فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
بن مایه های اساطیری- آیینی داستان خره بماه و بهرام گور در مرزبان نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از جشنها و آیینهای مرتبط با آنها به گونه ای با باورهای اساطیری، بویژه اسطوره آفرینش در ارتباط اند. برخی از این مراسم به مرور زمان فراموش شده اند، اما نمود آنها را در حکایات و قصه های کهن می توان مورد بررسی قرار داد. هدف پژوهش حاضر، بررسی بن مایه های اساطیری- آیینی حکایت خره بماه و بهرام گور در مرزبان نامه است. به نظر می رسد بن مایه های این حکایت بیانگر ارتباط آن با یکی از جشنهای خور ماه، گاهنبار پنجم (مدیاریم) و جشن دهقانان در ایران است که در جریان یک آمیختگی فرهنگی و دگردیسی اسطوره ای به شکل داستان تبلور یافته است و در آن، همه نشانه های اسطوره ای جشن از قبیل فروپاشی نظام اجتماعی، حضور عناصر مربوط به کامرانی و در نهایت نکاح مقدس که تحقق عینی زایش دوباره گیتی و انسان است به چشم می خورد.
مقایسه شعر سیاه فروغ فرخزاد و نصرت رحمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله قصد نگارندگان این است که ضمن بیان مبانی فکری شعر سیاه در غرب و بیان مناسبتهای آن با مکتبهایی همچون مکتب باروک، رمان گوتیک، گروتسک، ابسوردیته و ... عناصر زیرساختی شعر سیاه را در شعر معاصر فارسی، که عمدتا شامل برخی از نظریات فلسفی و نیز اوضاع اجتماعی و تاریخ سیاسی درهم تنیده شده ای است، گذرا تبیین کنند و جلوه های گوناگون این نوع شعر را در آثار فروغ فرخزاد و نصرت رحمانی نشان دهند و تا حد امکان به مقایسه آنها بپردازند. با شیوه تحلیل توصیفی تطبیقی در خواهیم یافت که اشعار فروغ و رحمانی از جهت دربرداشتن مفاهیمی همانند 1- اندوه 2- شکست 3- ناامیدی 4- ظلمت/شب 5- تنهایی 6- سخنان هنجارستیزانه عقیدتی 7- سخن از کامجویی جسمانی نظیر هم است و در اموری نیز با هم متفاوت است که عبارت است از: 1- اختلاف در انگیزه تلخکامی 2- استنباط متفاوت از عشق 3- شیوه های گوناگون بیان طنز 4- تفاوت در تصویرسازی 5- تفاوت در روش ستیز با هنجارها.
بررسی عناصر داستان «اعرابی و سبوی آب» در مصیبت نامه، مثنوی و دفتر هفتم مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان «اعرابی و سبوی آب» از جمله داستان هایی است که در متون مختلف منظوم و منثور فارسی آمده است. در میان آثار منظوم، این داستان را در مصیبت نامه عطّار، مثنوی و دفتر هفتم مثنوی می توان دید. در این مقاله، به منظور شناختن قدرتِ خلّاقیت و داستان پردازی سرایندگان این آثار، برخی از عناصر این داستان چون پیرنگ، شخصیّت، گفت وگو، حقیقت نمایی و زاویه دید بررسی می گردد. تحلیل زاویه دید بر اساس دیدگاه روایت شناسانی چون پرینس و ریمون- کنان، که آن را کانونی شدگی می نامند، نشان می دهد که تعداد شخصیّت های کانونی شده داستان در مثنوی مولوی بیشتر است. به نظر می رسد مولوی با گسترش دادن پیرنگِ داستان و نیز با افزودن بر تعداد شخصیّت ها و ایجاد گفت وگوهای طولانی، داستان و عمل روایت را جذّاب تر نموده است. نگارندگان این جُستار می کوشند با بررسی عناصر یادشده نشان دهند کدام یک از این سرایندگان در پرداخت این داستان موفق تر بوده اند. سراینده گُمنام دفتر هفتم، به رغم آنکه مثنوی را پیشِ رو داشته است، بهره چندانی از شیوه های داستان پردازی مولوی نبرده است.
انعکاس باورهای عامیانه و عقاید خرافی در شعر نظامی
حوزههای تخصصی:
خرافه و باور عامیانه که یک پدیده روحی ـ اجتماعی است، معلول زندگی آدمی و عکس العمل او در مقابله و جدال با طبیعت و محیط اسرارآمیز پیرامون وی است. آدمی آنگاه که نمی توانست رابطه منطقی بین حوادث و پدیده های خارق العاده بیابد، برای رهایی از آن به ذکر اوراد و نجواها می پرداخت تا بدین ترتیب مصیبتها را کاهش دهد و نتایج دلخواه را از آن به دست آورد و همین امر سبب شد تا به تدریج باورها و عقاید خرافی در ذهن او شکل بگیرد.
