این مقاله تلاش می کند بر مبنای ابعاد سیاسی قرآن، سنت پیامبر (ص) و سیره امام علی (ع)، ابتدا به تبیین دو مفهوم کرامت و خشونت بپردازد، و سپس ارتباط بین آن دو را روشن سازد. مقاله دارای دو رویکرد اصلی است، اول اینکه مباحث نظری و عملی اسلام به هم آمیخته است و دیدگاهها همراه با شواهد تاریخی مورد بحث قرار گرفته اند. دوم اینکه بحث دارای صبغه امروزی است و نگاهی به حل مسایل امروز جوامع مسلمان دارد. پس از تبیین جایگاه کرامت انسانی از نگاه اسلام تحت عناوین چیستی کرامت، حق یا فضیلت بودن کرامت انسانی و مبانی کرامت انسانی، آیات مربوط به جنگ و جهاد در قرآن مورد بررسی، تحلیل و دسته بندی قرار گرفته اند. سپس مباحث با صبغه تحلیلی تاریخی و از منظر اندیشه سیاسی، به تبیین سیره پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) پرداخته اند و در طی مباحث، سعی شده ارتباط کرامت انسانی و خشونت نیز روشن شود.
از جمله مباحث پایدار و نامیرای فلسفه سیاسی و اخلاق موضوع عدالت است. از این رو در این باب فلاسفه در دورا ن های مختلف و با رویکردهای متفاوت به این مهم پرداخته اند. مقاله حاضر به صورت خاص، دو فیلسوف متعلق به دو دوره متفاوت یعنی افلاطون و راولز را که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم اما مؤثر دغدغه عدالت داشته اند، برگزیده است مبنای انتخاب این دو متفکر این است که آ ن ها فراتر از فردیت خود نماینده و بیانگر دو مدل متفاوت و به تعبیر جزئی تر متقابل در عرصه فلسفیدن عدالت هستند. بر این اساس در تک نگاشت حاضر در پی آن هستیم که با تمرکز بر بخش مقایسه پذیر دو اثر «سیاست» افلاطون و «نظریه در باب عدالت» راولز به طرح برشی از اندیشه آن ها در مورد عدالت بپردازیم. با انجام این کار در می یابیم که افلاطون از درون انسان مبحث عدالت را شروع می کند، و در مقابل راولز از بیرون انسان بحث عدالت را پیش می کشد.
تمایز سقراط تاریخی و سقراط افلاطونی را می توان مسئله و موضوعی در تاریخ فلسفه سیاسی دانست؛ که در عین ناباوری تنها در حاشیه این ادبیات به آن پرداخته شده است. اما در این مقاله این مسئله ـ موضوع به مرکز بحث آورده شده است. مسئله مقاله این است که فلسفه سیاسی سقراط و افلاطون در یک نسبت سنجی ژرف، واگرایی (سقراط تاریخی و افلاطون حقیقی) و هم گرایی (سقراط افلاطونی و افلاطون سقراطی) دارند.نقطه عزیمت این مسئله نیز این است که با بازخوانی و بازکاوی متن های گفتاری و نوشتاری سقراط و افلاطون می توان جا پای این واگرایی و هم گرایی را در لوگو(ها) و دیالوگ (های) سقراط و افلاطون پی گیری کرد. بنابر این نشانه شناسی لوگو ـ دیالوگ سقراط تاریخی و افلاطونی و لوگو ـ دیالوگ افلاطون سقراطی و حقیقی دو فلسفه سیاسی کلاسیک بنیانی را کشف خواهد کرد. این مقاله تلاشی برای تثبیت این مدعیات و مفروضات با بهره گیری از تحلیل های هرمنوتیکی و نشانه شناختی (متن، زمینه و مؤلف محور) است.
از امتیازات مکتب سیاسى اسلام، مبانى نظرى و فلسفه سیاسى آن مکتب است که زیر ساز همه ابعاد حکومت و نهادهاى آن است و بدان جهت مى دهد. بى تردید بدون توجه به این مبانى و اصول زیر بنایى نمى توان به نوع نگرش مکتب آسمانى اسلام به حکومت آگاهى کامل پیدا کرد. اسلام شناس برجسته و فقیه فرزانه حضرت آیة اللّه خامنه اى (دام ظله العالى) بیش از سى سال است که در مباحث علمى و هدایت هاى دینى به تبیین مبانى فلسفه سیاسى اسلام پرداخته اند. در این مقاله به دیدگاههاى معظم له در بیان حاکمیت اندیشه بر عمل و نیز چهار اصل مهم از اصول فلسفه سیاسى اسلام مى پردازیم. چهار اصلى که مقام معظم رهبرى تأکید فراوانى روى آنها دارند عبارتند از: 1 ـ جامعیت دین و قلمرو آن و وجود سیاست و حکومت در این قلمرو. 2 ـ جهان بینى توحیدى و آثار آن در نظام سیاسى اسلام. 3 ـ نیاز بشر به هدایت آسمانى. 4 ـ انسان شناسى دینى.