فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۸۱ تا ۱٬۳۰۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
249 - 269
حوزههای تخصصی:
علم عروض از جمله علوم ادبی است که خلیل بن احمد فراهیدی در قرن دوم هجری آن را وضع کرد که موضوع آن شعر عربی و بررسی اوزان و قواعد صحیح از ناصحیح است. اما آنچه این مقاله در صدد بررسی آن است مصطلحات زحاف یکی از موضوعات علم عروض در دو زبان است، یعنی بعد از استخراج مصطلحات زحاف به ریشه یابی و شرح آن ها پرداخته سپس رابطه معنایی این مصطلحات قبل و بعد از اصطلاحی شدن محور بحث را در بر می گیرد تا با مقایسه دو معنای قاموسی و اصطلاحی میزان رابطه معنایی مشخص شود. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی و با استناد بر مصطلحات زحاف وارده در عروض خلیل نگاشته شده، آنچه به دست آمده این است که مصطلحات زحاف بعد از ریشه یابی و شرح ارتباط معنایی مستقیم و هماهنگ با یکدیگر دارند، انتخاب مصطلحات زحاف متناسب با معنای لغوی و مرتبط با آن است.
تطبیق مفهوم نمادین باران در دو شعر از شاکر السیاب و احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
57 - 78
حوزههای تخصصی:
باران در اشعار شاملو و سیاب سمبلی اجتماعی است. باران در این اشعار دربردارنده مفاهیمی مانند غم و شادی، امید و ناامیدی است. بکارگیری اسطوره تموز در شعر «المطر»(باران) سیاب و زبان عامیانه در منظومه «بارون» شاملو ، اشتراک مضامین اجتماعی این دو شاعر بیانی واضح و روشن را برای شاعر و مخاطب تصویرسازی می کند. این پژوهش بر اساس روش کتابخانه ای نگارش یافته است. با بررسی اشعار «بارون» و «مرغ باران» شاملو و «انشوده المطر» سیاب به الگوهای یکسان تأثیرگذار در شعر دو شاعر دسترسی می یابیم و به تبیین اختلاف دیدگاه های ارزشی و بخشی از جهان بینی دو شاعر نسبت به نماد باران آگاهی کسب کنیم. سطح نظری تحقیق که شامل متغیر علّی و سطح عملیاتی که متغیر معلولی است را مشخص کرده و با بررسی اشعار دو شاعر بسامد واژه باران را استخراج کرده ایم. در انتها مفاهیم نمادین، شباهت ها و تفاوت ها را مشخص نموده ایم. این پژوهش کوششی است تطبیقی در نحوه بازیابی دیدگاه بدر شاکر سیاب و احمد شاملو در بیان مفاهیم نمادین باران.
مقایسه سبکی هجویات انوری و متنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
155 - 177
حوزههای تخصصی:
هجو یکی از انواع ادبی است و قسمتی از شعر شاعران فارسی سرا و تازی گو را به خود اختصاص داده است. اما به دلیل محدودیت های اخلاقی- که در جوامع وجود دارد- کم تر کسی وارد این حوزه از ادبیات شده است؛ در نتیجه بسیاری از مسائل ادبی و اجتماعی مربوط به این نوع ادبی ناشناخته و در هاله ای از ابهام پنهان مانده است. در حالی که پژوهش و تحقیق در این باره می تواند گوشه های پنهان جوامع را مشخص نماید. علاوه بر آن با بررسی ویژگی های سبکی این نوع ادبی می توان ارزش های ادبی و ساختار آن را آشکار نمود. پژوهش حاضر در حوزه ادبیات تطبیقی و با هدف بررسی مشترکات و تفاوت های سبکی هجویات انوری و متنبی صورت گرفته است. داده ها با استفاده از شیوه تحلیل محتوا بررسی شده اند. جامعه آماری این پژوهش، دیوان انوری و متنبی ، و حجم نمونه هجویات آنان می باشد. انتظار داریم نتیجه تحقیق بتواند به فهم بهتر هجو و سبک شناسی آن کمک کند و زمینه های مطالعه در حوزه ادبیات تطبیقی به ویژه هجو را فراهم کند.
