فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۴۱ تا ۱٬۲۶۰ مورد از کل ۴٬۴۰۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع گروههای معادل با گروه شاهد و پیش- پس آزمون- پیگیری با هدف بررسی اثر بخشی آموزش گروهی برنامه کارکرد خانواده به شیوه اولسون بر انطباق و انسجام خانواده، طراحی و اجرا شد. با وجود تاکید اولسون بر آموزش، از این رویکرد تا کنون برای این منظور استفاده نشده بود بنابراین، به این منظور با روش نمونه گیری در دسترس از بین جامعه آماری زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز سلامت بوشهر که در زمان انجام این مطالعه پرونده شکایت از همسر یا تقاضای طلاق در دادگاه خانواده نداشته، به صورت تمام وقت در بیرون از منزل شاغل نبوده و حداقل یک فرزند داشتند، 50 زوج داوطلب انتخاب و با روش تصادفی به دو گروه آزمایشی و گواه تقسیم شدند. گروه آزمایشی در 24 جلسه 90 دقیقه ای آموزش گروهی برنامه آموزش خانواده به شیوه اولسون ) (olson,2000 شرکت کرده و گروه شاهد به عنوان فهرست انتظار، هیچ مداخله سازمان یافته ای دریافت نکردند. بمنظور سنجش متغیر وابسته از نسخه سوم انطباق و انسجام خانوادگی (FACES-III) استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 برای محاسبه فراوانی، میانگین، تحلیل اندازه گیری مکرر پردازش شد. نتایج تحلیل اندازه گیری مکرر نشان دادند که میانگین انطباق و انسجام خانواده زنان و مردان در گروه آزمایش بیش تر از گواه و تفاوت ها به لحاظ آماری در سطح احتمال 1 درصد (1%p<) معنادار است. به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که برنامه آموزش کارکرد خانواده به سبک اولسون می تواند باعث بهبود سیستم خانواده می شود. تز اصلی این پروژه نیاز جامعه ایرانی به آموزش های ساده و کاربردی برای ترمیم و پیشگیری از آسیب های روانی جدی می باشد
مقایسه سبک فرزندپروری والدین کودکان با و بدون اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۵ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۶۰
100-118
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبک فرزندپروری والدین کودکان با و بدون اختلال طیف اتیسم انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه والدین کودکان با و بدون اختلال طیف اتیسم شهر شیراز بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 99 نفر (49 نفر از آن ها والدین کودکان با اختلال طیف اتیسم و 50 نفر از آن ها والدین کودکان بدون اختلال طیف اتیسم) انتخاب شدند. والدین کودکان با اختلال طیف اتیسم با روش نمونه گیری در دسترس و والدین کودکان بدون اختلال طیف اتیسم با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. از پرسش نامه سبک فرزندپروری والدین رابینسون، ماندلکو، السن و هارت (1995) برای سنجش سبک فرزندپروری والدین استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سبک فرزندپروری استبدادی والدین کودکان با اختلال طیف اتیسم نسبت به والدین کودکان بدون اختلال طیف اتیسم و سبک فرزندپروری اقتداری والدین کودکان بدون اختلال طیف اتیسم نسبت به والدین کودکان با اختلال طیف اتیسم به طور معنی داری بالاتر است (001/0 ( P< و بین سبک فرزندپروری سهل گیرانه والدین کودکان با و بدون اختلال طیف اتیسم تفاوت معنی داری وجود ندارد(05/0< p ). نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده طراحی و اجرای برنامه های آموزش سبک های فرزندپروری برای والدین کودکان با اختلال طیف اتیسم بسیار ضروری است.
