فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۲٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
نمایشنامه چهارصندوق نوشته بهرام بیضایی با درون مایه سیاسی _ اجتماعی در دهه چهل یکی از مناسب ترین نمونه های آثار این نمایشنامه نویس برای نقد جامعه شناختی ادبیات است. نقد جامعه شناختی ادبیات با ایجاد پیوند میان اثر ادبی و جامعه توانسته جایگاه و اهمیت خود را در میان انواع نقد نشان دهد و در حال حاضر یکی از روش های سودمند و کاربردی در بررسی آثار هنری به شمار می رود. روش مورد استفاده در این نوشتار روش ساختگرای تکوینی لوسین گلدمن است که ارکان و اصولی قابل ارتباط و تعمیم پذیر دارد. با بهره گیری از این روش، نمایشنامه براساس شخصیت ها که هر کدام نماینده طبقه ای خاص از مردم جامعه هستند، تحلیل شده و نهایتاً مشخص می شود که چگونه بهرام بیضایی با نگاه موشکافانه، دریافت خود را از حوادث اجتماعی و سیاسی که در بستر تاریخ معاصر در جریان است، در قالب یک اثر هنری متعهد و جهت بخش به مخاطب ارائه می دهد و در نقش منتقد اجتماعی باعث گسترش آگاهی جمعی می گردد.
تطبیق نظریة جامعه شناسی با ساختار ادبی- اجتماعی رمان های سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد جامعه شناختی رمان که یکی از انواع پرکاربرد نقد ادبیات داستانی است، بر اساس پیوند میان ساختارهای اجتماعی و ساختار ادبی، قرائتی جامعه شناسانه از متن ادبی ارائه می دهد. این مقاله به روش تطبیقی به بررسی ویژگی های اجتماعی، کنش های معنادار فاعلان جمعی، درون مایه های اجتماعی تکرارشونده، شناخت جایگاه طبقاتی نویسنده و بازتاب آن بر پیرنگ و شخصیت های رمان، ارتباط و تناظر میان ساختار ادبی و ساختار اجتماعی در رمان های دانشور پرداخته است. زنان آثار دانشور، از هر دو طبقة اجتماع، «اشراف و محروم» و از آدم های دور و بر خودش انتخاب شده اند. او در رمان های متأخر خود، شخصیت های زن را از میان دانشجویان و قشر دانشگاهی برگزیده است. سووشون سکوی پرتاب نویسنده برای حرکت در مدار واقع گرایی بوده و دانشور خط عزیمت اندیشة زری را از فردگرایی تا جامعه گرایی و از انقیاد تا عصیان ضد روزگار خود و از زنی احساساتی و منفعل تا مرز زنی منطقی و فعال و از عامیانه اندیشی تا پهنة اندیشه های فلسفی و اجتماعی پیگیری کرده است. در نتیجه از دیدگاه جامعه شناسی، عواملی مانند تحولات اجتماعی، انقلاب بیرونی و درونی و ارتباط و تناظر ساختار ادبی و ساختار اجتماعی بر آفرینش و تحول شخصیت های رمان های دانشور تأثیری به سزا داشته است.
