فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۲۱ تا ۶۴۰ مورد از کل ۳٬۵۸۸ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
77 - 96
حوزههای تخصصی:
هِنری جیمز ، رمان نویس نامی آمریکایی- انگلیسی، در آثارش از زن به مثابه انسان می نویسد و به او نگاه جنسیتی ندارد. حال در این مقال، هُنری همانند نقاشی و یا به عبارت گویاتر پرتره نگاری است که تلاش دارد زن را ترسیم و روایت کند. زن نه به عنوان زن بلکه به عنوان تقلید یا بازنموده ای از یک زن یا زنان پیشینْ نگارده می شود. این بُن- مایه، تعبیر دلوز- گاتاری از غریبه- سازی را تا اندازه ای متبادر می کند. این دو متأثر از جریان فکری پساساختارگرایی و ضد روشنگری مدعی شکل خاصی از نوشتارِ ادبی هستند که در مقابل هرگونه تفسیر کُدگذاری مقاومت کرده و از هرگونه ساختارِ قابل پیش بینی و مبتنی بر سوژه- محوری گریزان است. در این پژوهش که به روش تحلیلی- توصیفی به نگارش درآمده بر آن هستیم که تحلیل نماییم بر پایه نظریه منطق احساس و ادبیات اقلیتیِ دلوز ، زنان در داستان های هنری جیمز و خصوصاً در داستان «مدونای آینده» دارای قالب و چهارچوب از پیش تعیین شده نیستند. آن ها رو به آینده دارند و بازنمایی گذشتگان نیستند؛ پس او به دنبال بازنماییِ بودن نیست و می خواهد «صیرورت» یعنی شدن را به تصویر بکشد.
واکاوی تطبیقی جلوه های پایداری افغانستان در شعر سید ابوطالب مظفری و جابر قمیحه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
229 - 256
حوزههای تخصصی:
حوادث ناگوار دوران معاصر در کشورهای اسلامی باعث گسترش ادبیات پایداری شده است. ادبیات پایداری یکی از گونه های ادبیات متعهّد است که با توجه به رویدادهای اجتماعی و سیاسی هر ملت و شرایط تاریخی آن بازتاب و انعکاس متفاوتی در قیاس با دوره های دیگر دارد. در میان شاعران معاصری که در این زمینه اشعار بسیاری سروده اند، می توان به سید ابوطالب مظفری که شاعر افغانستانی مقیم ایران است و جابر قمیحه شاعر مصری اشاره کرد. سید ابوطالب مظفری قسمت اعظم مجموعه شعری خود را در بیان پایداری و رشادت مردم افغانستان سروده است. وی در دفتر شعری خود «عقاب چگونه می میرد؟» به روزگار دشوار و جانکاه ملت افغانستان پرداخته است. جابر قمیحه شاعر مصری نیز به دلیل حضور در مناطق مرزی نزدیک به افغانستان و مشاهده انواع دست اندازی و تجاوز نسبت به حریم این کشور مسلمان و مردمان آن، تعهّد ادبی خویش را در مجموعه ای به نام «لجهاد الأفغان ... أغنّی» اختصاص داده و از رشادت ها و دلاوری های مردم این سامان زبان به میان آورده است. این پژوهش به مقایسه تطبیقی اندیشه های مقاومتی این دو شاعر می پردازد تا از این رهگذر وجه تمایز مضامین مشترک پایداری آنها را نسبت به یکدیگر روشن کند. جابر قمیحه به عنوان یک شاعر مصری و از زاویه نگاه یک شاعر متعهد به ادبیات پایداری افغانستان نگریسته، حال آنکه مظفری خود یکی از مجاهدان حاضر در عرصه جهاد می باشد و این تفاوت در نگرش، زیبایی ادبی دو چندانی به شعرشان بخشیده است. یافته های این جستار که به روش تطبیقی و براساس مکتب آمریکایی به وارسی مضامین مشترک در دفترهای شعری دو شاعر مذکور می پردازد، حاکی از آن است که جلوه های مقاومت از قبیل ترسیم رنج و محنت دوران جنگ، روحیه مبارزه طلبی و جنگاوری، پاسداشت مقام شهیدان، جاماندن از کاروان شهیدان، دعوت به اتحاد و پرهیز از تفرقه، ترویج روحیه امید و خودباوری، در مجموعه اشعار آنها از بسامد بسیار بالایی برخوردار است..
