فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۴٬۴۲۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :یکی از دلایل شایع تر بودن مشکلات روان شناختی در افراد مبتلا به چاقی، کنترل کمتر هیجانات در این افراد است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی تکنیک های تنظیم هیجان بر کاهش مشکلات روان شناختی زنان مبتلا به چاقی انجام شد. مواد و روش ها:این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی بود و با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری انجام گردید. نمونه گیری به روش در دسترس، از بین زنان دارای شاخص توده بدنی (Body mass index یا BMI) بالاتر از 25 شهر اصفهان در سال 1394 صورت گرفت و 24 نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (تکنیک های تنظیم هیجان) و شاهد قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسش نامه 90-Symptom Chek List (90-SCL) جمع آوری گردید. گروه آزمایش 8 جلسه آموزشی تنظیم هیجان مدل Gross را دریافت کرد؛ در حالی که گروه شاهد از این آموزش بی بهره بود. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:ابعاد آسیب شناختی روانی نشان داد که تنظیم هیجان بر کاهش اضطراب و وسواس در مرحله پس آزمون تأثیر معنی داری نداشت (050/0 < P)، اما این اثر در مرحله پیگیری معنی دار بود (050/0 > P). همچنین، تنظیم هیجان تأثیر معنی داری بر کاهش افسردگی و جسمانی سازی در دو مرحله پیگیری و پس آزمون داشت (050/0 > P). نتیجه گیری:آموزش تنظیم هیجان به شیوه گروهی، بر بهبود علایم آسیب شناختی روانی بیماران مبتلا به چاقی اثربخش است و تلویحات مهمی در توجه به درمان های گروهی تنظیم هیجان در کاهش مشکلات بیماران مبتلا به چاقی دارد.
درمان های یکپارچه شده دینی- معنوی و اختلال اضطراب فراگیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اختلال اضطراب فراگیر، اختلال فراگیری است که از طریق اضطراب بیش از حد و نگرانی کنترل ناپذیر مشخص می شود و مکانیسم ها و عوامل خطرساز متعددی در ایجاد و تداوم آن دخیل می باشد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف مرور رابطه بین دینداری و معنویت گرایی با اختلال اضطراب فراگیر و همچنین، درمان های یکپارچه شده دینی و معنوی این اختلال انجام گرفت. بررسی پیشینه پژوهش نشان داد که بین دینداری و مقابله های دینی با اختلال اضطراب فراگیر رابطه معنی داری وجود داشت. همچنین، دینداری و معنویت گرایی به گونه موفقیت آمیزی با درمان های اختلال اضطراب فراگیر یکپارچه شده است. علاوه بر این، درمان های یکپارچه شده دینی و معنوی تأثیر معنی داری بر نشانه های این اختلال دارد. نتایج پژوهش حاضر بیانگر اهمیت ترکیب عوامل دینی و معنوی در سایر رویکردهای درمانی اختلال اضطراب فراگیر است.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و طرحواره درمانی بر کاهش افسردگی بیماران شهر تهران واجد تشخیص کمردرد مزمن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :افسردگی از رایج ترین اختلالات همراه با دردهای مزمنی همچون کمردرد است که باعث محدودیت هایی در اثربخشی درمان های شناختی- رفتاری در این افراد می شود. وجود مشکلات و محدودیت های مشابه در برنامه های شناختی- رفتاری به منظور درمان افسردگی، باعث گرایش جدید محققان به استفاده از طرحواره درمانی (Schema therapy یا ST) در درمان افسردگی شده است. تحقیق حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری (Cognitive-behavioral therapy یا CBT) و ST درکاهش افسردگی در بیماران ایرانی واجد تشخیص کمردرد مزمن صورت گرفت. مواد و روش ها:این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی بود که به صورت طرح شبه تجربی با پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه شاهد انجام شد. 35 بیمار مبتلا به کمردرد مزمن که برای درمان کمردرد خود به کلینیک فوق تخصصی درد یا درمانگاه جراحی مغز و اعصاب بیمارستان های اختر و امام حسین (ع) شهر تهران مراجعه کرده بودند، با روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. کلیه بیماران پرسش نامه های درد مزمن، مؤلفه افسردگی از پرسش نامه 21 سؤالی افسردگی، اضطراب، استرس (Depression anxiety stress scale یا 21-DASS) را در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه تکمیل کردند. همچنین، گروه تحت ST علاوه بر پرسش نامه های ذکر شده، نسخه کوتاه پرسش نامه طرحواره Young-90 سؤالی (Young schema questionnaire-Short form یا YSQ-SF) را نیز تکمیل نمودند. برای بررسی تأثیر دو شیوه درمانی بر کاهش افسردگی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن، از مدل رگرسیون با اثر تصادفی در نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها:روش های CBT (005/0 > P) و ST (033/0 > P) تأثیر معنی داری بر کاهش افسردگی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن در مرحله پیگیری داشت، اما در این مرحله بین دو روش اختلاف معنی داری از نظر کاهش بر نمرات افسردگی مشاهده نشد (519/0 > P). نتیجه گیری:هر دو روش CBT و ST در بهبود علایم افسردگی مبتلایان به کمردرد مزمن مؤثر است و می تواند به عنوان روش درمانی مناسبی در مبتلایان به درد مزمن افسرده مورد استفاده قرار گیرد.
