را تنها مسیری برای پیکارگری قرار داده است. نبرد دائمی خیر و شر چنین است که تبدیل به عامل اصلی محرک تاریخ می شود. امر سیاسی ایرانشهری نیز در چارچوب این دوگان گرفتار آمده و ناچار وضعیتی سازش ناپذیر برای جهان ایرانشهری خلق کرده و بر این اساس در اندیشه ایرانشهری انسان در «وضعیت سیاسی» زیست می کند؛ وضعیتی که همواره انسان ها در یک سوی این دوگان قرار دادشته و همواره در مواجهه با غیریتی قرار دارند. فلسفه تاریخ نقاط عطف و هنگامه های اساسی تغییر در جهان را نیز تعیین کرده است. در اینجا سیاست نه حاصل اراده کامل شهریاران و عاملان بلکه حاصل اراده زمان است که محقق می گردد.
واکاوی مشروعیت سیاسی در دولت های ایران؛ از هخامنشیان تا انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی ایران معاصر سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
37 - 58
حوزههای تخصصی:
هر دولتی برای بقای خود علاوه بر اعمال زور و قدرت به اقتدار نیز نیازمند است. مشروعیت، ضامن اقتدار دولت است و حق امرونهی را برای حاکمان و لزوم اطاعت از آنها را مشروع می سازد. تکیه صرف بر قدرت نظامی، بدون داشتن پشتوانه ای از مشروعیت، در درازمدت ممکن نیست. نظام های سیاسی حاکم بر ایران نیز بر پشتوانه ای از مشروعیت تکیه داشته اند و برای مشروع و موجه کردن حکومت و فرمانروایی خود به دلایلی تمسک جسته اند. این مقاله به دنبال واکاوی تحولات مشروعیت، یافتن نقاط عطف آن و شباهت ها و تفاوت های تلقی از مشروعیت در دولت های ایران از امپراطوری هخامنشی تا انقلاب اسلامی است؛ بنابراین با مراجعه به اسناد تاریخی و با روش تحلیل مضمون کیفی، اصلی ترین تحولات مشروعیت نظام سیاسی و فراز و نشیب آن در ایران از دوره باستان تاکنون بیان خواهد شد. در پایان روشن می شود دولت های حاکم بر ایران از دوران باستان تا انقلاب اسلامی به جز سلسله پهلوی بر نظریه الهی مشروعیت تکیه داشته اند و علی رغم همه تفاوت هایی که دارند ازاین جهت مشترک هستند
مکتب ژئوپلیتیک روسی: معمای پایدار آسیب پذیری و گسترش گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در روسیه سه سده گذشته، اندیشه پردازی برای روند ژئوپلیتیک روسی، به شکل یک نیاز اساسی درآمده و اندیشه های گوناگونی را دامن زده است. چالش اصلی این پژوهش دست یابی به درک یک دانش ویژه روسی، در حوزه مسائل راهبردی و جغرافیایی این کشور است. از این رو، پرسش این نوشتار آن است که: چگونه می توان از یک مکتب ژئوپلیتیک روسی سخن گفت و مفهوم های بنیادین آن چگونه قابل درک هستند؟ ادعای نگارنده آن است که با وجود پراکندگی اندیشه ها می توان حلقه وصل و نقطه مشترک آنها را در مفهوم های: نادسترسی دریایی، سرزمینی بودن، آسیب پذیری دفاعی، ژئواستراتژی عمق راهبردی، منطقه حائل و گسترش گرایی پیاپی بیان کرد. در میان آنها دو مقوله: آسیب پذیری جغرافیایی و گسترش گرایی قلمروی، رهنمود های مرکزی پنداشته می شوند. برای بررسی این فرضیه از روش تحلیل محتوای کیفی مضمون ها و متغیرهای موجود در متن های مربوط به اندیشه ژئوپلیتیک در روسیه بهره گرفته می شود. دستاورد این مقاله آن است که تکیه بر دو مفهوم اساسی آسیب پذیری و گسترش گرایی، ریشه بسیاری از مشکلات مربوط به توسعه و سیاست خارجی را در روسیه امروز نشان می دهد.
