فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۸۱ تا ۶۰۰ مورد از کل ۱٬۵۱۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه می توان به هر فعل مثبتی عنصر منفی ساز افزود و آن را منفی کرد، در این نوشته این پرسش مطرح شده است که آیا منفی کردن جمله، تنها با افزودن نشانه نفی به فعل آن است و آیا هر جمله مثبت، یک نظیر منفی نیز دارد؟ در این بررسی، صورت منفی چند جمله فارسی با رویکردی نقش گرا، براساس نظر گیون و میستامو، دو تن از نظریه پردازان زبان شناسی نقش گرا، مطالعه می شود و روش کار تحلیلی- توصیفی است. از آنجاکه جمله-های مثبت و منفی، بافت گفتمان و پیش انگاره های متفاوتی دارند و افزودن عنصر منفی ساز به فعلِ جمله مثبت، تمام یا بخشی از معنای آن را تحت تأثیر قرار می دهد، در مواردی تنها منفی کردن فعل کافی نیست و منفی سازی جمله با تغییرات ثانویه ای همراه است. همچنین در زبان فارسی همیشه چنین نیست که هر جمله مثبت یک قرینه منفی نیز داشته باشد.
تحلیل مقایسه ای ساز و کار قرینه و بافت زبانی در فهم متن
حوزههای تخصصی:
بافت زبانی به عنوان بستری که معنای دقیق واژگان و جملات را مشخّص می کند یکی از مباحث مهم در پژوهش های زبانی، به ویژه علم معناشناسی به حساب می آید. در مباحث سنّتی نحو و بلاغت، مؤلّفه هایی چون «قرینة لفظی» و «قرینة معنوی» زیرمجموعة مقولة گستردة بافت زبانی به حساب می آیند. بافت زبانی در علم معناشناسی از آفاق گسترده ای برخوردار است. این نوع بافت در سطح روابط همنشینی واژگان و به ویژه در روابط معنایی مانند هم معنایی، چندمعنایی و اضداد یا حتّی در سطوح گسترده تری چون پاراگراف و متن به خواننده کمک می کند تا به معنای دقیق و مشخّص کلام برسد. در این مقاله با روش استنادی تحلیلی به ویژگی ها، سازوکارها و کارکردهای این نوع بافت و قرینة لفظی و معنوی در فهم متن پرداخته شده است. نگارندگان در پایان و از رهگذر تحلیل مقایسه ای بافت و قرینه به نتایجی رسیده اند که مهم ترین آنها حاکی از این است که قدما نگاهی جزئی به بافت زبانی داشته اند و این نوع بافت را بیشتر در محدودة قرینه بررسی کرده اند. این نگرش بیشتر با نحو درآمیخته است و در سطح جمله محدود شده، در حالی که بافت زبانی در مباحث معناشناسی جدید، علاوه بر سطح جمله، در حدّ پاراگراف، متن یا حتّی ارتباط متون با یکدیگر نیز مطرح است.
ضمیر فاعلی عام در زبان فارسی: مقایسه ای بین زبان های ضمیرانداز ثابت و نسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر به یکی از ویژگی های مهم زبان فارسی که آن را از زبان های ضمیرانداز نسبی(partial NSL) متمایز می کند می پردازیم. براساس پارامترهای ضمیراندازی ریتسی (1982) که بیشتر با تمرکز بر تهی بودن ضمیر فاعلی شخصی و تأکید بر مفهوم ارجاعیت (referentiality) ارائه شده است انتظار می رود زبان های ضمیرانداز ثابت (consistent NSL) در هرنوع بافتی ضمیراندازی را مجاز بدانند. درمقاله حاضر خلاف این پیش بینی در یکی از زبان های ضمیرانداز ثابت یعنی زبان فارسی به تصویر کشیده می شود و با استفاده از داده های زبانی نشان داده می شود هرچند به نظر می رسد فاعل تهی در زبان های ضمیرانداز ثابت نسبت به زبان های ضمیرانداز نسبی معمول تر باشد، در خصوص ضمیر فاعلیِ غیر شخصی سوم شخص مفرد وضعیت برعکس است. به صورت خاص در زبان فارسی همانند دیگر زبان های ضمیرانداز ثابت، برخلاف زبان های ضمیرانداز نسبی فاعل ناملفوظ سوم شخص با خوانش عام (generic) یافت نمی شود. در این مقاله به تبعیت از رویکرد هولمبرگ (2010) سعی داریم با اصلاح پارامترهای ریتسی (1982) و جایگزینی مفهوم ارجاعیت با معرفگی (definiteness) تمایز زبان فارسی با زبان های ضمیرانداز نسبی را بالاخص در بکارگیری ضمیر آشکار و غیرآشکار غیرشخصی از نوع عام تبیین نماییم.
