روایاتی منسوب به پیامبر اکرم (ص) در جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت وجود دارد که در آن طبق فرمایش ایشان، قرآن کریم به چهار بخش به نام های «سبع طوال»، «مِئین»، «مثانی» و «مُفصل» تقسیم می شود که هر یک به ترتیب، عوض کتب پیامبران گذشته، تورات موسی، انجیل عیسی و زبور داوود به ایشان داده شده است. عمده این روایات یا از طریق ابن الاسقع از پیامبر (ص)، و یا از طریق سعد الاسکاف از امام محمدباقر (ع) از حضرت رسول نقل شده اند. کثرت نقل به همراه بی توجهی به صحت و سقم این دست روایات از سوی عالمان قرآن و حدیث و انتسابشان به نبی مکرم اسلام6، اهمیت بررسی این احادیث را از نظر میزان اعتبار دوچندان می کند. مقاله حاضر با تتبع موارد استناد این احادیث نشان داده که برخی از این استنادات بر خلاف مضمون روایات است و سند روایت کافی صحیح و روایات واثلةبن الاسقع دارای اضطراب در سند و متن بوده که در نهایت به علت مستفیض یا متواتر بودن روایات و هماهنگی دلالت آن با قرآن، حکم به صحت آنها داده شده است.
مجمع البیان لعلوم القرآن، تألیف فضل بن حسن طبرسی (د 548ق)، یکی از برجسته ترین تفاسیر شیعی است که از اوایل سال 530 تا اواخر سال 536ق و طی مدت هفت سال، نوشته شده است. اغلب روایات این تفسیر، بدون سند کامل و بدون اشاره به مرجع اصلی آنها نقل شده است. این حالت، در ظاهر ممکن است در احادیث کتاب، خدشه وارد کند و بخش مهمی از اعتبار احادیث را که به سند وابسته است، از بین ببرد. در این مقاله، تمام روایات تفسیری سوره یوسف در این تفسیر، تخریج و اسانید آنها در کتب حدیثی فریقین بازیابی شده است، تا نشان داده شود روایات مجمع البیان از پشتوانه ای استوار برخوردار بوده و از منابع معتبر فریقین نقل شده است و حذف اسناد روایات کتاب که بنا به گفته طبرسی، به خاطر رعایت اختصار یا شهرت حدیث نزد محدثان انجام پذیرفته، خللی در اعتبار کتاب ایجاد نکرده است. البته سند تعداد محدودی از روایات، در منابع مورد بررسی یافت نگردید.
تعامل میان رشته ای قرآن و تاریخ از پیشینه ای طولانی برخوردار است. همواره مفسران در تبیین بخش هایی از قرآن بر خود لازم می دانسته اند که از تاریخ استفاده نمایند. با گذشت زمان روش هایی که مورخان استفاده می نمودند پیچیده تر شد و توانایی بالاتری را در حل مسائل خود به دست آوردند اما مفسران همسوی با این پیشرفت ها حرکت ننمودند؛ به همین خاطر در حوزه روش های تاریخی به کارگرفته شده ایشان آسیب های فراوانی قابل مشاهده است. روش هایی که مفسران معاصر در تبیین مسائل تاریخی به کار می گیرند تفاوت چشمگیری با روش های مفسران متقدم ندارد ازاین رو با تکرار روش هایی ناکارآمد در این زمینه روبه رو هستیم. مقاله پیش رو با استفاده از روشی تحلیلی- توصیفی و با منظری انتقادی به دنبال بررسی نقاط قوت و ضعفی است که در روش های تاریخی مفسران قابل ملاحظه است. بررسی این نقاط کمک می کند تا امکان رسیدن به الگویی پیشرفته و بومی در حوزه به کارگیری از روش های تاریخی در تفاسیر قرآن کریم فراهم بیاید.
در این رساله کوشش شده است هر آنچه از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان تفسیر قرآن نقل شده است جمع آوری گردد که در بر گیرنده احادیث منابع اصلی کتب حدیث و تفسیر مأثور شیعه و نیز تفسیر مأثور اهل سنت است. البته در نقل احادیث اهل سنت تلاش شده است که آن احادیث بوسیله احادیثی که در منابع شیعه آمده است تأیید یا تصحیحی یا حذف شود این رساله در یک جلد شامل : الف – تمهیدات در بر گیرنده دوازده تمهید ب – مقدمات شامل دوازده مقدمه ج- تفسیر آیات از حمد تا آخر سوره نساء می باشد. مجلات دیگر به حول و قوه الهی و توجهات حضرت ولی عصر در دست تهیه است که شامل تا آخر قرآن خواهد بود.
از میان آموزه های قرآنی که نقشی اساسی در مجموعه معارف الهی و زیربنایی برای شناخت انسان و معارف پیوند یافته با او دارد، موضوع روح از جایگاهی ویژه برخوردار است. نگاشته حاضر در تلاش است با روشی توصیفی‑ تحلیلی و با رویکری اجتهادی به بررسی آیاتی که در آن واژه روح به کار رفته است بپردازد. برای برداشت دقیق تر از آیات، با دسته بندی آیات روح، به تبیین هر یک از گروه های آیات با استمداد از دیگر آیات، اقدام و آنگاه با لحاظ ترتیبی مشخص، در سیر هر بخش به رابطه هر یک از شاخه ها با سایر آیات اشاره رفته است. برآیند این فرآیند اقرار به اشتراک معنایی روح در قرآن با دو مؤلفه حیات و اکمال، بعلاوه پذیرش وجود مراتب و مدارج گوناگون در این حقیقت است.
هرمنوتیک می کوشدمارابر موقعیت هرمنوتیکی خود آگاه کند.این تلاش خود دریک موقعیتِ هرمنوتیکی صورت می گیرد بنابراین حاصل محدودی دارد.ما نه آگاه مطلق بلکه آگاه تر می شویم. کلید واژه ها:هرمنوتیک،تفسیر،دور هرمنوتیک،وظیفه هرمنوتیک.