پـس از پـیـروزى انـقـلاب اسـلامـى و بـا هـدایـت روحـانـیـت و مـرجـعـیـت دیـنى و رهبرى بى بـدیـل حـضـرت امـام خـمـینى (ره )، ولایت فقیه در نزد مردم به عنوان شاخص اصلى براى سـنـجش درستى همه امور به ویژه در مسائل فکرى ـ سیاسى مورد پذیرش قرار گرفت . امـام (ره ) فـرمـودند: ((پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکتتان آسیب نرسد.)) مردم این نـظـریـه امـام (ره ) را با تمام وجود پذیرفتند و خط امام و ولایت ، به عنوان تنها شاخص مـورد قـبـول مـلت نـهـادیـنـه گـردیـد. بـراى احـزاب ، گـروهـهـا و تشکل هاى سیاسى به تجربه ثابت گردید که بقا و تداوم حیات سیاسى آنان در گرو هـمـراهـى با خط امام و ولایت فقیه است . بر همین اساس شعار خط امام ، خط ولایت ، پیروان ولایـت فـقیه ، پیروان امام و... به یک شعار مشترک در میان احزاب و گروههاى سیاسى با تـفـکـرات و گـرایـش هـاى مـخـتـلف تـبـدیـل شـد. هـر چـنـد بـرخـى از آنـان در عـمـل رفـتـارى مـتـفـاوت از شـعـار خـود داشـتند. بنابراین در کشور و جامعه اى که از نظر سیاسى شالوده آن براى اداره امور بر راءى مردم بنا شده است و احزاب سیاسى از طریق راءى مردم وارد ساختار قدرت مى گردند، از طرفى خط امام (ره ) و ولایت فقیه براى مردم یـک شـاخـص سـنـجـش و صـراط مـستقیم هدایت به حساب مى آید، شناخت ولایتمدارى احزاب و گروههاى سیاسى یک ضرورت اجتناب ناپذیر خواهد بود. که این نوشتار به بررسى این موضوع پرداخته است .
در این مقاله رابطه قدرت میان دولت و جامعه در ایران را با تاکید بر واقعیت های دو عصر صفویه و قاجاریه بررسی و تاکید می کنیم که استبداد ایرانی منشایی اجتماعی دارد. نویسنده با کمک گرفتن از الگوی «جامعه شبکه ای» مورد نظر میگدال معتقد است که سیاست در ایران در عرصه ای از منازعه قدرت میان عناصر گوناگون اجتماعی شکل گرفته، و ویژگی های متعدد فرهنگی-اجتماعی طی دوره ای طولانی این منازعه را در نوعی شبکه قدرت چندبعدی پیچیده تر ساخته است