فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۶۱ تا ۲٬۵۸۰ مورد از کل ۳٬۶۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، نخست بنابر جایگاه و رسالت ادبیّات تطبیقی- بر بنیان دیدگاه های مکتب امریکایی، که تأکید بر مطالعات زیباشناختی، میان رشته ای و بینافرهنگی از ویژگیهای برجسته این نظریه است، پیش رفته و با هدف بیان وجوه شباهتها و تفاوتهای شعری و به روش تطبیقی- تحلیلی با استناد به شواهدی از اشعار دو شاعر به بررسی این مضامین پرداخته است. یافته های پژوهش بیانگر این است که این دو شاعر دارای مباحث مشترکی همچون انتظار و طول غیبت (مناجات و دعا، بشارت به ظهور و امید به فرج)، برپایی عدالت، از بین بردن ظلم و ستم و... بوده اند؛ در این میان افتراقاتی همچون؛ گریه بر انتظار، امید به فرج و پرچمداری ولایت الهی در زمینه مهدویت، جلوه ای خاصّ به شعر خوشدل تهرانی بخشیده است. نتایج نشان می دهد که اشعار مهدوی خوشدل به سبب خلق تصاویر ادبی زیبا و مضامین گوناگون، نمود برجسته تری نسبت به اشعار سیّدحسن شیرازی دارد و از تأثیرگذاری بیشتری بر مخاطب برخوردار است.
میکانیزمات نمو النص فی روایه الفردوس الیباب للیلى الجهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
9 - 35
حوزههای تخصصی:
یناقش هذا البحث میکانیزمات نموّ النص وجمالیات التشکیل اللغوی فی روایه الفردوس الیباب التی تأتی محملهً بلغه شعریه مکثفه موحیه. تتمیز الروایه بتوظیف لغه تکثیفیه منفتحه على النصوص الأخرى حیث تجمع التجارب السابقه لتصویر عالم وجدانی مغایر للواقع. استمتعت لیلى الجهنی لتشکیل النص ونموه بالنصوص الأخرى وزاوجت بین شتى النصوص لاکتمال الإبداع الأدبی. فلذلک یکون الافتتاح السردی هو المرسى الأول الذی نقف علیه لنقد الروایه واستخراج ما یدلّ علیه من فائض المعنى. یلعب الافتتاح کالخطه الراسمه للمشروع السردی دوراً مفصلیاً للاهتداء بما یحتویه النص. لا یقتصر البحث على منهج واحد للدراسه بل یتراوح بین البنیویه وما تشتمل علیه من مناهج مثل الرمزیه والأسلوبیه، تارکاً وراءه القضایا التنظریه التی تتوفر فی المراجع والمصادر المتعدده، متناولاً القضایا التطبیقه. کشفت الدراسه أهمیه الافتتاح السردی للاهتداء إلى المعانی المستبطنه فی النص وتناولت قضایا اکتمال النص نحو شعرنه السرد والإوالیات الخارجیه والداخلیه کمیکانیزمات لنمو النص. ومن النتائج التی حصلت علیها الدراسه هی أن السرد فی الفردوس الیباب یضمر طاقات تعبیریه شعریه بما فیه من إمکانیات نصیه متعدده وأثبتت أن روایه الفردوس الیباب استعاره کبرى تحوم حولها استعارات أخرى.
نقد اجتماعی اشعار شاملو با تأکید بر مقوله طنز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
263 - 289
حوزههای تخصصی:
یکی از ابزارهایی که شاعران برای نقد جامعه استفاده می شود طنز است. طنز گونه ای از ادبیات غنایی است که در ایجاد اشتیاق و جلب خواننده قدرت بی نظیری دارد و با نگرش نقادانه محقق می شود. در تاریخ فرهنگ مکتوب ایران موقعیت ویژه دارد و آن را بالاترین درجه نقد ادبی می دانند. ظرفیت زبان طنز و دیگر شاخه های شوخ طبعی، در بیان ابهام آمیز مسائل و ابتلائات بشری، خصوصاً در زمانه اختناق و فشار، آن را به یکی از اثرگذارترین انواع ادبی مبدل ساخته است. شاعران آزادی خواه و اجتماعی و پای بند به تعالی انسان، در دوره خویش با مشکلاتی اجتماعی، استبداد و بی عدالتی روبه رو بوده که مخالفت خود را به طرق مختلف آشکار و نهان و در قالب طنز و ابهام از این مشکلات انتقاد می کرد. این پژوهش به تحلیل شیوه های پرداخت طنز و مطایبه در مجموعه اشعار پرداخته است و هدف آن نشان دادن شگردهای طنز و مطایبه در اشعار شاعر معاصر ایرانی شاملو بوده است و شعرهای او را در فضای جامعه شاعر تحلیل می کند.