مقایسه تاثیر روش های مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر نظریه شناختی- اجتماعی، سازه-گرایی و انگیزشی بر اشتیاق مسیرشغلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی تاثیر روش های مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر نظریه شناختی- اجتماعی، سازه گرایی و انگیزشی بر اشتیاق مسیرشغلی دانشجویان انجام گردید. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی و دارای طرح پیش، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه الزهرا در سال تحصیلی 95-94 بودند. به روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم جامعه تعداد 361 نفر از دانشجویان پرسشنامه اشتیاق مسیرشغلی را تکمیل کردند. از بین آنها تعداد74 نفر نمره یک انحراف استاندارد پایین تر از میانگین کسب کردند. مرحله دوم 60 نفر از افرادی که داوطلب شرکت در مرحله دوم پژوهش بودند انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش(هر کدام 15) و یک گروه کنترل قرار گرفتند. مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر نظریه شناختی- اجتماعی، سازه گرایی و انگیزشی در مورد سه گروه آزمایش انجام شد. در پایان چهار گروه دوباره با استفاده از پرسشنامه اشتیاق مسیرشغلی هیرشی (2014) سنجیده شدند. یافته ها: نتایج درون و بین آزمودنی حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و واریانس چندمتغیری نشان دادند که ارائه آموزش بر بهبود میانگین نمرات اشتیاق مسیرشغلی تاثیر داشته است(p < 0/001). نتایج آزمون تعقیبی بیان گر آن بود که نمره کل اشتیاق مسیرشغلی در مراحل پس آزمون و پیگیری در گروه کنترل به طور معناداری از سه گروه مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر رویکرد شناختی- اجتماعی، سازه گرایی و انگیزشی کمتر بود(p < 0/001). نتیجه گیری: پژوهش حاضر بیانگر این است که آموزش مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر رویکرد شناختی- اجتماعی، سازه گرایی و انگیزشی بر افزایش اشتیاق مسیرشغلی دانشجویان دختر موثر است.
اثر بخشی مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری بر شاخص های روانی و فیزیولوژیکی مادران متقاضی سزارین(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری بر شاخص های روانی و فیزیولوژیکی مادران داوطلب به عمل سزارین بود. مواد و روش ها:طرح پژوهش نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه شاهد انجام شد. تعداد 26 نفر از افراد قرار گرفته در لیست عمل جراحی در اسفندماه 1388 انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. مداخله درمانی طی 8 جلسه به طور هفتگی بر اساس راهنمای درمانی Anthony در مرکز درمانی امام خمینی رفسنجان انجام شد. گروه شاهد هیچ مداخله ای دریافت نکردند. پرسش نامه های اضطراب صفت- حالت Spilberger، پرسش نامه افسردگی Beck در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل شد و فشار خون، نبض و درد آن ها نیز اندازه گیری گردید. یافته ها:میانگین نمرات پس آزمون اضطراب، افسردگی، درد، فشار خون و نبض در نتایج گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری داشت. نتیجه گیری:با توجه به نتایج فوق، مداخله مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری را می توان به عنوان روان درمانی انتخابی جهت کاهش اضطراب، افسردگی و درد بیماران قبل از عمل جراحی به کار برد. با این حال، به منظور افزایش میزان اثربخشی مداخله، بایستی بر روی مؤلفه های شناختی (باورهای هسته ای و فرض های زیربنایی) بیشتر تأکید شود
نقش راهبردهای حل تعارض و تفکر انتقادی در پیش بینی بهداشت روانی دوران بلوغ دانش آموزان دختر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین رابطه بین تفکر انتقادی و راهبردهای حل تعارض با بهداشت روانی دوران بلوغ دانش آموزان دختر دبیرستانی بود. روش: روش پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان دختر دبیرستان های شهرستان تنکابن بوده که از بین آنها 150 نفر از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم ب، پرسشنامه حل تعارض(CRQ)، چک لیست بهداشت روانی(MHC) بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیری با روش گام به گام مورد پردازش قرار گرفت. یافته ها: ضریب تعیین محاسبه شده (R2) نشان داد، هر یک از راهبردهای حل تعارض تبیین کننده بخشی از بهداشت روانی دوران بلوغ بودند. به طوری که راهبرد تعارض امری طبیعی است 36/14 درصد، ارائه راه حل هایی برای سود متقابل 68/8 درصد، ایجاد توافق هایی مبتنی بر سود متقابل 22/6 درصد، توجه به نیازها به جای خواسته ها 07/5 درصد، شفاف سازی دریافت و برداشت ها 12/3 درصد، بسط و ارائه کارهای شدنی و هدف گذاری گام به گام تا عمل 87/2 درصد، تمرکز بر آینده با یادگیری از گذشته 45/2 درصد، ملاحظه کاری و مراعات بسیار زیاد 85/1 درصد، فضا و موقعیت 62/1 درصد، ایجاد رابطه مثبت و قدرتمند50/1 درصد، تفکر انتقادی 12/5 درصد و جمعاً به میزان 86/52 درصد از واریانس مشترک بهداشت روانی دانش آموزان را تبیین نموده اند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش در همگرایی با یافته های کاوش های مشابه نشان داد، به کارگیری درست از راهبردهای حل تعارض و تفکر انتقادی در تأمین بهداشت روانی دوران بلوغ دانش آموزان دختر نقش اساسی و تعیین کننده ای دارد.
