فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۶۶۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
ساخت های مرحله ای در زبان فارسی (تحلیلی پیکره بنیاد در چارچوب دستور نقش و ارجاع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمول های مرحله ای مبین هریک از مراحل آغاز، ادامه یا پایان انجام یک رویداد هستند و در قالب فعل هایی مانند شروع کردن، ادامه دادن، پایان یافتن و نظایر آن ها مطرح می شوند. در این راستا، ساخت هایی را که در آن ها محمول مرحله ای وجود دارد، «ساخت مرحله ای» نام می نهیم و به بحث و یررسی آن ها می پردازیم. بر این باوریم دستور نقش و ارجاع با رویکردی که به تحلیل ساخت های مرکب دارد می تواند به عنوان چارچوب نظری پژوهش حاضر مورد استفاده قرار گیرد. بر این اساس نخست به تحلیل نحوی و معنایی، سپس به تبیین تعامل دو سطح نحو و معنا می پردازیم. در نهایت نیز طرحواره ساختی ساخت های مرحله ای در زبان فارسی را ارائه خواهیم داد. در بعد نحوی انواع روابط «الحاق-پیوند» مد نظر هستند و در بعد معنایی انواع ویژگی های محمول ها محور بحث خواهند بود. تعامل نحو-معناشناسی در ساخت های مرحله ای نیز در قالب الگوریتم های پیوندی توجیه خواهند شد. گفتنی است داده های پژوهش حاضر برگرفته از پیکره همشهری 2 می باشند.
ترجمه و شیوه های ترجمه در تحریر ختنی جیوکه پوستکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعبیر کنایه در زبان فارسی بر مبنای دیدگاهی ادراکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کنایه در سنت مطالعه بلاغت به سخنی اطلاق می شود که دارای دو معنی است و مخاطب با توجه به شرایط از مفهوم صریح آن به مفهوم ضمنی اش پی می برد. نگاهی به پیشینه مطالعه کنایه نشان می دهد که این صنعت که امروزه دیگر صرفاً محدود به حوزه ادب نیست و در گفت وگوهای روزمره سخنگویان کاربرد عام دارد، همواره با فرایندهای دیگری نظیر استعاره، مجاز، معنی ضمنی و جز آن خلط شده است. در مقاله حاضر، ضمن اشاره به این همپوشی ها به دنبال آنیم تا تعریف مشخص و مستقلی از کنایه به دست دهیم. به ویژه می کوشیم تا از منظری تحلیلی توصیفی و به کمک داده های متعدد از جملات روزمره سخنگویان زبان در چارچوب نگرشی ادراکی به بررسی چگونگی درک و تعبیر کنایه بپردازیم. این پژوهش نشان می دهد که سخنگویان با تکیه بر اطلاعات بافت های ادراکی، اعم از بافت زبانی یا بافت A، بافت موقعیتی یا B و اطلاعات از پیش موجود در حافظه یا بافت C کنایه را تعبیر می کنند. در این میان، وجود اطلاعی خاص در بافت C نقشی عمده ایفا می کند که براساس آن، هر جمله ای را می توان در معنی متناقضش تعبیر کرد.
پیرامون «را» در مفعول صریح بر مبنای رویکرد دستور واژی -نقشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دبیرمقدم (۱۳۸۳،۱۳۶۹) بر این باور است که «را» علاوه بر آنکه می تواند از لحاظ نحوی نقش نمای مفعول صریح باشد، از لحاظ اطلاعی می تواند نشان مبتدای ثانویه آن باشد. در این بین، برخی از پژوهشگران رخداد «را» در مفعول صریح به عنوان نشان مبتدای ثانویه، هنگامی که نکره است و یا هنگامی که در پاسخی به پرسش گوینده به عنوان کانون اطلاعی در بافت گفتمانی تلقی می شود، مورد چالش قرار داده اند و این نشان را معطوف به عواملی چون تشخیص پذیری، معرفگی و مشخص بودگی دانسته اند. هدف از پژوهش حاضر بررسی نشان «را» بر اساس رویکرد کینگ (۱۹۹۷)، بات و کینگ (۲۰۰۰) و ابوبکری (۲۰۱۸) در دستور واژی -نقشی با تکیه بر تعاریف ارائه شده از مبتدای ثانویه توسط دبیرمقدم (۱۳۸۳،۱۳۶۹) و دالریمپل و نیکولااوا (۲۰۱۱) است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و داده ها به دو شیوه کتابخانه ای و میدانی گردآوری شده اند. یافته ها نشان می دهند که «را» به عنوان پس اضافه دستوری در ساخت نقشی در مشخصه «صورت حرف اضافه» قرار می گیرد و می تواند نقش مفعول متممی پذیرنده و یا کنش پذیر را به جای نقش مفعول صریح نشان دار کند. «را» در ساخت اطلاع در مشخصه «صورت گفتمانی» قرار می گیرد و منجر به نشان داری مبتدای ثانویه می شود. در ساخت سازه ای نیز به عنوان هسته حرف اضافه باعث شکل گیری گروه حرف اضافه ای می شود. همچنین در موارد چالش برانگیز مذکور این امر نشان داده شده است که با پیشنهادی مبنی بر ساخت اطلاع لایه ای، نشان «را» به عنوان «صورت گفتمانی» مبتدای ثانویه را در سطح جمله نشان دار می کند و در سطح گفتمانی مبتدای ثانویه می تواند در لایه زیرین و یا بیرونی سایر عناصر اطلاعی در ساخت اطلاع قرار گیرد. ازاین رو می توان نتیجه گرفت که رویکرد مذکور در دستور واژی-نقشی هم راستا با نظر دبیرمقدم (۱۳۸۳، ۱۳۶۹) مبنی بر تأثیر عوامل نحوی و اطلاعی بر رخداد «را»، می تواند بازنمایی جامعی از نشان «را» ارائه دهد.