مدرنیته و شعر فارسی در دو دهه سی و چهل خورشیدی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴
103 - 134
حوزههای تخصصی:
در نوشته حاضر که حاصل پژوهشی از نوع تاریخی، توصیفی و تحلیلی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، کتابخانه ای است، پس از نگاهی گذرا به ادبیات مشروطه در برخورد با تمدّن غرب، مشخصه های شعر فارسی در شکل و محتوا در دهه های سی و چهل خورشیدی برشمرده شده است. شکستن قالب ها و اوزان کهن در عین رعایت یا عدم رعایت وزن و قافیه، به کار بردن مضامین و پیام های سیاسی و اجتماعی تحت تأثیر ادبیات مشروطه و نیز سمبولیسم فرانسه، تأکید بر ابهام گویی، بهره گیری از هر پدیده طبیعی و اجتماعی به صورت نمادین برای نقد سیاسی و اجتماعی و ظهور «شعر سپید» و «شعر موج نو»، از مشخصات مهم تر شعر این دوره شناخته شده است. علاوه بر این، پیدایش «شعر مقاومت» و «شعر چریکی» و بعضاً «پریشان گویی و نامفهوم سرایی» و ظهور تصنّعی جریان های شعری و ظهور پیام بازگشت به خویشتن اسلامی به ویژه در دهه چهل را می ت وان از مشخصه های دیگر شع ر در ای ن دهه دانست. مدرنیت ه به دو ص ورت مستقیم (آشنایی با ادبیات و شعر غرب) و غیرمستقیم (شکل دادن به گروه بندی های اجتماعی، جریان های فرهنگی، دگرگونی های سیاسی و درهم تنیده شدن آن ها) بر شعر این دوره تأثیر گذاشته است. ستیز قلمی بین حامیان قالب های سنّتی شعر و شعر نو، اختلاف نظر بین شاعران «موج نو» و «شعر نو» و چند شاخه شدن شعر و شاعران، همه انعکاس همین گروه بندی های اجتماعی و جریان های فرهنگی بوده که یا تحت تأثیر مدرنیته شکل گرفته و یا بر اثر نفوذ مدرنیته از حالت خفته به حالت فعّال درآمده است
بررسی محتوایی عناصر و درونمایه های مشترک در نقایض جریر و اخطل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
297 - 323
حوزههای تخصصی:
نقائض از جمله مهم ترین متون شعری در دوره اموی در حوزه شامات به شمار می رود که ابو تمام در کتاب خود با عنوان «نقایض جریر والاخطل» به جمع آوری آن اقدام کرده و الأب انطوان صالحانی الیسوعی در دهه های اخیر به شرح آن پرداخته است. نقائض جریر و اخطل از چند مضمون اساسی بهره برده است. برخی از این مضامین کمرنگ و برخی پررنگ هستند اما در همه نقائض به کار رفته است. این پژوهش با هدف بررسی محتوایی عناصر و درونمایه های مشترک در نقایض جریر و اخطل انجام شده است و با روش تحلیلی- توصیفی با بررسی بیش از 840 بیت در قالب 20 قصیده یعنی(تمام اشعار نقایض) دریافته می شود که تعصّبات قبیله ای، حسب و نسب، ایام العرب، سیاست، زن و دین از جمله مهم ترین اندیشه های بنیادین در نقایض جریر و اخطل هستند که مورد توجه هر دو شاعر قرار گرفته اند.
