بدون شک ساخت یک مجموعه تلویزیونی نیاز به بستری مناسب برای تولید برنامه دارد که می توان آن را فرآیند تولید نامید . هدف از طراحی این فرآیند تولید کالایی فرهنگی است که بر اساس اهداف تعیین شده برای آن باید با استاندارهای موجود تولید محصول ( در اینجا برنامه تلویزیونی ) مطابقت داشته باشد . از دیگر سو در این فرایند ، پیش بینی های اولیه همچون میزان پاسخگویی به اهداف کمی و کیفی تولید برنامه یعنی استفاده بهینه از منابع انسانی مالی و فنی ، نوع مخاطبان ، محتوا ، مضمون ، شکل یا قالب برنامه ها و موارد نظیر آن نیز ، به عنوان منابع اصلی و عمده تخصیص کلیه امکانات فوق تلقی می شوند. در جریان تولید برنامه ، از مرحله تایید طرح اولیه ، تصویب مضمون و محتوا و برگزاری جلسات برآورد فنی و مالی تا هنگام پخش از آنتن ، مجاری و بستر های کیفی و کمی متعددی وجود دارد ؛ اما آیا در تمام این گذرگاه ها کنترل کیفیت و کمیت نیز صورت می گیرد؟ آیا وظایف تعریف شده و استاندارهایی برای این کنترل ها تدوین شده است ؟ متاسفانه در اکثر قریب به اتفاق موارد ، در فاصله بین تصویب برنامه و پخش آن ، خلاء نظارت وکنترل به خوبی نمایان است هدف از ارائه این مقاله ، تاکید بر نظارت پیگیری در نظارت و هدایت برنامه از مرحله تصویب تا پخش آن از آنتن است . ضمن آنکه کوشش شده است راهکارهایی ارائه شود که با تکیه بر آنها بتوان چارچوب اولیه نگرش سیستمی به فرآیند تولید برنامه را مدون ، تجزیه و تحلیل و معین ساخت.
در بسیاری از تحقیقات و پیمایشهای انجام شده که به ارزشیابی برنامههای تلویزیونی اختصاص دارند، مفهوم تنوع به عنوان یکی از متغیرهای مهم در رضامندی مخاطبان مورد توجه قرار گرفته است اما تعریف عملیاتی و شیوههای سنجش آن اغلب نادیده گرفته شده است. در این مقاله سعی میشود تا ضمن ارائه تعریفی روشن و جامع از تنوع در سطح برنامهها، شبکهها و سیستمهای تلویزیونی چند شبکهای، روشهای سنجش آن نیز مورد بررسی قرار گیرد. از این رو نگارنده ضمن اشاره به روشهای قدیمیتر و مقایسه آنها با روش چند مقیاسی سنجش تنوع، بر اولویت این روش تأکید میورزد و در خاتمه مقاله با به کارگیری این روش در سنجش تنوع برنامهها و شبکههای تلویزیونی کشور فنلاند، کارآمدی آن را مورد آزمون قرار میدهد.
امروزه بحث درباره مخاطبان به خصوص در موج معاصر جهانی شدن جدی تر شده است .در دنیای جاکمیت پیام و اطلاعات ، باید نخست مخاطبان را شکل داد و سپس آنان را به استفاده از رسانه وادار کرد. مخاطب ، هدف هر کوشش رسانه ای است ، و باید نخست ترغیب وسپس قانع شود که رسانه در خصوص علاقه و نیاز او پیام می دهد . در پذیرش پیام از رسانه و تعامل با آن صداقت ناب چندان مطرح نیست مهم قدرت پذیراندن است .مخاطب و رسانه بر هم تاثیر می گذارند . مارشال مک لوهان معتقد است که خود رسانه ( نه پیام و مضمون آن) مخاطب را می نوازد .بر اساس اظهارات مک لوهان می توان گفت که مخاطب مرکز توجه و فعالیت رسانه ها است. هلوین و فلور وساندرابال راکیچ به عنوان دو جامعه شناس سعی داشتند تاثیر پیام رسانه ها بر مخاطب وچگونگی کارکرد مخاطب در قبال مضمون و پیام را مورد بررسی قرار دهند . چشم انداز گوناگون ویژگی های فردی ، چشم انداز قشر های مختلف جامعه و چشم اندازروابط اجتماعی مارا به این باور می رساند که مخاطب توده وار و یگانه در برابر رسانه ها بی معنی است .