رابطه کارآیی شغلی با آموزش های ضمن خدمت معلمان دوره ابتدایی شهرستان شهریار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی از پژوهش حاضر بررسی رابطه آموزش های ضمن خدمت با کارآیی شغلی معلمان دوره ابتدایی شهرستان شهریار بوده است. روش: پژوهش حاضر از نظر اهداف کاربردی، از نظر نوع داده های جمع آوری شده کمی و از نظر ماهیت و نوع مطالعه از نوع علی همبستگی می باشد. جامعه آماری در پژوهش حاضر تمامی معلمان زن و مرد دوره ابتدایی شهرستان شهریار. این تعداد مشتمل است بر 2437 نفر. نمونه ها نیز مشتمل است بر تعداد 372 نفر از معلمان زن و مرد جامعه مذکور که با فرمول کوکران به دست آمده است. روش نمونه گیری به صورت نمونه گیری تصادفی طبقه ای بوده است. به منظور بررسی کارآیی معلمان از پرسشنامه ای که توسط کاشانی (1390) تهیه و اعتباریابی شده، استفاده شد. این پرسشنامه کارآیی معلمان را در قالب سه مولفه مدیریت کلاس، ایجاد ارتباط عاطفی با دانش آموزان و ارزشیابی از دانش آموزان می باشد. یافته ها: داده های جمع آوری شده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و همچنین شاخص های موجود در آمار استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در پژوهش حاضر علاوه بر توصیف داده، از آزمون همبستگی اسپیرمن و آزمون مقایسه دو گروهی u مان ویتنی استفاده شد. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها ارتباط معناداری بین کارایی معلمان و شرکت در دوره های آموزش ضمن خدمت در تمامی ابعاد وجود دارد و افزایش شرکت در دوره های آموزش ضمن خدمت با افزایش کارایی معلمان همراه است.
تأثیر برنامه آموزش شناختی- رفتاری بر رضایت زناشویی زنان دچار کم کاری میل جنسی
حوزههای تخصصی:
کارکرد جنسی سالم هر یک از همسران از عوامل برجسته و تأثیرگذار بر کیفیت رابطه زناشویی است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه آموزش شناختی- رفتاری بر افزایش رضایت زناشویی زنان دارای اختلال کم کاری میل جنسی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح آن پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش دربرگیرنده زنان دچار کم کاری جنسی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر کرمانشاه بودند. نمونه های به اندازه 30 نفر با به کارگیری روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه 15 نفری گمارده شدند. نخست پیش آزمون اجرا شد، سپس گروه آزمایش فرارو برنامه آموزش شناختی– رفتاری قرار گرفتند. در پایان آموزش در هر دو گروه پس آزمون اجرا شد. داده های دریافتی با کمک نرم افزار آماری 19SPSS، آزمون های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که آموزش شناختی- رفتاری بر رضایت زناشویی زنان دچار کم کاری میل جنسی با ضریب اثربخشی 48/0 تأثیرگذار است. به این معنی که برنامه آموزش، شناختی- رفتاری به طور معنی داری در زنان دارای کم کاری میل جنسی مایه افزایش رضایت زناشویی شده است (001/0P=). با توجه به تأثیر آموزش شناختی- رفتاری بر افزایش رضایت زناشویی زنان بکار بستن این آموزش ها از سوی کارآزمودگان ورزیده در برنامه درمانی زنان دارای اختلال کم کاری میل جنسی پیشنهاد می گردد.
