مینه و هدف: ماهیت چند بعدی و پیچیده اختلال دو قطبی بررسی و به کارگیری درمان های جدید را ایجاب می کند. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان فراشناختی در مقایسه با درمان روانی-آموزشی خانواده بر کاهش عملکرد اجتماعی بیماران دو قطبی بوده است.
مواد و روش ها: روش پژوهش از نوع نیمه تجربی (پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه) بود. از بین تمام بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی مراجعه کننده به بیمارستان ها و درمانگاه های روانشناختی شهر اصفهان ،24 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه مساوی قرار گرفتند.گروه اول درمان فراشناختی همراه با دارو درمانی، گروه دوم درمان روانی –آموزشی خانواده همراه با دارو درمانی و گروه سوم فقط دارو درمانی دریافت کردند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل مصاحبه نیمه ساختار یافته بر اساس معیارهای تشخیصی DSM-IV-R و مقیاس عملکرد اجتماعی بود. داده-ها با استفاده از نرم افزار SPSS و با کمک آمار توصیفی و استنباطی و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: تفاوت بین میانگین های نمرات گروه درمان فراشناختی در مقایسه با گروه روانی-آموزشی خانواده معنادار نبود (0/05>p)؛ همچنین بین میانگین های نمرات گروه درمان فراشناختی و گروه روانی- آموزشی خانواده با دارو درمانی معنادار بود.
نتیجه گیری: استفاده از درمان فراشناختی و درمان روانی-آموزشی خانواده همراه با دارو درمانی اثربخشی درمان را افزایش می دهد. بنابراین پیشنهاد می شود درمانگران و خانواده ها در این زمینه آموزش ببینند.
هدف از انجام این پژوهش تبیین نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین ویژگی های شخصیتی و رضایت زناشویی زوجین شاغل شهر مرودشت بود. به لحاظ ماهیت و هدف ها، این پژوهش از نوع کاربردی و برای اجرای آن از روش همبستگی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زوجین شاغل فرهنگی شهر مرودشت در سال 1394 بوده است که با استفاده از از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای، از بین زوجین شاغل فرهنگی شهر مرودشت تعداد 200 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه شخصیتی پنج عاملی نئو (1992)، پرسش نامه های تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (2002) و پرسش نامه رضایت زناشویی انریچ (1989) استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادله های ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان دادند که تنظیم شناختی هیجان، نقش واسطه گری معنا داری برای ویژگی های شخصیتی (روان نژندی و برون گرا یی) و رضایت زناشویی ایفا می کند
مقدمه: رضایت زناشویی، یکی از مهم ترین زمینه های مهم سازگاری در زندگی یک فرد بزرگسال محسوب شده و تحت تاثیر عوامل متعددی قرار دارد. این مطالعه با هدف بررسی نقش واسطه ای بهداشت روانی همسر در بهداشت روانی و رضایت زناشویی هر کدام از زوجین انجام یافته است.
روش کار: در این مطالعه ی توصیفی-تحلیلی، 228 زن و مرد (57 زوج روستانشین و 57 زوج شهرنشین) به روش نمونه گیری تصادفی از میان والدین دانشجویان دانشگاه پیام نور بناب در سال تحصیلی 90-1389 انتخاب و پرسش نامه ی رضایت زناشویی انریچ و چک لیست بهداشت روانی بر روی آنان اجرا شد. داده ها با آزمون های آماری تی مستقل، همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین رضایت زناشویی زنان و مردان تفاوت معنی داری وجود نداشت اما زنان در این تحقیق از بهداشت روان ضعیف تری برخوردار بودند (05/0P<). بهداشت روانی همسر در رابطه ی بین بهداشت روانی و رضایت زناشویی فرد (در زنان و مردان) تا اندازه ای واسطه شده بود. هم چنین، بهداشت روانی فرد به طور مستقل نیز با رضایت زناشویی رابطه داشت (001/0P<).
نتیجه گیری: به نظر می رسد با ارتقای بهداشت روانی همسران می توان بر بهداشت روانی و رضایت زناشویی آنان تاثیر مثبت گذاشت.
در مطالعه حاضر هدف، بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی نابهنجار والدین با اختلالات روانی دانش آموزان دختر 14-12 ساله مدارس راهنمایی نواحی پنجگانه شهر تبریز بود، که برای دستیابی به این هدف 380 نفر به شیوه تصادفی خوشه ای انتخاب و پرسشنامه شخصیتی آیزنگ و مقیاس علایم مرضی کودکان CSI-4 (فرم والدین) به مرحله اجرا گذارده شد و داده های مورد نیاز جمع آوری گردید. جهت تحلیل داده های به دست آمده از روش تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام استفاده شد. تحلیل نتایج نشان داد که عامل های نورزگرایی والدین بیشترین نقش و سهم را در پیش بینی اختلالات روانی کودکان ایفا می کند. این یافته ها تلویحات عملی برای مداخلات بالینی به همراه دارد.