فلسفه الوجود من منظور شعر سهراب سبهری؛ أسطوره النور والظلام (مقاربه فلسفیه لماهیّه الشعر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
105-135
حوزههای تخصصی:
إن سرّ الخلق ونشأه الکون قاد الإنسان إلى عالم الأساطیر للعثور على الإجابه المطلوبه. یقسم الباحثون، أساطیر الخلق إلى فئتین عامتین. أساطیر "علم الکونیات" أو "الکونیه" التی تصف بشکل رمزی خلق العالم وأساطیر "الأصل" التی ترکز على أصل ونشأه وظهور النباتات والحیوانات والبشر وما إلى ذلک ... ومن أکثر الأساطیر الکونیه شهرهً عالمیاً هی أسطوره "النور" و"الظلام" والتی لها صله خاصه بالأدب الصوفی والعرفانی. یعتبر سهراب سبهری شاعرا عرفانیا یحضر وقائع وأحداث الخلق فی شعره. ففی الشهود العرفانی للفئه الأولى، یلتفت الشاعر إلى کل من "الأسطوره الکونیه" و"أسطوره الأصل" معاً، ولکن فی الفئه الأخرى نواجه "أسطوره الأصل" فقط. یقوم هذا البحث بدراسه "هشت کتاب" (ثمانیه کتب) لسهراب سپهری، معتمداً المنهج الوصفی التحلیلی. کما تناول البحث الشهود العرفانی لسبهری من منظور النقد الأسطوری القائم على أسطوره النور والظلام، لیتمکّن من الإجابه على بعض الأسئله التی یطرحها الباحثون فی مجال الوجود والکون والخلق.
بررسی تطبیقی حکایت نمرود در افسانه قرون ویکتور هوگو و تفسیر رشیدالدین میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، شخصیت نمرود به عنوان نمادی از ظلم شناخته می شود. وجود روایات متعدد، بستری را برای بازنویسی های متفاوت از داستان وی در متون مختلف تاریخی و ادبی فراهم کرد. نسخه های بسیاری از این داستان در دست است که از آن جمله می توان به تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار از مفسر نامی قرن ۵۲۰ ه.ق، ابوالفضل الرشیدالدین میبدی اشاره کرد. وی شخصیت نمرود را بر پایه سوره هایی از قرآن و به صورت داستان های پراکنده به تصویر کشیده است. نمود دیگری از این روایت را نیز می توان در اثر حماسی ویکتور هوگو، شاعر و ادیب فرانسوی مشاهده کرد. هوگو در کتاب افسانه قرون ، با بهره گیری از اساطیر و کتاب های مذهبی مختلف به نگارش داستان نمرود در قالب حماسی پرداخته است. هدف پژوهش حاضر بررسی سیر تحول شخصیت نمرود در دو ژانر حماسی و تفسیری بر پایه دانش مضمون شناسی از نوع بازنمایی ادبی شخصیت های مشهور و افسانه ای است. روش شناسی این جستار نیز بر پایه دانش روایت شناسی و به ویژه تطور یک شخصیت واحد در بافت متفاوت هر دو داستان است. در نتایج به دست آمده خواهیم دید که تفاوت در نوع نگاه نویسنده به جامعه ای که در آن زندگی می کند و هدف او برای بازتاب افکارش در جامعه، چگونه سبب پرورش داستان در بافت فرهنگی متفاوت و ایجاد تحولات جهت یافته در قسمت هایی از آن می شود. این روش ها برای پاسخگویی به چگونگی سیر تحول شخصیت نمرود در مسیر بازنویسی داستان است. واژگان کلیدی : ابوالفضل رشیدالدین میبدی، روایت شناسی، مضمون شناسی، نمرود، ویکتور هوگو.