رابطه هوش عاطفی و هوش معنوی با استرس شغلی کارکنان بانک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش بررسی رابطه هوش عاطفی و هوش معنوی با استرس شغلی کارکنان بانک است. روش: این پژوهش از نوع همبستگی است. جامعه آماری آن کارکنان بانک ملی استان سمنان (۴۷۰ نفر) است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، ۲۱۲ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های هوش هیجانی بار آن (۱۹۹۷)، هوش معنوی آمرام و درایر (۲۰۰۷) و استرس شغلی HSE (۲۰۰۸) استفاده شده است. یافته ها: نتایج به دست آمده از آزمون همبستگی پیرسون نشان داد بین هوش عاطفی و هوش معنوی و استرس شغلی رابطه معکوس وجود دارد. همچنین نتایج حاصل از رگرسیون نشان داد که تقریباً ۶۹ درصد از واریانس استرس به وسیله متغیرهای هوش عاطفی و هوش معنوی تبیین می شود. مدل معادلات ساختاری نیز نشان داد که هوش عاطفی و هوش معنوی، استرس شغلی را تبیین می کند. نتیجه گیری: هوش عاطفی و هوش معنوی از عوامل مهم در کاهش استرس شغلی محسوب می شوند که مدیران و مسئولان می توانند با تقویت آنها در کارکنان به بهره وری بیشتر سازمان ها کمک کنند. همچنین به مسئولان پیشنهاد می شود با ارزیابی میزان هوش عاطفی و هوش معنوی افراد، کسانی را استخدام کنندکه بهره بیشتری از هوش عاطفی و هوش معنوی دارند.
اثربخشی بازی درمانی بر برقراری ارتباط کودکان دارای اختلال طیف اتیسم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدفاین پژوهش بررسی اثربخشی بازی درمانی بر برقراری ارتباط کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم بود. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کودکان 6 تا11 ساله دارای اختلال طیف اتیسم در مدرسه غیرانتفاعی آئین مهرورزی بودند. نمونه مورد مطالعه شامل 24 کودک بود که به طور در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. گروه آزمایش طی 10جلسه به مدت 2 ماه و هر جلسه حدود45 دقیقه تحت روش مداخله ای بازی درمانی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تشخیصی گیلیام یا گارز (1995) جمع آوری شد. اعتبار پرسشنامه در گروه نمونه از طریق آلفای کرونباخ 792/0 به دست آمد. یافته ها: نتایج به دست آمده با استفاده از مدل آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد با توجه به کاهش میانگین نمرات گروه آزمایش در پس آزمون، نسبت به گروه کنترل، بازی درمانی به طور معناداری بر برقراری ارتباط کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم موثر بوده است. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که بازی درمانی به عنوان یک روش موثر می تواند موجب بهبود برقراری ارتباط کودکان دارای اختلال اتیسم شود.
پیش بینی دلزدگی زناشویی بر اساس ابرازگری هیجانی و اسنادهای زناشویی در افراد متاهل مراجعه کننده به مراکز بهزیستی شهر اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۵ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۵۹
58-75
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی دلزدگی زناشویی بر اساس ابرازگری هیجانی و اسنادهای زناشویی در افراد متاهل مراجعه کننده به مراکز بهزیستی شهر اردبیل انجام گرفت. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را افراد متاهل مراجعه کننده به بهزیستی شهر اردبیل در سال 1394 تشکیل می دادند که 150 نفر به روش نمونه گیری در دسترس، به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه دلزدگی زناشویی پاینز ، پرسشنامه ی ابرازگری هیجانی و پرسشنامه ی اسنادهای زناشویی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده گردید. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین ابعاد اسنادهای زناشویی و ابرازگری منفی با دلزدگی زناشویی همبستگی مثبت و معنا داری و بین ابرازگری مثبت و ابراز صمیمت با دلزدگی زناشویی همبستگی منفی و معناداری وجود داشت. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون نیز آشکار کرد که 63 درصد از کل واریانس دلزدگی زناشویی به وسیله اسنادهای ارتباطی و 71 درصد آن به وسیله ابرازگری هیجانی پیش بینی می شود. نتیجه گیری : بنابراین با توجه به اهمیت دلزدگی زناشویی در زندگی افراد متاهل و نقش تعیین کننده ابرازگری هیجانی و اسنادهای ارتباطی در پیش بینی آن، لزوم توجه به آگاه کردن افراد در رابطه با اسنادهای ارتباطی و ابرازگری هیجانی ضرورت می یابد.