کلمات مرکّب راجی براساس طبقه بندی بیستو و اسکالیس
حوزههای تخصصی:
یکی از طبیعی ترین روش های گسترش و تقویت واژگان در اکثر زبان های مطالعه شده، روش ترکیب است. هدف این مقاله بررسی فرایند ترکیب در زبان راجی به عنوان یکی از ابزارهای مهم توسعه واژگانی، براساس طبقه بندی بیستو و اسکالیس است.زبان راجی به شاخه مرکزی از دسته زبان های شمال غربی تعلّق دارد که روزگاری دراز در یک قلمرو گسترده مرکزیّت داشته و امروزه نشانه های آن در بخشی از مرکز ایران همچون دلیجان، محلات و نراق دیده می شود. براساس این طبقه بندی، کلمات مرکب زبان راجی را در سه گروه همپایه ، توصیفی و تابعی و هر گروه را در دو دستة برون مرکز و درون مرکز و هر دسته درون مرکز را براساس راست هسته یا چپ هسته بودن تقسیم بندی می کنیم.
شیوة تغییر واکه های مرکب در وام واژه های انگلیسی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی شیوة تغییر واکه های مرکب در وام واژه های انگلیسی است. به این منظور تعداد 568 وام واژه انگلیسی از فرهنگ زمردیان استخراج شده و نحوة تلفّظ آنها در دو زبان انگلیسی و فارسی براساس IPA، مشخص شده است. از آنجا که تلفّظ انگلیسیِ برخی واژه ها در دو گونة بریتانیایی و آمریکایی متفاوت است، تلفّظ گونة بریتانیایی، در بررسی داده ها لحاظ شده است. سپس از میان داده ها، وام واژه های دارای واکة مرکب استخراج شده و براساس نوع واکة مرکبِ موجود در آنها از هم تفکیک شده اند و تغییرات این واکه ها در زبان فارسی مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی ها نشان می دهد که در آن گروه از واکه های مرکب افتان که جزء دوم آنها را واکة // تشکیل داده است، این جزء به غلت متناظرش یعنی [j] تبدیل می شود و در آن گروه از واکه های مرکب افتان که جزء دوم آنها واکة [] می باشد، این جزء در زبان فارسی زمانی به غلت [w] تبدیل می شود که جزء اول آن به واکة [o] تبدیل شده باشد و همخوان های پایانه نیز بیش از یکی نباشد. از این رو از بین این نوع واکه ها تنها واکة مرکب /a/ در اغلب موارد به توالی یک واکه ساده و غلت [ow] در زبان فارسی دیده می شود. واکه های مرکب خیزان به واکة ساده تبدیل می شوند.
رده شناسی واژه بست در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ساختواژه، واژه بست به واحدی اطلاق می شود که حد واسط تکواژهای آزاد و وابسته است و تفکر سنتی تقسیم تکواژها به دو گروه آزاد و وابسته را بطور جدی مورد سؤال قرار می دهد. واژه بست ها، هم بعضی از خصوصیات واژه ای و هم برخی از ویژگیهای تکواژهای وابسته را دارند. مطالعه واژه بست ها حوزه مهمی از زبانشناسی از جمله ساختواژه و نحو را در بر می گیرد. در مقاله حاضر تأکید بیشتر بر ساختار ساختواژی واژه بست های زبان فارسی است، اما بحث های نحوی نیز به ناگزیر دنبال شده است و سعی بر آن است تا واژه بست های زبان فارسی بر اساس متغیرهای رده شناختی که ماهیتی جهانی دارند، مورد مطالعه قرار گیرند. از این رو واژه بست های زبان فارسی بر اساس الگوهای رده شناختی آیخن والد (2003)،بیکل ونیکلز (2007)، و کلاونس (1985) مورد مطالعه قرار گرفته اند. مقاله حاضر ثابت می کند که می توان از الگوی پیشنهادی آیخن والد به عنوان ابزاری علمی و البته مناسب جهت تشخیص و مطالعه واژه بست های زبان فارسی استفاده کرد.
بررسی صوت شناختی همخوان کناری در زبان فارسی معیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش ویژگیهای صوت شناختی و آواشناختی یی از همخوان هایِ روانِ زبان فارسیِ معیار -[l]- بر اساس تلفظ 19 سخنگوی زن و مرد مورد مطالعه قرار گرفته است. به این منظور ایهای آواییِ آغازین، میانی و پایانی قرار گرفت و گوی81 نمونه آواییِ حاویِ این واج را تولی اند. ماهیت همخوانهای روان در زبان های مختلف به گونه ای های آواییِ متفاوت بسیار تغییرپذیرند و زیر تأثیر عوامل متعددیییر شوند. در خصوص همخوان روان [λ] تغییرات میه دوم بسیار حائز اهمیین تغییرات منجر به ایجاد دو شیوه تولیدِ متفاوت از این همخوان میشود، آنچه در سنت آواشناسی [λ] روشن و ]ɫ[ تیره نامیده میشود. در این پژوهش، علاوه بر بررسی جایگاه این همخوان در پیوستارِ روشنی و تیرگی، شیوه تولید آن در بافت های آواییِ متفاوت و همچنین ِ سازه هایِ اول، دوم و سومِ این همخوانِ روان نیز در جایگاههای آغازین و بیای اندازه گیری شده است.
