فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۴۱ تا ۸۶۰ مورد از کل ۱٬۹۳۰ مورد.
توجه انتخابی دیداری دانش آموزان نارساخوان و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی توجه انتخابی دیداری دانش آموزان نارساخوان و عادی دوره ابتدایی انجام شد. به منظور انجام دادن این پژوهش 20 دانش آموز درهریک از دوگروه در پایه های دوم، سوم و چهارم به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند که ازنظر سن و جنس بایکدیگر همسان بودند. روش پژوهش از نوع توصیفی، علی مقایسه ای بود و ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: آزمون توجه دیداری(اعداد و حروف) و (اشکال هندسی) و آزمون کوررنگی (ایشی هارا). نتایج آزمون t مستقل نشان داد عملکرد توجه انتخابی دیداری (اعداد و حروف) در دانش آموزان نارساخوان درسطح معناداری پایین تر از گروه عادی است. عملکرد توجه انتخابی دیداری (اشکال هندسی) در دو گروه نارساخوان و عادی نشان دهنده نبود تفاوت معنادار است. همچنین مقایسه درون گروهی دانش آموزان نارساخوان نشان داد که نمرات توجه انتخابی دیداری (اشکال هندسی) در سطح معناداری بیش از نمرات توجه انتخابی دیداری (اعداد و حروف) در همین گروه است.
معرفی و کاربرد روش آموزش تقلید متقابل در درمان کودکان درخودمانده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مداخله ای که بتواند مهارت های تقلیدی خودبه خودی را در طول تعامل طبیعی آموزش دهد ممکن است تاثیر به خصوصی برای افزایش انعطاف پذیری، تقلید اجتماعی و دیگر مهارت های ارتباط اجتماعی داشته باشد. آموزش تقلید متقابل یک مداخله طبیعی برای آموزش تقلید خودبه خودی در طول تعاملات بازی با یک شریک بازی است که برای آموزش کودکان درخودمانده کم سن و سال طراحی شده است. این رویکرد رشدی، روشی کودک محور است که در یک محیط طبیعی روی می دهد. این مقاله به بررسی روش آموزش تقلید متقابل و اثربخشی آن در درمان کودکان درخودمانده می پردازد.
اثربخشی غنی سازی ارتباط بر کاهش دلزدگی زناشویی والدین کودکان آسیب دیده بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ﻣﻘﺪﻣﻪ: ﻫﺪﻑ ﺍیﻦ ﭘﮋﻭﻫﺶ، ﺗﻌییﻦ تاثیر غنی سازی ارتباط ﺑﺮ کاهش دلزدگی ﺯﻧﺎﺷﻮیی والدین کودکان آسیب دیده بینایی ﺑﻮﺩ.
ﺭﻭﺵ: روش ﭘﮋﻭﻫﺶ آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون ﺑﺎ ﮔﺮﻭﻩ کﻨﺘﺮﻝ بود. 12 ﺯﻭﺝ ﺍﺯ والدین کودکان آسیب دیده بینایی که فرزندشان در سال تحصیلی 94 – 1393 مشغول به تحصیل بودند ﺩﺭ 2 ﮔﺮﻭﻩ ﺁﺯﻣﺎیﺶ (6 زوج) ﻭ ﮔﻮﺍﻩ (6 زوج) به طور ﺗﺼﺎﺩﻓی ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. ﻣﺘﻐیﺮ ﻣﺴﺘﻘﻞ غنی سازی ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ 8 ﺟﻠﺴﻪ ﺭﻭی ﮔﺮﻭﻩ ﺁﺯﻣﺎیﺶ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪ؛ ﺩﺭ ﮔﺮﻭﻩ ﮔﻮﺍﻩ ﻫیﭻ مداخله ای ﺻﻮﺭﺕ ﻧﮕﺮﻓﺖ. ﺍﺑﺰﺍﺭ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﭘﺮﺳﺶﻧﺎﻣﻪ دلزدگی پاینز (CBM) ﺑﻮﺩ. ﺑﺮﺍی ﺗﺤﻠیﻞ ﺩﺍﺩﻩﻫﺎ ﺍﺯ آزمون ﺗﺤﻠیﻞ ﮐﻮﻭﺍﺭیﺎﻧﺲ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪ.