اثربخشی آموزش رفتاری مادران بر میزان پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال سلوک(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش رفتاری به مادران بر کاهش علایم پرخاشگری فرزندان مبتلا به اختلال سلوک بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. از این رو، تعداد 24 نفر از مادرانی که فرزندانشان دارای این اختلال تشخیص داده شده بودند به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل چک لیست رفتاری کودکان بود. آموزش روش های اصلاح رفتار در قالب 10 جلسه نود دقیقه ای در گروه آزمایشی اجرا شد. در پایان دو گروه پرسشنامه مذکور را به عنوان پس آزمون تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تحلیل نتایج بیانگر تأثیر کاربندی آزمایشی بر کاهش پرخاشگری گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل بود (05/0p<). نتیجه گیری: به طور کلی، یافته ها نشان داد که آموزش روش های اصلاح رفتار به مادران، مشکلات پرخاشگری فرزندان را کاهش می دهد.
مقایسه کارآیی مربیان شاغل در مهدکودک های مونته سوری و عادی شهر تهران در سال 1394(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: از این پژوهش، مقایسه کارآیی مربیان مهدکودک های مونته سوری با مهدکودک های عادی شهر تهران بوده است. روش: این پژوهش از نوع توصیفی – مقایسه ای است. جامعه مورد مطالعه شامل همه مربیان مراکز پیش دبستانی شهر تهران که با روش مونته سوری آموزش می دهند (37 مربی) و 74 مربی شاغل در مهدکودک های با روش آموزش عادی که بطور تصادفی از مناطق 22 گانه شهر تهران انتخاب شدند، می باشد. از روش برگزاری آزمون بسته پاسخ برای سنجش اطلاعات لازم جهت مقایسه کارآیی مربیان شاغل در مهدکودک های مونته سوری و عادی در چهار بعد تساوی، همسویی، سرعت در کار و استفاده از ابزار و تجهیزات استفاده شد. جهت جمع آوری داده ها از یک پرسشنامه استاندارد استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی (فراوانی، درصد و نمودار) و شاخص های آمار استنباطی (آزمون آماری من ویتنی) استفاده گردید.یافته ها: نتایج پژوهش بیانگر این مطلب است که کارآیی کل مربیان شرکت کننده در این آزمون (111 مربی)، 5/22 در حد متوسط و 5/77 درصد دارای کارآیی خیلی خوب بودند. کارآیی کل مربیان مهدهای عادی شرکت کننده در این آزمون (74 مربی)، 8/33 در حد متوسط و 2/66 درصد دارای کارآیی خیلی خوب حاصل شد. این در حالی است که کارآیی کل مربیان مراکز مونته سوری شرکت کننده در این آزمون (37 مربی)، 100 درصد دارای کارآیی خیلی خوب بودند.نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که کارآیی مربیان مهد کودک های مونته سوری بالاتر از مربیان مهدهای عادی می باشد.
نقش همجوشی شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده در پیش بینی کیفیت زندگی معلمان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در میان مشاغل مختلف یک جامعه، شغل معلمی از پر اهمیت ترین آن ها است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش همجوشی شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده در پیش بینی کیفیت زندگی معلمان صورت پذیرفت. روش: روش پژوهش همبستگی از نوع توصیفی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه معلمان مرد مقطع ابتدایی ناحیه یک شهر اردبیل در سال 1394 بودند که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 100 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، از مقیاس همجوشی شناختی گیلاندرز، مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت ومقیاس کیفیت زندگی فرم کوتاه استفاده شد. داده های پژوهش به روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد بین همجوشی شناختی با کیفیت زندگی رابطه منفی معناداری وجود دارد. هم چنین بین حمایت اجتماعی دوستان، خانواده و دیگر افراد با کیفیت زندگی معلمان رابطه مثبت معناداری به دست آمد (05/0 p<). بعلاوه همجوشی شناختی30/0-، حمایت اجتماعی خانواده 25/0، حمایت اجتماعی دوستان27/0، حمایت اجتماعی دیگر افراد 21/0 قابلیت پیش بینی معنی داری کیفیت زندگی را داشتند. نتیجه گیری: در نتیجه می توان بیان نمود که، همجوشی شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده، در زمره متغیرهای مرتبط با کیفیت زندگی معلمان بودند و توانایی پیش بینی آن را دارند.