Investigation of the Rights, Authorities, and Responsibilities of the King in the Constitutional IRAN(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The Constitutional Revolution is of great importance regarding its direct impact on the political system and legal developments in contemporary Iran, as well as the changing relations between the rulers and the people. One of the important issues is the transformation in the position of the king and his rights, powers, and responsibilities in the legal sources of the constitutional era; with the focus of the constitutional revolutionaries on curbing despotism and ultimately drafting and promulgating the constitutional law and its supplements, efforts were made to separate the three branches of the legislative, executive, and judicial powers and prevent the concentration of power in the person of the king by establishing new institutions. However, a reflection on the process of political and legal transformations in the subsequent stages of the constitutional era until the Islamic Revolution reveals the crystallization and continuation of old despotism within the framework of the constitutional system, from the period of minor despotism to the Pahlavi era, where absolute rule of the king was not based on law but enforced through the law. Hence, considering that the philosophy behind the drafting of the constitutional law and its supplements fundamentally aimed to limit the despotism of the monarchy, while witnessing the reappearance and reproduction of despotism in the subsequent stages of the constitutional era until the victory of the Islamic Revolution, the question arises: ‘What role did the constitutional law and its principles play in the reproduction of despotism during the Pahlavi period?’ The present study aims to examine the hypothesis that with the infiltration of the monarchist movement, both overt and covert, in the drafting of the constitutional law and its supplements, the previous powers and authorities of the king were preserved in various principles of the constitutional law and its supplements, and under favorable conditions and based on these principles, the despotism of the monarchy was reproduced.
سیاست ورزی دو شهبانوی ساسانی؛ بوران و آزرمی دخت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به شیوه های سیاست ورزی و تدبیرهای سیاسیِ دو شهبانوی پایان ساسانیان، بوران و آزرمی دخت در بحرانی ترین سال های پیش از فروپاشی می پردازد. پادشاهانِ پس از خسروپرویز ناتوان، بازیچه اشراف و در فروپاشی مقصر جلوه داده می شوند، ازجمله دو شهبانو. نیز گمان رفته به خاطرِ نبودِ شاهزاده پسر دو شهبانو شاه شده اند. در این مقاله با بهره گیری از مهم تریم منابع تاریخی به چگونگیِ رویِ کار آمدن، تصمیم ها و اقداماتِ دو شهبانو و ویژگی های ایشان می پردازیم تا چهره درست تری از دوران زمام داری ایشان و نقش شان در اداره امور کشور پدیدار شود. منابع نشان می دهند که بوران و آزرمی دخت مشروع و دارای فرّه شاهی بوده، از سوی بزرگان برگزیده شدند و نه با دسیسه یا جنگ و یا مخالفت جدی. نامه ها بر دادگری، امنیت، مبارزه با دشمنان و آبادانی تاکید دارند. منابع تاریخی در مدیربودن، هوشمندی، دادگری، نیک رفتاری، بخشیدن خراج و شایستگیِ دوشهبانو مشترک هستند و سندی از بی لیاقتی وجود ندارد. مشکلات سیاسی، کشمکش خاندان ها و تازشِ عربان اداره کشور را بسیار دشوار کرده بود. ازاین رو مقصر و بی اراده دانستنِ دو شهبانو نه منصفانه است و نه مستند به داده های تاریخی، بلکه شواهدِ زیادی از تدبیر و سیاست ورزیِ درست دو شهبانو وجود دارد.
راهبردهای پیشنهادی اندیشکده رند جهت مقابله با سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی ایران طی سال های 2021 تا 2023 (بر اساس نظریه تصمیم گیری عقلایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
77 - 112
اندیشکده ها در قالب گزارش های سیاستی، مقالات علمی، کتاب ها و ارائه مشاوره به سیاست گذاران حوزه سیاست خارجی آمریکا کمک می کنند. ایالات متحده آمریکا جمهوری اسلامی ایران را مانع منافع ملی خود در منطقه غرب آسیا می داند و اتاق های فکر آمریکا برای مهار نفوذ ایران، راهبردهای مختلفی را به سیاست خارجی ایالات متحده پیشنهاد می کنند. اندیشکده رند به دلیل تعامل با ساختارهای نظامی، امنیتی و جاسوسی ایالات متحده آمریکا، تمرکز بر روی مسئله ایران به عتوان طرح دشمن سازی و وجود لابی و تأثیرگذاری اش در پارلمان و نهادهای اجرایی آمریکا به عنوان یکی از معتبرترین نهادهای فکری آمریکا در زمینه مطالعه بر سیاست جمهوری اسلامی ایران شناخته می شود. مقاله بر گزارش های اندیشکده رند در سال های 2021 تا 2023 بر راهبردهای مختلف ایالات متحده در قبال نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایران متمرکز شده اند. تحلیل این گزارش ها با استفاده از نرم افزار MAXQDA2018 و بر اساس الگوی تحلیل کیفی کوربین و استراوس، کدگذاری های باز و محوری انجام گرفت. سؤال اصلی تحقیق این است برای مقابله با نفوذ منطقه ای ایران در فاصله سال های 2021 تا 2023 چه راهبردهای توسط اندیشکده رند پیشنهاد شده است و این راهبردها بر اساس چارچوب تصمیم گیری عقلایی چگونه قابل تحلیل است؟ نتایج به دست آمده نشان می دهند که تحریم اقتصادی به عنوان یکی از مؤثرترین راهبردها با بیشترین فراوانی در گزارش ها ذکر شده است. در تحلیل چارچوب نظری، راهبردهای اندیشکده رند در قبال ایران با استفاده از اصول انتخاب عقلایی تحلیل شده است. هدف مرکزی این راهبردها، مهار و بازدارندگی نفوذ ایران در منطقه غرب آسیا است که در آن تحلیل هزینه ها و فواید سیاست ها به ویژه در مورد تحریم های اقتصادی و بازدارندگی نظامی، نقش محوری ایفا می کند.
