ناخن جویدن عبارت است از جویدن ناخن ها و کندن مختصری از پوست انگشتان، این حالت نیز هر چند که در کودکان به عنوان شدید ترین ناراحتی نیست، اما به عنوان یک مشکل خیلی شایع ملاحظه می شود. روش تحقیق از نوع علی مقایسه ای می باشد. جامعه مورد تحقیق دانش آموزان دختر و پسر مشغول به تحصیل در دوران ابتدایی در یکی از مدارس نواحی هفتگانه مشهد صورت گرفته است. تعداد آزمودنی ها در هر دو گروه مجموعا 89 نفر بودند که 45 نفر آنان کودکان دارای مشکل جویدن ناخن و 44 نفر فاقد این مشکل بودند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش آزمون اشپیل برگر که در سال 1372 در شهر مشهد هنجارهایی شده است، به کار رفته است. پرسشنامه و آزمون توسط مادر تکمیل شده و اضطراب آشکار و پنهان مادر را می سنجید. در تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون معنی داری تفاوت میانگین ها (آزمون T) استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که تفاوت معناداری بین میزان اضطراب مادران کودکان دارای مشکل ناخن جویدن و مادران کودکانی که ناخن نمی جویدند، وجود دارد و همچنین سطح اضطراب در مادران دارای فرزند مشکل دار به طور معناداری بیشتر از گروه دیگر بود.
مقدمه: با توجه به اینکه علایم وسواسی - جبری وابسته به فرهنگ هستند، شناخت و اطلاع از فراوانی و تنوع آنها در جامعه ما می تواند به تشخیص دقیق تر این اختلال کمک کند و اهداف درمانی را مشخص تر سازد.
روش: در قالب یک طرح پژوهشی مقطعی، 61 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی - جبری (23 مرد و 38 زن) به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند و تنوع و شدت علایم با مقیاس ییل - براون اندازه گیری شد. این بیماران به طور سرپایی به واحد روانپزشکی مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی توحید و یک مطب خصوصی مراجعه کرده بودند و به وسیله یک روانپزشک )بر مبنای (DSM-IV-TR تشخیص داده شدند.
یافته ها: این بررسی نشان داد که بیشترین وسواس های فکری، آلودگی و پرخاشگری است و تفاوت زنان و مردان در وسواس آلودگی معنادار می باشد. بیشترین وسواس های عملی، وارسی کردن، شست و شو و نظافت و تفاوت دو جنس معنادار بود. بین میزان تحصیل بیماران و علایم وسواسی - جبری در زمینه وسواس های فکری آلودگی و جسمی یک رابطه معنادار به دست آمد و دو گروه مجرد و متاهل فقط در وسواس های آلودگی و شمارش تفاوت معنادار داشتند.
نتیجه گیری: بیماران مبتلا به اختلال وسواسی - جبری خصوصیات علامت شناسی و جمعیت شناختی متمایزی را نشان می دهند که یکی از توجیهات آن می تواند تنوع فرهنگی باشد. این مسئله خود مفاهیم ضمنی مهمی برای تشخیص و درمان این اختلال دارد.
هدف اساسی پژوهش کنونی، بررسی رابطه اضطراب امتحان و پیشرفت تحصیلی در دانشآموزان دبیرستانی است
و همچنین کوشش گردیده تا متغیرهای یاد شده براساس جنسیت و رشتههای تحصیلی مورد مقایسه قرار گیرند.
بدینخاطر مقاله حاضر در برگیرنده سه مطالعه مستقل در استانهای ایلام، کردستان و خراسان است که در مطالعه اول
، دوم و سوم به ترتیب 120، 171 و 200 دانشآموز مورد بررسی قرار گرفتند. دادههای بهدست آمده براساس ضریب همبستگی
و تحلیل واریانس دو راهه مورد تحلیل قرار گرفتند. یافتهها بهطورکلی بیانگر وجود رابطه منفی و معنادار بین اضطراب امتحان و
پیشرفت تحصیلی است، در حالی که مقایسه اضطراب امتحان براساس جنسیت و رشته تحصیلی و تعامل دو متغیر، همنوا نیست،
به گونهای که در یک مطالعه تأثیر دو متغیر یاد شده دیده نشده، اما نقش جنسیت و تعامل آن با رشته تحصیلی، در مطالعه دیگر
آشکار بوده، و این در حالی است که این نقش در پیشرفت تحصیلی نیز به نفع دختران مشاهده شده است.