جلوه های مکتب رمانتیسم در ادب معاصر عربی و فارسی (مطالعه مورد پژوهش: شعر علی محمود طه و محمّد حسین شهریار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
165 - 186
حوزههای تخصصی:
مکتب رمانتیسم، از مکاتب ادبی در جهان معاصر است که مبنای آن بر تخیّل فردی و خلاقیّت براساس تخیّل و عکس العملی در برابر مکتب کلاسیسم بود. این مکتب، افزون بر غرب، تأثیرات زیادی بر ادبیّات فارسی و عربی معاصر نهاد و نیز نظر شاعران و نویسندگان بسیاری را به خود جلب کرده است. از سویی میان پیروان این مکتب در ادبیّات فارسی و عربی، همگونی زیادی دیده می شود. این پژوهش، درصدد است تا با روش توصیفی - تحلیلیِ محتوا و براساس چارچوب مکتب امریکایی ادبیّات تطبیقی، به بررسی جلوه های مکتب رمانتیسم در شعر علی محمود طه و سید محمّدحسین شهریار در ادبیّات عربی و فارسی بپردازد. یافته ها بیان گر آن است که دو شاعر در بیان حسرت و اندوه رمانتیکی خود که ناشی از اوضاع نامناسب محیط، وضع آشفته وطن و انبوهی از دردها و حالات غم انگیز درون خود و مردم جامعه است، به بیان جلوه های رمانتیکی؛ همچون وطن دوستی، احساس غم و تنهایی، طبیعت گرایی، انعکاس ناامیدی ها، شکایت از روزگار، عشق و یاد معشوق و... پرداخته اند و در این زمینه، جنبه های مشترکی باهم دارند. عشق و یاد معشوق از مضامین قابل توجّه در شعر دو شاعر است که با شور و اشتیاق درهم آمیخته شده است و از عشق مجازی به عشقی حقیقی می رسد. طبیعت، گریزگاه آن ها از غربت و تنهایی، اوضاع نابسامان محیط موجود و ناسازگاری های روحی و خستگی است.
مقایسه تطبیقی تصویر پردازی های حماسی در دیوان متنبی و عنصری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز وز مستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
1 - 25
حوزههای تخصصی:
سعی این پژوهش بر آن است تا تصویرپردازی های حماسی دیوان متنبی و عنصری را در قصایدی که به صورت ویژه به شرح جنگ ها و لشکرکشی های سیف الدوله و محمود غزنوی، پرداخته است، مورد بررسی قرار دهد و با تجزیه و تحلیل موضوعات مشترک به کار رفته در تصویرهای حماسی دو شاعر و بررسی تأثیر صبغه اقلیمی بر خلق این تصویرها به این پرسش اساسی پاسخ-دهد که هر یک از این دو شاعر برای خلق تصویرهای حماسی از چه تکنیک هایی استفاده کرده اند وکاربرد این تکنیک ها در نهایت چه تأثیری بر سطحی یا عمیق بودن تصاویر گذاشته است؟ در این تحقیق قصایدی انتخاب شده است که اختصاصا به شرح جنگ های سیف الدوله و متنبی می پردازند و بعضی از آنها فهرستی از جنگ های این دو پادشاه هستند. شیوه ارائه مطالب در این تحقیق، تحلیلی است و پژوهش در پایان به این نتیجه دست می یابد که مشترکات زیادی در موضوعات و تکنیک های تصویر-پردازی حماسی دو شاعر دیده می شود. <br /> براساس این پژوهش عنصری با تأثیرپذیری از متنبی، در بیشتر موضوعاتی که متنبی تصویر پردازی کرده، نمونه هایی خوب از قصاید حماسی را به ادب فارسی تقدیم کرده است. اما شیوه عنصری در خلق تصاویر حماسی یعنی به کارگیری تکنیک هایی چون استفاده از اوزان مناسب حماسه، واژگان و ترکیبات حماسی، تشبیهات و استعاره هایی با مضامین حماسی و استفاده از قصاید مقتضب که به حماسی تر کردن فضای قصاید او کمک می کند، سبب می شود که بتوان ادعا کرد هرچندتصویر های متنبی از نظر تازگی، تنوع، پیچیدگی و پویایی، بر تصویر های عنصری برتری دارند، اما تصاویر عنصری از نظر به کار گیری مجموعه عناصر حماسی برای ایجاد لحن حماسی قصاید، در جایگاه بالاتری قرار دارند. همچنین نشان دادن سطحی بودن تصاویر حماسی دو شاعر و دور بودن از تراکم و تو در تویی تصاویر از آن گونه که منجر به پیچیدگی و دور خیالی شعر می شود، برآیند دیگر این پژوهش است.