تحلیل کهن الگویی حکایت «الملک و البراهمه» کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه کهن الگو از مکتب روان شناسی کارل گوستاو یونگ برگرفته شده است. یونگ، تصاویر و رسوبات روانی و آگاهی های ارثی موجود در ناخودآگاه جمعی را کهن الگو (آرکی تایپ) می نامد؛ به عبارت دیگر، کهن الگو، طرح کلی تجارب و رفتارهای مکرر اجداد و نیاکان بشر است که در ناخودآگاهی جمعی ریشه دارد. کهن الگوها در قالب نماد یا به شکلی نمادین در بسترهایی مانند اسطوره، حماسه، داستان، رؤیا و اوهام آشکار می شوند یا در آثار ادبی ظهور می یابند. از مهم ترین کهن الگوها می توان به «آنیما»، «آنیموس»، «پیر دانا»، «سایه»، «نقاب»، «تولد دوباره» و «فردیت» اشاره کرد. کلیله و دمنه کتابی مشحون از داستان های تمثیلی (تمثیل های حیوانی) است که به دلیل وجهه اساطیری، برخی از آن ها را می توان از دیدگاه نقد کهن الگویی بررسی کرد. یکی از این داستان ها که صبغه اساطیری و نمادپردازانه بر آن غالب است، حکایت «الملک و البراهمه» از باب شانزدهم این کتاب است. این داستان به دلیل افسانه ای بودن و نیز داشتن سلسله ای از رؤیاها، ظرفیت تحلیل کهن الگویی را دارد؛ در این پژوهش، کهن الگوهایی چون «سایه»، «آنیما»، «نقاب»، «پیر دانا» و «فردیت» در حکایت یادشده بررسی شده است. بر این اساس به اجمال می توان چنین تأویلی از داستان به دست داد: هبلار شاه که دچار گونه ای روان پریشی شده است، از طریق رؤیا به ناخودآگاه خویش راه می یابد و پس از رویارویی با آنیمای خود، به یاری آنیما و راهنمایی پیر دانا، از پریشانی می رهد و به «خود» (من راستین) نایل می شود. شاه فرایند فردیت و مسیر خودیافتگی را با رؤیا آغاز می کند؛ سپس به پیشنهاد ایران دخت، نزد کارایدون، معبر حکیم فرستاده می شود و در پایان با درایت و ارشاد وزیر دانای خویش، از غم و روان پریشی می رهد.
کاربرد آرای پیرس در مطالعة نشانه های الفبایی دیوان شاعران (مطالعة موردی: دیوان انوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله ی حاضر، نگارنده، نخست جنبه های نشانه شناسی چارلز سندرس پیرس را تبیین می کند، آن گاه بر پایه ی آرای وی به نشانه شناسی نگرش های الفبایی انوری می پردازد و همه-ی سروده های حروفی او را گزارش و تحلیل می کند. نظریّه ی نشانه شناسی پیرس با دانش نقد بلاغی رایج در زبان فارسی پیوند تنگاتنگی دارد، امّا از توانش تفسیری بالاتری در مقایسه با آن برخوردار است و رسیدن به نتیجه ای علمی تر را میسّر می کند. در این پژوهش، سه گانه های مشهور شمایل، نمایه و نماد پیرس و فرآیند تکامل نشانگی آن ها در دیوان انوری بررسی شده است. فرآیندهای نشانگی متفرّد، خطّی و متداخل، سه گونه ی سیر نشانگی هستند که نگارنده آن ها را از یکدیگر بازشناخته است. نگارنده در پایان نتیجه می گیرد که نشانه های شمایلی، بسیار بیشتر از نشانه های نمایه ای و نمادین با بلاغت سنّتی زبان فارسی مشابهت دارند؛ همچنین، فرایند نشانگی حروف الفبا در دیوان انوری، دارای نسبت بسیار آسان با موضوع و تفسیر خود است.همچنین، فرایند نشانگی حروف الفبا در دیوان انوری، دارای نسبت بسیار آسان با موضوع و تفسیر خود است.
تقابل های دوگانه در غزلیات عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۶ (پیاپی ۸۱)
حوزههای تخصصی:
تقابل های دوگانه از مفاهیم و مؤلفه های اساسی در ساختارگرایی و نظریات زبان شناسی و نشانه شناسی است که در باورهای کهن بشری ریشه دارد. یکی از عملکردهای بنیادین ذهن آدمی خلق تقابل هاست که در ادبیات و هنر نیز دیده می شود. بررسی تقابل های دوگانه در آثار ادبی باعث درک بهتری از این آثار می شود. این مقاله به بررسی تقابل ها در غزلیات عطار نیشابوری پرداخته است. دقت در یکصد غزل برگزیده از عطار نشان داد که شالوده بسیاری از این غزل ها تقابل دوگانه است و حتی در بعضی ابیات، دو، سه یا چهار تقابل وجود دارد؛ گویی عنصر تقابل موتور محرک غزل عطار است. با بررسی این غزل ها، 843 تقابل دیده شده که 47 درصد (396مورد) از نوع واژگانی، 5/35 درصد (298مورد) معنایی و 5/17 درصد (149مورد) از نوع ادبی است و در هر غزل حدود 4/8 تقابل وجود دارد که این موضوع بسامد فراوان این نوع واژگان را نشان می دهد. مهم ترین دلایل توجه عطار به تقابل های دوگانه چنین است: ضمیر ناخودآگاه شاعر، اهمیت دادن به مسائل اخلاقی و دینی، توجه به مفاهیم عرفانی، تأثیر محیط اجتماعی و توجه شاعر به مسائل زیبایی شناختی و موسیقایی. به هرروی، تقابل های دوگانه یکی از شاخصه های سبکی غزل های عطار به شمار می آید که کارکرد معنایی و زیبایی شناختی دارد.