واکاوی آسیب های تعاملی زوجین در خانواده های زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بر اساس مصاحبه با خانواده درمانگران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :هدف از انجام پژوهش حاضر، مطالعه کیفی آسیب های تعاملی زوجین در خانواده های زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بر اساس مصاحبه با خانواده درمانگران بود. مواد و روش ها:جامعه پژوهش را همه متخصصان خانواده در حوزه درمان روان شناختی تشکیل داد. شرکت کنندگان مطالعه شامل دوازده متخصص با تجربه در زمینه درمان های روانی خانواده بود که به شکل هدفمند از نوع همگون انتخاب شدند. ابزار پژوهش، مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. سؤال اصلی پژوهش عبارت بود از مردان با همسران مبتلا به شخصیت مرزی، دچار چه آسیب های تعاملی هستند؟» و سؤالات فرعی منشعب از سؤال اصلی بود که آسیب های مختلف تعاملی در ابعاد مختلف زندگی زوجی را در برمی گرفت. داده های حاصل از مصاحبه به روش تماتیک تجزیه و تحلیل گردید که در سه مرحله توصیف، کاهش و تفسیر داده ها را تحلیل نمود. یافته ها:از 533 عبارت مرتبط با آسیب های ارتباطی که از مصاحبه با متخصصان استخراج شد، در کدگذاری باز 133 مفهوم مرتبط با آسیب های ارتباطی به دست آمد و در کدگذاری محوری در 16 زیرمقوله خلاصه شد و در نهایت، در چهار مقوله جمع بندی گردید که عبارت از «آسیب های فردی مؤثر بر زندگی زوجی، آسیب های بین فردی اجتماعی، آسیب های بین فردی زوجی و آسیب های بین فردی خانوادگی» بود. نتیجه گیری:حضور یک زن با شخصیت مرزی آسیب هایی را در خانواده تولید می کند که احتمال فروپاشی آن را افزایش می دهد.
تدوین مدل ساختاری شیوه های فرزند پروری مادران بر اساس سبک های دلبستگی و کیفیت روابط موضوعی آنان در میان مادران با فرزندان عادی و مبتلابه اختلال های اضطراب جدایی و وسواس-اجبار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تدوین مدل ساختاری شیوه های فرزند پروری مادران مبتنی بر سبک های دلبستگی و کیفیت روابط موضوعی آنان در میان مادران با فرزندان عادی و مبتلا به اختلال های اضطراب جدایی و وسواس- اجبار بود. تحقیق حاضر توصیفی و از نوع همبستگی-پیش بینی است. جامعه آماری از سه گروه مادران، دارای کودک مبتلا به اختلال های اضطراب جدایی، مبتلا به اختلالOCD، و عادی مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه یک شهر تهران تشکیل شده است. در پژوهش حاضر از روش نمونه گیری در دسترس و حجم نمونه 450 نفر (150 نفر برای هر گروه) بود. ابزار های پژوهش شامل پرسشنامه های ابعاد و سبک های فرزندپروری (PSDQ)، روابط موضوعی بل، دلبستگی بزرگسالی (فینی و نولر، 1994) و مصاحبه بالینی ساختاریافته (SCID) بود. روش تجزیه و تحلیل داده ها برای پرسشنامه ها از تحلیل عاملی تأییدی و برای ازمون فرضیه ها از مدل معادلات ساختاری (SEM ) به کار بسته شد. یافته ها نشان داد که که شاخص های CV-red که کیفیت ساختاری مدل را نشان می دهد، برای تمام متغیرهای وابسته مثبت شده است که نشان دهنده کیفیت مناسب مدل است. همچنین مقادیر AVE نیز نشان دهنده روایی تشخیصی خوب سازه های مدل است. شاخص GOF نیز 696/0 بدست آمده است که با توجه به ملاک وتزلو و همکاران (2009) نشان می دهد قدرت پیش بینی کلی مدل ساختاری زیاد است و مدل آزمون شده در پیش بینی متغیرهای مکنون درون زا موفق بوده است.
