امیرمؤمنان على علیه السلام در ادامه خطبه خود، که به معرفى ویژگى هاى پرهیزگاران و شیعیان واقعى اختصاص یافته، برنامه شبانه و روزانه آن مردان صالح و شایسته را یادآور مى شوند. ایشان درباره برنامه شبانه آنها مى فرمایند: «اما شب به پا مى ایستند و قطعاتى از قرآن را به آرامى و با اندیشه و قرائت نیکو مى خوانند. خویشتن را با مثل ها و اندرزهاى قرآن پند مى دهند و دردشان را بدان درمان مى سازند. بخشى از شبشان این گونه گذرد و زمانى نیز پیشانى و کف دست و زانوان و پشت پایشان را بر زمین فرش مى سازند (به حال سجده بر خاک مى افتند). اشکشان بر گونه ها روان مى شود و بدین سان جبار عظیم را مى ستایند و براى آزادى از دوزخ به پیشگاه خداى بزرگ پناه مى برند و ناله سر مى دهند. شب آنها چنین مى گذرد».
انسان موجودى اجتماعى است و براى همزیستى مسالمت آمیز ناگزیر به ارتباط با دیگران است؛توسعه هرچه بهتر روابط صحیح اجتماعى افراد یک جامعه بستگى به ارائه تربیت اجتماعى بر پایهفرهنگ آن جامعه دارد. ازآنجاکه فرهنگ جامعه ما فرهنگ اسلامى است، بر پیروان این مکتب لازماست به شناسایى نحوه معاشرت مطلوب افراد با دیگران که منطبق بر موازین اسلامى است، اقدامکنند. ازاین رو، معصومان علیهم السلام بهترین الگوى تربیتى بوده و ارائه سیره تربیتى آنان یک ضرورتانکارناپذیر است و در این میان، ارائه دیدگاه هاى تربیتى امیرمؤمنان على علیه السلام بر ضرورت این کارمى افزاید.
هدف این پژوهش اثبات برترى نظام تربیتى امیرمؤمنان علیه السلام بر دیگر نظام هاى تربیتى مى باشد.روش پژوهش، توصیفى تحلیلى بوده که طى آن، از تحلیل اسنادى نیز استفاده شده است.نمونه گیرى در پژوهش انجام نشده؛ به عبارت دیگر، کلیه منابع و مراجع مرتبط مورد بررسى واقعشده است.
ظاهرة التّرادف قضیة محوریة فی الدراسات اللسانیة، قدیمها وحدیثها، وهی قضیة متداخلة فی کل العلوم والاختصاصات الأخرى ویترتّب علیها آثارٌ وضعیةٌ مع وجود الاختلاف حول التّرادف نفسه، وحول مدى فاعلیته أو أوجه الاستفادة منه؛ کما یعدُّ التّرادف من الظواهر اللغویَّة المهمّة؛ لعلاقة الألفاظ بالمعانی من أثر التواصل بین الناسِ؛ ففکرة التّرادف فی حقیقتِها مسألةٌ دلالیةٌ قبل کلّ شیءٍ، تتعلّقُ بالمعنى وما یعتریه من تغیّر من جراء الاستعمال. فقام البحث بدراسة ما هی المسمّاة بالترادف فی ألفاظ نهج البلاغة، وقدتوصّلنا إلى نتائج من أبرزها أنّ مفهوم التَّرادُف لایعنی الاتحاد التامّ فی المعنى، ولا یعنی المساواة فی الدلالة، وإلاّ لسمیّت بالألفاظ المتساویة، وإنّما هی مترادفة بمعنى أنّ بعضها یقوم مقام بعض. وإنّ التَّرادُف ظاهرة موجودة فی اللغة العربیة، ولکن لیس بالکثرة المزعومة، فإنّ أغلب ما سمّی بالمترادف لا صحّة له، وربّما کان لخلط جامعی الألفاظ المترادفة ومنهجهم الأثر فی ذلک. ومن نتائج التطبیقات على نصوص نهج البلاغة، اتضح خلوّه من ظاهرة التَّرادُف، لوجود الفروق الدلالیة بین المفردات؛ فإنّ نهج البلاغة جاء سیاقه اللغوی مطابقاً سیاقه الاجتماعی من قبل واضعه، فالکلمة فی نهج البلاغة، اختارها الإمام علی (ع) قاصداً لفظاً ومعنى فی موقعها المحدّد، فهی أصیلة فی وضعها ومعناها. والمنهج المتّبع فی البحث هو المنهج الوصفیّ، ولعل هذا المنهج یَتلاءمُ مع طبیعة البحث حول الترادف.
قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب آسمانی، رسالت هدایت نسل های بشر را به عهده دارد و اهل بیت(ع) مخاطبان اصلی آن، مفسر و مبین آن هستند. تفسیر معصومین(ع) به دلیل گستره و عمق معانی و ارتباط و اتصال آموزه های این خاندان به وحی، ویژه ایشان است به گونه ای که دیگران توانایی چنین فهم و تفسیری را ندارند و از ورود به این وادی ناتوانند. معرفت و تفسیر ویژه اهل بیت(ع) شامل: درک مراد اصلی آیات، فهم دقیق و غیر قابل خطا از بطون قرآن، تأویل صحیح آیات متشابه، بیان مصادیق باطنی برای آیات و بیان امور غیبی است که تنها در انحصار معصومین است و دیگر مفسران به فراخور سطح علمی خود، به مراتبی از تفسیر دست یافته و از بیانات تفسیری اهل بیت برخوردارند. این مقاله با استناد به روایات تفسیری اهل بیت(ع) و بیان نمونه هایی از آن، در صدد اثبات معرفت خاص اهل بیت(ع) نسبت به قرآن و انحصار فهم کامل قرآن به ایشان است.