ارائه مدلی برای تاب آوری شغلی معلمان بر اساس سبک مقابله ای و نقش واسطه ای باورهای مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر ارائه مدلی برای تاب آوری شغلی معلمان بر اساس سبک مقابله ای با نقش واسطه ای باورهای مذهبی بوده است. جامعه آماری شامل کلیه معلمان مدارس عادی استان مازندران که در سال تحصیلی 1393-1394 در مدارس اشتغال داشتند را شامل شد که از بین آنان 200 معلم مدارس عادی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. در این پژوهش از پرسشنامه تاب آوری شغلی معلمان آموزش ویژه (سوتومایور، 2012)، پرسشنامه مقابله با موقعیت استرس زا (اندلر و پارکر،1990) و پرسشنامه دینداری نسخه ۱۵ (هوبر و هوبر، ۲۰۱۲) به کارگرفته شد. یافته های پژوهش نشان داد سبک مقابله مسأله مدار به صورت مثبت و سبک مقابله ای هیجانی به صورت منفی بر تاب آوری شغلی معلمان مؤثر بوده است و بین باور مذهبی (ابعاد شناختی، عقیدتی و اعمال عمومی) و تاب آوری ارتباط مثبت و معنادار بوده، همچنین تمام ابعاد باور مذهبی با سبک مقابله ای (مسأله مدار) رابطه مثبت و معنادار داشته است: همچنین یافته نشان می دهد که باورهای مذهبی توانسته است نقش واسطه ای بین سبک مقابله ای و تاب آوری ایفا کند. در نتیجه براساس یافته های پژوهش حاضر می توان با آموزش سبک مناسب مقابله با استرس و ایجاد باور مذهبی قوی تر، آگاهی بیشتری به معلمان داده تا این روند بر تاب آوری آن ها و نهایتاً بر بهزیستی آنان و بالطبع دانش آموزان آن ها اثر مطلوبی بجا بگذارد.
مقایسه معلمان با نیم رخ های گوناگون انگیزشی از لحاظ راهبردهای آموزشی و انضباطی: تحلیل مبتنی بر فرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه معلمان با نیم رخ های گوناگون انگیزشی از لحاظ راهبردهای آموزشی و انضباطی بود. شرکت کنندگان پژوهش شامل 354 معلم (158 مرد و 196 مرد) مقاطع ابتدایی، راهنمایی و متوسطه شهرهای شمالی استان آذربایجان غربی بود که به روش ترکیبی نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه انگیزش خودتعیین گری بلیس و پرسش نامه های محقق ساخته راهبردهای آموزشی و راهبردهای انضباطی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل خوشه ای، آزمون چندمتغیری T2 هاتلینگ و آزمون تی برای گروههای مستقل استفاده شد. بر اساس نتایج، دو خوشه انگیزشی برای معلمان شناسایی گردید که نخستین خوشه انگیزشی که در آن مقدار بالای انگیزش درونی، انگیزش یکپارچه شده و انگیزش همانند سازی شده و مقادیر پایین انگیزش بیرونی و بی انگیزگی مشاهده گردید، به عنوان خوشه انگیزش خودتعیین گری و خوشه ای که در آن همه انگیزش ها تقریباً در یک سطح قرار دارند، خوشه برخوردار از همه انگیزش ها نامیده شد. در ادامه، برای بررسی تفاوت دو خوشه انگیزشی از لحاظ راهبردهای آموزشی و انضباطی از T2 هاتلینگ و آزمون t برای گروههای مستقل استفاده شد که نتایج نشان دادند بین خوشه های انگیزشی معلمان براساس راهبردهای آموزشی و راهبردهای انضباطی، تفاوتی معنادار وجود دارد.لذا می توان نتیجه گرفت انگیزش خودتعیین گری از عوامل مهم درافزایش عملکردهای شغلی معلمان بشمار می آید.