تحلیل کهن الگوی «خویشتن» در منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین کهن الگو های یونگ «خویشتن» است که بیانگر یک نمونة خداگونه در آفرینش انسان است و رسیدن به این نمونة خداگونه، غایت رشد او را نشان می دهد. عطار با کمک مصداق های گوناگون کهن الگویی خویشتن در یک مسیر ماندالایی از خود تا خود مثالی به بیان نهایت رشد و ادغام در ترکیب عالی تری می پردازد که در عرفان به مقام فنا تعبیر می شود و یونگ آن را «حل شدن من در خویشتن» تعبیر می کند. عطار این فنا را در افعال الهی می داند ؛ زیرا سی مرغ تنها در فعل الهی (خویشتن) غرق شدند نه در ذات الهی، و یونگ آن را تکامل در ناخودآگاه فردی می داند. یونگ مانند عطار معتقد است که خویشتن (سیمرغ) هیچ گاه جای خدا را نمی گیرد؛ گرچه ممکن است پیمانة فیض الهی باشد. گوناگونی نمودهای کهن الگوی خویشتن در منطق الطیر بیانگر آن است که راه های معرفت بی شمار اما حقیقت یکی است و عطار این اندیشة فلسفی – عرفانی – روان شناختی را در نهایت ایجاز در تمثیل سی مرغ نمود سیمرغ تعبیر نموده است که سیمرغ «خویشتن یا صورت الهی» سی مرغ است که بر اساس نظریة فرایند فردیت یونگ، سیر تحول شخصیت سالکان از من (سی مرغ) به خویشتن (سیمرغ) تحقق یافته است.
تحلیل آموزه های تعلیمی در بررسی بینامتنی دو اثر (پروین اعتصامی و انوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه بینامتنیت اصطلاحی رایج در نظریه های ادبی و زبان شناسی است. بینامتنیت بر این اصل مبتنی است که هیچ اثری مستقل و خود ساخته مؤلف نیست بلکه از متون گذشته و از اندیشه فراروی ادبیات بهره برده است. بینامتنیت رابطه یک متن با سایر متون را بررسی می کند. هدف این مقاله آن است که با استفاده از این نظریه آموزه های اخلاقی و اجتماعی پروین اعتصامی و انوری را ارزیابی کند. برای نیل به این هدف قطعه «اشک یتیم» از پروین اعتصامی با قطعه «والی شهر ما گدایی بی حیاست» از انوری بررسی و تجزیه و تحلیل شده است و تشابه و افتراق آن نمایانده شده است.
مقاله به زبان فرانسه: فرایند و نقش رﺆیاپردازی نزد «ژان ژک روسو» (Le processus et la fonction de la rêverie chez Jean-Jacques Rousseau)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای پی بردن به این مطلب که چگونه ژان ژک روسو، در بطن بدبختی و در وضعیت یک تبعیدی، در اثر خود، رؤیاپردازی هایگردشگرتنها، خوشبختی را می یابد و آزادی را دوباره به دست می آورد، از طریق پدیدارشناسی تخیل، به مطالعه ی فرایند و جاذبه های رؤیاپردازی ای می پردازیم که رؤیاپرداز را در وضعیت آگاهی از آرامش نگه می دارد.
رؤیاپردازی روسویی حاصل تنهایی، حاصل آمیزش بیرون و درون، احساسات و روان است. این رؤیاپردازی قوه ی محرکی درونی است که جنبش دیده شده، شنیده شده و یا حس شده به هر طریقی، آن را حفظ می کند. برخی چیزها و مناظر آغاز رؤیاپردازی را میسر و تداوم و جذابیت آن را تضمین می کنند: هر آنچه مربوط به گیاهان و آب باشد.