ترتیب واژه و نظام مطابقه در گویش زروانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ واژگان تبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متمم مفعول در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متمم مفعول به عنوان یکی از مقولات مهم و چالش برانگیز دستوری از گذشته تاکنون مورد توجه زبان شناسان و دستورنویسان واقع شده است. پژوهش حاضر ساخت دارای مقوله متمم مفعول را بر اساس سه فرضیه اساسی تحت عنوان نظریه خرده جمله، نظریه محمول سازی و نظریه محمول مرکب مورد بررسی قرار می دهد. اغلب زبان شناسان و دستور نویسانی که تاکنون ساخت متمم مفعول را در زبان فارسی بررسی کرده اند، دیدگاهی مشابه نظریه محمولسازی ارائه نموده اند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که تحلیل ساخت حاوی متمم مفعول بر اساس نظریه محمول سازی با اصول نظریه حاکمیت و مرجع گزینی و برنامه کمینه گرا همچون معیار نقش معنایی، اصل فرافکن و فرضیه اعطای نقش تتای یکسان (یوتا) مغایرت دارد. همچنین تحلیل ساخت مذبور بر اساس نظریه محمول مرکب از یک سو، با افزایش تعداد افعال مرکب در زبان فارسی زایایی و اصل اقتصاد زبانی را نادیده می گیرد و از سوی دیگر رابطه گزاره ای بین متمم مفعول و گروه اسمی پیش از آن را از دست می دهد. در ادامه به پیروی از رویکرد خرده-جمله و با استناد به استدلال هایی نظیر تناوب موضوعی، محدودیت گزینشی، ابهام در جملات مرکب استفهامی، حضور در بافت های نحوی مختلف، اصطلاح پاره، رابطه تطابق، هم تعبیری، آزمون پاره جمله، قلب نحوی، خلأ نحوی، آزمون جایگزینی با ضمیر و توزیع انواع گروه اسمی به عنوان فاعل ساخت خرده جمله نشان داده می شود که ساخت دارای متمم مفعول را باید به همراه گروه اسمی پیش از آن به عنوان سازه ای مستقل تحت عنوان ساخت خرده جمله در نظر گرفت.
تکیه واجی در زبان گیلکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی توزیع واجی تکیه در واژه های گیلکی پرداختیم. برای این منظور واژه هایی از چهار طبقه صرفی-نحوی اسم، صفت، قید و فعل جمع آوری شد که در آنها الگوی تکیه واجی بسته به ساختمان صرفی واژه ها متفاوت بود. داده های هدف پژوهش را 14 گویشور بومی گیلکی تلفظ کردند. صورت آوایی داده ها بازنویسی و محل وقوع تکیه در واژه ها مشخص گردید. بررسی ها نشان داد تکیه واژه های گیلکی برمبنای یک قاعده عام واجی بر روی هجای پایانی است ولی وجود برخی وندها منجر به توزیع واژه ها با تکیه غیرپایانی در زبان گیلکی می شود. برای آنکه الگوهای متنوع تکیه ای در واژه های گیلکی را در چهارچوب یک انگاره تحلیلی جامع تبیین کنیم، از سطوح سلسله مراتبی واج شناسی نوایی استفاده کردیم. براین اساس، نشان دادیم الگوی تکیه واجی در گیلکی یا از قاعده تکیه گذاری در سطح واژه واجی تبعیت می کند که براساس آن هجای پایانی در واژه های واجی حامل تکیه است یا مبتنی بر قاعده تکیه گذاری در سطح گروه واجی است که براساس آن هجای قوی در سمت چپی ترین واژه واجی در گروه واجی تکیه دریافت می کند.