تأثیرگذاری آموزش مادران در زمینه مشکلات غذاخوردن کودک بر مشکلات خوردن و تنیدگی مادر - کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مداخلات مشکلات غذاخوردن، باید مؤلّفه های مربوط به مادر و کودک را در نظر گرفت. یکی از این مؤلّفه ها تنیدگی مادر و کودک است. هدف مطالعه حاضر، بررسی تأثیر آموزش مادران در زمینه مشکلات غذاخوردن کودک بر درمان این مشکلات و کاهش تنیدگی مادر - کودکان مورد مطالعه است. 34 مادر که کودکانشان مشکلات خوردن داشتند با روش غیراحتمالی در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند (16 نفر گروه آزمایش و 18 نفر گروه کنترل). در این مطالعه شبه آزمایشی، آزمودنی های گروه آزمایش و کنترل در سه مرحله پیش آزمون (قبل از مداخله)، پس آزمون (پس از تمام شدن جلسات آموزشی) و پیگیری (22 روز پس از تمام شدن جلسات آموزشی) از طریق پرسشنامه تنیدگی والدین (PSI) و مشکلات غذاخوردن ارزیابی شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش مادران در زمینه مشکلات خوردن، مشکل غذاخوردن کودکان گروه آزمایش را در پس آزمون (004/0=p) و پیگیری (001/0=p) به طور معناداری کاهش می دهد (004/0=p). همچنین این آموزش، تنیدگی کلّی (001/0=p)، تنیدگی مؤلّفه والد (001/0=p) و مؤلّفه کودک (05/0=p) را در پس آزمون به طور معناداری کاهش می دهد. همچنین این آموزش، تنیدگی کلّی (001/0=p)، تنیدگی مؤلّفه والد (001/0=p) و مؤلّفه کودک (05/0=p) را در مرحله پیگیری 22 روزه نیز کاهش می دهد. بنابراین آموزش در زمینه مشکلات خوردن از میزان این مشکلات و همچنین تنیدگی مادر و کودک می کاهد. درباره مشکلات غذاخوردن، مؤلّفه مادر و کودک اهمّیت فراوانی دارد و یابد به این مؤلّفه ها توجّه کرد.
الگوی رابطه زنجیره ای ویژگی های شغلی، خشنودی از شغل با رفتارهای نوآورانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین رابطه ویژگی های شغل (اختیار، بازخورد، هویت، اهمیت و تنوع) و رفتارهای نوآورانه با در نظر گرفتن نقش میانجیگرانه خشنودی از شغل انجام گردید. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری پژوهش را کلیه کارکنان پژوهشکده های دانشگاه صنعتی اصفهان تشکیل داده اند که از میان آن ها 174 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های رفتارهای نوآورانه کانتر (1988)، خشنودی از شغل اسمیت، کندال و هیولین (1969) و ویژگی های شغلی هاکمن و الدهام (1976) بود. داده ها از طریق معادلات ساختاری تحلیل شد و نتایج تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که طی یک سلسله روابط زنجیره ای بین ویژگی های شغل با خشنودی از شغل و رفتارهای نوآورانه کارکنان رابطه (معنادار) وجود دارد. ویژگی های شغل با خشنودی از شغل دارای رابطه معنادار بوده و توانسته است تا 33 درصد از واریانس خشنودی از شغل را تبیین و در ادامه خشنودی از شغل با رفتارهای نوآورانه کارکنان دارای رابطه معنادار بوده و توانسته است تا 6/2 درصد از واریانس رفتارهای نوآورانه را تبیین نماید. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان رفتارهای نوآورانه را از طریق ویژگی های شغلی و خشنودی از شغل افزایش داد.