وضعیت وحشتناکی که دیگران روسو را در آن قرار داده اند، به جای اینکه استقلالش را از او بگیرد، او را به فردی تبدیل می کند که، با گریز به رؤیاپردازی از طریق تخیل، احساس و خاطره، می تواند استقلال خود را کاملا̋ مطالبه کند. رؤیاپردازی، سعادتی که در آن تنها خویشتن حکمفرماست، زمان سومی است که زمان دوم یعنی زمان اسارت اجتماعی را محو می کند و به وضعیتی اولیه بازمی گردد که در آن احساس هستی تمام فضای درون من را فرامی گیرد. رؤیاپردازی به خویشتن هستی فطری و طبیعی خود را بازمی گرداند و به احساس وحدت با سراسر عالم منتهی می شود.
بررسی تداوم زمان در منظومه آرش کمانگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منظومه آرش کمانگیر، یکی از شاهکارهای برجسته در حوزه منظومه های روایی است. سیاوش کسرایی با به کارگیری شگردهای زمان روایی، اسطوره آرش را در حوزه ادب معاصر تا ابد زنده نگه داشت. این جستار با بررسی تداوم زمان در این منظومه و انواع شگردهای روایی در بخش تداوم که دربرگیرنده حذف، درنگ، چکیده و صحنه می شود، بر اساس نظریه ژرار ژنت پرداخته و در نهایت از داده های به دست آمده، نتیجه گیری شده است. در این منظومه، بیش از همه از شگرد حذف، استفاده شده است. پانزده مورد حذف در کلّ منظومه، بیانگر اهمیّت و عدم اهمیّت برخی رویدادها نسبت به دیگری است. همچنین این عامل بیانگر صدا، انگیزه و محرّک اصلی راوی آن است. بیشترین شگرد روایی تداوم از آن حذف است امّا از هشت مورد توصیف، پنج مورد چکیده و صحنه نیز بهره گرفته شده است. هر چند که بسامد حذف از توصیف بیشتر است امّا در نهایت اعمال توصیفات ایستا و مقتدرانه بر حذف ها و چکیده ها می چربد. دو شگرد حذف و چکیده با ابزار دیگری تحت عنوان ایجاز با یکدیگر خلط شده و سبب شتاب مثبت در رویدادهای بی اهمیّت یا کم اهمیّت روایت شده اند. توصیفات اغلب برای آشناسازی خواننده با فضا و صحنه است. هر چه توصیف یک رویداد طولانی تر است، نشان دهنده اهمیّت آن رویداد در پیکره کلّ روایت است. اهمیّت سرعت/پویایی رویدادها سبب تمرکز ما بر برخی رویدادها می شود و بی اهمیّتی نسبت به برخی رویدادها. بسامد مکرّر و توصیفات در نهایت سبب بخشیدن شتاب منفی به روایت شده اند.
انواع روابط بینامتنیت در مطالعه ی نقایض جریر و اخطل با قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
براساس نظریه بینامتنیت، شاهد برخی متون شعری در دوره اموی هستیم که توجّه بی نظیری به متون دینی مخصوصاً قرآن کریم داشته اند؛ از جمله این اشعار، نقایض جریر و اخطل است که ابوتمام در کتاب « نقایض جریر و الاخطل» به جمع آوری آن اقدام کرده است. این پژوهش با هدف بررسی انواع روابط بینامتنی در مطالعه ی نقایض جریر و اخطل انجام شده است و با روش تحلیلی- توصیفی و با بررسی بیش از 840 بیت در قالب 20 قصیده یعنی(تمام اشعار نقایض) دریافته می شود که روابط بینامتنی قرآنی در نقایض جریر و اخطل به صورت اجترار، امتصاص و حوار به شکل آگاهانه رخ داده است و تأثیر هر دو شاعر از قرآن بیشتر منحصر به واژگان و عبارت های قرآنی است که جریر در این عرصه بر اخطل مقدّم است.