نظامی، استاد مسلم داستانسرایی، به دلیل تداول داستانهای عامیانه در میان مردم و اینکه عامه مردم از داستانهای غول و جن و پری و... و اعمال محیرالعقول لذت می بردند و آنها را باور داشتند، به داستانهای عامیانه توجه خاصی داشته است. این باورها و عقاید خرافی در این مقاله در چهار قسمت بررسی گردیده است:
1. باورها و عقاید خرافی به افسون و جادو و طلسم؛
2. اعتقاد به چشم زخم و راههای دفع آن؛
3. اعتقاد به جهیدن و پریدن دل، چشم و ابرو؛
4. باورها و عقاید مربوط به موجودات و اشیاء موهوم و متافیزیکی.
نقد قلب (به مناسبت چاپ سوم از ویرایش دوم نگاهی تازه به بدیع، نوشته دکتر سیروس شمیسا)
حوزههای تخصصی:
اندیشه های مولانا در اشعار شورانگیز صائب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان شاعران پارسی گوی، شاعری که بیش از همه بارها از مولانا جلال الدین بلخی با ستایش و احترام بیش از اندازه نام برده و خود را مرید و پیرو اندیشه های او دانسته، میرزامحمد علی صائب تبریزی است. صائب چه از لحاظ صورت؛ یعنی وزن و قافیه و ردیف و تعبیرات و ترکبیات و تصویرهای شعری و چه از لحاظ محتوی؛ یعنی مضامین و افکار و حکایات و تمثیلات، از آثار مولانا بهره های فراوان برده است؛ چنان که کمتر صفحه ای از دیوان پر حجم او می توان یافت که نشانه ای از مولانا در آن نباشد. اندیشه های مولانا چنان با جان صائب آمیخته و درسخن او متجلی شده است که می توان او را یکی از بر جسته ترین مولوی شناسان قرون گذشته به شمار آورد. در این گفتار، مطالب بالا با ذکر شواهد و دلایل گوناگون به اثابت می رسد؛ با تاکید بر این که این شواهد مشتی از خروار و اندکی از بسیار است.
تمثیل در امثال فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمثیل بیان غیرمستقیمی است که اساس آن بر تشبیه بنا می شود؛ بدین ترتیب که فرد برای بیان ذهنیت خویش که معمولاً مفهومی عقلی و نامحسوس است، عینیتی محسوس را برمی گزیند تا ذهنیت خود را به وسیله آن القا کند. در بلاغت قدیم و جدید به تمثیل توجه شده، آن را وسیله ای برای تصویرگری می دانند. از این رو و به استناد کتاب های نقدی و بلاغی جدید و قدیم و با نگاهی به امثال که در اکثر آنها برای نزدیک کردن معنا به ذهن و تأثیر بیشتر در مخاطب از تخیّل و تصویرگری و تمثیل استفاده شده است؛ می توان گفت نه تنها در امثالی که رویکرد تشبیهی دارند؛ بلکه در سایر مثل ها نیز نوعی تمثیل و تصویرگری وجود دارد. به عبارت دیگر میتوان مدّعی شد که تمثیل فقط آن معنای تشبیه یا استعاره تمثیلیه نیست؛ بلکه حتی در امثال کنایی هم میتوان تمثیل یافت. با نگاهی به کتابهای امثال درمی یابیم که مَثَل گاه رویکرد تشبیهی، گاه استعاری و گاه کنایی دارد و حتی گاه حکمتی است، پندآمیز که شیوع در بین مردم باعث شده، آن را در زمره امثال بیاورند.
این مقاله حاصل پژوهشی عمده در جهت معادل یابی امثال فارسی و عربی است. از جمله دستاوردهای این مقاله تحقیقی این است که مبالغه در تمثیل عربی درمقایسه با فارسی بسیار زیاد است و نیز امثال بسیاری در دو زبان کاربرد مشترک دارند؛ اما در قالبهای متفاوتی؛ از جمله مَثَل، مثالک (اگزمپلوم) ( Exemplum ) ، حکایت انسانی و حکایت حیوانی(فابل) ( Fable ) و اسلوب معادله بیان شده است. به عبارت دیگر اگر مثلی در فارسی با مثل دیگری در عربی معادل شد، لزوماً نبایستی از یک نوع باشد.
