وقتی علاءالدین با خوشحالی تمام به غولی که از چراغ جادویش بیرون آمده بود فرمان میداد تا آرزوهایش را برآورده سازد، هرگز به ذهنش خطور نمیکرد که روزگاری همه کودکان و نوجوانان دنیا چراغ جادویی داشته باشند که غولهای درون آن به طور شبانهروزی میکوشند تا به رویاها و آروزهای پیدا و نهان آن جامه عمل بپوشانند. این چراغ جادو که هدیهای از کهکشان مارکنی برای بچه های کهکشان راهشیری و ساکنان کره زمین است تلویزیون نام دارد که در نیمه قرن بیستم به دستشان رسیده است و به تناسب شکلش، به جعبه جادویی نیز شهرت یافته است.
گویا چراغ جادویی قرن بیستم، در پایان عمر این قرن هرچه غول هنرآفرین دارد به کارانداخته است تا با نمایش معجزاتی بمراتب شگفتآورتر از گذشته، حیات و میهمانی خویش را در قرن بعدی نیز حفظ کند.
کودکان از بدو تولد آماده تقلیدند. تحقیقات نشان میدهند که نوزادان چندساعت پس از تولد، یعنی پیش از آنکه بدانند چهرههایشان چه ویژگیهایی دارد، میتوانند حالات چهره بزرگسالان را تقلید کنند. این غریزه برای کودکی که باید در فاصله کوتاهی رفتارهای زیادی را بیاموزد، نعمتی بزرگ محسوب میشود.
اما غریزهای ندارند که به آنها بگوید چه رفتارهایی را باید تقلید کنند. آنها همه چیز، ازجمله رفتار های مخرب و ضد اجتماعی را تقلید میکنند. درهمین جا این فکر به ذهن ما خطور میکند که کودکان چهارده ماهه نیز رفتارهایی را که در تلویزیون به نمایش درمیآیند، مشاهده میکنند و به ذهن خود میسپارند.
درپی بردن به ویژگیها و ماهیت یک جامعه،همانند یک فرد، هیچ سند، مدرک، آمار و ارقام و یا اندازهگیریهای عینی ای هرگز قابل قیاس با ملاحظه و دید اجمالی و شهود نیست(آدن 1962).
تماشای تلویزیون و مطالعه آزاد، ریشه در زندگی خانوادگی دارد. این فعالیتها با رشته محکمی به محیط خانوادگی کودکان پیوند میخورد و با آن تثبیت و ارزیابی میشود. از این رو، راههای نزدیک شدن کودک به رسانه، ارتباط ناگسستنی با پیچیدگی رابطه خانواده و رسانه دارد. بنابراین، تحقیقات درباره چگونگی استفاده از تلویزیون و فعالیتهای مطالعاتی باید در محیط طبیعی آن انجام پذیرد.
"در تمام دنیا ، فقط یک مساله مطرح است .فقط یک مطلب . این که برای آدمی معنایی روحی بیابی و دردی و دلهره ای روحی .. دیگر نمی توان بی شعر و رنگ زیست و بی شور عشق.سرشت و طینت طنز دروغ ستیز است و شریف ترین و خستگی ناپذیر ترین مدافع راستی و درستی است.طنز بر نمایش دقیق وآگاهانه جانمایه درونی خود کهاز عینیت واقعیت بیرونی وتخیل نیرومند طنز پرداز و دخالت عنصر تازه مایه می گیرد، تکیه دارد اما در این نمایش هنرمندنه خود را ناگزیر می بیند که تنها به تصویر نمودهای خاصی از واقعیت بپردازد ونه بر آن است تا تجسم کننده وبیانگر خشک و بی روح رویدادها یا تضادها و پارهای آن واقعیت باشد .ما در یک اثر طنز آلود نه تنها با یک ادیب ، بلکه با یک هنرمند زبان شناس مواجهیم.
"
"هجو حمله ای است ادبی به کسی یا چیزی و قصد آن افشای نارسایی های گوناگون زندگی و ..و در مواردی با بی پروایی و گستاخی همراه است .در تاریخ ایران در مقابل مدح و ثنایی که شاعران درباری نثار اربابان خویش می نموده اند .. کسانی هم بوده اند که با هجو با یاری بازماندگان غارت ها رفته و پرده از حوادث تاریخ برداشته اند .
"
اولین اصل برگسونی در باب طنز آن است که طنز صرفا در مورد انسان معنا پیدا می کند و مین اصل ساده شاید منجب ره موفقیت های بی شماری برای بسیاری از کمدین ها شده است نوروتروپ فرای می نویسد : به دو شکل می توان موقعیت کمیک را در داستان یا فیلم به وجود آورد : 1- تاکید ویژه بر روی اشخاص منفی داستان یا فیلم 2- تاکید ویژه بر موقعیت های تعقیب و گریز در داستان یا فیلم. در صدا و سیما باید برنامه مناسبی که دارای پیش زمینه های نظری باشد ، ساخته شود و گرنه تعریف کردن لطیفه در سیما و جازدن آن به عنوان نمایش طنز نه تنها جامعه اسلامی ما را خدشه دار می کند بلکه به ابتذال و حتب فساد اجتماعی منجر خواهد شد.