یافته ها: ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻧﺸﺎن داد ﮐﻪ آﻣﻮزش غنی سازی ارتباط به طور ﻣﻌﻨ ﺎداری ﺑ ﺮ دﻟﺰدﮔ ﯽ زﻧﺎﺷﻮﯾﯽ و مولفه های آن در والدین ﮐﻮدﮐﺎن آسیب دیده بینایی ﻣوﺛﺮ ﺑﻮده و والدین در ﮔﺮوه آزﻣﺎﯾﺸﯽ ﮐﺎﻫﺶ ﻣﻌﻨﺎداری را در دﻟﺰدﮔﯽ زﻧﺎﺷﻮﯾﯽ ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ.
نتیجه گیری: ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ یافته های اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، می توان روش مداخله ای غنی سازی ارتباط را به عنوان ﯾﮏ روش موثر در ﮐﺎﻫﺶ دﻟﺰدﮔﯽ زﻧﺎﺷﻮﯾﯽ والدین دارای کودک آسیب دیده بینایی و اﻓﺰاﯾﺶ ﺳﻄﺢ ﺳﻼﻣﺖ ﺧ ﺎﻧﻮاده به عنوان ﯾﮏ ﺳﯿﺴﺘﻢ، ﭘﯿﺸﻨﻬﺎد داد.
تأثیر یک دوره فعالیت منظم ورزشی بر عزت نفس دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف کلی پژوهش، مطالعه و بررسی تأثیر یک دوره فعالیت منظم ورزشی بر عزت نفس دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر 9تا15 سال شهرستان لردگان در سال تحصیلی 1390 – 1389 بوده است. بدین منظور از بین 121 نفر دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر، تعداد 28 نفر به روش تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه آزمایش( 7 نفر پسر و 7 نفر دختر) و کنترل ( 7 نفر پسر و 7 نفر دختر) به صورت تصادفی گمارده شدند. روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ، به عنوان پیش آزمون بر روی دو گروه اجرا شد. سپس فعالیت منظم ورزشی به عنوان برنامه مداخله ای به مدت دو ماه و هر هفته 3 جلسه (45 دقیقه ای) بر روی گروه آزمایش اجرا شد. پس از اتمام دوره مداخله، آزمون عزت نفس روزنبرگ بار دیگر بر روی دو گروه اجراشد. داده های به دست آمده با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس با بهره گیری از نرم افزار spss تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها نشان داد که بین عملکرد دو گروه آزمایش و کنترل در میزان عزت نفس تفاوت معنادار آماری (001/0>p) وجود دارد که نشان می دهد، اجرای یک دوره فعالیت منظم ورزشی بر افزایش عزت نفس دانش آموزان گروه آزمایش مؤثر بوده است.
تجربه های زندگی و عوامل مورد استفاده مادران دارای فرزند کم توان ذهنی برای بخشیدن دیگران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر تجربه های زیستی و عواملی که مادران ایرانی دارای فرزند کم توان ذهنی برای بخشیدن دیگران به کار می گیرند را مورد بررسی قرار داده است. برای رسیدن به این هدف، روش کیفی و نظریه برخاسته از داده ها مورد استفاده قرار گرفت. 20 نفر از مادران دارای فرزند کم توان ذهنی که برای تکمیل پرونده فرزند خود به سازمان آموزش پرورش رجوع کرده بودند، به صورت تصادفی انتخاب و سئوال های نیمه ساختار یافته در مورد بخشش دیگران و عواملی که آن ها در این مورد استفاده کرده اند تا رسیدن به مرحله اشباع مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل داده ها از طریق کد های باز و مشخص شدن گزاره های اصلی و فرعی، نشان داد که در ایران مادران این گروه از کودکان به ترتیب از منابع معنوی، منابع درونی و منابع و علایق اجتماعی برای بخشیدن دیگران استفاده می کنند. این یافته ها نشان می دهد که غنی بودن محتوا و متون مربوط به بخشایش گری در فرهنگ ایرانی – اسلامی به مادران دارای فرزند کم توان ذهنی برای بخشیدن دیگران کمک کرده است.