احساس گناه: بیماری یا شفا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اخلاق، گناه، بیماری و جرم، مفاهیم راهگشای دیالوگ دنیای قدیم و جدید هستند. بر اساس دیدگاه دوانلو (2001) احساس گناه سنگین ترین احساس بشری و عامل بیماری های روانی است. از طرفی تجربه احساس گناه منجر به شفا و پویایی زندگی آدمی می شود. بنابراین موردبحث برانگیز این است که مرز بین سلامت و بیماری چیست؟ چرا و چگونه سنگین ترین احساس بشری که عامل رنج هایش است منجر به شفا هم می شود.. زمانیکه کودک در دلبستگی به والدین طرد یا بیش ازحد حمایت شود، عشق ورزی او با احساسات متعارضی مانند نفرت، عشق و گناه به عنوان ترکیب این دو، همراه می شود. ازآنجاکه کودک همواره تلاش می کند که از رابطه دلبستگی خود با والدینش محافظت کند، به منظور حفاظت از آنها، اغلب خشم خود را به سمت خویش بر می گرداند واین نقطه آغاز شروع بیماری روانی و بیماری های روانی تنی است. طی این فرآیند در زندگی آدمی گریزناپذیر است. پژوهش حاضر با تحلیل و بررسی مطالعات اخیر با محوریت گناه نشان می دهد بیماری روانی امری گریزناپذیر، خودخواسته و منعطف است، تا زمانی که نیاز یه شناخت مسدود باشد ممکن است فرد به حیات روانی خود ادامه دهد ولی بهبودی، شکوفایی و سرزندگی درگرو آگاهی به کاستی ها و لمس احساس گناه است که حاصل می شود.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشانه های پُرخوری، افسردگی و تَن انگاره در مبتلایان به پُرخوری عصبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:پُرخوری عصبی نوع خاصی از اختلالات خورد و خوراک است که با مواد غذایی و تَن انگاره فرد رابطه دارد. لذا پژوهش حاضر با هدف، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشانه های پُرخوری، افسردگی و تَن انگاره در مبتلایان به پُرخوری عصبی انجام شد. روش:تحقیق از نوع نیمه تجربی با طرح پژوهش پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به پُرخوری عصبی از مراجعه کنندگان به مرکز روان پزشکی فارابی کرمانشاه بود؛ براساس معیارهای ورود به پژوهش، تشخیص روان پزشک و پرسشنامه های عادات خوردن (EHQ)، شدت پُرخوری (BES)، نگرانی از تَن انگاره (BIS)، و افسردگی بِک- فُرم کوتاه بیمارانی که دارای بالاترین نمرات بودند، با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به گروه های آزمایش و گواه تقسیم شدند. گروه آزمایشی 8 جلسه مداخلة درمانی 120 دقیقه ای طی دو جلسه در هفته را دریافت نمود؛ اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. اطلاعات به دست آمده با تحلیل کوواریانس چندمتغیریتحلیل شد. یافته ها:نتایج پژوهش نشان داد کهتفاوت معناداری بین گروه های آزمایش و گواه در کاهش شدت نشانگان پُرخوری عصبی و عادات خوردن وجود دارد. همچنین، در تَن انگاره و افسردگی تفاوت معناداری بین گروه ها مشاهده گردید. نتیجه گیری:با توجه به یافته های پژوهش می توان بیان کرد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب کاهش نشانگان پُرخوری عصبی، افسردگی و بهبود تَن انگاره در افراد تحت درمان شده است. استفاده از این روش درمانی برای مبتلایان به پُرخوری عصبی در جامعه بیماران پیشنهاد می شود.
