هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رفتار کشاورزان چغندرکار در زمینه شیوههای مدیریت پایدار خاک زراعی و تحلیل عوامل تاثیرگذار بر این رفتار بود. روششناسی تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی بوده که با رویکرد پیمایش پرسشنامهای به انجام رسیده است. جامعه آماری این تحقیق را کشاورزان چغندرکار استان خراسان رضوی تشکیل دادند که با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای تعداد 375 نفر به عنوان نمونه آماری تعیین گردیدند. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه با کسب نظرات صاحبنظران در دانشگاه و سازمانهای اجرایی مربوطه به دست آمد. آزمون مقدماتی برای به دست آوردن پایایی ابزار پژوهش انجام گرفت و ضرایب آلفای کرونباخ برای قسمتهای مختلف پرسشنامه با استفاده از نرمافزار SPSS بین 71/0 و 87/0 به دست آمد. بر اساس نتایج حاصل از یافتههای توصیفی مشخص شد رفتار کلی 8/21 درصد (82 نفر) از چغندرکاران مورد مطالعه در زمینه مدیریت خاک زراعی در سطوح «بسیار ضعیف» و «ضعیف»، حدود 9/42 درصد (161 نفر) در سطح «متوسط» و حدود 2/35 درصد (132 نفر) در سطوح «خوب» و «بسیار خوب» قرار داشتند. نتایج آزمون مقایسه میانگینها نشان داد بین میانگین رفتار چغندرکاران در زمینه مدیریت خاک زراعی در رابطه با بکارگیری روش آبیاری تحت فشار، آزمایش خاک، مددکار ترویج، عضویت در تعاونی تولید روستایی و نحوه زراعت چغندرقند اختلاف معنیدار وجود دارد. نتایج حاصل از رگرسیون چند متغیره گام به گام نشان داد که متغیرهای میزان تحصیلات، عمل به رهنمودهای ترویجی، منابع اطلاعاتی، عملکرد محصول چغندرقند، تماسهای ترویجی، سن کشاورز، تجربه کشت چغندرقند و عیار چغندرقند در مجموع توانایی تبیین 2/44 درصد از تغییرات عملکرد رفتاری چغندرکاران را در زمینه مدیریت خاک زراعی بر عهده داشتند.
با توجه به اینکه صنعت فلزات اساسی بعد از پتروشیمی مهمترین صنعت صادراتی کشور می باشد، مقاله حاضر رقابت پذیری گروه کالاهای صنایع فلزات اساسی ایران را طی دوره زمانی 2005-2002 بررسی و اندازه گیری می کند. برای این منظور، از شاخص های مزیت نسبی صادرات، مزیت نسبی تجارت، سهم پایدار بازار و پلان تجاری استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که علیرغم وجود مزیت نسبی ایران در عمده گروه کالاهای صادراتی صنایع فلزات اساسی طی دوره زمانی مورد بررسی، مزیت رقابتی برای این گروه محصولات دارای روند مشخص و پایداری نمی باشد. همچنین، بر اساس نتایج بدست آمده، نرخ رشد شاخص مزیت نسبی صادرات اکثر گروه کالاهای صنعت فلزات اساسی طی دوره زمانی مورد بررسی دارای نوسان می باشد. بر اساس شاخص پلان تجاری نیز نتایج مشابهی بدست آمده است. بطوریکه گروه کالایی که قادر به کسب یا حفظ موقعیت رقابتی در کل دوره زمانی مورد بررسی شده باشد، مشاهده نشده است. سرانجام، بر اساس شاخص سهم پایدار بازار که عملکرد رقابتی گروه کالاهای عمده صادراتی را در بازارهای هدف هر کالا نشان می دهد، اثر رقابتی ایران در بازارهای هدف عموماً پایدار نبوده و در اکثر موارد تغییرات متناوب در میزان این اثر مشاهده شده است. این نتایج احتمالاً ناشی از عدم توجه کافی به عوامل موجد مزیت رقابتی نظیر کیفیت، کارایی و نوآوری، مصرف زیاد داخلی، افزایش قیمت عوامل تولید و بهای تمام شده محصول می باشد. با توجه به نتایج بدست آمده، برای ارتقاء و حفظ سهم صادراتی گروه محصولات فلزات اساسی، تکیه صرف بر مزیت های نسبی کافی نمی باشد و در این رابطه باید مزیت های رقابتی مورد توجه قرار گیرد.