از داستان تا فیلم سینمایی انیمیشن، شیوه اقتباس هایائو میازاکی از ادبیات داستانی ژاپن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی برپایه نظریه جیمز دادلی اندرو چگونگی اقتباس هایائو میازاکی ، از ادبیات داستانی ژاپن را در یکی از فیلم هایش بررسی می کند. میازاکی با اقتباس از افسانه ها و داستان های فولکلور ژاپن فیلم های سینمایی انیمیشن شاخصی را کارگردانی کرده است. به این منظور، فیلم شهر اشباح او به عنوان نمونه بررسی و نتایج تحلیل آن در قالب نکات محوری و تعیین کننده ارائه می شود. همچنین بیان می شود چگونه میازاکی از ظرفیت های غنی ادبیات داستانی ژاپن و رویکردهای اقتباسی در ساخت آثارش در زمینه های روایتی، تصویری، صوتی، و نمایشی بهره مند شده است. میازاکی ارکان اصلی روایت را با بهره مندی از ادبیات داستانی خلق و با بیان سینمایی خود همسو می کند. او نه تنها از متون آثار ادبی، بلکه از تصویرسازی های مرتبط حاصل از تخیل تصویر گران ژاپنی هم بهره مند شده است. رویکرد و راهکارهای میازاکی ظرفیت های بالای ادبیات داستانی را برای پردازش داستان، شخصیت پردازی و همچنین ایده پردازی برای ایجاد فیلم های سینمایی موفق و پرفروش انیمیشن آشکار می کند که می تواند راهنمای خلق آثار برتر ایرانی و اقتباسی باشد.
بررسی تطبیقی نظریّه و مدل ارتباطی ابویعقوب سجستانی و رومن یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز وز مستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
27 - 45
حوزههای تخصصی:
انسان به وسیله زبان، پیام خود را رمزگذاری و پیام دیگران را رمزگشایی می کند. ارتباط مذکور در بافتی متشکّل از مؤلّفه های شش گانه؛ گوینده، موضوع، مجرای فیزیکی، رمز، پیام و مخاطب قابل تصوّر و تحقّق است. ابویعقوب سجستانی، متکلّم ایرانی قرن چهارم، به واسطه موضوع مورد بحثش؛ کلام اسماعیلی، به بررسی دقیق و موشکافانه نظام ذهن و زبان و چگونگی تحقّق و عدم تحقّق ارتباط زبانی، به عنوان مدخلی برای ورود به بحث های کلامی پرداخته است، امّا آراء زبان شناسانه سجستانی به سبب رویکرد کلامیِ پژوهشگران به کتاب «کشف المحجوب»ِ وی، در پرده خُمول مانده است. این مقاله بر آن است که برای نخستین بار نظریّه و مدل ارتباطی کارآمدی بر اساس نظام ذهن و زبان و ساختار و مؤلّفه های آن در نگره سجستانی ترسیم کند؛ سپس آن را با نظریّه و مدل ارتباطی رومن یاکوبسن مقایسه کرده، وجوه اشتراک و افتراق آن ها را نشان دهد و ثابت کند که نظریّه و مدل ارتباطی زبان، اگرچه به نام زبان شناسان غربی، به ویژه رومن یاکوبسن شناخته شده است، پیش از وی با تمام جزئیّاتش و اصطلاحاتی همسنگ آن، به انضمام امتیازاتی در کشف المحجوب سجستانی وجود داشته است.
بررسی تطبیقی تمثیل پردازی در منطق الطیر عطار نیشابوری و سار سفید اثر آلفرد دو موسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز وز مستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
89 - 111
حوزههای تخصصی:
نمادهای تشکیل دهنده در داستانهای تمثیلی ملل مختلف از بسیاری جهات به هم شباهت دارند و همواره دنیای واقعی را به تصویر می کشند. وجود اشتراکات و تشابهات در داستانهای استعاری، تمثیلی و اسطوره ای در ادبیات جهان، راه را برای علاقه مندان و محققان در بررسی و کشف شباهتها با رویکرد تطبیقی هموار می کند و این نوع تحقیق را ضروری می نماید. در این مقاله ما کوشش خواهیم کرد به پژوهش تطبیقی اثر برجسته عطار نیشابوری، شاعر و صوفی سده هفت هجری ایران یعنی منطق الطیر و سار سفید داستانی از نویسنده و شاعر شهیر فرانسوی مکتب رمانتیسم در قرن نوزده آلفرد دو موسه بپردازیم. انواع پرندگان شخصیت ها و ساختار اصلی دو اثر مذکور را تشکیل داده اند. در این مقاله سعی داریم با ارائه تعاریفی از تمثیل و تمثیل پردازی در ادبیات و نماد پرنده، به مطالعه تطبیقی و شناخت وجوه اشتراکات و شباهتهای موجود در تمثیل پردازی و دلایل استفاده از آن در مکتب رمانتیسم فرانسه و در ادبیات عرفانی فارسی بپردازیم.