بررسی تطبیقی رمان های خارج الجّسد از عفاف البطاینه و کولی کنار آتش از منیرو روانی پور بر اساس مؤلّفه های فمینیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
281 - 309
حوزههای تخصصی:
اندیشه های فمینیستی که دوران معاصر و پس از انقلاب صنعتی از اروپا آغاز شد و در سراسر جهان گسترش پیدا کرد، در حوزه ادبیّات نیز، راه یافت و نویسندگان بسیاری فارغ از جنسیّت، به حقوق تضییع شده زنان در جوامع مردسالار پرداختند و دغدغه های زنانه را در سطوح خُرد و کلان بازگو کردند. با توجّه به ریشه دوانیدن باورهای مردسالارنه در جوامع ایرانی و عربی، پرداختن به مسائل زنانه در ادبیّات این کشورها روایی داشته است. از این بین، عفاف البطاینه در رمان خارج الجّسد و منیرو روانی پور در رمان کولی کنار آتش، تحت تأثیر باورهای فمینیستی و ساختار مردسالار جوامع خود، با رویکردی انتقادی سعی در تشریح وضعیّت نابسامان زنان و ارائه راهکارهایی برای برون رفت این قشر از شرایط موجود داشته اند. در این تحقیق، با کاربست مبانی فمینیستی و روش توصیفی تحلیلی، دیدگاه های مشابه و غیرمشابه دو نویسنده در رمان های مذکور با رویکرد تطبیقی (مکتب آمریکایی) بازگو و تبیین شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که دو نویسنده به مسائلی چون: انقیاد کامل جنس زن در برابر مردان؛ ازدواج سنّتی در جوامع شرقی؛ احساس سرشکستگی از مؤنّث بودن؛ سرکوب عشق و عاطفه در جوامع شرقی از ترس قضاوت های نادرست جامعه؛ ارائه چهره ای خشن و منفی از مرد و مساوات طلبی اشاره کرده اند. وجه اصلی تفاوت دیدگاه دو نویسنده، خودباختگی، استحاله فرهنگی و شیفتگی افراطی "منی" در رمان خارج الجّسد و رفتار اعتدالی "آینه" در رمان کولی کنار آتش نسبت به تغییرات واقع-شده است.
عنصر شخصیّت در رمان های «رجال فی الشّمس» اثر غسّان کنفانی و «خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر (با تکیه بر نظریه فیلیپ هامون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
113 - 139
حوزههای تخصصی:
فیلیپ هامون، نظریه پرداز و نشانه شناس معاصر فرانسوی، از جمله صاحب نظرانی است که از زاویه دید جدیدی به عنصر شخصیّت نگریسته است. نظریه او به دلیل دربرگرفتن آراء نظریه پردازان پیشین، می تواند به شناخت چیستی، مفاهیم و دلالت هایی که در پس شخصیّت ها نهفته است بپردازد. این نظریه یکی از نظریه های جامع و دقیق پیرامون عنصر شخصیّت است. با عنایت به اینکه شخصیّت ها در رمان های «رجال فی الشّمس» اثر غسّان کنفانی و «خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر نقش بسیار برجسته ای ایفا می کنند، پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی عنصر شخصیّت را در دو رمان مذکور براساس نظریه فیلیپ هامون از حیث؛ انواع شخصیّت، سطوح توصیف شخصیّت، مدلول شخصیّت و دال شخصیّت، مورد بررسی قرار داده است. نتایج نشان می دهد که کنفانی و فاکنر ضمن استفاده از شخصیّت های تاریخی، اجتماعی، اسطوره ای و مجازی به تمام شخصیّت ها فرصت نقش آفرینی داده اند. علی رغم اینکه روایت در بخش های زیادی از دو رمان بر اساس تکنیک جریان سیّال ذهن است، ولی حضور دو نویسنده در مواردی چون بیان جزئیات، بیان افکار شخصیّت ها، توصیف صحنه ها و... مشهود است. از سوی دیگر، پرسش های مطرح شده در رمان توسط راوی، بیانگر در نظر گرفتن جایگاهی برای خواننده است. این دو نویسنده توانسته اند اسامی، اوصاف و القاب شخصیّت ها را با کارکرد داستانی خود هماهنگ و هم سو سازند و با توصیف ابعاد گوناگون شخصیّت ها خواننده را در مقابل تصویری تمام نما از آنان قرار دهند.
بررسی تطبیقی سه اثر داستانی منیرو روانی پور: کنیزو، کولی کنار آتش، اهل غرق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۳
9 - 32
حوزههای تخصصی:
منیرو روانی پور یکی از موفق ترین نویسندگان داستان معاصر ایران به شیوه رئالیسم جادویی است که با تقلید از شیوه داستان نویسی گابریل گارسیا مارکز کلمبیایی، پرچمدار رئالیسم جادویی در جهان موفق شد با الهام گرفتن از رمان «صد سال تنهایی» وی، آثار داستانی ارزشمندی همچون «اهل غرق»، «کولی کنار آتشب، «کنیزو» و... را به دنیای ادبیات داستانی ایران و جهان عرضه نماید. از طرفی به دلیل پرداختن به ادبیات فولکوریک جنوب و خلق صحنه های واقعی و کاربرد ضرب المثل ها، کنایه ها و عبارات بومی به عنوان یک نویسنده فولکلور شناخته شده است. در این مقاله پس از آشنایی با منیرو روانی پور و افکار و آثار وی، بازتاب رئالیسم جادویی در ادبیات فارسی و سپس نقد ساختارگرایانه و محتوایی سه رمان اهل غرق، کولی کنار آتش و کنیزو مورد بررسی قرار گرفته است.
