مقاله حاضر، تأثیرات اجتماعی و فرهنگی احداث و توسعه مددسرای مهر در منطقه 19 شهر تهران، و نقش آن را در زندگی افراد بی خانمان بررسی می کند. روش انجام پژوهش، به صورت ترکیبی کمّی و کیفی است که در بخش کمّی از ساکنان محدوده اطراف مددسرا ازطریق ابزار پرسش نامه، اطلاعات جمع آوری شده و حجم نمونه 100 نفر است. در بخش کیفی نیز 17 مصاحبه با مددجویان و مسئولان اجرایی انجام شده است. باتوجه به نتایج پژوهش، تأثیرات شناسایی شده برای احداث مددسرای مهر، بر مبنای رتبه بندی شامل این موارد است: جلوگیری از مرگ و بیماری در خیابان، با میانگین رتبه 13.37 اولویت نخست، ایجاد انگیزه برای بازگشتن به اجتماع، با میانگین رتبه 12.15 اولویت دوم، نبودن مزاحمت های خیابانی شبانه برای سایر شهروندان، با میانگین رتبه 11.94 اولویت سوم، کاهش اقدام به خودکشی با میانگین رتبه 11.04 اولویت چهارم، بهبود منظر شهری با میانگین رتبه 10.35 اولویت پنجم، افزایش امید به زندگی در مددجویان، با میانگین رتبه 9.64 اولویت ششم، افزایش مشارکت های اجتماعی در بین مددجویان، با میانگین رتبه 9.09 اولویت هفتم، افزایش سلامت روحی و روانی مددجویان، با میانگین رتبه 7.96 اولویت هشتم و ایجاد اشتغال موقت برای مددجویان، با میانگین رتبه 6.72 اولویت نهم. باتوجه به نتایج، غیر از تأثیر افزایش امید به زندگی در میان مددجویان و افزایش سلامت روحی و روانی در آنها که در حد متوسط بیان شده، سایر تأثیرات در حد متوسط متمایل به زیاد و زیاد، ارزیابی شده است. همچنین، در زمینه ماهیت تأثیر، تمامی تأثیرات ماهیت مثبت دارند. از نظر شدت تأثیرات نیز، به جز دو پیامد افزایش امید به زندگی در مددجویان و افزایش سلامت روحی و روانی آنها همه تأثیرات، شدت زیادی دارند و درخصوص زمان تأثیرات نیز، زمان تمام آنها بعد از اجرا تأثیر دارد.
مطالعه حاضر به بررسی وضعیت مسئولیت پذیری شرکت های همکار شهرداری تهران نسبت به کودکان کار و همچنین بررسی چگونگی استفاده و ترویج اصل مسئولیت اجتماعی شرکتی برای کاهش پدیده کار کودک در سطح شهر تهران می پردازد. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، روش کیفی است که با تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شده است. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد و مطلعین کلیدی از بین فعالین سازمان های مردم نهاد، کارشناسان و مدیران و خبرگان دانشگاهی انتخاب شدند. انجام مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت که این امر با انجام 25 مصاحبه محقق شد. برای تحلیل محتوای مصاحبه های انجام شده از روش تحلیل مضمونی استفاده شد که در نهایت پنج مقوله کلی در دو دسته چیستی و چرایی مرتبط با موضوع پژوهش استخراج گردید. مقولات بدست آمده عبارت اند از: سه نسلی شدن پدیده کار کودک، زنجیره تأمین معیوب، زمینه های اثربخشی CSR ، سیاست های رفاهی- اقتصادی منجر به کار کودک، فقدان بستر مناسب عمل به CSR . نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر ماهیت و علل کار کودک و نحوه ارتباط آن با شرکت های همکار مدیریت شهری است. علاوه بر این، ماهیت مسئولیت اجتماعی در ارتباط با کودکان کار را تشریح کرده و نشان می دهد که زمینه عمل به مسئولیت اجتماعی برای این شرکت ها مهیاست یا خیر.
مقاله حاضر براساس پژوهشی کیفی انجام شده و تلاش شده است چالش های زندگی زنان پس از آزادی از زندان و همچنین، شیوه مدیریت این چالش ها بنا بر روایت ایشان، تجزیه و تحلیل شود. بر این اساس، با 38 زن 68-19ساله آزادشده، مصاحبه های عمیق کیفی و پدیدارشناسانه انجام شده و تجربه زیسته آنها از دوران حبس و پس از آزادی ارزیابی و تحلیل شده است. یافته ها نشان می دهد بسیاری از این زنان، درزمینه مسائلی مانند پذیرش در خانواده و اتصال به شبکه های اجتماعی با چالش مواجه اند. همچنین، مطابق نتایج به دست آمده سرزنش و تحقیر، احساس تنهابودن، احساس محرومیت و عقب ماندگی، از دست دادن سرمایه های اجتماعی- اقتصادی و... مشکلاتی را در زندگی آنها به وجود آورده و آنان را مجبور کرده است به کمک این شیوه ها این چالش ها را در زندگی خود مدیریت کنند: سرپوش گذاشتن بر هویت مجرمانه، گمنامی و ناشناختگی، قطع شبکه های جرم زا و خلق شبکه های جدید، درگیری در فعالیت های روزانه مانند اشتغال و مراقبت از فرزندان و مواردی نظیر اینها.
این پژوهش به واکاوی تجربه زیسته و شناخت ادراک عاملان اجتماعی پیرامون پدیده روسپی گری می پردازد. پژوهش حاضر از نظر هدف پژوهش اکتشافی، از لحاظ فرایند اجرای پژوهش کیفی و مبتنی بر پارادایم تفسیری، از لحاظ نتایج پژوهش کاربردی و به لحاظ معیار زمان مطالعه مقطعی (1396-1397) است. از تحلیل نظام مند مصاحبه عمیق با 16 نفر از عوامل بازار روسپی گری (روسپی، واسطه و مشتری) به روش نظریه زمینه ای با رویکرد اشتراوس و کوربین، 80 مقوله فرعی، 20 مقوله محوری و در نهایت بر اساس کدگذاری گزینشی پدیده مرکزی در قالب «روسپی گری، برون داد درگیری در چرخه فقر، بی پناهی و بهره کشی» صورت بندی شد. نتایج تحقیق نشان داد پدیده مرکزی شناسایی شده تحت تأثیر مجموعه ای از شرایط زمینه ای شامل «نقصان در قوانین مرتبط با خانواده و زنان» و «بی ثباتی در شرایط اقتصادی - اجتماعی جامعه» و شرایط مداخله ای شامل «محدودیت ها و محرومیت های ناشی از فرهنگ سنتی»، «ازدواج نامناسب»، «اعتیاد و تسریع در گرایش به روسپی گری»، «خشونت خانگی»، «ضعف مهارت های اجتماعی»، «خانواده متزلزل» و «سوابق تحصیلی» و شرایط علّی شامل «بی پناهی اجتماعی»، «رونق بازار بهره کشی جنسی» و «فقر تشدید شونده خانوار» بوده است. همچنین روسپیان راهبردهایی همچون «انطباق فعال با وضع موجود» و «مقاومت مقطعی/ غیر پیوسته» را به کار می برند که منجر به پیامدهایی شامل: «تشدید آسیب پذیری در برابر عوامل مخاطره آمیز»، «قرارگیری مداوم در معرض خشونت» و «خانواده زدایی از زندگی روزمره» می شود.