توجه به دین وعلت پیدایی و ذات آن همواره مورد توجه فیلسوفان و متکلمان و دیگر دانشمندان بوده و نظریه های گوناگونی را به میان آورده است از جمله کسانی که نظراتی مهم در این مورد دارد مطهری است تلقی و تعریف او از دین و منشا آن و اهمیت دین در زندگی آدمی جایگاه خاصی در آثار وی دارد او نظرات ارائه شده درباره منشا دین را گزارش و نقد و بررسی می کند و علت پیدایش آن را نه جامعه و ضعف روان بلکه وحی و خدا می داند او برای دین نقش و کارکرد مثبت قائل شده و علت دینداری را فطرت وعقل انسان می داند.
تبیین روش شناختی موفقیت استاد مطهری در مطالعات دینی نقش عمده ای در فهم آرا ومبانی وی دارد مهمترین خصلت روشی مطهری در دین پژوهی مساله محور بودن آن است مواجهه بامشکل تبدیل مشکل به مساله آسیب شناسی مساله با به کار بردن فنون مختلف روش استاد در تشخیص دقیق مسایل کلامی است تبارشناسی مسایل و توجه به چند تباری بودن مسایل دین پژوهی و نیز فراتر رفتن ازحصر گرایی روش شناختی و توجه به ره آورد علوم مختلف و مرتبط با حوزه مطالعات دینی از مهمترین مهارتهای روشی استاد درتحلیل مسایل دین پژوهی است مهارت تفکر نقادانه و توجه به اصل مسبوقیت نقد بر فهم نیز نقش موثری در موفقیت ایشان به عنوان متاله معاصر دارد
یکى از عوامل مؤثر در تمدن و فرهنگ، وجود اندیشه و تفکر است . فیلسوفان در تمدن و فرهنگ سازى نقش بسیار مهمى را ایفا مىکنند . از این رو اکثر فلاسفه غرب و تعدادى از متفکران شرق، تمام علم، اندیشه، پیشرفت و تعالى آن را ارمغان دنیاى غرب مىدانند، و به دنبال آن برترین تمدن و فرهنگ را به آنها نسبت مىدهند، و فعالیت علمى و فلسفى دانشمندان اسلامى را نادیده مىانگارند .
یکى از فیلسوفان غربى که در تدین و انصاف او شکى نیست، اتین ژیلسون فیلسوف معاصر و مشهور فرانسوى است . ژیلسون در بعضى از کتابهایش معتقد است، فلسفه مسیحى و یهودى وجود دارد ولى در تحقق فلسفه اسلامى تردید نموده و یا آن را انکار مىکند .
ژیلسون در کتاب «تاریخ فلسفه مسیحى در قرون وسطا» فلسفه مسلمانان را با عنوان فلسفه عربى (Arabian philosophy) و فلسفه مسیحى را با عنوان (christian philosophy) ذکر کرده است . و همچنین پایان فلسفه اسلامى را تا «ابن رشد» مىداند . ژیلسون در کتاب یاد شده، در باره فلاسفه اسلامى به صورت خیلى مختصر مطالبى را بیان کرده است . از این رو، در این پژوهش به بررسى و نقد سه موضوع اساسى پرداختهایم:
الف) آیا فلسفه مسیحى یا اسلامى داریم؟
ب) آیا فلسفه با عنوان عربى صحیحتر استیا با عنوان اسلامى؟
ج) چرا ژیلسون (مانند اکثر فلاسفه غرب) پایان فلسفه اسلامى را تا «ابن رشد» مىداند؟
در این مقاله اظهار شده است علم و فرهنگ و تکنولوژی و به ویژه سیاست نمی تواند از فلسفه جدا و بی نیاز باشد. علم بدون فلسفه چنان که دکارت گفت مانند درخت بی ریشه است و علم به عنوان میوه همواره به فلسفه به عنوان ریشه نیاز دارد. گروه های مختلفی در دوران معاصر از قبیل پوزیتیویست ها و نحله های دیگر سعی کرده اند نیاز علم به فلسفه و به ویژه نیاز سیاست به فلسفه را انکار کنند. اما کوشش آنها موفق نبوده است و حتی فلسفه پست مدرن پایه های متافیزیکی متناسب خاص خود را دارد. تفکر فلسفی همواره در گذشته پایه تمدن و فرهنگ بشری بوده است و در آینده هم خواهد بود.