برای درک بهتر مفهوم تعاونیهای"نسل جدید" بهتر از ابتدا نگاهی به تعاونیهای "سنتی" بیندازیم،به این دلیل که تعاونیهای نسل جدید در پاسخ به محدودیتهای ناشی از تعاونیهای سنتی به وجود آمده اند.اگرآن را پاسخی به محدودیتهای تعاونیهای سنتی ندانیم،مفهوم تعاونی نسل جدید میتواند تا حدی گمراه کننده باشد.این،مفهومی در حال تصور است و لذا آنچه در 10 سال پیش "جدید" محسوب می شد ،ممکن است در حال حاضر "قدیمی"به حساب آید. در این نوشتار تمایزی بین تعاونیهای نسل جدید و تعاونیهای مختلط قائل شده است.این تمایز بین تعاونیهای مختلط که اعضا و سرمایه گذارانی با هویت تجاری واحد(تعاونی) دارند و تعاونیهای دارای ساختارهای تجاری چندگانه که در آنها سهامداری را همانند بنگاه سرمایه گذار-محور می نگرند و ارزش افزونی و بازار یابی مصرف را بر عهده دارند،صدق میکند.بسیاری از صاحبنظران کلیه این ساختارهای جایگزین را در یک گروه قرار می دهند و انها را با این استدلال که می کوشند تا بر محدودیتهای تعاونیهای سنتی غلبه کنند ،"تعاونیهای نسل جدید" می نامند،هر چند آنها آن قدر با یکدیگر تفاوت دارند که تجزیه و تحلیل جداگانه را می طلبند.
هدف این تحقیق بررسی تاثیر رهیافت مدرسه مزرعه کشاورز بر پذیرش مبارزه بیولوژیک در شهرستان ساری بوده است. این تحقیق ازنوع توصیفی- همبستگی و علی- مقایسه ای بود. شالیکاران شهرستان ساری به عنوان جامعه آماری این تحقیق انتخاب شدند و با استفاده از نمونه گیری تصادفی 72 شالیکار شرکت کننده در مدرسه مزرعه کشاورز و 346 شالیکار که در مدرسه مزرعه کشاورز شرکت نکردهاند، به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. روایی ابزار پژوهش از طریق اعضای هیئت علمی گروه ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه تربیت مدرس و متخصصان و کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان مازندران به دست آمد. آزمون مقدماتی و اعتبار پرسشنامه از طریق تکمیل 30 پرسش نامه به وسیله شالیکاران در یکی از شهرستانهای خارج از نمونه آماری به عمل آمد و ضریب اطمینان آلفای کرونباخ82/0 محاسبه گردید. نتایج نشان می دهد 9/63 درصد از شالیکارانی که در مدرسه مزرعه کشاورز شرکت کردهاند، پذیرش زیاد و بسیار زیاد و تنها 3/13 درصد از شالیکارانی که در مدرسه مزرعه کشاورز شرکت نکردهاند، پذیرش زیاد داشتهاند. نتایج حاصل از رگرسیون گام به گام نشان داد که متغیرهای دانش مبارزه بیولوژیک، مزیت نسبی، سطح مکانیزاسیون، سابقه کشت برنج، مشارکت اجتماعی، تعداد تماس با مروج، استفاده از منابع اطلاع رسانی و ارتباط جمعی 9/75 درصد از تغییرات پذیرش مبارزه بیولوژیک را در شالیکاران شرکت کننده در مدرسه مزرعه کشاورز را تبیین می کنند و متغیر دانش مبارزه بیولوژیک به تنهایی 1/83 درصد از تغییرات پذیرش مبارزه بیولوژیک را در شالیکارانی که در مدرسه مزرعه کشاورز شرکت نکردهاند را تبیین میکند.