هدف این مقاله کاربست الگوی کارکردگرای ساختاری در وقوع بحران بر اثر اختلال در کار ویژه های نظام جمهوری اسلامی ایران در دولت مهندس موسوی است. سیاست کلان دولت در این دوره مبتنی بر عدالت توزیعی و تمرکز سیاسی-اقتصادی بود. بر اساس الگوی کارکردگرایی، بحران و اختلال، بیشتر بر اساس سوء کارکرد نظام سیاسی، قابل توضیح است. از یک سو، بر اساس آرمان های انقلاب اسلامی و نیز قانون اساسی، اهداف بنیادی نظام جمهوری اسلامی، در سه حوزه اصلی آزادی، عدالت و استقلال قابل احصاست که بحران و بی ثباتی در دوره های مختلف جمهوری اسلامی ارتباط مستقیمی با این اهداف دارد. از سوی دیگر، وظایف و کارکردهای اساسی نظام، طبق الگوی کارکردگرای ساختاری همراه رسیدن به اهداف مطرحند که در بروز بحران و بی ثباتی نقش دارند.
جمهوری اسلامی ایران، به واسطه ظرفیت های فرهنگی انقلاب اسلامی و امواج منطقه ای و جهانی آن، پیشتر از آمریکا، با اتخاذ و اعمال قدرت نرم و فرهنگی و در عین حال کارساز، منافع ایالات متحده آمریکا را در جهان اسلام و به طور خاص، منطقه حساسِ خاورمیانه به چالش و مبارزه طلبیده است. بیداری اسلامی، اسلام سیاسی و انقلابی که در روزها و ماه های اخیر، دامن گیر کشورهای عربِ خاورمیانه و شمال آفریقا شده است، یکی از نتایج کاربستِ شیوه ها، ابزارها و قدرت نرمی است که ایران با فرهنگ، ایدئولوژی دینی و انقلابی خود، علیه آمریکا به کار گرفته است. در این مقاله، مشخصاً ظرفیت ها، شیوه ها و ابزارهای فرهنگی و قدرت نرم طرفین، تشریح شده و تصویری از آینده این مواجهه ارائه خواهد شد.