فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۲٬۸۹۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
ایمانوئل کانت در کتاب مبانی مابعدالطبیعیِ اخلاق، یگانه هدف خویش را جست وجو و برپایی عالی ترین اصل اخلاق معرفی می کند؛ اصلی که همچون قطب نمایی برای افعال اخلاقی باشد؛ اما هگل بر این باور است که دیدگاه اخلاقی کانت، انتزاعی و گویی بی محتواست؛ افزون براین، اصول اخلاقی کانت تناقض هایی دارد؛ ازاین رو، این نظام اخلاقی را درعمل ناممکن می کند. کانت اخلاق را در درجه اول، به حوزه فردی مربوط می داند؛ اما از دیدگاه هگل، فردی دانستن اخلاق، نادیده گرفتن جهانی اجتماعی و سیاسی را درپِی دارد که در پَس عمل اخلاقی فرد نهفته است؛ افزون براین، از منظر وی، تأکید کانت بر کلی سازی قانون اخلاق، ایرادهایی دارد؛ برای مثال، کلیسازی قاعده ها، آزمونی صرفاً سلبی است؛ یعنی حتی اگر این آزمون با موفقیت به انجام رسد، فقط نشان می دهد ازلحاظ اخلاقی چه نباید بکنیم؛ اما نمی گوید چه باید بکنیم. در این جستار برآنیم تا باتوجه به نقدهای هگل به دیدگاه اخلاقی کانت، مهم ترین اصول اخلاقی هگل را واکاوی کنیم.
زیباترین مثلث ها در تیمایوس افلاطون کوششی نافرجام برای یک تبیین ریاضی کامیاب از طبیعت
حوزههای تخصصی:
از زمان نگارش رساله تیمایوس افلاطون تاکنون این اثر از جهات گوناگون همواره مورد توجه مفسران و عالمان قرار گرفته تحلیل های فراونی را بر انگیخته است یکی از جالب ترین مباحث این رساله چگونگی تبیین پیدایش عناصر چهار گانه و اجسام پنجگانه از جانب افلاطون و تلاش او برای نشان دادن نحوه تبدیل این عناصر به یکدیگر است افلاطون با طرح مثلث های بنیادین اولیه که آنها را زیباترین مثلث ها نامیده است می کوشد تا نظریه ای ارائه دهد که هم به پرسش های طبیعت شناسان پیش از خود پاسخ دهد و هم از کاستی های آرای آنان دور باشد اما خود پاسخ افلاطون نیز به عنوان یکی تبیین ریاضی هندسی از طبیعت با مشکلاتی روبرو است مقاله حاضر در بیان پیوند میان مثل و طبیعت شناسی افلاطون مطرح گردیده است.
تفسیر فلسفه نیچه بر مبنای مفهوم بازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنگامی که ""نیچه"" ضمن ایجاد تقابل میان فلسفه ""هراکلیتوس"" و سنت فلسفی آن را بر مبنای بازی تفسیر می کند و به تحسین آن می پردازد باید منتظر نقش آفرینی این مفهوم در فلسفه خود نیچه نیز باشیم. پس از این مقدمه، به برخی اندیشه های نیچه اشاره می کنیم که او بر مبنای آنها خود را در مقابل سنت متافیزیکی قرار می دهد و نشان می دهیم که چگونه این اندیشه ها با بازی ارتباط می یابند. شدن و صیرورت به جای بودن، نگاه بازی گونه به جهان، اندیشه به مثابه بازی، مواجهه با نگاه متافیزیکی به ضرورت بر مبنای بازی تاس و نیز نگاه مبتنی بر معصومیت بازی در اخلاقی فراسوی خیر و شر، همگی گواه استفاده نیچه از این مفهوم برای مواجهه با متافیزیک است. همچنین شاهد حضور مفهوم بازی در اندیشه های بنیادینی چون «اراده قدرت» و «بازگشت جاودانه همان» هستیم. از طرف دیگر مسئله تفسیر فلسفه نیچه و فهم آن همچنان چون معمایی ناگشوده است؛ تفسیر متافیزیکی ""هایدگر"" از نیچه از مفهوم بازی در اندیشه او غفلت کرده است و ""یاسپرس"" نیز هرگونه تفسیر نهایی نیچه را غیرممکن میداند. اما این ""دریدا"" است که تحت «بازی نشانه ها» به تفسیر نیچه
می پردازد. در پایان تلاش می کنیم نشان دهیم چگونه درک نقش مفهوم بازی در فلسفه نیچه پرتو جدیدی بر فهم کلیت اندیشه او می افکند.