مقايسه تأثیر درمان ديدگاه زمانی و درمان شناختي- رفتاري (CBT) بر کاهش افسردگی در جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه (PTSD)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، مقايسه تأثیر ديدگاه زمانی و درمان شناختي- رفتاري (Cognitive Behavioral Therapy یا CBT) بر کاهش افسردگی در جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه (Posttraumatic stress disorder یا PTSD) بود.
مواد و روش ها: این تحقیق به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون انجام گردید. از میان جانبازان مبتلا به PTSD که به مراکز درمانی شهر تهران مراجعه کرده بودند، 45 نفر که نشانه های اختلال را داشتند، به شیوه هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه CBT، درمان دیدگاه زمانی و گروه شاهد قرار گرفتند (15 نفر در هر گروه). برای جمع آوری داده ها، از مقیاس افسردگی Beck (Beck Depression Scale یا BDI) استفاده شد و سپس با استفاده از آزمون تحلیل واریانس دو عاملی با یک عامل مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: تفاوت معنی داری بین دو گروه آزمایشی CBT و دیدگاه زمانی در زمینه تأثیر بر کاهش نمرات افسردگی در جانبازانی که این دو درمان را تجربه کرده بودند، وجود نداشت (942/0 = P). از طرف دیگر، هر دو مداخله آزمایشی CBT (001/0 = P) و دیدگاه زمانی (001/0 > P) تأثیر معنی داری را بر کاهش نمرات افسردگی در جانبازان نشان داد. هرچند که اثربخشی گروه دیدگاه زمانی بیشتر بود، اما به لحاظ آماری تفاوتی با گروه CBT مشاهده نشد.
نتيجه گيري: با توجه به نتایج به دست آمده، می توان گفت که درمان دیدگاه زمانی در کاهش افسردگی جانبازان مبتلا به PTSD نسبت به رویکرد CBT اثربخشی بهتری دارد و ثبات و پایداری درمان دیدگاه زمانی بیشتر می باشد و می توان از آن به عنوان درمان کوتاه مدت برای مداخله روان شناختی جانبازان استفاده کرد.
مهارت های زندگی و پیشگیری از اعتیاد
حوزههای تخصصی:
افرادی که از لحاظ اجتماعی دچار آسیب هستند از جمله معتادان به موادمخدر، عموماً دارای مهارت های سطح پایینی برای مقابله با مسائل زندگی و چالش های موجود اجتماعی هستند. این افراد به دلیل عدم دانش و مهارت لازم و همچنین کثرت مسائل و دشواری های زندگی، نتوانسته اند در موقعیت های مختلف و دشوار زندگی تصمیمات مناسب و مؤثر اتخاذ و یا راهکار سازشی مطلوبی را انتخاب کنند. به همین دلیل به عنوان یکی از عوامل اساسی پیشگیری از اعتیاد و آسیب های اجتماعی، آگاه سازی و آموزش مهارت های زندگی کمک می کند که در جهت پیشگیری و سلامت اولیه و بازتوانی بیماران گامی مهم برداشته شود. در این مقاله انواع مهارت های زندگی و نقش مؤثر آن ها در پیشگیری از آسیب های اجتماعی به خصوص اعتیاد و همچنین پژوهش های انجام شده مرور شد. در مجموع می توان گفت که آموزش مهارت های زندگی در دوره های مختلف زندگی می تواند راهکار مناسبی برای پیشگیری از اعتیاد باشد. لازم است موضوع آموزش مهارت های زندگی به صورت کاربردی در سنین مختلف بیش از پیش مورد توجه مسئولین قرار گیرد و از این طریق گامی مهم در پیشگیری از اعتیاد برداشته شود.
