فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۰۱ تا ۲٬۱۲۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: عوامل بیشماری از جمله انواع استرس های اجتماعی، اقتصادی و روان شناختی در زمینه سازی و بروز اعتیاد نقش دارند. پژوهش حاضر، به منظور بررسی اثربخشی مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری بر ارتقای ابعاد مختلف کیفیت زندگی مردان وابسته به مواد انجام شده است.
روش پژوهش: در یک طرح آزمایشی، 30 نفر از افراد وابسته به موادی که در مرکز اجتماع درمان مدار اصفهان مقیم بودند، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و شاهد (15 نفر) بررسی شدند، گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری قرار گرفتند و گروه شاهد درمان خاصی دریافت نکردند. همه شرکت کنندگان در پژوهش در آغاز، پایان و سه ماه پس از پایان درمان، پرسش نامه کیفیت زندگی (36SF یا -Item short form health survey36) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها، از تحلیل کوواریانس و تحلیل کواریانس با اندازه های تکراری استفاده شد.
یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس بین دو گروه در مرحله پس آزمون در هفت بعد کیفیت زندگی شامل عملکرد جسمانی (09/4 = F، 012/0 > P)، محدودیت نقش جسمی (560/3 = F، 021/0 > P)، درد بدنی (779/4 = F، 006/0 > P)، سلامت عمومی (987/3 = F، 014/0 > P)، سرزندگی (369/9 = F، 0001/0 > P)، عملکرد اجتماعی (09/4 = F، 012/0 > P) و سلامت روان (420/5 = F، 004/0 > P) تفاوت معنی داری را نشان داد. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس با اندازه های تکراری در مرحله پیگیری تفاوت معنی داری را در دو بعد درد بدنی (047/7 = F، 013/0 > P) و سلامت عمومی (055/7 = F، 013/0 > P) نشان داد.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری بر ارتقای ابعاد مختلف کیفیت زندگی مردان وابسته به مواد مؤثر است.
ارتباط التزام و اولویت به فریضه نماز با میزان شیوع افـسردگی و برخی پارامترهای جمعیت شناختی دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نماز یکی از دستورات الهی و از جمله عباداتی است که در ایجاد آرامش روانی در انسان نقش اساسی دارد. متون زیادی در رابطه با دین، معنویت و شفا وجود دارد که در بسیاری از آن ها به ارتباط بین نماز و سلامت روان و اثر محافظتی و بازدارندگی این مفاهیم در این حوزه اشاره نموده اند. از طرفی دانشجویان از اقشاری هستند که در مقایسه با جمعیت عمومی بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی می باشند. افسردگی در بین دانشجویان مسأله ای با اهمیت است، زیرا از موفقیت و پیشرفت تحصیلی آنان می کاهد و آنان را از رسیدن به جایگاه ویژه و شایسته باز می دارد، از این رو به عنوان هدف پژوهش لحاظ گردید.
مواد و روش ها: مطالعه حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی بود که به شکل مقطعی در مدت 4 ماه اجرا گردید. 715 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با روش نمونه گیری تصادفی طبـقه ای وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این مطالعه شامل فرم اطلاعات دموگرافیک و پرسش نامه اسـتاندارد افسردگی Beck و چک لیست نماز بود. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 18 و روش های آماری آنالیز واریانس دو طرفه، t مستقل، ضریب همبستگی Pearson و Spearman مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: میزان شیوع افسردگی در نمونه های مورد مطالعه 44 درصد تخمین زده شد. نتایج حاصل از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه بین التزام به ادای فریضه نماز و افسردگی ارتباط آماری معنی داری را نشان داد (001/0 = P). همچنین یافته ها نشان داد که بین میزان افسردگی با متغیر «رعایت اولـویت زمان انجام فریضه نماز» ارتباط آماری معنی داری وجود دارد (001/0 > P).
نتیجه گیری: نماز خواندن و اهمیت دادن به ادای فریضه نماز در زمان مقرر موجب کاهش چشمگیر میانگین نمره افسردگی دانشجویان شد، از این رو پیشنهاد می شود که در راستای پیش گیری سطح اول و کاهش آمار اختلالات سلامت روان و از جمله افسردگی در نزد دانشجویان، نسبت به ترویج فرهنگ نماز در دانشگاه ها اقدامات جامع تری به صورت مدون و به شکل عملیاتی صورت پذیرد.