مقایسه باز آموزی اسنادی، راهبردهای شناختی و فراشناختی در حل مسأله ریاضی در کودکان با کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازآموزی اسنادی یک رویکرد مداخله ای است که هدف آن متوجه رفع مشکلات انگیزشی دانش آموزان در یادگیری و تغییر شیوه تفکر آنها در مورد اسنادهای علّی است که بر اساس آن اعتماد به نفس و سطح انتظار وی برای نیل به موفقیت را افزایش می یابد. از سوی دیگر، راهبردهای شناختی ابزارهای یادگیری هستند و هدف آن کمک به فراگیری، سازماندهی و ذخیره سازی دانش و مهارت و نیز سهولت بهره برداری از آن ها در آینده است. منظور از راهبردهای فراشناختی ابزار هایی است که برای هدایت راهبردهای شناختی و نظارت بر آن ها به کار برده می شوند؛ یادگیرندگان موفق می توانند راهبردهای شناختی غیرمؤثر را با راهبردهای شناختی مؤثر جایگزین کنند.ارزیابی روش های حل مساله قبل از اجرای آن و همچنین ارزیابی نتایج آن از ویژگی های لازم برای حل مساله به شمار می رود. در طی فرایند حل مساله دانش آموزانی موفق ترند که بیشتر بر راهبردهای یادگیری احاطه دارند.
مقاله حاضر به بحث در مورد این موضوع می پردازد که روش های بازآموزی اسنادی، راهبردهای شناختی و فراشناختی چگونه می توانند به دانش آموزان کمک کنند تا به طور کارآمد تفکر و رفتار خود را برای حل مسأله به کار گیرند.
تحلیل و مقایسهروایت های نوشتاری دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری و عادی پایه چهارم و پنجم شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور تحلیل و مقایسه ساختار روایت های نوشتاری دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری و دانش آموزان عادی پایه چهارم و پنجم شهر تهران انجام شده است. روش:روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر 10 تا 12 ساله دارای اختلالات یادگیری و عادی شهر تهران است که در پایه چهارم و پنجم مشغول به تحصیل بودند. نمونه آماری شامل 20 دانش آموز دارای اختلالات یادگیری (در هر پایه 10 دانش آموز) و 20 دانش آموز عادی (در هر پایه 10 دانش آموز) است که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده آزمون خوانداری محقق ساخته بود که در اختیار تک تک دانش آموزان قرار داده شد. دانش آموزان بعد از خواندن داستان آن را به زبان خود بازنویسی کردند. سپس، نوشته های دانش آموزان از منظر تعداد واژه، میانگین طول پاره گفتار و پیچیدگی ساختار روایت در دو سطح کلان (شخصیت، زمینه، پاسخ درونی، طرح، کنش و پیامد در مجموع 13 نمره) و ساختار خرد (حرف ربط هم پایه و ناهم پایه، فرایند ذهنی و بیانی، عبارت اسمی گسترده در مجموع 12 نمره) تحلیل و بررسی شدند. سنجش عملکرد دانش آموزان مبتنی بر روشی برگرفته از شاخص تی اِن اِل- پی آر سنجش پیشرفت زبان روایی (2011) است که در دانشگاه یوتا تهیه شده است. در روش تحلیل از الگوی پیترسون، گیلام و گیلام (2008) و گرینهاف و استرانگ (2001) استفاده شده است. برای نمره دهی از آزمون زبان روایی (تی اِن اِل) آزمون زبان روایی (گیلام و پیترسون، ۲۰۰۴) الگوگیری شده است. یافته ها: مجموع نمرات دانش آموزان عادی در ساختار کلان 195 و در ساختار خرد 143 و دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در ساختار کلان 170 و در ساختار خرد 116 مورد گزارش شده است. به طور کلی، هر دو گروه دانش آموزان در ساختار کلان عملکرد بهتری نسبت به ساختار خرد داشتند. در ساختار کلان هر دو گروه در «شخصیت» بیشترین نمره و در «طرح» کمترین نمره را کسب کرده اند. همچنین، در ساختار خرد بیشترین نمره را در کاربرد فرایندهای ذهنی و بیانی و کمترین نمره را در استفاده از گروه اسمی گسترده به دست آورده اند. مقایسه عملکرد دانش آموزان دو گروه نشان می دهد که گروه دارای اختلالات یادگیری در همه مقولات زبانی مورد بررسی به غیر از شخصیت عملکرد ضعیف تری داشتند. این تفاوت به ویژه در کاربرد حروف ربط هم پایه و ناهم پایه، کنش، طرح و گروه اسمی گسترده مشهود است. به منظور تحلیل داده ها از آزمون آماری تی دو نمونه مستقل استفاده شده است. نتیجه گیری:نتایج نشان می دهد که تفاوت تعداد واژه و میانگین طول پاره گفتار در دو گروه در سطح p≤0.05 معنادار است. همچنین، در سطح ساختار کلان، تفاوت بین دو گروه در «کنش» و در سطح ساختار خرد در کاربرد «حروف ربط ناهم پایه» در سطح p≤0.05 معنادار است.