گفتمان و عناصر پست مدرن در اشعار سید مهدی موسوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
130 - 154
حوزههای تخصصی:
شعر کلاسیک فارسی به ویژه غزل در ادامه سیر تکاملی خود، پس از انقلاب مشروطیّت و پس از تسلّط فکری جریان نیمایی، ساحات و جریانات مختلفی را شاهد بوده است که یک جریان آن عمدتاً تحت لوای غزل امروز یا غزل نو یا شعر نئوکلاسیک از آن یاد می شود. در دهه هفتاد شمسی جریانی نوپا با تکیه بر اندیشه پست مدرنیسم غربی، فضایی را ایجاد کرد که به آن شعر، فرم یا آوانگارد اطلاق کردند که در طبیعت خود، نوعی تعارض با معیارهای شناخته شده ادبی داشت. سید مهدی موسوی، شاعر پیش رو، این جریان با انتشار کتاب«فرشته ها خودکشی کردند» به عنوان پرچم دار این سبک مطرح شد. این مقاله در پی واکاوی گفتمان این اندیشه و ویژگی ها و رویکردهای زبانی و محتوایی اشعار موسوی است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است. در این پژوهش، دیوان اشعار موسوی، موردبررسی قرارگرفته و یافته های پژوهش نشان می دهد که اندیشه پست مدرنیسم ابتدا در اشعار شاعران نو سرا و سپیدگو با بحران مخاطب مواجه بوده است؛ ولی در نتیجه تلاش های جریان دوم با محوریّت موسوی و انتخاب شعر موزون و مقفّی، توانسته راه خود را باز کند و یافته بعدی نشان می دهد، ساختارشکنی های زبانی، نحوی، اخلاقی و توجّه به زبان و عدم قطعیّت معنا و سایر ویژگی هایی چون طنز اجتماعی و تکثرگرایی در شعر موسوی بارز است.
بررسی تطبیقی بحر المحبه فی أسرار الموده و انیس المریدین و شمس المجالس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
39 - 63
حوزههای تخصصی:
بحر المحبه فی أسرار الموده و أنیس المریدین و شمس المجالس ، دو تفسیر صوفیانه از مؤلّفانی ناشناس هستند که در آن ها سوره یوسف (ع)، یکی به زبان فارسی و دیگری عربی، در ساختار و محتوایی مشابه شرح شده است؛ تا جایی که برخی فهرست نویسان، انیس المریدین را ترجمه فارسی بحر المحبه دانسته اند. نوشتار پیش رو در بررسی تطبیقی این دو اثر و کوشش برای تأیید یا رد این دیدگاه شکل گرفته است. به نظر می رسد وجوه اشتراک متعدّد این دو اثر که در برخی وجوه، بسامد آن بالا و فراگیر است، موجب شکل گیری این تلقّی شده است؛ همچون ساختار مشترک، رجحان قصّه گویی، روش تفسیری همانند، رویکرد عرفانی ساده، روایات تفسیری مشترک، حکایت ها، نکته ها و اشارت های عرفانی همسان یا مشابه و نیز ترتیب و توالی مطالب؛ اما احصاء برخی ناهمگونی ها هرچند در حجم و اهمیتی کمتر، مانندِ تفاوت در برخی ماجراهای داستانی، نام و جایگاه شخصیت های فرعی، ایجاز و اطناب رخدادها، عبارت ها و شرح های تفسیری، شواهد شعری، حکایت ها، نکته ها و اشارت های عرفانی، بیانگر آن است که انیس المریدین نمی تواند ترجمه ای از بحر المحبه ، دست کم به معنای امروزی آن باشد. به ویژه آنکه، ساختار و محتوای هر دو، از لحاظ شباهت های قابل توجّه در محتوا و ساختار، به دیگر تواریخ و تفاسیر عرفانی سده های متقدّم در شرح این سوره نیز، مانند انیس المریدین و روضه المحبین و قصّه یوسف بسیار شبیه است. به نظر می رسد یکی از زمینه های شباهت میان انیس المریدین و بحر المحبه ، بهره مندی از مصادر و مآخذی مشترک است. وجه دیگر، به شناخت یکی از آن ها به منزله مصدر و منبعی اصلی برای دیگری مربوط می شود که در این صورت، شاید بتوان حتّی جهت این رابطه بینازبانی را از أنیس المریدین به سوی بحر المحبه دانست.