سبک های دلبستگی و اختلالات شخصیت: تحلیلی بر نقش نا ایمنی دلبستگی بر اختلالات شخصیت خوشه B و C(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش تعیین رابطه سبک های دلبستگی با اختلالات شخصیت خوشه B و C است. جامعه آماری تحقیق فوق را کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد تبریز در سال 1389 تشکیل می دهد. با استفاده از پرسشنامه میلون ІІІ از میان تعداد 600 نفر دانشجو پس از غربالگری از لحاظ دارا بودن اختلال شخصیت، 150 نفر واجد اختلال شخصیت شناخته شدند، که از این افراد خواسته شد تا مقیاس دلبستگی بزرگ سال را نیز تکمیل کنند. ابزارهای بکار رفته جهت جمع آوری داده ها عبارت بودند از پرسشنامه چند محوری میلون ІІІ و مقیاس دلبستگی (AAQ) که هر دو ابزار از اعتبار و روایی قابل توجهی برخوردار هستند. یافته های پژوهش نشان داد که بین هیچ یک از سه سبک دلبستگی ایمن، دوسوگرا و اجتنابی با اختلالات شخصیت خوشه B رابطه معنی داری وجود ندارد اما بین سبک دلبستگی ایمن و اختلال شخصیت خوشه C رابطه منفی معنی دار و با سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا رابطه مثبت معنی داری بدست آمد. و سبک های دلبستگی ناایمن (دوسوگرا و اجتنابی) روی هم رفته با هر دو خوشه اختلالات شخصیتB و C رابطه مثبت و معنی داری داشتند.
همچنین نتایج رگرسیون نشان داد که فقط دو سبک دلبستگی دوسوگرا و اجتنابی توان پیش بینی خوشه اختلالات شخصیت C را دارا هستند و هیچ یک از سبک های دلبستگی قادر به پیش بینی اختلال شخصیت خوشه B نبودند. نتیجه اینکه بین سبک های دلبستگی با اختلالات شخصیت خوشه B رابطه معنی داری وجود ندارد.
اختلال دلبستگی در کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دلبستگی به ارتباط عمیق و پایداری گفته می شود که بین یک کودک و مراقبش در سال اول زندگی برقرار می شود، این مسأله به طور عمیقی تمام جنبه های زندگی فرد از قبیل ذهن، جسم، هیجانات، ارتباطات و ارزش ه ای فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. مطالعات مرتبط در این زمینه نشان می دهد که این مقوله نه تنها ، دوره کودکی بلکه کل گستره زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. بنابراین با توجه به اهمیت موضوع و چالش های پیش رو در این زمینه، این مقاله بر آن است که با مروری بر پژوهش های انجام شده در زمینه دلبستگی کودکان کم توان ذهنی، آسیب های احتمالی را شناسایی کرد و نظر خانواده ها به ویژه مادران کودکان کم توان ذهنی را به این مهم جلب نماید .