مفهوم آزادی در اشعار نزار قبانی و احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فراز و نشیب های زندگی اجتماعی و ادبی نزار قبانی شاعر عرب و احمد شاملو شاعر ایرانی، وجوه اشتراک متعدّدی وجود دارد که این نوشتار به شیوه «ادبیات مقایسه ای» موضوع آزادی را در اشعار این دو شاعر بررسی می کند تا تفاوت و شباهت فکری آن دو در این موضوع به تصویرکشیده شود. مردم و حکّام در کسب و حفظ آزادی سهیم هستند که این دو شاعر به این دو مورد توجّه کرده و با استفاده از نماد و درهم آمیختن تغزل و مفاهیم سیاسی و اجتماعی، مفهوم موردنظر خود را ارائه کرده اند. شاملو، مردمِ آزادیخواه را ستوده است و فقر را نداشتن آزادی معرفی می کند. قبانی هم سعی می کند مردم سرزمینهای عربی را به اصلاح کارها خود فرا بخواند و بیشتر، سران کشورهای عربی را مقصر می داند ولی از فرد خاصی نام نمی برد و خطر یهود را هم متذکّر می شود. احمد شاملو و نزار قبانی، استبداد را محکوم می کنند و مبارزه مسلّحانه را یکی از راه های رسیدن به آزادی می دانند. هر دو از سکوت مردم در برابر ظلم، استبداد و بی عدالتی بیزارند و به همین دلیل، گاهی با سرزنش، گلایه، عتاب و تحقیر با مردم، سخن می گویند. صراحت، شفافیّت و سادگی اشعار قبانی و دیریابی شعر شاملو و بیان رمزآلود وی از جمله ویژگیهای این دو شاعر در ارائه مفهوم آزادی است.
نمادپردازی عرفانی در قصیده «بکائیة إلی حافظ الشیرازی» سروده عبدالوهاب البیاتی با نگاهی به تأثیر پذیری از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گنجایش میراث عرفانی برای بیان حقایق به صورت رمزی و غیرمستقیم سبب شده است تا شاعران به سوی الهام گرفتن از این میراث سوق داده شوند. جستار پیشِ رو بر آن است تا به بررسی این مهم در سرودة «بکائیة إلی حافظ الشیرازی» از «عبدالوهاب البیاتی» بپردازد و به تطبیق نمادهای عرفانی به کار رفته در آن با نمادهای شعر عرفانی حافظ اهتمام ورزد. نگارندگان این پژوهش را با تکیه بر اصول مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی و با شیوة توصیفی تحلیلی انجام داده و به این نتیجه دست یافته اند که بیاتی برخی از نمادهای عرفانی شعر حافظ مانند قدح، خمر، غزال، قفس، میکده و ... را برای بیان مقاصد خود به کار برده است. هر دو شاعر طبیعت را فضائی مناسب برای تأمّل و اندیشه در ذات باری تعالی یافته و رمزهای خود را از میان عناصر آن برگزیده اند. به دیگر بیان، بیاتی و حافظ این نمادها را نه در معنای حقیقی که در معنای مجازی و استعاری به کار بسته اند.
ادبیّات تطبیقی و علم اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش اخلاقی اهداف و آرمان های دانش ادبیّات تطبیقی می تواند مقدّمة این فرضیه شود که ادبیّات تطبیقی، نه تنها دانشی اخلاق گراست، بلکه درسه بُعد علّی، مفهومی و معرفت شناسی، وابستگی و پیوندی ریشه دار و ناگسستنی با علم اخلاق دارد؛ در حقیقت، دانش ادبیّات تطبیقی از این زاویه، علمی است که در اهداف و مقاصد خود معلول این دانش بوده و به مانند علم اخلاق، در پی ترویج و تبلیغ هنجارها و قوانین اخلاقی است که در تعاملات انسانی و فرهنگی، جانشین ناهنجاری ها و چالش های اخلاقی می گردد. این پژوهش، در پرتو مطالعات فرارشته ای، و البتّه با روش توصیفی – تحلیلی، بر آن است تا از زاویة اخلاق به تبیین و تفسیر اهداف ادبیّات تطبیقی بپردازد. یافته های اساسی آن نیز چنین است که ادبیّات تطبیقی اصیل، با بهره گیری از علم اخلاق می تواند موجب آفرینش یک گفتمان اخلاقی - جهانی گردد و بسترها و زمینه های اثربخشی و حضور معنادار خود را بیشتر و ژرف تر نماید.