درمطالعات نظری تلویزیون نوعی دستهبندی بسیار «عام» به نام برنامههای «کمیک» یا «خندهآور» وجود دارد. دراین دستهبندی بسیار عام، برنامههای متفاوتی قرار گرفته است که از نظر محتوایی بعضی میتوانند هزل گونه، کنایهدار یا... باشند. دستهبندی برنامههای خندهآور تلویزیونی براساس ژانرهای مختلف و مشخصههای ساختاریشان است نه براساس موضوع طنزآمیز، هزلگونه یا کنایهإار داستان. دراینجا سعی میشود چنین برخورد آکادمیکی ارایه شود.
برنامههای خندهآور تلویزیونی در اشکال گوناگونی ارایه میشود، بعضی برنامههای خندهآور تلویزیونی ریشه در (Slap-Stick) دارند که انواع پیشرفته آن حتی به شکل «صامت» بهوسیله بیبیسی(BBC)و تمیز(Themes)تهیهشدهاست.
نوع دیگر برنامههای خندهآور، ظهور کمدین در صحنه و خنداندن مخاطبان از طریق لطیفهگویی است. دراین نوع برنامهها گاه اشکال فیزیکی نیز که شباهت زیادی به دلقک بازیهای سیرک دارد، استفاده میشود.
اما یکی از اشکال نسبتا موفق و فراگیر برنامههای خندهآور درتلویزیون استفاده از یک گروه کمدین برای اجرای تکههای کمیک،کاملا مجزا و بدون ارتباط با یکدیگر است. مثلا مانتی پایتان(Monty Paythan) که یکی از انواع بسیار موفق این نوع برنامههاست حتی از گرافیک و نقاشی متحرک نیز استفاده میکند.دراین نوع آخر، پردههای نمایشی «بیربط» از طریق «هنرپیشگان ثابت» و«سیاست حاکم بر برنامه»به یکدیگر ربط داده میشوند اماهیچ کدام از اینها موفقترین ژانر خندهآور تلویزیونی نیست. دراین مقاله سعی میشود این شکل مهم ارایه طنز در تلویزیون بررسی شود.
طنز یکی از شیوههای انتقال پیام است، یعنی به کاربرنده آن سعی میکند بااستفاده از این فن و قالب، پیامی را به مخاطب خود انتقال دهد اما درباره این که واقعا طنز(ازنظرمفهومی) چیست؟ چه خصوصیاتی دارد ونقش و کاربرد آن چیست نظرهای گوناگونی وجود دارد بهطوری که در قالب شیوهای که درآن پیام از طریق شوخی و مزاح طرح میشود مقولات کوچکتری مانند طنز، هجو، لطیفه، شوخی، فکاهی و... جای میگیرد که تفاوت میان این موضوعها چندان مشخص و روشن نیست و در این باره اتفاق نظر وجودندارد. گاه آنچه ازیک منظر، طنز خوانده میشود از نگاهی دیگر هجو است و... به هرحال این قالب بیانی به صورتهای گوناگون قابل انتقال به مخاطبان است.از گفتگوهای روزمره تا استفاده از انواع رسانههای مکتوب، شنیداری و تصویری هرکدام به فراخور امکانات و استعدادهای خود میتوانند از این شیوه انتقال پیام سودجویند و پیام خود را به مخاطبان عرضه دارند.
طنز و طنزپردازی از دیرباز در فرهنگ جامعه ما نقشی عمده در پیامرسانی و آگاهی بخشی داشته است و به دلیل استفاده از قالبهای خندهآور بیانی، رفتاری، تصویری و... ضمن ایجاد شادی و فرح درمیان مخاطبان، بیشترین تاثیر و نفوذ را در انتقال معنا و مفهوم مورد نظر خود داشته است. طنز پدیدهآی است اجتماعی که در تقابل با ساخت موجود، آن را به طور انتزاعی درهم میریزد و جذابیت و فرحبخشی آن نیز مرهون استفاده ماهرانه و ظریف از همین ویژگی است.
درکنار خصوصیت شادی بخش، طنز نشان دهنده سیمای فرهنگ و جامعهای است که درآن زاییده شده و بیانگر حدود تحمل و درک سازندگان و مخاطبان خود است. درعین حال مقولهای است که همواره در خطر لغزیدن به دامن هجو، ابتذال، سطحی نگری و تمسخر بوده و از همین روست که باید با دقت و تعمق بیشتری به آن نگریست.