زبان گفتار شهر اصفهان کی و چگونه فارسی شد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان فارسی اگرچه ریشه دوهزار و پانصدساله در فارس دارد، نوع مسلمانی آن، که به ما رسیده، از خراسان برخاست و، در طول چندین قرن، رفته رفته به غرب و مرکز و جنوب فلات ایران سرایت کرد و شهرنشینان آن نواحی لهجه های محلی خود را، به سود فارسی دری، رها کردند. پیش از آن، از آذربایجان تا همدان تا اصفهان لهجه هایی خویشاوند بازمانده از زبان مادی رواج داشت که وسیله سرودن اشعار معروف به فهلویات است. در این گفتار، از روی آثار بازمانده از زبان قدیم شهر اصفهان و گویش های زنده در پیرامون شهر، مطرح می شود که فارسی در مقام زبان گفتار از چه زمانی در شهر ریشه گرفت و چگونه زبان مادی را تا دورترین بلوکات اطراف اصفهان به عقب نشینی واداشت.
بررسی نحوی و معنایی فعل های ایستا در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فعل در دستور زبان به عنوان هستة گروه فعلی و عنصر عمده و اصلی است. این مقوله دستوری در زبان های مختلف دارای ویژگی های نحوی و معنایی خاصی است. در برخی نظریه های دستوری مانند دستور نقش و ارجاع، افعال را به طبقاتی تقسیم نموده اند. در این نظریه، افعال به پنج طبقه شامل ایستا، کنشی، پایا، لحظه ای و کنشی-پایا طبقه بندی شده اند. هدف ما در این تحقیق بررسی افعال ایستا در زبان فارسی است. افعال ایستا افعالی هستند که بیانگر کنش نبوده و بر خلاف فعل هایی که هنگام انجام گرفتن در هر مرحله نیازمند گذر زمان هستند، به مطلق زمان مربوط می شوند. این فعل ها از لحاظ زمانی نامحدود هستند، به عبارت دیگر نمود پایانی ندارند. با وجود اینکه این دسته از افعال لحظه ای نیستند و برای به انجام رسیدن، نیازمند گذر زمان هستند، قابلیت استمرار ندارند؛ چون یک فعل ایستا دارای مراحلی نیست که یکی پس از دیگری انجام گیرد. در این مقاله طبقه بندی افعال بر اساس نظام دستور نقش و ارجاع صورت می پذیرد و با استفاده از آزمون های نحوی و معنایی خاصی افعال ایستا از دیگر طبقات فعل متمایز شود و ویژگی های خاص این دسته از فعل های زبان فارسی را مشخص می شود و رفتار دستوری متفاوت این دسته از افعال با توجه به ویژگی های طبقه ای توجیه می شود.
تعیین هویت واجی چهار همخوانِ گرفته در ترکی آذری (گونه های تبریزی و گوگانی ترکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یی از مسائلی ی آذری بر سر آن اختلاف نظر دارند، تعداد همخوان های این زبان است. اجزای همخوانیِ مسئله ساز در تحلیل ها عبارتند از [Ρ]، [γ]، [] و []. نگارندگان با ارائة داده هایی از دو گونة تبریزی و گوگانی و تحلیلِ آنها بر اساسِ انگارة واج شناسی زایشیین اختلاف نظر در سایر پژوهش ها به این دلییین هویت واجیِ همخوان هاییی (مجموعه هایینه) بوده است و معیار پیش بینی پذیری و گرایش های همگانیِ نظام های آوایی را در نظر نگرفته اند. داده های این پژوهش به دو شیوه گردآوری شده اند: یی در محیط طبیعی ادای پاره گفتار و دیگری به شیوة هدایی گفتارهایبه اعتقاد نگارندگانِ پژوهش حاضر، گونه های مورد مطالعه، بیست ویی دارند. به ای[Ρ] و [γ] واج گونه هایی از واجِ // محسوب می شوند، // واجی دییع ناقص دارد و فقط در آغازة هجا نمود آوایی دارد، و [] واج گونه ای از همخوان انسدای- سایشیِ /δζ/یانة هجا نمود آوایی می یابد. همچنین، ییش قوی به نرم شدگی در پایانة هجا در این گونه ها مشاهده می شود.