همچنین علاوه بر انواع محتوای امثال که در کتابها به آن اشاره شده، می توان دو مورد « به تصویر کشیدن صفت » و« مبالغه در یک صفت » را هم به محتوای تمثیل ها افزود
علت سکوت سعدی
حوزههای تخصصی:
در دیباچه گلستان، سعدی ضمن حکایتی به تأسف از عمر تلف کرده پرداخته و از همین روی بر آن است تا در نشیمن عزلت نشیند و دامن از صحبت فراهم چیند و دفتر از گفته های پریشان بشوید و از آن پس سکوت اختیار کند. این سکوت سعدی را برخی از سعدی پژوهان برخاسته از همین تأسف می دانند، اما براساس شواهد موجود در بوستان این سکوت از منظر دیگری همچون دلایل سیاسی، حکومتی و انتقادی به ویژه در دوران خانمان سوز مغول قابل تأمل و بررسی است. در این مقاله کوشیده شده تا از این منظر به سکوت سعدی و علت آن پرداخته شود.
اکوان دیو و «وای» اسطوره ی باد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با نگاهی به فرهنگ دهخدا از فراوانی وجود اسم «باد» در ترکیب نام روستاهای ایران شگفت زده می شویم. این اسامی حکایت از اهمیت واژه ی «باد» در اندیشه ی ایرانی دارد. بدیهی است که اعتقاد به تقدس و احترام به عناصر عالم و مظاهر طبیعت در نزد تمام اقوام بدوی رایج بوده است. آب، باد، خاک و آتش هر کدام جایگاه خاص خویش را داشته و پرستش مخصوص به خود را دارا بوده اند.
فرشته ی ایرانی باد با نام وای vāy هم ایزدی بوده بزرگ، قاهر و قادر، ایزدی ازلی و زندگی بخش و نیز پایان دهنده و مرگ آور و نیز خدایی جنگجو. وای ایزدی بوده دو چهره: نیکوکار و در عین حال، شوم. چرا که هم ایزد زندگی و هم خدای مرگ بوده است.
تمدن و فرهنگ یک ملت در سیر تکاملی خویش برای خروج از مرحله ی افسانه ها و اسطوره های رنگارنگ دو راه را در پیش می گیرد: یا به تدریج اجزای ناخالص را حذف می کند تا به موضوعاتی واقعی تر برسد، یا اینکه اسطوره ها و افسانه های خویش را به زبان شعر درمی آورد تا برای خواننده معقول تر گردد. این هر دو فرآیند را در شاهنامه، می توان دید که پیوسته حرکتی از سوی اساطیر به حماسه در آن وجود دارد، اساطیر گذشته ی ما در حماسه های شاهنامه تداوم یافته اند.
پس با بررسی داستان اکوان دیو در شاهنامه، می توان آشکارا چهره ی اسطوره ای دیو وای بد را به تصویر کشید.
رابطه ابلیس و معاویه در داستانی از مثنوی مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
چرا رستم از سوی مادر ضحّاک نژاد است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارنده در این جستار می کوشد تا پاسخی درخور به این پرسش بیابد که به راستی چرا نیای مادری رستم را در ش اهنامه، ضحّاک خوانده اند؟ در پاسخ چهار توجیه را می توان ارائه داد: 1- می دانیم که نیای پدری رستم، گرشاسپ است و او ب ه ویژه در متن های پهلوی، از آن جاکه آتش را آزرده است، دوزخی می شود. شاید موبدان عهد ساسانی برای گرفتن انتقام از رستمِ سکایی پارتی (که از نظر تفکّر سیاسی و عقیدتی در تقابل با ساسانیان است)، او را از سوی مادر به کسی نسبت داده اند که کنشی همسان گرشاسپ دارد و او کسی نیست جز اژی دهاک که مطابق با اوستا، آذر را می آزرد؛ 2- از آن جاکه در کیش زروانی، حکومت را به اهریمن سپرده اند، ایرانیان پهلوانی نیاز دارند که بخشی از وجود او اهریمنی باشد تا بتواند چیرگی مطلق بر جهان شاهنامه بیابد؛ بدین سان رستم از سوی مادر با ضحّاک پیوند می یابد؛ 3- در برخی منابع، چهره ای مثبت از ضحّاک ارائه کرده اند. شاید نسبتِ رستم به ضحّاک در شاهنامه و نازشِ رستم به نیای مادری اش، بازتابِ علاقه توده عوام به ضحّاک در منابع دیگر باشد؛ 4- ضحّاک و رستم، نخستین شورندگان بر پدر پادشاه هستند و این نیز می تواند سبب پیوند رستم با ضحّاک باشد.