تبیین ژئوپلیتیکی حضور ایالات متحده آمریکا در منطقه شاخ آفریقا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
179 - 201
منطقه شاخ آفریقا با برخورداری از موقعیت برجسته جغرافیایی، ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر، یکی از مناطق مهم و تاثیرگذار در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و... نه تنها در آفریقا بلکه در سطح جهان است. این منطقه دو موقعیت دریایی و ساحلی را به صورت توأمان دارا است و همین مسئله به انضمام برخی ویژگی های مهم دیگر، نگاه بازیگران جهان را به این منطقه جلب کرده است. بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای مختلفی در شاخ آفریقا فعال هستند. ایالات متحده آمریکا یکی از بازیگران فرامنطقه ای حاضر در این منطقه است که به تبع نفوذ و حضور در سایر نقاط جهان، در شاخ آفریقا نیز در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی و... فعال و نقش آفرین است. فعالیت ها، ابعاد و علل حضور این کشور در منطقه شاخ آفریقا به واسطه برخورداری ماهیت آن ها از مولفه های جغرافیا، سیاست و قدرت قابل بحث و تبیین در چارچوب ژئوپلیتیک است. پژوهش حاضر که مبتنی بر رویکرد تبیینی بوده و روش مورد استفاده در آن نیز مطالعه اسنادی با بهره گیری از منابع کتابخانه ای است در صدد پاسخ به این سوال است که در چارچوب مفاهیم ژئوپلیتیک، مهم ترین علل حضور و فعالیت ایالات متحده آمریکا در شاخ آفریقا کدام اند؟ و تحلیل ژئوپلیتیکی این علل چیست؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که مهم ترین دلایل حضور ایالات متحده آمریکا در منطقه شاخ آفریقا در ابعاد نظامی و امنیتی، تلاش برای افزایش حوزه نفوذ و قلمرو گستری، رقابت و مقابله با بازیگران رقیب و... است که هر یک از آن ها از ماهیتی ژئوپلیتیکی برخوردار هستند.
جایگاه مبانی فکری اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسی ها در سیاست خارجی ایالات متحده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
93 - 123
بنیاد دفاع از دموکراسی ها متشکل از نومحافظه کاران یهودی الاصل حزب جمهوری خواه همواره طی قرن 21 به عنوان یکی از اتاق های فکر شاخص ایالات متحده خصوصاً در زمینه مسائل سیاست خارجی این کشور در منطقه غرب آسیا مطرح بوده است. به طوری که مقامات و مسئولین دولت های مختلف آمریکا و همچنین اعضای کنگره این کشور با حضور و مشارکت فعال در این بنیاد به عنوان یکی از لابی های رژیم صهیونیستی در واشنگتن روابط قابل توجهی با این اندیشکده دارند. از همین رو پاسخ به این پرسش ضروری است که با گذشت بیش از دو دهه از آغاز فعالیت های بنیاد دفاع از دموکراسی ها مبانی فکری نومحافظه کارانه این اندیشکده چه جایگاهی در سیاست خارجی ایالات متحده دارد؟ پژوهش حاضر مبتنی بر رویکرد توصیفی-تحلیلی و با استفاده از روش کتابخانه ای در قالب بررسی و تطبیق مبانی فکری نومحافظه کارانه بنیاد دفاع از دموکراسی ها با رویکردهای نهادینه شده در سیاست خارجی آمریکا بر این فرضیه معتقد است که سیاست خارجی ایالات متحده نه تنها تحت تاثیر اندیشه نخبگان نئوکان بنیانگذار و عضو این اندیشکده است بلکه بررسی رفتار خارجی واشنگتن در دوره پسا جنگ سرد نشان می دهد مبانی فکری این اندیشکده از تئوری به عمل در سیاست خارجی ایالات متحده رسوخ کرده است. چنان که بر اساس نتایج به دست آمده عملکرد دولت های مختلف دموکرات و جمهوری خواه آمریکا در حوزه سیاست خارجی طی دوران پسا جنگ سرد مبتنی بر سه رکن مکمل سیاست تغییر رژیم، یک جانبه گرایی و حمله پیشگیرانه است و این روند در عین تلاش برای تامین حداکثری منافع آمریکا و گسترش ارزش های آمریکایی، در پی حفظ امنیت رژیم صهیونیستی نیز می باشد.