اقتباس مولوی از نهج البلاغه در مبحث قیامت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
80 - 95
حوزههای تخصصی:
همان گونه که قرآن کریم معجزه الهی و از طریق وحی بر زبان پیامبر اکرم (ص) جاری شده است، نهج البلاغه نیز بخشی از معجزه علوی است که با الهام از قرآن و تعالیم رسول الله (ص) از زبان امیرمؤمنان (ع) بیان شده است. به عبارتی اگر بخواهیم تالی قرآن را درکلام اولیای الهی بیابیم، نهج البلاغه بارزترین نمونه است. مولوی در اشعارش بیشترین تأثیر را بعد از قرآن و کلام پیامبر اکرم (ص) از نهج البلاغه پذیرفته است. به نظر می رسد او در بیان احادیث معصوم از سخنان حضرت علی(ع) بیشترین بهره را برده باشد. تأثیرپذیری فراوان او از این کتاب گران سنگ در ابعاد مختلف مبحث معاد، زمینه مناسب برای انجام پژوهش پیش رو در زمینه ی قیامت و رستاخیز است. این مقاله در پی آن است که با روش تحلیلی– توصیفی اقتباس مولوی در باب قیامت را، از کتاب شریف نهج البلاغه در مثنوی معنوی و دیوان شمس تبریزی تبیین نماید. یافته های پژوهش نشان می دهد مولوی در زمینه اثبات معاد از طریق ادله فطری و اقناعی، نقد منکران معاد، گواهان رستاخیز، حقیقت مرگ، عظمت و سختی روز حساب از کتاب گران سنگ نهج البلاغه امیر بیان اقتباس کرده است.
بازتاب تأویلهای قرآنی مثنوی مولوی در مثنوی های سلطان ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثنوی معنوی از آثار بزرگ عرفانی است که مولوی در این مجموعه با گفتمان قرآنی خود آموزه ها و تعالیم بسیاری را در اختیار سالکان قرار می دهد. وی در عرصه تأویل آیات قرآن نیز نظرات خاصی دارد و با ذوق عرفانی خود سعی کرده جوانب مختلف معنایی آیات قرآن را تشریح کند. اولین کسی که به تقلید از مولانا به سرودن مثنوی پرداخت و از آموزه های مثنوی معنوی بهره برد، فرزندش سلطان ولد است؛ وی اگر چه در عرصه عرفان به تجربیات جدیدی دست یافته، لیکن منظومه فکریش بسیار متأثر از بزرگان طریقه مولویه خصوصاً پدرش مولاناست. تأمل در مثنویهای سه گانه او نشان می دهد که بسیاری از تأویلهای قرآنی مثنوی مولانا در این آثار بازتاب یافته است. نگارندگان در این جستار نظرات مولانا در مورد تأویل و معانی خاصی را که از آیات قرآن بیان می کند، بررسی می کنند و میزان تأثیر آنها را در مثنویهای سلطان ولد آشکار می سازند. بر اساس نتایج این پژوهش مشخص می شود که مولانا و به تأسی از او سلطان ولد کلام خود را تفسیر قرآن می دانند و معتقدند که گفتار اولیای فانی مانند وحی راهگشای انسانهاست؛ پس مفسر قرآن اولیای الهی هستند، نه سخرگان هوس. در نظرگاه آنها قرآن لایه های معنایی متعددی دارد و تکیه بر ظاهر قرآن به هیچ روی شایسته مردان الهی نیست. مولانا بر آن است که اولیای واصل فقط تا بطن سوم قرآن را درک می کنند، لیکن سلطان ولد معتقد است افراد روحانی تا بطن سوم را درک می کنند و درک لایه های معنایی دیگر در انحصار اولیای معشوق است.