سیمای شهید؛ قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در شعر پایداری (مطالعه موردی: شعرعلی داوودی و حمید حلمی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
141 - 157
حوزههای تخصصی:
شهید «حاج قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» دو مجاهد پرآوازه و مظهر اقتدار ملّی دو کشور ایران و عراق هستند که با شهادت خود باعث دمیده شدن روح مقاومت در منطقه غرب آسیا و بلکه در جهان شدند. آن ها ادبیات پایداری را نه در قالب کلمات و جملات بلکه در عمل و کردار خود به منصه ظهور گذاشتند. ادبیات پایداری امروزه در دنیا در حوزه شعر و ادب جهت گیری واحدی را دنبال می کند و به همین دلیل توجّه ادیبان زیادی را به خود معطوف داشته است. شاعران و نویسندگان هم سو با مردم بن مایه های پایداری را در آثار خود منعکس و از این روش مردم را به مبارزه درراه اهداف خود تشویق کرده اند. امروزه بن مایه های پایداری مرزها را درنوردیده و مکاتب مختلفی را برای خود برگزیده است. بررسی این بن مایه ها در دو زبان مختلف و وسعت بخشیدن به دامنه بحث، موجب همدلی و تقویت هرچه بیشتر این مفاهیم در فراسوی مرزها شده و بر میزان تأثیرگذاری آن می افزاید. پژوهش حاضر به روش توصیفی - تحلیلی و براساس نظریه ادبیات تطبیقی اسلامی، بر آن است تا به مضامین مشترک پایداری در شعر علی داوودی و حمید حلمی درباره این دو سردار شهید بپردازد. بررسی های به عمل آمده بیانگر آن است که محورهای مبارزه در ایران و عراق به علّت نزدیکی جغرافیایی و اشتراکات دینی کمابیش مشابه هم بوده است. مهم ترین یافته پژوهش حاضر ضمن تعیین ابزارهای ادبی به کاررفته در شعر دو شاعر آن است که حلمی بیشتر برای بازنمایی حادثه شهادت سرداران مقاومت به هجوهای گزنده روی آورده در حالی که بیان داوودی اغلب حماسی و امیدوارانه است.
بررسی تطبیقی پایگاه تکوینی عبودیت در غزلیات حافظ واندیشه افلاطون(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
16 - 36
حوزههای تخصصی:
در میان آثار ماندگار ملل مختلف، مباحث و موضوعاتی بیان شده که اگر درون مایه های آن بررسی شود در تعامل و گفتگوی میان آن ها به امکان هایی دست خواهیم یافت که تطبیق آن ها را معقول می نماید. موضوع عبودیت و پایگاه تکوینی آن نیز از موضوعاتی است که در دیوان غزلیات حافظ و آثار افلاطون از نظر دور نمانده است. موضوعی که با توجه به سنخیت آن با فطرت و عهد الست به تعبیر حافظ ( البته بر مبنای اعتقاد به قرآن) و با مشاهده ایده ها قبل از هبوط روح در جسم انسان به تعبیر سقراط آثار افلاطون (البته بر مبنای تفکر فلسفی)، ریشه در نوع خلقت و سرشت آدمی دارد و با عشق نسبتی دیرینه دارد. بنابر اهمیت این دو اثر در ادبیات ایران و فلسفه و ادبیات غرب و نیز ضرورت تبیین موضوع مورد بحث که جایگاه اساسی در رساندن انسان به سعادت ابدی دارد پژوهش حاضر سعی کرده تا با رویکرد تحلیلی- تطبیقی به واکاوی این دو اثر بپردازد. از نتایج تحقیق بر می آید که شباهت ها و هم داستانی و هم زبانی حافظ و سقراط آثار افلاطون با وجود فاصله طولانی بین زمان بودن آن ها، به این بر می گردد که به زبان فطرت پاسخ سعادت طلبی فطری انسان را دادند و عشق را با سرشت انسان عجین و برای سیر مراتب انسان تا قرب الهی جاودان ترسیم کردند.
بررسی، تحلیل و مقایسه سرمایه های فرهنگی شخصیّت های زن در داستان های جلال آل احمد و سیمین دانشور؛ بر اساس نظریّه پی یر بوردیو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
25 - 36
حوزههای تخصصی:
داستان ها با انعکاس هنجارها و ارزش های جامعه، نقش بسزایی در بازتولید هویّت و جایگاه جنسیّتی ایفا می کنند. نقد متون ادبی از چنین منظری، به بازنمایی جایگاه زنان در جامعه بر مبنای دارا بودن انواع سرمایه کمک شایانی می کند. پژوهش حاضر، با استناد به منابع کتابخانه ای و رویکردی مقایسه ای و نیز، به روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی داستان های «سمنوپزان» و «گنج» از جلال آل احمد با داستان های «سرگذشت کوچه» و «شهری چون بهشت» از سیمین دانشور پرداخته و انواع سرمایه فرهنگی زنان را در این داستان ها طبق رویکرد انواع سرمایه پی یر بوردیو تحلیل و تفسیر کرده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که سرمایه های فرهنگی شخصیّت های زن در داستان های آل احمد و دانشور چگونه بازتاب داده شده اند؟ یافته های این تحقیق، با اشاره به سرمایه فرهنگی ناچیز زنان، بازنماینده فضای مردسالار جامعه ایرانی است و نشان می دهد که زنان در این داستان ها، از روی جهالت و فقدان سرمایه فرهنگی، در هر مسیری قدم برمی دارند تا از مردان (حتّی مردان نابکار و مبتذل) دور نشوند و در همان جایگاه محقّر خود باقی بمانند. این زنان به همان اندک سرمایه فرهنگی خود قانع هستند و هیچ علامتی از خودشکوفایی در آنها دیده نمی شود.