نگاهی به وصف های خاقانی برپایه نظریّه تقابل های دوگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقابل های دوگانه از مهم ترین مباحث مورد توجّه ساختارگرایان است و بر اساس یک فلسفی که بنیاد هستی را بر مبنای تقابل های دوگانه می انگارد، ایجاد شده است. در پژوهش حاضر برآنیم تا با تحلیل اشعار وصفی خاقانی از منظر نظریّه تقابل دوگانه، دریابیم که تقابل های دوگانه چه تأثیری در شکل گیری محتوای شعر خاقانی داشته است؟ نتایج پژوهش نشان داد که خاقانی در توصیف صبح از تقابل های بسیاری بهره برده است؛ زیرا این وصف ، بیشتر صحنه جنگ بین سیاهی و سپیدی را نشان می دهد. وصف آتش نیز چنین وضعیّتی دارد؛ زیرا آتش به خودی خود واژه بی نشانی است که عناصر متقابل خود را به ذهن متبادر می کند. قصاید سفرنامه ای نیز، از آنجا که مسافر با عناصر بسیاری روبه رو می شود که ذهن، عنصر مقابل آن را به یاد می آورد، محلّی برای بروز تقابل هاست؛ امّا در وصف می و مسائل احساسی، میزان تقابل ها به حدّاقلّ خود می رسد؛ چراکه مسائل احساسی از خواسته های غریزه اروس است که هدف آن ایجاد وحدت بیشتر است.
ریخت شناسی تمثیل های عرفانی با تکیه بر اشعار سنایی، عطار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده از تمثیل به عنوان یک صنعت بلاغی و همچنین یک شیوه استدلالی، روشی اساسی در ادبیات عرفانی ایران است. این رویه که از دیرباز در ادبیات ایران متداول بود در متون عرفانی از اشعار سنایی آغاز شد، در اشعار عطّار تکامل یافت و در اشعار مولوی به نقطه اوج خود رسید. بررسی تمثیل های عرفانی از دید «ریخت شناسی» امکان تحلیل جامع ادبی، اجتماعی و عرفانی آنها ر ا فراهم می کند و فرصتی پدید می آورد که کاربرد صنعت تمثیل در ادبیات عرفانی با روشی کاملاً علمی مورد بررسی قرارگیرد. این بررسی افق های جدیدی را در تحلیل، تفسیر و معناشناسی متون عرفانی ادبیات فارسی که شاخه اساسی و محوری ادبیات ماست، فراهم می آورد. در این مقاله ضمن بیان و بررسی دیدگاه های علمای بلاغت در باب تمثیل، تلاش می کنیم عناصر سازای آن را از دیدگاه نظریه پردازان ریخت شناسی تجزیه و تحلیل کنیم تا از این رهگذر روند تکاملی بیان تمثیلی عرفا با تکیه بر متغیرها و عناصر تمثیل تبیین شود.
بررسی و تحلیل داستان دژ هوش ربا براساس نظریات یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان دژ هوش ربا یا قلعه ذات الصور آخرین حکایت بلند و ناتمام مثنوی معنوی است. موضوع این داستان تلاش سه شاهزاده جوان برای وصال با شاهزاده خانم چینی است. در این مقاله برآنیم تا با روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانه ای، برخی نمادهای کهن الگویی در این داستان را براساس اندیشه های کارل گوستاو یونگ درباره کهن الگو تفسیر کنیم. این پژوهش نشان می دهد که امر مقدس وصال در این داستان تعبیری عرفانی از خویشتن یابی برای نائل آمدن به جایگاه رفیع انسان کامل است. ﻣﻌﺸﻮق ﯾﺎ زن در این داستان ﺗﺼﻮﯾﺮی از آنیما یا ﮐﻬﻦالگوی ﻣﺎدﯾﻨﻪ روان اﺳ ﺖ ﮐ ﻪ ﺑ ﻪ ﮔﻮﻧ ﻪای رؤﯾﺎﯾﯽ ظاهر می شود تا در مراحل دشوار سفر، قهرمان وجوه تاریک خویشتن را بشناسد و جسم و جان را از هرگونه تعلقات مادی و خودخواهی تطهیر نماید؛ به عبارت دیگر، شاهزاده خانم چینی جنبه ناهشیار شخصیت شاعر و سه شاهزاده جوان است که در قالب زنی باوقار و نجیب ظاهر می شود تا آنها را برای یکی شدن با حقیقت ازلی و ابدی راهبری کند.