طایر الموت والانبعاث فی شعر نیما والسیاب؛ دراسه مقارنه حول قصیدتی ققنوس، والقصیده والعنقاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
للطایر الأسطوری حضور کبیر فی الأدب والفلسفه، تطرقت هذه الدراسه إلی باب الکشف عن کیفیه حضور طایرین أسطوریین فی مساحه صغیره من الأدب وتبیان دلالتهما عند شاعرین کبیرین یعدان من أبرز المؤسسین للشعر العربی والفارسی الحداثوی وهما السیاب فی قصیدته «القصیده والعنقاء» ونیما یوشیج فی قصیدته الشهیره التی تعتبر أولى قصاید الحداثه وهی قصیده «ققنوس» وکل ذلک بعد مقدمه قصیره حول الطایر الأسطوری، ویمکن أن نعتبر هذه الدراسه فی عداد دراسات التوازی أو قل إنها تندرج فی إطار الإتجاه الفرنسی الجدید للأدب المقارن الذی یبحث عن حضور المیثات الأدبیه فی الآداب المختله والذی من شأنه أن یبحث فی الأدبین من أجل تتبع التأثیرات أو عن مجرد مشابهه. یمکنک أن تحصل علی اشتراکات واختلافات عده بین هاتین القصیدتین. أما الاشتراک الرییس فهو استخدام الأسطوره فی کلتا القصیدتین لتمثیل خلق الأثر الفنی بموت یأتی بحیاه جدیده تتمثل فی تکون أثر فنی جدید علی صعید تاریخ الأدب الفارسی المعاصر، وتکون شعر الحداثه عند نیما وعلی صعید تکون وجودی عام عند السیاب، علی أنقاض الشاعر/ ققنوس عند نیما وعلی أنقاض القصیده المتکونه سابقا عند السیاب. وقصیده نیما «ققنوس» تحظى ببنیه سردیه عبر انسجام شبکه من الدلالات وتراعی تقنیه المعادل الموضوعی بأقصى درجاتها تبعد جو القصیده بشکل تام عن الغناییه والمباشره، لکن السیاب یشیر إلى قضیته المدروسه فی القصیده بغناییه ومباشره أکثر.
بررسی «ازخودبیگانگی زن» در جامعه پدرسالار داستان های کوتاه «زویا پیر زاد» و «هیفاء بیطار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد جامعه شناختی، یکی از روش های نقد ادبی، است که در تحلیل متون ادبی معاصر کاربرد دارد؛ بر این اساس، رمان و داستان، حوزه های مناسبی برای انجام مطالعات جامعه شناختی به شمار می رود. در دوران معاصر، نویسندگان بزرگی از بانوان به نگارش رمان و داستان اقدام نموده اند و با پرداختن به موضوعات اجتماعی، سعی داشته اند مشکلات و مسائل زنان جامعة خود را مطرح کنند. بی شک یکی از مهم ترین موتیف های ادبیّات زنانِ نویسنده، پرداختن به مسئلة هویت زنان و بیگانگی آنان در جامعه و به ویژه جامعة پدرسالاری است. در این نوشتار، سعی شده است موضوع ازخودبیگانگی زن در جامعة پدرسالاری با رویکردی جامعه شناختی و به روش توصیفی - تحلیلی، در چند داستان کوتاه از دو نویسندة معاصر ایرانی و سوری (زویا پیر زاد و هیفاء بیطار) بررسی و تحلیل شود. نتایج حاصله از بررسی داستان های این دو نویسنده (آن ها)، حاکی از آن است که در جامعة پدرسالاری، علاوه بر عقاید غلط حاکم و نوع نگرش جامعه نسبت به زن، شیوه های رفتاری زنان و عدم آگاهی از حقوق و جایگاه انسانی خود در جامعه، از دلایل اصلی سلطة مرد بر زندگی زن و از بین بردن حقوق مادّی و معنوی وی و سرانجام ازخودبیگانگی او محسوب می گردد. ازخودبیگانگی، بر کیفیّت زندگی زن تأثیر می گذارد و باعث می شود که زن، معناداری و احساس رضایتمندی و شادکامی را در زندگی کمتر تجربه کند. این دو نویسنده، سعی داشته اند شرایط زندگی زنان جامعة خود را نشان دهند و نوعی آگاهی و بیداری در زنان ایجاد نمایند.