حدیقه الحقیقه، مثنوی معنوی، رمان کوری و نمایشنامه کوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دغدغه شناخت و تلاش انسان برای دست یابی به دانایی و آگاهی از رموز آفرینش هستی، تم و نهاد مایه ای است که از گذشته تا حال، پیوسته در آثار بسیاری از نویسندگان جهان انعکاس یافته است. مثنوی معنوی؛ حدیقه الحقیقه؛ رمان کوری و نمایشنامه کوران از جمله این آثار است که با انعکاس این مساله، زمینه ساز شکل گیری نوعی نگاه فلسفی به زندگی شده است.تم مشترک؛ یعنی شناخت ناقص انسان ها از هستی؛ شیوه بیانی سمبلیک و نمادین این آثار و وجود برخی عناصر داستانی مشترک- که فرضیه تاثیرپذیری ساراماگوو مترلینگ از اندیشه ایرانی مولانا وسنایی را قوت می بخشد- انگیزه نویسنده برای پژوهش و نگارش این مقاله را فراهم ساخته است.به این منظور نویسنده با انتخاب و گزینش تمثیل فیل [در تاریکی] - که نمونه بارز این اندیشه از سوی مولانا و سنایی است- تلاش می کند تا چگونگی رویکرد داستانی این تمثیل را در مقایسه با نمونه های خارجی آن؛ یعنی رمان کوری ژوزه ساراماگو و نمایشنامه کوران (نابینایان) موریس مترلینگ به خواننده نشان دهد.
مروری بر آثار تصویرگران کتابهای کودکان و نوجوانان (2): بسته بندی خیال در آثار بنی اسدی
حوزههای تخصصی:
نقد اسطوره شناختی «گنبد سیاه» هفت پیکر نظامی
حوزههای تخصصی:
در این جستار، یکی از داستان های هفت پیکر نظامی با عنوان «گنبد سیاه» براساس نقد اسطوره شناختی یا کهن الگویی تحلیل می شود. نخست این قصه را از نظر شکل و ساخت داستانی و خط سیر رویدادهای داستان براساس هرم فریتاگ بررسی کرده ایم. ساختار روایتی قصه گنبد سیاه مانند دیگر داستان های کلاسیک و پیشامدرن، از سیری خطی پیروی می کند که دارای سه مرحله شروع، اوج و فرود یا نقطه پایان است. سپس خوانشی دیگرگونه براساس آرکی تایپ های اسطوره ای آورده ایم ؛ چون مقوله سفر، آب، عدد، رنگ سیاه، اسرار و هبوط انسان که ریشه در ناخودآگاه جمعی انسان ها دارند و در این داستان سمبولیکی، ابزار روایت قصه قرار گرفته اند. آنچه موجب خوشی دیگرگونه از این قصه می شود، بررسی و تفسیر کهن الگوهایی است که به طور ناخودآگاه در بافت و روایت داستان به کار رفته اند برای نمونه، کهن الگوی سفر که یکی از مهم ترین بن مایه های اسطوره ای در دنیای اساطیر و افسانه ها و داستان هاست و کلیت داستان براساس همین مقوله سفر شکل گرفته است.
تحلیل شخصیت های برجسته در حماسه عاشقانه زال و رودابه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های داستان که نقش برجسته ای در طرح داستان، انسجام و رشد و گسترش آن دارد، شخصیت پردازی است؛ زیرا نویسنده باید بداند چگونه و با چه زبان و کارکردی شخصیتی را بیافریند و به او نقش و تیپ دهد. شاهنامه از این جهت سرآمد همه متون داستانی منظوم و منثور فارسی است که علّت اصلی آن نه تنها مرهون جذابیت اشخاص و قهرمانان شاهنامه؛ بلکه معلول دخالت شخصی و شخصیت فکری و زبانی فردوسی نیز هست. یکی از زیباترین داستان های عاشقانه شاهنامه فردوسی داستان زال و رودابه است که شاعرحماسه سرا با به نظم کشیدن آن مهارت فوق العاده خود را در سرودن داستان های غنایی و عاشقانه نیز نشان داده است. در این مقاله سعی شده عنصر شخصیت در حماسه عاشقانه زال و رودابه مورد بررسی قرار گیرد و شیوه های شخصیت-پردازی شاعر، ویژگی های اخلاقی و رفتاری شخصیت ها نیز تحلیل شود.