مؤلفه های نوشتار زنانه در رمان سرخی تو از من(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵ (پیاپی ۸۰)
حوزههای تخصصی:
نقد فمینیستی با دست یابی به زبان و مشخصه های اصلی، به کاربردِ فرهنگ و ایدئولوژی خاص زنانه در آثار ادبی نظر دارد. این نوع نقد در آثار داستانی به دو شیوه انجام می شود: نخست، جلوه های زن که شخصیت و نقش زن را در داستان پررنگ می کند. دوم، نقد زنان که در آن به زنان نویسنده توجه می شود. رمان سرخی تو از من اثر سپیده شاملو یکی از رمان های زن محوری است که در سال های اخیر با دغدغه بررسی دنیای زنان جای خود را در میان رمان های معاصر فارسی باز کرده است. با توجه به اهمیت این رمان در جریان نوشتار زنانه در ادبیات داستانی پس از انقلاب، این جستار به شیوه توصیفی تحلیلی مبتنی بر مؤلفه های نقد فمینیستی تلاش کرده است به واکاوی عناصر نوشتار زنانه بپردازد و به این نتیجه دست یافته است که این رمان مدرنیستی به شیوه ساختارشکنانه درپی ایجاد تردید در تقابل دوگانه مرد/ زن است. ازاین جهت، شخصیت های زن داستان موقعیت و هویت زنانه خویش را محصول روابط اجتماعی تحمیلی مردسالار می دانند که مردان و اقتدار زبان مردانه برایشان آفریده است. زبان نوشتاری متن به سبب انعکاس باورها، جهان بینی و عواطف زنانه، برجسته کردن اندام جنسی، توجه به حس بیزاری و هراس در زنان، هرزه نگاری، اعتراض به نگاه خیره مردانه، برگزیدن جمله های کوتاه و... تلاشی برای رسیدن به سبک نوشتاری زنانه به شمار می آید.
بررسی داستان گیله مرد با تکیه بر عوامل نمایشی شدن داستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صحنه نمایشی، به عنوان زیرمجموعة عنصر تداوم، در بررسی زمان روایی یک اثر، بررسی می شود. در صحنة نمایشی، سخن بر سر این است که چگونه نویسنده در گزارش داستان، واسطه گری ابزارروایی را از میان بر می دارد به گونه ای که حوادث داستانی در برابر دیدگان مخاطب به نمایش درمی آید و او حائلی میان خود و وقایع احساس نمی کند و خود را درگیر وقایع و ناظر مستقیم حوادث می بیند. از آنجا که داستان «گیله مرد» همواره به عنوان اثری نمایشی معرّفی می شود، در این پژوهش کوشیده ایم تا عوامل نمایشی ساز را در این داستان بررسی کنیم. اغلب صاحب نظران، گزارش مستقیم «دیالوگ» ها را تنها ابزارنمایشی شدن داستان می دانند. این جستار درصدد نشان دادن این مسئله است که چگونه بزرگ علوی با شرح مبسوط داستان و پرداختن به جزئیّات، ارائة توصیفات جاندار از طبیعت، به کاربردن وجوه استمراری در توصیفات و کم رنگ کردن حضور راوی در داستان، موفّق به خلق داستانی نمایشی شده است. برای این منظور عوامل نمایشی شدن داستان را شرح داده ایم و سپس این عوامل را در داستان «گیله مرد» بررسی نموده ایم.