"ققنوس" و "فینیق" در اشعار نیما و آدونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علی اسفندیاری (نیما یوشیج) و علی احمد سعید (آدونیس)، از شاعران برجستة معاصرِ فارسی و عربی هستند که دستی بر اسطوره و رمزگرایی دارند. یکی از این اسطوره ها «ققنوس» و «فینیق» است که از مشترکاتِ اساطیر ایرانی و سامی هستند. در این مقاله از شیوة توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی استفاده شده است؛ به این ترتیب که نخست، طرح اولیه و ویژگی های اساطیری ققنوس و فینیق، براساس منابع اسطوره ای ایرانی و سامی بیان گردیده و سپس، به مسئلة بازتولید این اسطوره ها در قالب شعر نو فارسی و عربی پرداخته شده است. در گام بعدی، این دو اسطوره از نظر وجوه تشابه و تفاوت و چگونگی کاربردشان در جهت بیان مسائل سیاسی- اجتماعی عصر نیما و آدونیس مقایسه شده اند. یافته های این تحقیق نشان می دهد که نیما و آدونیس، اسطورة «ققنوس» و «فینیق» را به طور نمادین و با وجه شبهی تازه، متفاوت با اشعار پیشینیان، در سروده های خود به کارگرفته اند که هم رمز و نمادی برای خود شاعر است و هم جهت القای مفاهیمِ سیاسی- اجتماعی مدّنظر ایشان به کارگرفته شده است؛ به نوعی که هر دو شاعر، از این اسطوره برای مضمونی واحد و رسالتی مشابه بهره برده اند.
مقایسه تطبیقی خمریات ابن فارض و حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۴۲
133 - 153
حوزههای تخصصی:
خمریه ابن فارض یکی از آثار برجسته زبان عربی در حوزه عرفان است که مورد توجه بسیاری از شاعران و ادبای عرب زبان و فارسی زبان قرار گرفته است. حافظ شیرازی بی شک یکی از شاخص ترین شاعرانی است که از این تأثیر بی نصیب نمانده است، و به نحوی می توان برخی غزلیات او را با کمی اغراق شرحی بر خمریه ابن فارض دانست؛ چراکه الفاظ، مضامین و نمادهای مشترکی که در اشعار این دو شاعر بزرگ به چشم می خورد، ما را به تأملی شگرف در شدت تأثیر حافظ از ابن فارض وامی دارد. با تدبّر در دیوان این دو شاعر، به نظر می رسد که خمریه ابن فارض بیش تر از سایر قصاید او بر فکر و شعر حافظ تأثیر گذاشته است. به همین دلیل در این مقاله سعی شده است تحلیل بینامتنی از خمریه ابن فارض و دیوان حافظ صورت گیرد و میزان اشتراکات لفظی و معنایی در دیوان این دو شاعر بررسی گردد.
درون مایه اشعار حکمی ناصرخسرو و ابوالعتاهیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
45 - 70
حوزههای تخصصی:
ناصرخسرو و ابوالعتاهیه از جمله شاعرانی هستند که حکمت را در مضامین شعری خود جای داده و مفاهیم آن را به شکل والایی پرورانده اند. این دو شاعر بزرگ با بیان این مفاهیم متعالی حکمی، از سردمداران این عرصه به شمار می آیند و با وجود شباهت ها، تفاوت هایی نیز در بیان مضامین حکمی آن ها دیده می شود. این پژوهش با بررسی بسامد این مضامین، سعی بر توضیح شباهت ها و تفاوت های موجود در اشعار دو شاعر دارد. نتایج این بررسی نشان می دهد که هر دو شاعر، در پی بیان مفاهیم حکمی و فلسفی در شعرشان بوده اند. اما ناصرخسرو با تکیه بر اصول اخلاقی، اعتقادی و عملی، از این مفاهیم، بهره بیش تری برده است. به نظر می رسد که او به حکم رواج اشعار عربی در آن زمان در میان ایرانیان و بنا بر شیوه های تعلیمی رایج در عصر خود، با اشعار شاعران عرب به ویژه ابوالعتاهیه آشنا بوده و می توان گفت که به نوعی به مضامین و حکمت های شعر وی نظر داشته است.