ساخت اسم های تحبیبی در زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله بررسی ساخت اسم های تحبیبی یا خودمانی در زبان انگلیسی است. اسم هایی مانند « Vickie، Bettie، Maddie» کوتاه شده اسم های « Victoria، Elizabeth، Madeline» هستند که در این مقاله نحوه ساخت آنها مورد مطالعه قرار گرفته است. در یک اسم تحبیبی یا خودمانی، اولین واکه اسم یا واکه تکیه دار آن انتخاب می شود که معمولاً در اطراف آن یک یا چند همخوان وجود دارد. به هجای انتخاب شده، پسوند تصغیری ie ـ با صورت آوایی [i] متصل می شود. مانند:
Madeline Madd Maddie
در مثال فوق، ابتدا از صورت کامل اسمMadeline هجای Madd انتخاب شده، سپس پسوند تصغیری ie ـ به آن افزوده شده و صورت Maddie را تولید کرده است. اسم های تحبیبی معمولاً در بین اعضای خانواده و دوستان صمیمی به کار می رود و تقریباً در تمام زبان ها دیده می شود. در این مقاله ساخت این نوع اسم ها در زبان انگلیسی موردنظر است.
پی رفت ها، رابطه ها، کارکردها در داستان کوتاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش داستان کوتاه فارسی را از دیدگاه نظریة روایت شناسی تزوتان تودوروف مطالعه کرده است. فرضیة جستار حاضر مبنی بر امکان وجود انواع گوناگونی از روابط میان پی رفت هاست. تصور می شود هر نوع رابطه ای که میان پی رفت ها برقرار شود کارکرد یا کارکردهایی داشته باشد. جهت بررسی این دو فرضیه هفت مجموعه داستان کوتاه فارسی از نویسندگان برجسته برگزیده شد. این مجموعه ها از یکی بود و یکی نبود جمالزاده به عنوان سرآغاز این ژانر در ادبیات فارسی تا غریبه ها اثر احمد محمود دوره ای پنجاه ساله را در برمی گیرد و جمعاً شامل شصت وسه داستان کوتاه است. در بخش اصلی مقاله مجموعه داستان های گزینش شده به شیوة استنتاجی تحلیل و بررسی شد. درنهایت، با به اثبات رسیدن فرضیه ها این نتیجه به دست آمد که میان پی رفت های روایات داستانی انواع گوناگونی از روابط مانند رابطة تقابلی، رابطة خاطره ای، رابطة پرسش و پاسخی و... وجود دارد که هریک کارکردهایی نظیر پیش آگاهی، برجسته سازی مضمون داستان، شرکت دادن نمایشی خواننده در خلق داستان، ایجاد حالت تعلیق و... دارد.
اسطوره های برجسته در شعر عبدالوهاب البیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عبدالوهاب البیاتی ( 1999 – 1926.م) از جمله شاعرانی است که اسطوره در شعرش حضوری فعال دارد و از بسامدی بالا برخوردار است و سازه اصلیِ تفسیر پذیرترین سروده هایش را تشکیل می دهد. او با فراخوانی اسطوره های کهن و دخل و تصرف در آنها، در پی آن است تا ضمن اصالت بخشی به اثر ادبی خود، پوشیده تر و ادبی تر به ابراز ایده هایش بپردازد. کار او نقل ساده اسطوره نیست، بلکه برداشت جدید و متفاوتی از آن دارد و با زبدگی چشمگیر، تفسیر تازه تر و عمیق تری از اسطوره هــــا به نمایش می گذارد. او با انعطاف پذیر ساختن و آشنایی زدایی در چهره آنان، تجربه های معاصر خود را بر آنــان حمل می نماید. روانشناختی اسطوره های شاعر نشان از آن دارد که شخصیت اسطوره ای در واقع همان « من » هایِ خود شاعرند که به شکلهای گوناگون از نیتها، آرزوها، اشتیاقها و انگیزه های وی خبر می دهند. شخصیتهای اسطوره ایِ بیاتی همگی دغدغه سیاسی – اجتماعی دارند و از دردی مشترک می نالند و خواهان آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی هستند. در نگاه کلی می توان گفت: اسطوره های وی عهده دار اندیشه فدا دهی، زندگی در مرگ ، خوارشدگی عاطفی، ماجرا جویی ، احساس غربت و همزاد پنداری اند.
در این جستار با نگاهی گذرا به روند اسطوره گرایی در شعر معاصر عربی، از شیوه به کارگیری و کارکرد اسطوره هایی همچون سندباد، سیزیف و تموز در شعر عبدالوهاب البیاتی سخن رفته است.