نظریه تشابه در آثار آلبرتوس کبیر و توماس آکوئینی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله،به پژوهش درباره نظریه تشابه نزد آلبرتوس کبیر و توماس آکوئینی و تبیین آن پرداخته ایم .آلبرتوس با بهره بردن از فلاسفه مسلمان این نظریه را درغرب به عنوان رایی بین اشتراک معنوی و اشتراک لفظی عرضه کرد و بیشتر به بحث های منطقی پرداخت.اما توماس آکوئینی در آثار مختلف خود این روش را درمباحث کلامی و مابعدالطبیعی به کاربرد.نظر توماس در نظریه تشابه بیشتر ارائه طریقی برای تبیین چگونه سخن گفتن در باب الوهیت ،تبیین رابطه وجودی بین خالق و مخلوق و معرفت به الوهیت با توجه به معرفت شناسی مشائی است.برخی از متخصصان فلسفه توماس،به دنبال کاژتان،از دو نوع تشابه سخن گفته اند:تشابه بنا به مناسبت نسبت و تشابه بنا به مناسبت تناسب.اولی نسب معنایی بین چند چیز است در ارجاع به معنای یک چیز واحد و دومی تناسب بین دو نسب است.اما توماس در آثار مختلفش در باب معانی متعدد تشابه نوشته که از محدوده دو نوع تشابه ذکرشده می گذرد.در این مقاله آراء توماس آکوئینی درباره معانی متعدد تشابه در آثار مختلف او مورد تفحص قرارگرفته است.
عقلانیت ازنظر آگوستین و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی اولیه (قرون 5-11)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
قدیس آگوستین (354-430 م) از بزرگان الهیات مسیحی در غرب و ملاصدرا (1571-1641 م) از متفکران فلسفه ی اسلامی در شرق، گرچه در دو زمینه ی فکری مختلف اندیشیده و به تعاریف مختلفی از عقلانیت دست یافته اند، اما هر دو درمقام تعیین مصداق، عقلانیت را اصطلاحی جامع با کاربردی تشکیکی دانسته اند که در سطوح مختلفی از یقین، تأمین کننده ی اعتبار علوم کاربردی، نظری و مکاشفه ای است . طی این مقاله به بررسی تعاریف مختلف آگوستین و ملاصدرا از عقلانیت پرداخته و ضمناً نشان خواهیم داد سه محور مشترک در تبیین این دو اندیشمند از عقلانیت بشری عبارت اند از: «دوسویه دانستن فرآیند ادراک»، «تبیین فرآیند ادراک بر مبنای مشاهده» و «تشکیکی بودن معنای تعقل». البته برخلاف آگوستین که نقشی بنیادین و جهت دهنده برای اراده و عشق در فرآیند تعقل قائل می شود، ملاصدرا اولاً حرفی از عشق به میان نمی آورد، ثانیاً اراده را نیز تابعی از تعقل و فرع بر آن می داند.
کواین و موجهات
قلمرو شناخت عقل نظری و محدودیت های آن ازنظر دکارت و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
مقایسه ی قلمروی شناخت عقل نظری و محدودیت های آن در سه بخش، صورت گرفته است. اول، ثابت و ازلی بودن یا مخلوق و مجعول بودن اصول و احکام عقلی که به نظر ملاصدرا، اصول عقلی فی نفسه ثابت و ازلی هستند، اما ازنظر دکارت، این اصول، مخلوق و تحت اراده ی خداوند هستند. دوم، محدودیت عقل در شناخت خداوند که ازنظر ملاصدرا، درک مفهومی عقلی و مابه ازائی از خداوند نمی توان داشت. وی راه حقیقی شناخت خداوند را شهود می داند، اما به نظر دکارت، مفهوم خداوند واضح ترین و متمایزترین مفهوم ذهنی است، هرچند درک احاطی به آن ممکن نیست. سوم، پژوهش درباره ی اموری که پیش زمینه ی بروز خطا و درنتیجه، ایجاد محدودیت در شناخت عقل هستند، ازجمله اشتغال به امور محسوس و هوای نفس، پیش داوری و تقلید و لزوم به کارگیری روش علمی صحیح در درک حقایق.