اثر سبک های هویت بر افسردگی، اضطراب، و استرس دانشجویان: نقش واسطه ی تعهد هویت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، با هدف تعیین اثرسبک های هویت بر افسردگی، اضطراب و استرس دانشجویان از راه تعهد هویت انجام شد. این پژوهشیک پژوهش همبستگی است، که در جامعه دانشجویان کارشناسی سال دوم دانشگاه تهران انجام شد. نمونه شامل150 دانشجو با میانگین سنی 09/20 و انحراف استاندارد 13/1 سال بود، که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. آنان به سیاهه سبک هویت(ISI-4) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) پاسخ دادند. تحلیل مسیر نشان داد که سبک های اطلاعاتی و هنجاری دارای اثر مستقیم مثبت و سبک آشفته-اجتنابی دارای اثر مستقیم منفی و معنادار بر تعهد هویت است. اثر مستقیم تعهد هویت بر افسردگی و اضطراب منفی و معنادار و بر استرس منفی و غیرمعنادار است. اثر غیر مستقیم سبک های اطلاعاتی و هنجاری از راه تعهد هویت بر افسردگی منفی و معنادار و اثر غیرمستقیم سبک آشفته-اجتنابی مثبت و معنادار است. هم چنین سبک های داده ای و هنجاری از راه تعهد هویت بر اضطراب اثر غیر مستقیم منفی و معنادار دارند و اثر غیرمستقیم سبک آشفته-اجتنابی براضطراب مثبت و معنادار است. هیچ یک از اثرات غیرمستقیم سبک های هویت بر استرس معنادار نبود. به گونه کلی یافته ها واسطه گری تعهد هویت در اثر سبک های هویت بر سلامت روان دانشجویان را تایید می کند. بر اساس یافته ها، تدارک محیط های دانشگاهی به صورتی که امکان کاوشگری بیش تری برای دانشجویان فراهم آورد می تواند منجر به تعهد هویت بیش تر و درپی آن کاهش مشکلات روان شناختی دانشجویان شود.
اثربخشی برنامه گروهی والدگری مثبت بر رابطه مادر- کودک در کودکان با اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه: هدف از مطالعه حاضر، تعیین اثربخشی برنامه گروهی والدگری مثبت بر روابط مادر- کودک در کودکان 4 تا 10 سال با اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه بود. روش: جامعه آماری شامل مادران 25 کودک با اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه مراجعه کننده به مراکز درمانی اخوان و رفیده شهر تهران بودند که به شیوه در دسترس انتخاب شدند و در 8 جلسه آموزشی برنامه گروهی والدگری مثبت (2 ماه؛ هفته ای 1 جلسه) شرکت کردند. مادران مقیاس رابطه والد- کودک، را قبل و بعد از شرکت در جلسات آموزشی تکمیل کردند. در پایان جلسات آموزشی، داده های حاصل از پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از تحلیل واریانس یک متغیری با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که اجرای برنامه گروهی والدگری مثبت به مادران کودکان دارای اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه منجر به کاهش معنادار تعارض و وابستگی و افزایش نزدیکی و به طور کلی موجب بهبود رابطه مادر- کودک شده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، آموزش گروهی برنامه والدگری مثبت می تواند رابطه مادر- کودک را بهبود بخشد.
تأثیرآموزش راهبردهای مقابله با باورهای غیر منطقی با رویکرد شناختی بر اضطراب امتحان دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای مقابله با باورهای غیر منطقی (با رویکرد شناختی) بر اضطراب امتحان دانش آموزان بود. روش: جامعه آماری شامل همه دانش آموزان پایه اول متوسطه شهرستان شهریار بود. 60 نفر از دانش آموزانی که در اضطراب امتحان یک انحراف معیار بالاتر از میانگین جامعه بودند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه (30 نفر گروه آزمایش، و 30 نفر گروه گواه) جایگزین شدند. هشت جلسه برنامه آموزش گروهی راهبردهای مقابله با باورهای غیر منطقی جهت کاهش اضطراب برای گروه آزمایش انجام شد. تمام آزمودنی ها قبل و بعد از درمان و در مرحله پیگیری یک ماهه پرسشنامه راهبردهای مقابله با باورهای غیر منطقی را تکمیل کردند. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس چند متغیره ی اندازه گیری مکرر نشان داد که آموزش راهبردهای مقابله با باورهای غیر منطقی باعث کاهش اضطراب امتحان در این دانش آموزان می شود. این نتایج در مرحله پیگیری حفظ شد. نتیجه گیری: آموزش راهبردهای مقابله ای می تواند اضطراب امتحان دانش آموزان را کاهش دهد و به سلامت روانی آنها منجر شود.
بررسی تأثیر درمان شناختی رفتاری بر پرهیز، وسوسه، عود، و تغییر نگرش معتادین به شیشه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: شیوع روز افزون مصرف ماده محرک شیشه و درمان موثر اعتیاد به این ماده، یکی از دغدغه های اصلی متخصصین این حوزه است.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر درمان شناختی رفتاری بر میزان پرهیز، وسوسه، عود و تغییر نگرش معتادین به شیشه است.