بررسی تطبیقی استعاره های مفهومی جهتی در زبان های اسپانیایی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر با هدف بررسی تطبیقی استعاره های مفهومیِ جهتی، در دو زبان فارسی و اسپانیایی به نگارش درآمده است. در این مقاله تلاش شده تا از میان طبقه بندی لیکاف و جانسون (1980) از استعاره های مفهومی، در قالب استعاره های ساختی، جهتی و هستی شناختی، تنها طبقة استعارة جهتی بر داده هایی از زبان اسپانیایی مورد سنجش قرار گیرد و کاربرد این استعاره در سطح نگاشتِ استعاری و بازنمود زبانی در زبان فارسی بازکاویده شود.
تحلیل 38 نمونه استعارة مفهومی جهتی در قالب 15 اسمِ نگاشت، که از رمان اسپانیایی گفت وگو در کاتدرال اثر ماریو بارگاس یوسا، مجموعه مقالاتی دربارة استعاره های مفهومی به زبان اسپانیایی و برخی داده های شفاهی استخراج شده بود، این نتیجه را به دست داد که شباهت ها میان استعاره های مفهومی مبتنی بر درک انسان از مقولة «جهت»، در بین دو زبان به مراتب بیشتر از تفاوت هاست. این نتیجه، جایگاه بنیادین درک مکان و درک جهت به عنوان خاستگاه شکل گیریِ استعاره های مفهومی در حوزه های انتزاعی را می نمایاند. از سوی دیگر، توجه به تفاوت های دو زبان فارسی و اسپانیایی در ساخت استعاره های مفهومی، مؤید تأثیر فرهنگ بر ساخت استعاره های مفهومی است.
وند افزایی در زبان فارسی: وندبنیاد یا پایه بنیاد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گیگریش (1999) در کتاب خود تحت عنوان «لایه های واژگانی در زبان انگلیسی» با اشاره ای مختصر به نظریه «واج شناسی و ساختواژه واژگانی » کیپارسکی و مهانان که در سال های اخیر به میزان زیادی بر علم زبان شناسی، خصوصآ واج شناسی و ساختواژه تاثیرگذار بوده است، این انگاره را «وند– بنیاد » می داند؛ بدان معنا که خصوصیات ساختواژی هر لایه توسط خصوصیات مجموع وندهایی تعریف شده است که درارتباط با حضور در هر لایه با نشانه هایی که بیانگر خصوصیات آنهاست از هم تفکیک شده اند. وی ضمن تشریح ایرادها و کمبودهای مدل مذکور، تئوری جدیدی را درباره وندافزایی لایه ای معرفی کرده، آن را «پایه- بنیاد » می نامد که لایه را بر منبای پایه تعریف می کند نه بر اساس وندها. در قالب این تئوری، وندها آزادند در بیشتر از یک لایه اضافه شوند یا پیوند بخورند.گیگریش به منظور تشریح انگاره خود از زبان آلمانی مثال می آورد. مقاله حاضر که یک بررسی همزمانی است، وندافزایی را در زبان فارسی در قالب دو دیدگاه «وند– بنیاد» و «پایه – بنیاد» مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار داده است. نتایج بررسی حاکی از آن است که وند افزایی در زبان فارسی بر مبنای دیدگاه «پایه – بنیاد» گیگریش به میزان بیشتری نسبت به دیدگاه «وند– بنیاد» کیپارسکی و دیگران قابل توضیح و تبیین است.
طبقه بندی وندهای اشتقاقیِ زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وندهای اشتقاقی می توانند به راه های مختلفی طبقه بندی شوند. برد (2001( با درنظرگرفتنِ تمایزاتِ ذاتی، معنایی، دستوری و نقش های معنایی، طبقه بندی متفاوتی را نسبت به دیگران ارائه می دهد. در این مقاله سعی شده است براساس طبقه بندیِ برد، وندهای اشتقاقیِ فارسی به چهار گروه اشتقاق مشخصه ای، اشتقاق نقشی، اشتقاق انتقالی و اشتقاق بیانی طبقه بندی شوند و مشکلات و محدودیت های این نوع طبقه بندی در زبان فارسی به طور اجمال بررسی گردد. نتایج از ایین طبقه بندی برای وندهای اشتقاقیِ فارسی جامع و مانع نیست. تعدادی از وندها در هیچ یین چهار گروه جای نمی گیرند و تعدادی از آن ها در چندین گروه جای می گیرند. برخی وندها نقش های متعدد دارند و برخی به چندین طبقه دستوری متعلق اند. بنابراین پیشنهادِ افزودنِ حداقل سه طبقه دیگر، به طبقه بندی برد، معقول به نظر می رسد: اشتقاق شامل (برای وندهای قابل طبقه بندی در چند طبقه)، اشتقاق معنایی (برای وندهاییییر نقش ایجاد می ی (برای آن هاییه ارجاعی را تغییر می دهند).