پیوند بینامتنیت و هستی شناسی پسامدرنیستی در داستان کوتاه «میرزا یونس» از سیروس شمیسا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت نظریه تطوریافته چندآوایی میخائیل باختین است که براساس آن، متون ادبی گذشته و حال، با همدیگر در گفت وگو هستند و هیچ متنی خودبسنده و تهی از متنهای پیش از خود نیست. ویژگی میان متنی در آثار هنری و متون ادبی باعث می شود تا استقلال این آثار به چالش گرفته شود و در مراتب بعد، مرزهای استقلال یافتگی شان از میان برداشته شود. پژوهش حاضر با تکیه بر این اندیشه، داستان کوتاه «میرزا یونس» از مجموعه داستان «آینه و سه داستان دیگر» سیروس شمیسا را کاویده است. نگارنده بر آن است که تزلزل و تعلیق مرزها میان متون ادبی، افزون بر آنکه نمودی از ویژگی دوران پسامدرنیستی است، هدفمند هم هست و در ساحت داستانی، می تواند عنصری تحکیم بخش برای سویه هستی شناسانه فضای تخیلی باشد و از رهگذر آن، متن وارگی تاریخ / واقعیت تحقق می پذیرد. براین اساس، بینامتن های متعدد در یک متن می توانند بستری فراهم آورند که تجربه های زیسته و نازیسته به گونه ای درهم تنیده شوند که اساسا تشخیص حدود و ثغور آنها امری دشوار گردد. نگارنده پژوهش همچنین بر آن است که متون ادبی صرفا با متونی مکتوب در گفت وگو نیستند بلکه قلمرو معنایی واژه «متن» گستردگی بیشتری می یابد و سویه های جدیدی را دربرمی گیرد. کمااینکه در سایه ورود دانش های گوناگون و ژانرهای مختلف به ساحت داستانی، اکنون باید از مفهوم «میانْ ژانر» سخن به میان آورد و داستان را زیرشاخه این مفهوم قرار داد.
بررسی و تحلیل عاشقانه های حماسه های ملّی ایران با روی کرد نظریّه بینامتنی نگری (با تأکید بر شاهنامه، سام نامه، برزونامه، گرشاسپ نامه، بانوگشسب نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عاشقانه ها بخشی جدایی ناپذیر از حماسه های ملّی ایران بشمار می روند. با توجّه به این که حماسه هایِ پس از شاهنامهمتأثّر از آن بوده اند، بسیاری از ویژگی های غنایی شاهنامهدر آن ها یافت می شود. در این مقاله کوشش می شود با روی کرد نظریّه بینامتنی نگری این ویژگی ها بررسی شود. بینامتنی ها به لفظی، موضوعی و محتوایی تقسیم می شود. این مقاله با روش توصیف و تحلیل محتوایی و کتاب خانه ای، حماسه ها را از منظر بینامتنی محتوایی بررسی می کند. نتایج این بررسی ها بیان کننده آن است که موضوع هایی همانندِ عاشقی از راه شنیدن، نقش میانجی ها در عشق، پیش گامی زنان در ابراز عشق، نقش موبدان و منجّمان و ... به صورت بینامتنی در اغلب عاشقانه ها بکار رفته است.
ریخت شناسی قصه های پریان در زبان کردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنوان این مقاله «ریخت شناسی قصّه های پریان در زبان کردی» است. تعیین ساختار این قصّه ها، تعیین میزان تفاوت ها و اشتراکات ساختاری آن ها با پژوهش ولادیمیر پراپ و کمک به شناخت بهتر قصّه ها در دیگر زبان های ایرانی، از اهداف آن است . روش پژوهش، توصیفی است و داده ها به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده و بر اساس الگوی ولادیمیر پراپ در ریخت شناسی قصّه های پریان، تجزیه و تحلیل شده است. پس از بررسی ساختاری 155 قصّه، سی و یک خویشکاری، هفت حوزه عملیات، نٌه گونه وضعیّت آغازین و هجده نوع ترکیب حرکتی تعیین شد. نتیجه، نشان می دهد که الگوی پراپ، بر قصّه های پریان در زبان کردی کاملاً منطبق است و ساختار نهایی آن ها محدود به همان سی و یک خویشکاری پیشنهادی وی می باشد. آنچه قصّه های پریان در زبان کردی را از نمونه های مشابه تحت بررسی پراپ متفاوت می سازد، شیوه های مختلف شکل گیری برخی از خویشکاری هاست که البته این اختلافات، ساختار جدید و متفاوتی را به وجود نمی آورد.