آشپزی در فرهنگ و گویش مردمان بوشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آشپزی یکی از نمودهای تمدن و فرهنگ در هر قومیتی است و مطالعۀ شیوههای پختوپز و آیینها و باورهای درآمیخته با آن قدمی برای درک و شناخت بخشی از فرهنگ آن قومیت است. هدف از مقاله پیشرو شناخت آن گوشه از فرهنگ پرمایة مردمان بوشهر است که در آشپزی بومی و سنتی آنان جلوهگر میباشد. همچنین، گردآوری واژگان و اصطلاحات مربوط به آشپزی در گویش بوشهری به منظور حفظ آن از فراموشی و نابودی از دیگر اهداف این پژوهش بهشمار میآید. دادههای این مطالعه به دو روش میدانی و کتابخانهای گردآوری شده و جامعۀ آماری، سالخوردگان کمسواد ساکن شهرستان بوشهر میباشند. آنچه در این نوشتار آمده، دربرگیرندۀ عادتهای غذایی مردمان بوشهر، آیینهای گرهخورده با آشپزی، توصیف غذاها، نانها، شیرینیها و حلواهای محلی همراه با فهرستی از نام ابزارها و اصطلاحات آشپزی رایج در گویش بوشهری است. فرهنگ آشپزی بوشهری همانند دیگر فرهنگها تحت تأثیر شرایط زیست بومی و اقتصادی قرار دارد و بازتابندۀ باورهای دینی و آدابورسوم ملی و نیز نمایانگر دیرینگی این قوم است. از آنجا که این فرهنگ امروزه در حال فراموشی است، هرگونه تلاش برای شناساندن و پاسداری از آن بایسته و ارزشمند میباشد.
بررسی مبتداسازی ضمیرگذار ساخت ملکی و مفعول متممی زبان فارسی برپایۀ دستور گفتمانی نقشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی فرایند مبتداسازی ضمیرگذار از ساخت ملکی و مفعول متممی فارسی و چگونگی ظهور واژه بست ضمیری در پی اعمال آن براساس دستور گفتمانی نقشی است. در مقاله پیش رو نحوه نگاشت عناصر مبتداسازی شده ضمیرگذار فارسی در قالب های ساخت واژی-نحوی معرفی شده در دستور گفتمانی نقشی تحلیل شد. نتایج بررسی و تحلیل تعدای ازجمله های منتخب از گفتار و متون نوشتاری زبان فارسی نشان می دهد که در این ساخت، با عنایت به نیت ارتباطی سخنگو عناصر مختلفی نظیر مالک در ساخت اضافی و مفعول متممی می توانند سازه مبتدا واقع گردند و روش پویای تعیین ترتیب سازه ای این دستور روشی مناسب و کارآمد برای تبیین آن است. از طرف دیگر، با توجه به اینکه سازه مبتداشده در سطح بینافردی براساس اصول این دستور در اولویت ورود به قالب های ساخت واژی-نحوی قرار می گیرد، لذا فرایند مبتداسازی حاصل حرکت نیست بلکه عنصر مبتداشده به صورت پایه زایشی در جایگاه اصلی خود تولید می شود. مهم ترین نتیجه پژوهش حاضر تبیین علت ظهور واژه بست ضمیری در فرایند مبتداسازی ضمیرگذار فارسی از هر دو ساخت ملکی و مفعول متممی و تعیین اجباری و غیراجباری بودن آن است که برای نخستین بار با اِعمال سازوکارهای دستور گفتمانی نقشی صورت می پذیرد.
تفاوت ها و شباهت های برخی عبارت ها و اصطلاحات پرکاربرد در زبان های فارسی و روسی در پرتو تفاوت های فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش برمبنای نظریه دو زبان شناس برجسته روس ل. و. شِربا و ل. آ. نُویکُف، هشت عبارت و اصطلاح رایج در زبان های فارسی و روسی در پرتو تفاوت ها و شباهت های فرهنگی بررسی می شود. هدف پژوهش این است که دانشجویان روسی آموز عبارت ها و اصطلاحات روسی را با عبارت ها و اصطلاحات فارسی از لحاظ فرهنگی مقایسه و آنها را درست به کار برند. نتایج پژوهش نشان می دهد، اگرچه معادل هایی برای عبارت ها و اصطلاحات در فرهنگ فارسی و روسی نوشته می شود، اما به کارگیری آنها در فرهنگ هر دو زبان باتوجه به موقعیت زمانی، شاخص های فرهنگی و آداب گفتار همیشه یکسان نیست و گاهی تفاوت های مفهومی نیز ایجاد می شود که این موضوع ناشی از تفاوت های فرهنگی در هر دو زبان تلقی می گردد. بنابراین در آموزش زبان روسی به فارسی زبانان باید به بُعد کاربردی آنها توجه شود.