مفهوم اگزیستانس نزد یاسپرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ فلسفه معمولاً کِیْر کِگُر را بنیان گذار فلسفه اگزیستانس می دانند. او این اصطلاح را که به معنای نحوه وجود خاص انسان است، در تقابل با اندیشه هگل وضع کرده است. با مروری کوتاه بر جدال فلسفی میان اندیشه کِیْر کِگُر و هگل سعی می شود از بعضی از ویژگی های مفهوم اگزیستانس پرده برداشته شود. بعد از این، نوبت به شرح مفهوم ""اگزیستانس"" از نگاه یاسپرس می رسد. اگزیستانس تعریف ناپذیر است و در مفهوم نمی گنجد. او معتقد است که اگرچه واقعیت اگزیستانس را نمی توان همچون وجود تجربی مستدل ساخت اما می توان به آن به مدد «نشانه» اشاره کرد. یاسپرس الفاظی همچون «اگزیستانس»، «خودبودن»، «آزادی» و سایر اصطلاحات خاصی را که درفلسفه خود به کار می برد، نشانه هایی می داند که فی نفسه معنایی مستقل ندارند وحتی در قالب نشانی برای آگاهی کلی نامفهوم باقی می مانند. میزان در رد و قبولی نشانی ها و صحت و کذب آنها خودْ بودن فرد است. اگزیستانس همواره اگزیستانس فردی است. اگزیستانس خودبودنِ اصیل انسان است که با تصمیمی آزاد و بی قید و شرط، به خود فعلیت می بخشد. اگزیستانس، زندگی صرف را همچون امکانی بالقوه همراهی می کند، امکانی که انسان یا بدان چنگ می اندازد یا از دست زدن به آن سر باز می زند.
ارزیابی مقایسه ای نظریه اعتدال ارسطویی و نظریه اخلاقی اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی اخلاق عملی (اخلاق دستوری)
«نظریه اعتدال» که خاستگاهی یونانی دارد و بر پایه نظریه ارسطو بنیان نهاده شده است، به تدریج از قرون سوم و چهارم هجری به حوزه اخلاق اسلامی وارد و سبب شد حکیمان بسیاری چون ابن مسکویه و خواجه نصیرالدین طوسی آن را مبنای آثار اخلاقی خویش قرار دهند. طبق «نظریه اعتدال»، ملاک فضیلت آن است که انسان بر اساس عقل خود حد میانه را در هر عملی رعایت و از افراط و تفریط (که رذیلت محسوب می شود) دوری کند.
در این پژوهش کوشیده ایم با ارزیابی و مقایسه این دیدگاه با نظریه اخلاقی اسلام، که در متون اصیل دینی یعنی آیات و روایات آمده است، به دیدگاه صحیح و جامعی در این زمینه دست یابیم. در نهایت حاصل این کوشش، نمایاندنِ ناتمام بودن مبنای «نظریه اعتدال» ارسطویی است و نیز اثبات اینکه بر اساس نصوص معتبر دینی ، آنچه ملاک «سعادت» انسان و جامع همه فضیلت ها محسوب می شود «قرب به خداوند» است و در مقابل، «شقاوت» دوری از هر عملی است که انسان را به خدای متعال نزدیک کند.
کانت از نگاه نیچه
حدوث و قدم عالم در اندیشه ارسطو و ابن سینا
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
مسئله ""حدوث و قدم عالم"" در اندیشه ارسطو و ابن سینا، پرسش اصلی تحقیق حاضر است. دراین مقاله به نگرش این دو فیلسوف مشایی در مورد حدوث و قدم عالم پرداخته می شود. ارسطو با تکیه بر برهان طبیعی و متوسل شدن به مقوله حرکت، به اثبات محرک نامتحرکی دست می یابد که شارحان وی آن را خدا نامیده اند. از نظر وی محرک نامتحرک علت غایی همه حرکات عالم است. در حالی که در اندیشه ابن سینا با تأثیر پذیری از متون مقدس دینی خدا به عنوان واجب الوجود، وجود محض و معطی وجود مطرح است. از دیدگاه ارسطو خداوند علت است؛ لیکن علیت او تنها تحریکی است. از دیدگاه ابن سینا این علیت، فاعلی (ایجادی) است نه تحریکی. وی با تقسیم موجود به واجب و ممکن و همچنین اثبات نیازمندی ذاتی ممکنات به واجب، نمونه متفاوتی از حدوث و قدم عالم را مطرح ساخت که براساس آن جهان با ویژگی حدوث ذاتی از خالق سرمدی، فیض هستی دریافت می کند. خدای ارسطو خالق جهان نیست و طبعاً جهان نامخلوق او قدیم و ازلی خواهد بود.
مرگ هنر و نسبت آن با مسیحیت در نگاه هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۴ شماره ۴۷
حوزههای تخصصی:
در نوشتار حاضر ابتدا از آرای اسلاف هگل در باب هنر و زیباشناسی و تاثیر آن در ایده آلیسم آلمانی و به ویژه هگل سخن رفته است. در ادامه گفتار، مساله مرگ هنر و تفسیر مفسران هگل و نسبت آن با مسیحیت با نظر به مبانی دوره مدرن و پیدایش تلقی تازه ای از هنر و استقلال(autonomous) آن از مسیحیت در دوره مذکور بررسی شده است.