مقایسه اثربخشی سه رویکرد راه حل مدار، شناختی- رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی و کیفیت زندگی زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به افزایش میزان طلاق و تأثیر منفی آن بر کیفیت زندگی زنان مطلقه، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان راه حل محور، درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و درمان شناختی- رفتاری بر افسردگی و کیفیت زندگی زنان مطلقه انجام شد. در این پژوهش از طرح شبه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه شهر سنندج در سال 1395 بود که جهت درمان افسردگی به مراکز مشاوره این شهر مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 48 نفر بودند که به صورت نمونه گیری در دسترس از بین کسانی که به فراخوان پژوهشگر پاسخ مثبت داده بودند و پس از انجام مصاحبه روانشناختی، تشخیص افسردگی گرفته بودند انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در 4 گروه درمان راه حل محور، درمان مبتنی بر تعهد و پذبرش، درمان شناختی- رفتاری و گروه کنترل، جایگزین شدند. هر گروه آزمایش 9 جلسه درمانی2 ساعته دریافت کردند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه کیفیت زندگی (WHOQOL-BREF) بود و داده ها با تحلیل کواریانس چندگانه در SPSS 20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه های آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>P). همچنین مقایسه گروه های درمانی حاکی از آن بود که درمان شناختی- رفتاری در کاهش افسردگی و ارتقاء کیفیت زندگی نسبت به درمان راه حل محور و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش، موثرتر است (01/0> P). براساس نتایج به دست آمده درمان شناختی- رفتاری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راه حل محور می توانند باعث کاهش نشانه های افسردگی و بهبودکیفیت زندگی زنان مطلقه شوند.
مقایسه توانمندی خانواده در افراد دارای عود مجدد و افراد تداوم دهنده درمان نگهدارنده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
75-90
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف پژوهش مقایسه توانمندی خانواده در افراد تداوم دهنده درمان نگهدارنده و افراد دارای عود مجدد در بین معتادان به مواد مخدر شهر تبریز بود. روش: روش پژوهش از نوع علی–مقایسه ای بود. بدین منظور، نمونه ای150 نفری (شامل 75 نفر بدون بازگشت و 75 نفر دارای عود مجدد) از بین مراجعان کمپ های ترک اعتیاد به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و از خانواده شان خواسته شد پرسش نامه توانمندسازی خانواده کورن و همکاران را تکمیل کنند. یافته ها : نتایج نشان داد که دو گروه از نظر نمره کل توانمندی خانواده و سطوح توانمندی (خانواده در ارتباط با فرد معتاد، ارتباط با سیستم های خدماتی و سطح اجتماعی) متفاوت هستند (05/0 > p ) و خانواده های افراد تداوم دهنده درمان نگهدارنده از توانمندی بالاتری برخوردار بودند. نتیجه گیری : یافته ها می توانند به طور تلویحی نقش توانمندی خانواده درمدیریت درمان پیشگیری از عود مجدد اعتیاد را تائید کنند.
رابطه عِلّی سبک های والدگری و سبک دلبستگی ناایمن با آمادگی به اعتیاد، از طریق میانجی گری ویژگی های شخصیتی و سبک های هویت در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه عِلّی سبک های والدگری و سبک دلبستگی ناایمن با آمادگی به اعتیاد، از طریق میانجی گری ویژگی های شخصیتی و سبک های هویت در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز بود. روش: این پژوهش از نوع همبستگی بود و شرکت کنندگان 178 نفر از دانشجویان بودند که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس ایرانی آمادگی اعتیاد، مقیاس سبک های والدگری (سهل گیرانه و مستبدانه)، مقیاس سبک دلبستگی ناایمن (دوسوگرا / اضطرابی و اجتنابی)، پرسش نامه ویژگی های شخصیتی نئو- فرم کوتاه (روان رنجورخویی و باز بودن نسبت به تجربه) و مقیاس سبک های هویت (هویت سردرگم و زودرس) بود. یافته ها: ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت. جهت آزمون روابط غیرمستقیم از روش بوت استراپ (نرم افزار AMOS- 21) استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی برازش قابل قبولی با داده ها دارد. ضرایب مسیر مستقیم (حاصل از تحلیل مسیر) و غیر مستقیم (حاصل از روش بوت استراپ) نشان دادند که سبک های والدگری سهل گیرانه و مستبدانه و سبک دلبستگی ناایمن به طور مستقیم و به طور غیر مستقیم از طریق ویژگی های شخصیتی روان رنجورخویی و بازبودن نسبت به تجربه و سبک های هویت زودرس و سردرگم روی آمادگی اعتیاد تاثیر دارند. بحث و نتیجه گیری: برای مهار و درمان اعتیاد باید هم به متغیرهای نزدیک مانند ویژگی های شخصیتی و هم متغیرهای دور مانند سبک های هویت و سبک های والدگری توجه کرد.