روش: در این طرح شبه آزمایشی، 36 بیمار با تشخیص وابستگی به شیشه به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه قرار داده شدند. گروه آزمایش طی 12 جلسه دو ساعته به صورت انفرادی تحت درمان قرار گرفتند. آزمودنی های هر دو گروه توسط مصاحبه ساخت یافته شخصیت، پرسشنامه نگرش نسبت به مواد، قبل از شروع درمان (مرحله پایه)، جلسه ششم، دوازدهم و 90 روز پس از پایان درمان (پیگیری) مورد ارزیابی قرار گرفتند. از طریق خودسنجی در شروع هر جلسه درمانی دفعات لغزش، وسوسه و پرهیز سنجیده شد. گروه کنترل در این مدت درمان روان شناختی دریافت نکرد. داده ها به کمک آزمون t همبسته، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و تحلیل واریانس دو طرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: تفاوت معنادار بین میانگین ها در کلیه مراحل مداخله و بین مراحل خط پایه و پیگیری مشاهده شد و در آزمون فرضیه ها گروه آزمایشی پرهیز بیشتر، وسوسه و عود کمتر و تغییر نگرش نسبت به ماده محرک شیشه نشان دادند. پس فرضیه های تحقیق تأیید شد.
بحث و نتیجه گیری: میزان پرهیز، وسوسه، لغزش و عود و نگرش مثبت گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل در تمام مراحل مداخله پایین تر بود، پس رویکرد شناختی رفتاری در درمان اعتیاد به شیشه مؤثر است.
تأثیر درمان شناختی- رفتاری بر میزان سازگاری دانش آموزان دبیرستانی مبتلا به سوگ نابهنجار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مرگ یک شخص مهم در زندگی کودک، سخت ترین حادثه ای است که وی می تواند تجربه کند. به منظور درمان علایم متعاقب سوگ روان شناسان و درمانگران از روش های مختلفی سود می برند، از جمله درمان شناختی- رفتاری و هدف از اجرای این پژوهش، نیز بررسی میزان اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر میزان سازگاری دانش آموزان مبتلا به سوگ نابهنجار بود.
مواد و روش ها: روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد استفاده شده است. نمونه آماری شامل 28 نفر دانش آموز (10 نفر پسر و 10 نفر دختر) دبیرستانی بود که از بین دانش آموزان داغ دیده ای که تجربه فقدان یکی از اعضای خانواده یا عزیزان خود را داشتند و بر اساس ملاک های DSM-IR-IV (Diagnostic and statistical manual of mental disorders) دارای نشانه های سوگ نابهنجار تشخیص داده شدند، به صورت تصادفی انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش (10 نفر) و شاهد (10 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت مداخلات درمانی شناختی- رفتاری قرار گرفت. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه سازگاری فردی- اجتماعی کالیفرنیا (CTP یا California test of adjustment) استفاده گردید و داده ها با استفاده از روش های آماری Whitney، Wilcoxon و آزمون Z و بهره گیری از نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: بین عملکرد گروه شاهد و آزمایش در سازگاری کل بعد از مداخله تفاوت معنی داری وجود داشت (02/0 < P). همچنین بین عملکرد گروه شاهد و آزمایش در خرده مقیاس سازگاری فردی تفاوت معنی داری وجود داشت (01/0 < P)، ولی در خرده مقیاس سازگاری اجتماعی تفاوت معنی داری دیده نشد (1/0 < P).
نتیجه گیری: بنابراین می توان گفت که در مجموع، درمان شناختی- رفتاری بر میزان سازگاری دانش آموزان مبتلا به سوگ نابهنجار تأثیر مثبت دارد و می توان از این شیوه درمانی برای کمک به سلامت و بهداشت روانی کودکان استفاده نمود.