تطبیق اندیشه های مقاومت و پایداری در شعر خلیل مطران و شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
257 - 280
حوزههای تخصصی:
شعر مقاومت و پایداری و ادب اعتراض با هدف بیان نگرانی های اجتماعی و انسانی، بخشی از ادبیات است که به منظور روشنگری از اوضاع نامطلوب نسبت به ناهنجاری ها و مشکلات جامعه در ساختار اجتماعی و سیاسی ابراز می شود. خلیل مطران و شفیعی کدکنی دو شاعر توانمند و مشهور ادبیات معاصر عربی و فارسی هستند، که شعر آنها مفاهیم ارزشمند و قابل تأملی در زمینه اعتراض و مقاومت با مضامین نارضایتی از جامعه، تلاش برای مبارزه با استبداد، مدح و ستایش آزادی و یادبود آزادی خواهان در بردارد. این پژوهش، به دلیل انعکاس مطالب مشترک در شعر دو شاعر به واکاوی میزان هنرآفرینی شعر آن ها در حوزه شعر مقاومت و با تکیه بر روش تطبیقی–توصیفی پرداخته است، تا با بررسی وجوه اشتراک و افتراق خطوط فکری و شعری این دو شاعر بیان نماید، چگونه شرایط یکسان در دو منطقه جغرافیایی موجب ظهور و بروز وحدت اندیشه دو شاعر گردیده است. داده های مورد استفاده در این پژوهش دیوان خلیل مطران و کتاب آیینه ای برای صداها از شفیعی کدکنی است که با روش نمونه گیری تصادفی با در نظر گرفتن موضوع پژوهش انتخاب شده است. نتیجه حاصل از این بررسی نشان می دهد، با توجه به تفکرات سیاسی یکسان خلاقیت مطران در ادب مقاومت و اعتراض در ایجاد ارتباط میان روایت تاریخی با شرایط روزگار معاصر و ابتکار شفیعی کدکنی در خلق و استفاده از نمادهای سمبلیک در ادب پایداری و اعتراض است.
کارکرد تکنیک های روایی و ترفندهای زبانی در رمان های سیّدات القمر جوخه الحارثی و پاییز فصل آخر سال است نسیم مرعشی از منظر جریان سیّال ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
131 - 150
حوزههای تخصصی:
جریان سیّال ذهن، شکل خاصی از روایت داستان است که زمینه کنار رفتن نویسنده و مشارکت خواننده در تجربیّات ذهنی شخصیّت ها را فراهم می نماید . جوخه الحارثی و نسیم مرعشی در رمان های سیدات القمر و پاییز فصل آخر سال است کوشیده اند تا با بهره گیری از تکنیک های سیلان ذهنی، به بیان دغدغه ها و مسائل زنان در جوامع خود بپردازند. ازاین رو این مقاله، با روش توصیفی- تحلیلی، کارکرد جریان سیّال ذهن در این دو رمان و میزان موفقیت هر یک از نویسندگان را موردبررسی قرارمی دهد. یافته ها گویای آن است که الحارثی در ارائه تکنیک های سیّال ذهن برای انعکاس ذهنیّات شخصیت های داستان موفق تر بوده است؛ وی با بهره گیری از ظرفیت روایت دانای کل، در به کار گرفتن تکنیک تک گویی درونی شایسته تر عمل کرده است. الحارثی با به کار گرفتن تداعی آزاد، پرش های زمانی - مکانی پی در پی و تغییر زاویه دید راوی، باعث ایجاد ابهام در متن می شود و شعرگونگی در زبان، زمینه ابهام بیشتر در متن او را فراهم می کند؛ مرعشی به علت رویکرد ساده نویسی، کمتر از شعرگونگی بهره برده است؛ وی حدیث نفس را برای بیان احساسات زنانه به کار برده اما الحارثی آن را به جهت اهداف والاتری، از جمله احقاق حقوق از دست رفته زنان در جوامع سنتی به کارمی گیرد.