اثربخشی گروه درمانی با رویکرد تحلیل ارتباط متقابل (TA) بر کاهش شدت اعتیاد بیماران زن تحت درمان با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی گروه درمانی با رویکرد تحلیل ارتباط متقابل (TA) بر کاهش شدت اعتیاد بیماران زن تحت درمان با متادون بود. روش: طرح تحقیق، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری، شامل تمامی زنان وابسته به موادمخدر بودند که درسال 1395 برای درمان به یکی از مراکز ترک اعتیاد، در شهرمشهد مراجعه نموده بودند و با استفاده از روش نمونه گیری هدف مند انتخاب شدند. تعداد 40 نفر از بیماران زن تحت درمان با متادون به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند و از ابزارهای شاخص شدت اعتیاد و پرسش نامه ویژگی های جمعیت شناختی استفاده گردید. برنامه مداخله گروه درمانی با رویکرد تحلیل ارتباط متقابل بر روی گروه آزمایش به صورت گروهی به مدت 10 جلسه 2 ساعته (در هر هفته یک جلسه) انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که ابعاد شدت اعتیاد بین دو گروه، تفاوت معناداری داشت (001/0P<). همچنین تحلیل متغیرها به تفکیک بیانگر آن بود که در ابعاد وضعیت روان پزشکی، مصرف مواد و مصرف الکل تفاوت در سطح (001/0P<) معنادار بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق چنین به نظر می رسد که گروه درمانی با رویکرد تحلیل ارتباط متقابل بر کاهش شدت اعتیاد بیماران زن تحت درمان با متادون، مؤثر است.
رابطه علی الگوهای ارتباطی خانواده با آمادگی برای اعتیاد با میانجی گری ویژگی شخصیتی روان رنجورخویی و باز بودن نسبت به تجربه در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه علی بین الگوهای ارتباطی خانواده با آمادگی برای اعتیاد، با میانجی گری روان رنجورخویی و باز بودن نسبت به تجربه در دانش آموزان بود. روش: در این مطالعه توصیفی- همبستگی، جامعه آماری را دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه دبیرستان های دولتی اهواز تشکیل می دادند که به روش خوشه ای تصادفی چند مرحله ای ۴۰۰ دانش آموز از بین نواحی دو و سه شهر اهواز به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار استفاده شده در این تحقیق مقیاس تجدید نظر شده الگوهای ارتباطی خانواده (۱۹۹۴)، پرسش نامه شخصیتی نئو- فرم کوتاه (۱۳۸۱) و مقیاس ایرانی آمادگی برای اعتیاد زرگر (۱۳۸۵) بودند. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت. جهت آزمون روابط غیر مستقیم از آزمون بوت استراپ در دستور کامپیوتری ماکرو پریچر و هیز استفاده شد. یافته ها: بر اساس نتایج این پژوهش، مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار بود. به طورکلی نتایج نشان داد تمام مسیرهای مستقیم به جز مسیر همنوایی به باز بودن نسبت به تجربه معنادار شدند. مسیرهای غیر مستقیم نیز به جز همنوایی از طریق باز بودن نسبت به تجربه با اعتیاد معنا دار بودند. نتیجه گیری: مدل ارزیابی شده از برازندگی مطلوبی برخوردار است و گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر در آمادگی به اعتیاد است. بنابراین می تواند به عنوان الگویی مناسب برای تدوین و طراحی برنامه های پیشگیری از اعتیاد مفید فایده باشد.
مقایسه تأثیر آموزش نوروفیدبک و دارودرمانی بر کاهش ولع مصرف مواد غذایی و سلامت عمومی در زنان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: چاقی و اضافه وزن یکی از عمده ترین معضلات قرن حاضر در حوزه سلامت عمومی به حساب می آید که طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی نرخ میزان چاقی از سال ۱۹۸۰ میلادی در سرتاسر جهان دو برابر شده است. پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش نوروفیدبک و دارودرمانی بر ولع خوردن مواد غذایی و سلامت عمومی زنان دارای اضافه وزن بود. روش: بدین منظور 45 نفر از زنان دارای اضافه وزن به شیوه تصادفی در یکی از گروه های نوروفیدبک، دارودرمانی و کنترل تقسیم شدند. هر سه گروه پرسشنامه ولع مصرف مواد غذایی و سلامت عمومی را قبل و بعد از مداخله تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس یک متغیری و چند متغیری استفاده شد. یافته ها: نتایج تفاوت معناداری بین گروه های نوروفیدبک و دارودرمانی در ولع مصرف مواد غذایی و سلامت عمومی افراد شرکت کننده نشان نداد؛ یعنی دارودرمانی و نوروفیدبک به یک اندازه بر ولع مصرف مواد غذایی و سلامت عمومی مؤثر است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش نوروفیدبک به اندازه دارودرمانی می تواند به عنوان یکی از مداخلات درمانی اثربخش جدید در حوزه اضافه وزن و چاقی مطرح شود. با توجه به اینکه نوروفیدبک روشی است که حداقل عوارض و برگشت پذیری را دارد، به عنوان درمان مکمل چاقی و اضافه وزن مناسب است .