تأثیر آموزش ایمن سازی در مقابل استرس بر اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تأثیر آموزش ایمن سازی در مقابل استرس بر اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع اول متوسطه شهر میاندوآب در سال تحصیلی90-89 بود. این پژوهش نیمه تجربی روی 30 نفر از دانش آموزانی که در آزمون اضطراب امتحان فیلیپس بالاترین نمره را آورده بودند انجام شد. نمونه آماری با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. آموزش ایمن سازی در مقابل استرس در شش جلسه یک و نیم ساعته هفته ای دو بار به گروه آزمایش داده شد، ولی گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده های بدست آمده با استفاده از تحلیل کواریانس یک راهه (آنکووا) تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که اضطراب امتحان در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافت در حالی که مداخله تأثیری در بهبود عملکرد تحصیلی نداشت.
اثربخشی تحریک مکررمغناطیسی از روی جمجمه در بهبودی بالینی و فرآیند کاهش علائم در اختلال افسردگی اساسی عودکننده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه در بهبودی بالینی و کاهش علائم بیماران مبتلا به افسردگی اساسی عود کننده انجام گرفت. روش: در این پژوهش شبه آزمایشی، 32 بیمار افسرده بر مبنای ملاک های چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی و مصاحبه بالینی ساختار یافته، آزمون افسردگی بک انتخاب شدند و به طورتصادفی در دو گروه (کنترل و آزمایش) جای گرفتند. گروه آزمایش 20 جلسه تحت تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه و 12 جلسه تحت رواندرمانی و دارودرمانی، و گروه کنترل فقط تحت رواندرمانی و دارو قرارگرفت. در پایان هر هفته و پس از پایان مداخله از هر دو گروه آزمون بک گرفته شد تا تأثیر مداخلات صورت گرفته بر متغیر وابسته (افسردگی) مشخص شود. داده ها با استفاده از آزمون خی دو و اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تجزیه و تحلیل نتایج مقیاس افسردگی بک و مصاحبه بالینی ساختار یافته نشان داد که درمان با تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه اثر معنی داری در بهبودی بالینی دارد و همین طور میانگین پس آزمون در شاخص افسردگی بک در مقایسه با پیش آزمون کاهش یافته، ولی مقدار این کاهش در گروه آزمایش بیشتر بود. و بر اساس روش اندازه گیری مکرر و آزمون کرویت موچلی فرآیند کاهش علائم افسردگی در طی جلسات درمان با تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه معنی دار می باشد و میزان کاهش علائم در طی مراحل درمان در گروه آزمایش به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل است. که این نشان می دهد تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه موجب کاهش بیشتر در علائم افسردگی نسبت به درمان های معمول می شود. و با مقایسه جدول تعقیبی مشخص می گردد که از جلسه دهم درمان تغییرات معنی داری آماری مداخله با TMS آشکار شده و تا انتهای درمان ادامه دارد. نتیجه گیری: تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه در درمان مبتلایان به افسردگی عودکننده مؤثراست، و می تواند به عنوان درمان ترکیبی در افسردگی مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه تأثیر رفتار درمانی شناختی و روان درمانی معنوی- مذهبی بر کاهش اضطراب پنهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثربخشی رفتار درمانی شناختی و روان درمانی معنوی- مذهبی بر کاهش میزان اضطراب پنهان دانشجویان پسر ساکن در خوابگاه های دانشگاه علامه طباطبایی انجام شده است. این پژوهش از جمله پژوهش های نیمه آزمایشی است. با اجرای آزمون اضطراب کتل به منظور غربالگری، از بین دانشجویان خوابگاهی که دارای اضطراب بودند تعداد 45 نفر به صورت تصادفی انتخاب و به طور گمارش تصادفی در سه گروه به حکم گروه آزمایشی اول (مداخله رفتار درمانی شناختی)، گروه آزمایشی دوم (مداخله روان درمانی معنوی- مذهبی) و گروه کنترل قرار گرفتند. اعضای گروه های آزمایشی هر یک در دوازده جلسه مداخله درمانی به صورت گروهی دو ساعت در هفته شرکت کردند و در گروه کنترل هیچ مداخله ای انجام نشد. در پایان مداخله درمانی، هر سه گروه بار دیگر با آزمون یاد شده مورد سنجش قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین دو شیوه درمانی در کاهش میزان اضطراب دانشجویان تفاوت معناداری وجود ندارد، و هر دو شیوه درمانی به طور معنا داری (05/0 < P) در کاهش میزان اضطراب پنهان دانشجویان مؤثر است.