تخیل عرفانی، و محرک الگوی «عروج» در عبهرالعاشقینِ روزبهان شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصویر درعالم عرفان هویتی متعالی می یابد. در همین راستا ژیلبرت دوران Gilbert Durand ادیب واسطوره شناس فرانسوی، معتقد است تصویر مقدم بر فکر است و هر تعقّلی بر پایه تخیّل زاییده و پرورده می شود. در ادبیات عرفانی، تصاویر حقیقی و حاصل «تخیّل فعال» و زائیده عالم مثال اند. در این مقاله، نگاه تحلیلی به صور خیال در عبهرالعاشقین، اثر روزبهان بقلی شیرازی، با رویکرد «الگوشناسی تخیل» ژیلبرت دوران، و در سایه نظرات هستی شناختی سهروردی پیرامون عالم مثال، شناختی جدید از برخی مفاهیم نزد عارف مذکور بدست داده است: نشان داده ایم چگونه در عبهرالعاشقین، محرک الگوهایی همچون «عروج» در قالب نمادهایی آمده اند که در آن ها ترس از زمانِ ماندگی تلطیف شده، و «محرکه های وضعیتیِ» تخیل جای خود را به «محرکه های حرکت رو به پایین» و یا «ریتم دار» داده اند، بگونه ای که ترس از مرگ در فنائی عاشقانه پنهان گردیده، و یا اصولاً از ترس خالی شده است. رژیم روزانه تخیل با ارزشگذاری مثبت به سمت رژیم شبانه تخیل گذر کرده و ساختار دوقطبی آن به ساختاری ترکیبی رسیده است و اینچنین دوگانگی وجودی عروج انسانی، از عالم ماده به عالم ماورایی با حسی از خوف (ترس از گذر زمان) و رجاء (آرامش مهار زمان) آمیخته شده است.
تحلیل شخصیه بطله سووشون من منظور هرم ماسلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
9 - 30
حوزههای تخصصی:
یمکن نقد روایه سوشون للروائیه الإیرانیه سیمین دانشور، من زوایا مختلفه. وبما أن هذه الروایه تصوّر حیاه عائله إیرانیه ذات أعباء ثقافیه وعاطفیه غنیه فی أکثر الظروف الاجتماعیه خطوره، فقد تطلب الأمر إلى دراسه الروایه فی مجال علم النفس الإنسانیHumanistic psychology، خاصه أنه یمکن أیضاً دراستها من خلال التأکید على نظریه أبراهام ماسلو. فی هذا المقال، قامت الباحثه بدراسه الشخصیه الأنثویه الرئیسه فی روایه سوشون بطریقه وصفیه تحلیلیه بناءً على نظریه ماسلو. وبحسب نتائج هذه الدراسه، بما أن بیئه النمو والتحول أصبحت معدومه فی القصه، وازدهار البطله الأنثویه ووجود زوجه ثوریه وحره، کان ساعد على تنشئه شخصیتها الداخلیه وتنمیتها لتحقیق الکمال البشری، لذلک، فإن تطور شخصیتها بمراحل مختلفه ینطبق مع هرم ماسلو ودراسته من هذا المنظور.
خوانش تطبیقی سیمای زن قهرمان بر بنیاد نظریه لرد راگلن، خوانش اسطوره بنیاد دو روایت «تیامات-مردوک» و «ارنواز، شهناز-فریدون»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل اسطوره شناختی خویشکاری های قهرمانان در داستان ها، بیانگر حقایق تازه ای درباره ی نهاد بشر و علایق و آرزوهای وی است. زن قهرمان در قالب نمود اساطیری آن یکی از مهم ترین انواع شناخت اساطیری در جوامع کهن مادر تبار است که ارزش شایانی در پژوهش های تاریخی، ادبی، روانشناختی و اسطوره بنیاد دارد. در این جستار اهمیت زن و نقش ویژه او در شکل گیری روایت های اسطوره و هم چنین پیوند آن با سازه های طبیعت آغاز یعنی آب، خاک، گیاهان و درختان... نقد و بررسی می شود. هدف این پژوهش بررسی، نقد و تحلیل اسطوره گرای زن قهرمان در دو روایت اسطوره ای تیامات و مردوک وشهنواز و ارنواز و فریدون با تکیه بر نظریه راگلن می باشد. نگارندگان در این پژوهش کوشیده اند تا با شیوه نقد اسطوره گرا وتفسیر تطبیقی کهن الگوی زن قهرمان در دو روایت اساطیری «تیامات – مردوک» و «شهناز -ارنواز و فریدون» بپردازند و هم چنین به پیوند مشترک این دو روایت با سازه های طبیعت اشاره نمایند. برآیندنهایی پژوهش حاضرتاکید کننده این باور است که هر دو روایت