تأثیر آموزش مهار توجه بر سو گیری توجه و حساسیت اضطرابی دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال اضطراب اجتماعی یکی از مهم ترین علل سازش نایافتگی های دانش آموزان است. هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر آموزش مهار توجه بر سو گیری توجه و حساسیت اضطرابی دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بود.
اثربخشی آموزش نوروفیدبک برولع مصرف مواد غذایی و سلامت عمومی زنان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: چاقی و اضافه وزن یک ریسک فاکتور اصلی برای دیابت، اختلالات قلبی-عروقی، سرطان( پروستات، روده، سینه و ...) می باشد. هدف از پژوهش حاضر اثربخشی آموزش نوروفیدبک برولع مصرف مواد غذایی و سلامت عمومی زنان دارای اضافه وزن بود. روش : جامعه مورد مطالعه این پژوهش شامل زنان دارای اضافه وزن مراجعه کننده به دو کلینیک تغذیه شهر ساری بود. بدین منظور 30نفر از افراد دارای اضافه وزن به شیوه تصادفی در دو گروه نوروفیدبک و کنترل تقسیم شدند. در این پژوهش طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل، افراد گروه آزمایشی 10 جلسه نوروفیدبک دریافت کردند. هردو گروه آزمایشی و کنترل پرسشنامه ولع مصرف مواد غذایی و سلامت عمومی را قبل و بعد از مداخله تکمیل کردند. بعد از جمع آوری داده ها، برای تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج تفاوت معناداری بین گروه های نوروفیدبک و کنترل نشان داد. یعنی نوروفیدبک باعث کاهش ولع مصرف مواد غذایی و بهبود سلامت عمومی زنان دارای اضافه وزن شده است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش نوروفیدبک می تواند به عنوان یکی از مداخلات درمانی تکمیلی در حوزه اضافه وزن مطرح شود.
بررسی تکانشوری در سوء مصرف کنندگان مواد قبل و پس از درمان نگه دارنده با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
243-256
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه بررسی اثر درمان نگه دارنده با متادون بر سطوح تکانشوری سؤمصرف کنندگان مواد بوده است. روش: این مطالعه به صورت شبه آزمایشی به شیوه ی پیش آزمون- پس آزمون تک گروهی انجام شد. جامعه ی آماری این مطالعه سؤمصرف کنندگان مواد بودند که طی شش ماهه ی دوم سال 1394 به دو کلینیک ترک اعتیاد در شهر ساری مراجعه کردند. نمونه مورد مطالعه 30 سؤمصرف کننده مواد بود که به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و قبل و 45 روز پس از درمان نگه دارنده با متادون مورد ارزیابی قرار گرفتند. از مقیاس تکانشوری بارات، آزمون خطرپذیری بادکنکی و آزمون برو- نه- برو برای سنجش تکانشوری شرکت کنندگان استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون تی وابسته حاکی از کاهش معنادار نمره ی کل تکانشوری و تکانشوری شناختی در مقیاس بارات و کاهش معنادار شاخص های تکانشوری در آزمون خطرپذیری بادکنکی و آزمون برو-نه-برو پس از درمان نگهدارنده با متادون بود. نتیجه گیری: مطابق با یافته های این مطالعه درمان نگه دارنده با متادون راهبرد مؤثری برای کاهش سطوح تکانشوری سوء مصرف کنندگان مواد می باشد. در مواردی که کاهش رفتارهای تکانشورانه ی سوءمصرف کنندگان مواد در دوره ی ترک مورد هدف باشد، می توان از درمان نگه دارنده با متادون استفاده کرد.