کارکردِ دستوری «از» از دیدگاه تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاهی تاریخی به ساخت تکرار و افزوده های میانی و تبیین آن در چارچوب نظریه صرف ساخت محور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واژه های زیادی در زبان فارسی هستند که حاصل فرایند تکرار کامل و افزوده میانی و دارای ساخت ناپایگانی هستند، به این معنی که عمل تکرار پایه و کاربرد افزوده میانی به صورت مرحله به مرحله صورت نمی گیرد، بلکه واژه جدید حاصل عملکرد همزمان این دو فرایند است. این ساخت ناپایگانی در چارچوب نظری صرف ساخت محور قابل تبیین خواهد بود. صرف ساخت محور رویکردی شناختی و ساخت بنیاد به واژه سازی دارد که الگوهای واژه سازی را به صورت طرح واره های انتزاعی به صورت جفت هایی از صورت و معنا می داند. طبق این چارچوب نظری، این ساخت ناپایگانی حاصل فرایند یکی سازی طرحواره ذهنی تکرار و طرحواره کاربرد افزوده میانی است. برای نشان دادن زمان طرحوارگی این ساخت در ذهن فارسی زبانان، نگاهی تاریخی به سیر تکامل آن از فارسی باستان تا فارسی امروز داشته ایم. یافته های پژوهش نشان می دهد که شروع این ساخت در دوره فارسی میانه بوده که افزوده میانی تنها با حرف اضافه «به» برای رساندن معانی توالی و افزایش کمیت کاربرد داشته است، اما در دوران های بعدی فارسی به قیاس با این ساخت ناپایگانی و براساس طرحواره های ذهنی این ساخت، از دیگر حروف اضافه نیز به عنوان افزوده میانی استفاده شده است.
گونه ای از بیان سوگند با ساختِ نحوی شرط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان سوگند در زبان فارسی غیر از گونه اصلی که در آن برای موضوعی به کسی یا چیزی سوگند می خورند، دارای گونه دیگری است که با وجود کاربرد آن در گذشته و حال، تاکنون توجهی بدان نشده است. این گونه از بیان سوگند دارای ساختِ شرطی است که در جمله شرط موضوع سوگند بیان می شود، و در جمله جواب شرط نیز عمل سوگندخوردن قرار می گیرد. این نوع از سوگند یکی از مصداق های «کنش گفتار» در زبان فارسی است که گوینده با بیان آن عمل سوگند را انجام می دهد. در این نوشتار با بهره گیری از مفاهیم نظریه «کنش گفتار» در دیدگاه جان آستین به عنوان مبنای نظری و با ذکر نمونه هایی از آثار ادبی و نیز مواردی از گفتار عامیانه، گونه شرطیِ بیان سوگند تبیین و تشریح می شود تا نشان داده شود که این نوع سوگند هم در گذشته متداول بوده است و هم اکنون در زبان روزمره کاربرد گسترده ای دارد. از نتیجه کار چنین برمی آید که این شیوه نسبت به نوع شناخته شده و متداول آن تأکید بیشتری دارد و در مواقعی استفاده می شود که گوینده بخواهد بر موضوع تأکید و مبالغه بیشتری داشته باشد.
ریشه شناسی نام نهاوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فعل در گویش کتولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتولی شرقی ترین گویش زبان مازندرانی است که علاوه بر تفاوت در برخی واژگان، از نظر ساخت های فعلی نیز در پاره ای موارد همچون ساخت ماضی استمراری، پیشوند و شناسه های افعال ماضی و مضارع تفاوت هایی با زبان مازندرانی دارد. در پژوهش حاضر، به بررسی ماده ها، شناسه ها و ساخت های فعلی، مصدر، صفت فاعلی و مفعولی و همچنین شکل معلوم و مجهول فعل در گویش کتولی پرداخته شده است. در این گویش، فعل بر پایه دو ماده ماضی و مضارع ساخته می شود. فعل مضارع دارای سه ساخت اخباری، التزامی و مستمر، و فعل ماضی نیز دارای ساخت های ساده، استمراری، مستمر، نقلی، التزامی و بعید است. همچنین در گویش کتولی، شکل مجهول به صورتی که در زبان فارسی وجود دارد، معمول نیست و تمایل گویشوران بیشتر به استفاده از ساختار معلوم است. ویژگی های مهم دستگاه فعلی در گویش کتولی که در بررسی های زبانی حائز اهمیت است، عبارت اند از: نبود زمان ماضی نقلی به سیاق معمول در زبان فارسی و استفاده از ماضی ساده به جای آن، عدم استفاده از پیشوند در ساخت فعل مضارع اخباری، استفاده از ماده ماضی kœrd در ساخت ماضی استمراری و برخی ویژگی های دیگر که در این مقاله به آ نها پرداخته شده است.