اثربخشی آموزش های شغلی در تحول مسیر رشدی انتخاب شغل دانش آموزان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۵ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۵۸
55-71
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش های شغلی بر تحول مسیر رشدی انتخاب شغل دانش آموزان کم توان ذهنی انجام شده است. روش: این پژوهش، یک پژوهش نیمه تجربی با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مورد مطالعه شامل کلیه دانش آموزان 13 تا18 سال (پایه تحصیلی اول، دوم، سوم) مقطع پیش حرفه ای شهرستان اصفهان در سال 90-91 بود که از این تعداد 47 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای از دو مدرسه انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش (12 پسر و 11 دختر) و کنترل (12 پسر و 12 دختر) گمارش شدند. گروه آزمایش طی هشت جلسه تحت آموزش های شغلی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسش نامه ی محقق ساخته بر اساس نظریه ی گاتفردسون جمع آوری شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که نقشه شناختی دوگروه کنترل و آزمایش به طور معناداری متفاوت بود (05/0> p ). نتیجه گیری : آموزش های شغلی می تواند بر مسیر رشدی انتخاب شغل دانش آموزان کم توان ذهنی اثر بگذارد. (
تأثیر آموزش مهارت های جنسی بر دانش و نگرش جنسی زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت های جنسی بر روی دانش و نگرش جنسی زنان متأهل شهر ارومیه به انجام رسید. پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره و سلامت روانی شهر ارومیه در سال 1395 تشکیل می دادند، از میان آن ها 36 نفر که دارای شرایط ورود به نمونه بودند و نمرات پایینی در مقیاس رضایت زناشویی کسب کرده بودند، به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (18 نفر) و گواه (18 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای آموزش مهارت های جنسی دریافت کردند، ولی گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکردند، برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ (ENRICH) و دانش و نگرش جنسی (SKAS) بشارت استفاده شد و برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس به کاربرده شد. برآمدهای پژوهش نشان داد آموزش مهارت های جنسی بر افزایش دانش و نگرش جنسی مؤثر بوده است و میانگین نمرات دانش و نگرش جنسی پس آزمون گروه آزمایش در سنجش با گروه گواه تفاوت معنی داری داشت (01/0> p)؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت آموزش مهارت های جنسی مایه افزایش دانش و نگرش جنسی در زنان شده است؛ بنابراین آموزش مهارت های جنسی می تواند در بهبود روابط جنسی متعادل و پیشگیری از آسیب های وابسته به این گستره در خانواده ها نقش بسزایی داشته باشد.
نقش باورهای غیر منطقی و مهارت تنظیم هیجانی در پیش بینی کیفیت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۵ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۵۸
72-95
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل ثبات زندگی زناشویی، کیفیت زندگی زناشویی است که به عنوان موفقیت عملکرد زوجین در ازدواج شان شناخته شده است. کیفیت، فرآیندی پویا و تعاملی بین زوجین است که با ارزیابی هر یک از آن ها از کیفیت رابطه شان مشخص می شود و شامل عوامل فردی و بین فردی می باشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی نقش متغیرهای باورهای غیرمنطقی و مهارت تنظیم هیجانی در پیش بینی کیفیت زندگی زناشویی صورت گرفته است. روش: روش پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی است . جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه معلمان زن متأهل شهر سبزوار (1305 نفر) است که در سال 94- 93 مشغول به تدریس بوده اند. نمونه شامل 303 نفر از این معلمان زن بودند که با روش نمونه گیری خوشه ایی تک مرحله ای تصادفی انتخاب شدند. ابزارها عبارت بودند از: ترجمه فارسی از مقیاس اصلاح شده سازگاری زوجین ( RDAS )، پرسشنامه مهارت تنظیم هیجانی ( ERSQ )، مقیاس 4 عاملی فارسی باورهای غیرمنطقی اهواز ( 4IBT-A ) نیز توسط شرکت کنندگان تکمیل شد. در تجزیه و تحلیل داده ها از روش های توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و روش های استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام) استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که باورهای غیرمنطقی و مهارت تنظیم هیجانی پیش بینی کننده معناداری برای کیفیت زندگی زناشویی بودند و باورهای غیر منطقی با ضریب بتای 36/0- بیشترین سهم را در پیش بینی کیفیت زندگی زناشویی داشت. نتیجه گیری: باورهای غیرمنطقی به صورت منفی و مهارت تنظیم هیجانی به صورت مثبت کیفیت زندگی زناشویی را پیش بینی می کنند.