درهم تنیدگی آموزش و توانبخشی
حوزههای تخصصی:
ارزیابی سن بینایی - حرکتی در دانش آموزان با نارساییهای یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر ارزیابی سن بینایی - حرکتی در کودکان با نارساییهای ویژه یادگیری است و اینکه آیا این کودکان به لحاظ عملکردهای بینایی - حرکتی متناسب با سن تقویمی خود عمل می کنند. روش: پژوهش از نوع کاربردی و روش آن زمینه یابی است. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان مقطع ابتدایی هستند که در اردیبهشت ماه سال 1385 به مرکز نارساییهای ویژه یادگیری - تهران مراجعه کردند. نمونه آماری برابر جامعه آماری و 58 کودک با نارساییهای ویژه یادگیری هستند. برای جمع آوری داده ها از آزمون مهارتهای بینایی - حرکتی (TVMS-R) استفاده شده است. مقایسه سن بینایی - حرکتی نمونه های آماری با سن تقویمی آنها با آزمون t یک جامعه ای صورت گرفته است. یافته ها: در تمام پایه های تحصیلی (از اول تا پنجم) اختلاف معنادار آماری بین میانگین سن بینایی - حرکتی و سن تقویمی این کودکان دیده شد. نتیجه گیری: سن بینایی - حرکتی کودکان با اختلال ویژه یادگیری در مقطع ابتدایی پایین تر از سن تقویمی آنها و در پایه های بالاتر، این فاصله بیشتر بوده است.
بررسی تأثیر آموزش « نحوه مراقبت از کودکان مبتلا به فلجمغزی» بر کیفیتزندگی مراقبین خانوادگی آنها(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف: نظر به اینکه وجود فرزند مبتلا به فلجمغزی زندگی خانواده و بهویژه مراقب خانوادگی کودک را متأثر می سازد، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش نحوه مراقبت از کودکان مبتلا به فلجمغزی بر کیفیت زندگی مراقبین خانوادگی این کودکان انجام شده است. روش بررسی: در این مطالعه مداخلهای و شبهتجربی، ۲۵ نفر از مراقبین اصلی خانوادههای دارای کودک مبتلا به فلجمغزی اسپاستیک تحت پوشش بهزیستی شهرستان بابلسر که حداقل سواد خواندن و نوشتن داشتند، بهروش تمامشمار و با رعایت معیارهای لازم انتخاب و مورد آموزش قرار گرفتند. قبل و سهماه پس از آموزش، میزان مهارت مراقبین در مراقبت از کودک مبتلا به فلجمغزی بر اساس فرم جمعآوری اطلاعات نحوه مراقبت از کودکان فلجمغزی و کیفیتزندگی مراقبین با پرسشنامه فرم کوتاه بررسی وضعیت سلامت (SF36) مورد سنجش قرار گرفت. آموزش بهصورت عملی و با حضور مراقب و کودک مبتلا در طی 6 تا ۸ جلسه 30 دقیقهای انجام پذیرفت. دادههای حاصل با استفاده از آزمون تیزوجی و آزمون ناپارامتری ویلکاکسون تحلیل شد. یافتهها : نمرات کیفیتزندگی مراقبین 3 ماه پس از پایان آموزش نسبت به قبل از دریافت آموزش در تمامی 8 قلمرو، 2 حیطه کلی سلامتذهنی و سلامتجسمانی و کیفیتزندگی کل به میزان معناداری افزایش یافت (00۱/0>P). از میان قلمروهای هشتگانه کیفیتزندگی، کمترین میانگین افزایش در قلمرو سلامتذهنی (54/1336/11) و بیشترین آن در قلمرو نقشعاطفی (24/78 66/50) مشاهده شد. میزان این تغییر در نمره کلی کیفیتزندگی (83/15 18/23) بود. نتیجه گیری: با توجه به ارتقاء کیفیتزندگی والدین بهدنبال گذراندن دوره آموزشی درباره نحوه صحیح مراقبت از کودکان مبتلا به فلجمغزی، اهمیت آموزش والدین بیش از گذشته معلوم شده و به نظر میرسد در ارزیابی اثربخشی برنامههای توانبخشی کودکان، میبایست آثاری که این برنامه ها بر سایر اعضاء خانواده دارد نیز همواره مورد توجه قرار گیرد.