در یک خویشکاری بنیادین با آب، به عنوان اساسی ترین عنصر هستی پیوند خورده اند. در هردو روایت زن قهرمانان: تیامات در اساطیر میان رودان و شهناز و ارنواز در اساطیر ایران همان خدا بانوان آب و در حقیقت مادران ازلی هستند که آفرینش همه جانداران از آن ها صورت می پذیرد. نقش خدای نرینه در قالب فریدون و مردوک نمودی کم رنگ تر دارد. آنچه در هر دو روایت ملموس و و قابل مشاهده می باشد؛ این است که ژرف ساخت هر دو روایت رهاسازی آب و فزون ساخت فراوانی و باروری در دو سرزمین ایران و میانرودان است
بلاغت تطبیقیِ هندی(اَلَنکار) و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
209 - 229
حوزههای تخصصی:
با فراهم آمدن امکان گفتگوی فرهنگی- ادبی میان ایران و هند در دوره صفویان/ تیموریان، مجال آن نیز پیش می آید که بلاغت هندی(اَلَنکار)، با بلاغت اسلامی تطبیق داده شود و محسّنات و مسائل زیبایی شناختی و بلاغیِ هندی همراه با پی آیه ای در «نایکابهید»(علم النسوان یا معشوق شناسی)، در تخاطب با بلاغت اسلامی در دو نمود عربی و فارسی اش، به زبان های فارسی و عربی برگردانده شود. در این باره سه کتاب بیشترین دستاوردها را داشته اند: «تحفه الهند»(1068-1118ق.) از میرزاخان ابن فخرالدّین محمّد و «سِبحَهُ المرجان فی آثار هندِستان»(1177ق.) و «غزلان الهند»( 1178ق.) از میرغلامعلی آزاد حسینی واسطی بلگرامی. به بویه معرّفی این جریان در بلاغت اسلامی و واکاوی ساحت های همانندی و ناهمانندی بلاغت هندی با بلاغت اسلامی، در این جستار که به شیوه توصیفی- تحلیلی فراهم آمده است، پس از به دست دادن شناخت نامه ای از آثار پیشگفته، نکاتِ چندی از بیان، بدیع و نایکابهید(معشوق شناسی) هندی در تطبیق با بلاغت اسلامی و زیبایی شناسی معشوق شعر فارسی دیده و بررسیده شده است. از جمله نتایج آنکه، در کنار محسّنات و صنعت های خاصّ بلاغت اسلامی و محسّنات و صنعت های مشترک میان بلاغت هندی با بلاغت اسلامی، که در نوع خود جذّاب اند و کارایی های گوناگونی در قلمروهای ادبیات خلّاق و پژوهش های ادبی دارند، گروهی از محسّنات و صنعت ها که خاصّ بلاغت هندی اند، عمدتاً محتوایی و معنایی اند؛ برای آن ها از شعر عربی و فارسی می توان شواهد فراوانی به دست داد و برخی از آن ا را نیز می شود در تحلیل زیبایی شناسانه شعر عربی و فارسی به کار برد.
بررسی تطبیقی کاربرد شناسی طبیعت گیاهی در شعر شوقی بزیع و منوچهر آتشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
113 - 130
حوزههای تخصصی:
شوقی بزیع و منوچهر آتشی، دو شاعر نوگرایی هستند که طبیعت در شعرشان بازتاب وسیعی داشته است. آن ها عناصر طبیعت گیاهی را در اشعارشان با اغراض خاص ادبی به کار برده و گامی در جهت نوگرایی لفظی و معنایی در شعر برداشته اند. پژوهش حاضر بر آن است تا براساس چارچوب های ادبیات تطبیقی به بررسی کاربرد ادبی طبیعت گیاهی و بازتاب اسماء خاص گل ها، گیاهان، درختان و میوه ها در شعر این دو شاعر بپردازد. براساس یافته های پژوهش، بزیع و آتشی از طبیعت زیبای سرزمینشان، به ویژه طبیعت گیاهی، استفاده ادبی کرده و اسم گل ها، گیاهان، درختان و میوه ها را با هدف آشنایی زدایی، برجسته سازی معنا و مضمون شعری، بالا بردن ظرفیت معنایی واژگان شعر، غنا بخشیدن به گستره خیال و عاطفه شعر به کار برده اند. یکی از مهم ترین ویژگی های کاربرد این واژگان طبیعت گیاهی، به کارگیری آن ها در قالب آرایه های ادبی به ویژه استعاره و جان بخشی و تشبیه است که این کار باعث می شود آن ها شکل نمادینی به خود بگیرند. بار معنایی واژگان مربوط به عناصر طبیعت در شعر ایشان، متناسب با مضمون و فضای کلّی شعر به شکل مثبت و منفی تغییر می یابد.