انسان شناسی پست مدرن و نقد آن از منظر آموزه های دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین جایگاه انسان به عنوان عنصر اندیشه ورز، یکی از دغدغههای اصلی تمامی مکاتب بشری و الهی بوده است. در این مسیر برخی مکاتب ضمن افاضه جایگاه مستعلی به انسان، وی را فربه ساختهاند و برخی به معارضه با این جایگاه استعلایی پرداخته و به صورتبندی انسانی نحیف پرداختهاند که هر دوی این تفاسیر، پیامدهایی منفی را به همراه داشته است. در فلسفه غرب، «مدرنیسم» به عنوان نماینده جریان اول و «پست مدرنیسم» به عنوان نماینده جریان دوم معرفی شده است. تحقیق پیش رو در صدد است تا با عنایت به این مسئله، ضمن بررسی مؤلفههای انسان پست مدرن، با نقد آن از منظر آموزه های اسلامی، نقاط ضعف آن را آشکار ساخته و به ارائه سوژه ای متعادل مبادرت ورزد.
بررسی مقایسه ای اصل لذّت در فلسفه چارواکه و فلسفه اپیکوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لذّت گرایی به عنوان یک اندیشه، نظریه ای است که بنا بر آن شادی، خیر نهایی است و ناخشنودی شر غایی. مکاتب فکری ماده گرا، که عموماً به اصالت لذّت قائل اند، در فرهنگ های مختلف انسانی نمودهای متنوعی داشته اند. فرهنگ هندویی نیز از این قاعده مستثنا نبوده است، زیرا در این فرهنگ، مکتب متمایزی به نام چارواکه وجود دارد که با برخورداری از مشرب فکری ماتریالیستی، لذّت را تنها معنا و غایت حیات می داند. فلسفهٔ اپیکوری در یونان شبیه ترین مکتب فکری به چارواکه است. این فلسفه ها، هر دو مکاتبی را با ماهیت لذّت گرایی به وجود آوردند که به رغم معاندان و مخالفت های فراوان توانستند طی قرن ها طرفدارانی را جلب کنند. با مقایسهٔ اصل لذّت از منظر این دو فلسفه بر اساس منابع کتاب خانه ای موجود، روشن می شود که آنها هر دو، ظاهراً چون فقط قائل به اعتبار و وجود دنیای مادی هستند و هستی انسان را فقط بر مبنای بُعد مادی او تبیین کرده اند و نیز هر گونه هستی پس از مرگ را انکار می کنند، بنابراین نتیجه می گیرند که، پس باید شاد بود و از لذات زندگی بهرهٔ کامل برد. با وجود این، بین آنها اختلاف نظرهایی نیز وجود دارد: اپیکوریان مخصوصاً با دستهٔ خاصّی از چارواکه ای ها در معنا و انواع لذّت اختلاف تامّ دارند؛ همچنین اپیکوری ها برخلاف پیروان چارواکه که لذات جسمانی را معتبر می دانند، شادی و لذّت برتر را بیشتر به معنای فقدان الم در نظر می گیرند؛ در حالی که، هدف چارواکه ای ها، تعمیق و گسترش دامنهٔ لذّت است، هدف اپیکوری ها، تقلیل حدالامکان درد است.
بررسی انتقادی نظریه علی ارجاع اونز در باب نام های خاص
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، ابتدا خلاصه ای از نظریه های مربوط به دلالت نام های خاص در زبان را بررسی می کنیم و سپس نظریه علی نام های خاص اونز را مطرح خواهیم کرد. از آنجا که نظریه اونز، از نظریه های علی و نظریه های وصفی نام های خاص، به یکسان نسب برده است، آشنایی اجمالی با این نظریه ها برای فهم نظریه اونز سودمند خواهد بود. در بخش مربوط به نظریه های وصفی، نظریه های فرگه و راسل؛ و در بخش مربوط به نظریه های علی، نظریه های میل و کریپکی، به طور مختصر بحث خواهند شد. پس از شرح نظریه علی اونز و بیان امتیاز آن بر نظریه کریپکی، انتقادات وارد بر نظر اونز را بررسی خواهیم کرد .
علم هرمنوتیک
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار ، مؤلف ، پس از تعریف علم هرمنوتیک و تبیین پیوندهای ریشه شناختی آ ، مسائل سه گانه ی اصلی این علم را مطرح می سازد . سپس با نگاهی گذرا ، به تحولات علم هرمنوتیک نوین و منشاء آن ، یعنی جریان های فکری معاصر ( اعم از نظریه های جدید رفتار بشری در علوم روان شناسی و اجتماعی ، تحولات شناخت شناسی و فلسفی و بالاخره براهینی که توسط بعضی از فلاسفه همچون ویتگنشتاین ارائه شده ) می پردازد . پس از آن ، مؤلف با طرح سوالاتی اساسی ، شرح و تبیین چهار طریق متمایز تصویر و تعریف علم هرمنوتیک را در پی می گیرد ...