نویسنده مقاله معتقد است تغییر در مبانی معرفت شناسی و نظری، مبانی ساختاری و مبانی رفتاری، پیش شرطهای ورود به دایره تحویل گرایی و مدرنیسم هستند.بنابراین جنبش مشروطه ایران ، جنبشی برآمده از جریان و نیازهای تاریخی ایران نبود و بیشتر معلول کنش عقلانی و احساسی در برابر استبداد داخلی و سلطه خارجی بود.
هدف فلسفه سیاسی در لیبرالیسم، تحقیق در بنیادها و اصولی است که معمولاً به لیبرالیسم سیاسی نسبت داده میشود؛ یعنی آزادی، تساهل، حقوق فردی، دموکراسی و حکومت قانون. لیبرالها در برابر دو نظریه موضع میگیرند: نخست اینکه فرهنگ، جامعه و دولت جدا از فرد، در نفس خود هدف و غایت باشند. دوم اینکه هدف سازمانهای سیاسی و اجتماعی باید به کمال رساندن و به سعادت رساندن انسانها باشد، که این هم از نظر لیبرالها مردود است. محور سیاست عملی در لیبرالیسم سیاسی عبارت است از دموکراسی، حکومت قانون، آزادی سیاسی، آزادی بیان، تساهل و مدارا در امور اخلاقی و دینی و طرز زندگی و مخالفت با هرگونه تبعیض بر مبنای نژاد، جنسیت، قومیت، زبان و سرانجام احترام به حقوق فرد.
مقاله حاضر پس از تعریف ارزشها، به بررسى نقش متقابل ارزشها و نظام سیاسى، سپس نظام ولایت فقیه مى پردازد. نویسنده پس از تبیین تفاوت نظام ولایت فقیه با نظام هاى مطلق گرا، نقش ولایت فقیه در پاسداشت ارزشهاى اسلامى را در عرصه هاى زیر بیان مى کند: 1. تربیت جامعه به عنوان یکى از مهم ترین اهداف بعثت انبیاء؛ 2. اجراى عدالت و محور بودن آن در همه قوانین اسلامى؛ 3. ارائه الگوى عملى از انسان کامل؛ 4. تنظیم برنامه هاى اقتصادى، سیاسى و فرهنگى بر مبناى ارزشهاى اسلامى.