تاثیر آموزش مهارت های حل مسئله بر شدت افسردگی بر حسب آزمون بک در زناندر دوره ی پس از زایمان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مطالعهای حاضر با هدف تاثیر آموزش مهارتهای حل مسئله بر شدت افسردگی زنان در دورهی پس از زایمان انجام شد.
روشکار: این کارآزمایی بالینی طی دی 1388 تا خرداد 1389 روی 54 زن در دورهی پس از زایمان مراجعهکننده به مراکز بهداشتی مناطق دو و سه مشهد صورت گرفت. با داشتن معیارهای ورود به پژوهش، کسب نمرهی 10 و بالاتر از مقیاس افسردگی پس از زایمان ادینبورگ و نمرهی 28- 14 از پرسشنامهی افسردگی بک و تایید افسردگی توسط روانشناس بالینی، زنان به طور تصادفی به دو گروه آزمون (26 نفر) و شاهد (28 نفر) تقسیم شدند. در گروه آزمون، مهارتهای حل مسئله طی 6 جلسهی هفتگی (هر جلسه به مدت 50- 45 دقیقه) آموزش داده شد. در هر دو گروه، پرسشنامهی افسردگی بک مجددا در هفتهی 9 بعد از زایمان تکمیل گردید. تحلیل آماری با استفاده از آزمونهای تی مستقل و تی زوج در نرمافزار SPSS ویرایش 14 صورت گرفت.
یافتهها: شدت افسردگی بر حسب آزمون بک در 9 هفته پس از زایمان بین دو گروه اختلاف معنیداری داشت (00001/0>P). همچنین اختلاف میانگین شدت افسردگی بر حسب آزمون بک دو گروه، در ابتدای پژوهش و 9 هفته پس از زایمان تفاوت معنیداری نشان داد (00001/0>P). کاهش شدت افسردگی بر حسب آزمون بک در گروه حل مسئله 6/77 درصد و در گروه شاهد 5/23 درصد بود.
نتیجهگیری: آموزش مهارتهای حل مسئله روشی موثر در کاهش شدت افسردگی پس از زایمان است. پیشنهاد میگردد که این روش به عنوان یکی از راهکارهای بهداشت روان در مراکز بهداشتی به کار رود.
تأثیر رویکرد اجتماع درمان مدار در درمان اعتیاد و اختلال های روانی همراه(مقاله علمی وزارت علوم)
مقایسه تأثیر گروه درمانگری مبتنی بر اصلاح سبک زندگی و گروه درمانگری شناختی در مدیریت وزن و ارتقای کیفیت زندگی زنان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی و مقایسه اثربخشی گروه درمانگری مبتنی بر اصلاح سبک زندگی و گروه درمانگری شناختی بر کاهش شاخص توده بدنی (BMI) و بهبود کیفیت زندگی در زنان دارای اضافه وزن صورت گرفته است.
روش: بدین منظور از میان زنان داوطلب، 26 نفر براساس معیارهای ورود- خروج انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه جایگزین شدند (گروهدرمانگری با اصلاح سبک زندگی و گروه درمانگری شناختی). آزمودنیهای دو گروه قبل از مداخله و پایان ماههای چهارم و هفتم به گویههای پرسشنامه کیفیت زندگی و بهزیستی مرتبط با چاقی پاسخ دادند و BMI آنها نیز محاسبه شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نسخه شانزدهم نرمافزار آماری SPSS و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: هر دو مداخله اصلاح سبک زندگی و شناختی به کاهش BMI و بهبود کیفیت زندگی و بهزیستی مرتبط با چاقی میانجامند (05/0>P). اما دو مداخله در اصلاح متغیرهای پژوهش تفاوت معناداری با هم نداشتند (05/0<P).
نتیجهگیری: نتیجهگیری کلی این است که دو مداخله با اصلاح باورهای مخرب و رفتارهای نارساکنشور افراد درباره غذا خوردن به بهبود کنشوری جسمی و کاهش ناراحتی بدنی همراه با اصلاح شاخصهای اضافه وزن منجر میشوند.