سازمان های غیردولتی آفریقایی با حمایت اتحادیه آفریقا و برخی سازمان های بین المللی تلاش خود را در دهه اخیر افزایش داده، درصددند در الگوی جدید توسعه، کارآیی و کارآمدی، پاسخگویی، شفافیت، نهادینه ساختن تنوع و تکثر و نظم را ارائه دهند و به تدریج مردم سالاری و شایسته پروری را در مردم نهادینه کنند. در دو دهه اخیر، جوامع آفریقایی با پذیرش شیوه تعدد احزاب و کاسته شدن از هیجان های قبیله گرایی اوایل دوران استقلال، غیرایدئولوژیک شدن جوامع و مسلط شدن گفتمان، ضرورت پیشرفت و توسعه، و جایگزینی تدریجی مردم سالاری، شاهد نوعی خردمحوری در امور دولتی، اقتصادی و سیاسی بوده است که راه را برای حضور نخبگان و افراد شایسته هموار می سازد. در دو دهه پس از نود، جوامع مدنی آفریقایی به رغم محدودیت ها و وجود کانون های مقاومت، از رشد، تنوع و پویایی نسبتاً چشمگیری برخوردار شده و راه پیشرفت را، به کندی اما پیوسته، طی کرده اند؛ اگرچه علی رغم شکل گرفتن و رشد سازمان های غیردولتی و جوامع مدنی در آفریقا، هنوز شهرنشینی و مردم سالاری نهادینه نشده و چه بسا آن آتش آگاهی به اندک باد مخالفی فرو کاسته، به سردی گراید. در این امر، علاوه بر بی مهری سیاستمداران، باید به بی توجهی و بی علاقگی روشنفکران آفریقایی به ارائه راه حل های موردی برای مشکلات و علاقه آن ها به مهاجرت از قاره، سستی در تولید ادبیات مناسب، نبود امکان دسترسی و مبادله آزاد اطلاعات در جوامع آفریقایی و ضعف تئوریک تلاشگران جوامع مدنی و برخی وابستگی ها به دنیای غرب اشاره کرد.
روابط بین الملل از دهة شصت میلادی دستخوش تحولاتی عمیق شد. در تمام آفریقا مبارزة استقلال خواهی وجه برجستة مردم این قاره در این عصر قلمداد می شود و اندیشمندان آفریقایی از آن به «رنسانس آفریقایی» تعبیر می کنند. همچنین پس از سپری شدن یک دهه، تحولی شگرف در کل نظام بین المللی رخ داد و مکانیسم های نظامی رفته رفته به عنوان ابزاری کارا نقش خود را به کارکردهای اقتصادی و رهیافتی مرکانتالیستی تغییر دادند؛ بنابراین، بلوک بندی «شرق و غرب» در نظام بین المللی جای خود را به قطب بندی «شمال ـ جنوب» داد. در نتیجة کارکردهای اقتصادی نوین، که توسط نهادها و مؤسسات مالی بین المللی به جای ابزارهای نظامی و میلیتاریستی در عرصه بین المللی نقش آفرینی می کردند، پدیدة جهانی شدن از دل نظام سرمایه داری مبتنی بر اقتصاد لیبرالیستی ظهور کرد. بروز این پدیده در عصر حاضر، سبب واکنش های متفاوت دولت های مختلف در سطح بین الملل شد؛ ازجمله ملل آفریقا که در سالیان طولانی طعم تلخ استعمار و استثمار را چشیده بودند، در بارة پدیدة جهانی شدن واکنش فوری نشان دادند که می توان تشکیل اتحادیه های مختلف را ازجملة این واکنش ها شمرد. نگارنده در این مقالة تحقیقی، برای حفظ هویت کشورهای آفریقایی در مقابل پدیدة جهانی شدن، رویکرد پراتیک منطقه گرایی را پیشنهاد می کند که از راه های مناسب کشورهای جنوب و جهان سوم جهت توسعة مناسبات سیاسی و اقتصادی، تجاری و فرهنگی است. این رویکرد ضمن تدوین و توسعة فرصت های مناسب و برابر برای دو طرف، زمینة ظهور همگرایی منطقه ای و حتی فرامنطقه ای را فراهم خواهد ساخت. در سایة این همگرایی، کشورهای جنوب می توانند از حالت «وابستگی مطلق» نسبت به کشورهای شمال به «وابستگی متقابل» تغییر جهت دهند.
دولت های آفریقایی در دهه های پس از انقلاب و استقلال با بحران شدید روبه رو بوده اند. پژوهش های محققان نشان می دهد که ضعف ساختاری دولت های آفریقایی عامل اصلی درگیری های داخلی است. از دید این تحقیق مهم ترین مشکلات این قاره بی ثباتی شدید دولت ها، حکومت های نظامی، فساد و خودکامگی، درگیری های متعدد خشونت آمیز، افزایش بیماری های عفونی، سوء تغذیه و معضلات زیست محیطی، کمبود زیرساختارهای مهم (آموزشی، خدماتی و...) است. در کنار این وقایع نگران کننده، چهره دیگری از آفریقا نیز بر همگان آشناست حرکت جوامع آفریقایی به سوی مردم سالاری و توسعه است که دارای فراز و نشیب های فراوان است. در این مقاله سعی برآن است که ضمن بررسی موانع تحقق مردم سالاری و توسعه به تلاش های کارگزاران و رهبران این قاره اشاره گردد و همچنین در پایان راهکارهایی در این زمینه ارائه گردد.
توسعة انسانی فرایندی پویا، درازمدت، همهجانبه و چندبعدی است که هدف آن، بهبود کیفیت زندگی است. در گزارش توسعة انسانی سازمان ملل، سه مؤلفة تشکیل دهندة شاخص توسعة انسانی عبارت است از: زندگی سالم و طولانی، دانش و زندگی مناسب و آبرومندانه. این ابعاد با شاخصهای امید به زندگی در هنگام تولد، وضعیت آموزشی و سطح رفاه اقتصادی مبتنی بر توانایی قدرت خرید مورد بررسی قرار گرفته است. این گزارش که از سال 1990م از سوی سازمان ملل انتشار یافته است، می تواند ابزار مناسبی برای سنجش سطح توسعة انسانی کشورها به شمار آید. در این مقاله، شاخص توسعة انسانی در قارة آفریقا به صورت مقایسه ای بررسی شده است. یافته ها نشان می دهد با وجود پیشرفت هایی که کشورهای آفریقایی در زمینههای مختلف داشتهاند، بر اساس گزارش توسعة انسانی سازمان ملل در سال 2008، از مجموع 53 کشور آفریقایی 25 کشور دارای شاخص توسعة انسانی پایین و 23 کشور دارای سطح توسعة متوسط هستند؛ به گونه ای که از یازده کشور در شرق آفریقا، حدود دو سوم آن ها در سطح پایینی از توسعة انسانی قرار دارند. تمام کشورهای منطقة غرب آفریقا به جز دماغة سبز و غنا دارای توسعة انسانی پایین هستند. تمام کشورهای شمال آفریقا و بیشتر کشورهای جنوب این قاره در سطح توسعة انسانی متوسط قرار دارند.