عناصر فرهنگی در ترجمه: رویکردهای مترجم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حال حاضر، صاحب نظران حوزه مطالعات ترجمه بر این موضوع اتفاق نظر دارند که ترجمه یکی از شاخص ترین الگوهای برخورد میان دو فرهنگ است و نمی توان آن را به فرایند زبانی صرف محدود کرد. در زمینه ترجمه شناسی، نظریه پردازانی چون برمن [1] ، ونوتی [2] ، شلایر ماخر [3] ، ریکور [4] ... بر بازنمایی دیگری و بیگانه سازی تأکید می کنند و آن را راهبرد برتر می دانند، آن ها مترجم را از هرگونه «مقدس شماری زبان مادری» برحذر می دارند و معتقدند که او باید فرهنگ دیگری را بدون هرگونه دخل و تصرف به خوانندگان زبان مقصد معرفی کند. اما در واقعیت امر همیشه چنین نیست و گاهی مترجم به جای آشنا کردن خواننده مقصد با فرهنگ بیگانه، جای گزینی معنایی را به کار می بندد؛ گاهی حتی به حذف و عوض کردن مطالب روی می آورد. آیا می توان بدون درنظر گرفتن موقعیت، بیگانه سازی را راهبرد برتر دانست؟ اولویت راهبردها به چه عواملی بستگی دارد؟ آیا عدم انتخاب چنین راهبرد به اصطلاح برتر صرفاً ریشه در دیدگاه مترجمان به فرایند ترجمه دارد؟ چه عواملی بر انتخاب های مترجم تأثیر می گذارند و موجب تمایز ترجمه های گوناگون یک اثر می شوند؟ این انتخاب ها چه تأثیراتی می توانند بر خواننده زبان مقصد داشته باشند؟ مقاله حاضر به بررسی عوامل مؤثر بر انتخاب های مترجم در برگردان عناصر فرهنگی می پردازد، سپس تأثیر این انتخاب ها را بر خوانندگان زبان مقصد مورد بررسی قرار می دهد. [1] Berman [2] Venuti [3] Schleiermacher [4] Ricœur
تطبیق منهج السیمیائیه عند "ریفاتیر" فی إعاده القراءه لقصیده "العبور إلی المنفی" لِعدنان الصائغ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
133 - 151
حوزههای تخصصی:
فی منهج ریفاتیر السیمیائی المبتنی علی نظریه التلقّی لدی القارئ، یمکن دراسه القصیده الشعریه ضمن مستویین، هما القراءه الاستکشافیه والقراءه الاسترجاعیه. وفی هذه النظریه، تُکشَف بعض الجوانب الخفیه للقصائد مع الاهتمام بالجوانب المختلفه لهیکل القصیده، أی التراکم (التعابیر المتراکمه) والأنظمه الوصفیه والهیبوغرام أی الموضوعات الرئیسه والماتریس (النسیج) البنیوی، ویتجلّى أیضاً من خلال هذا المنهج التناسق والفکره والمضامین التی تکمن وراء المعانی الظاهریه والسطحیه للقصیده. یتطرق هذا المقال إلى استخدام المنهجیه السیمیائیه لریفاتیر فی خطوهٍ لإعاده قرائه قصیده "العبور إلی المنفی" لعدنان الصائغ، بأسلوب وصفی- تحلیلی بهدف فهم واستیعاب القدرات والطبقات الخفیه وتقدیم قراءه جدیده لتلک القصیده. فتُظهر نتائج البحث فی تحلیل هذه القصیده، أن التراکم فی القصیده یتمحور حول "السلطه والسیطره"، و"المعاناه والحزن"، و"الاستعمار"، و"النضال والاحتجاج"، والمنظومه الوصفیه ل "القطار"، و"المرأه"، و"الوطن"، و"المتهم". ویمکن کشف منشأ "الأوضاع المأساویه للماضی- وهی حاله ملازمه للقلق والحزن – والیأس من تحسن الأوضاع فی المستقبل". أما العناصر اللاقواعدیه (الانزیاحیه) أو الصور البلاغیه المستخدمه فی هذه القصیده هی؛ الاستعاره، والتشبیه، والکنایه، وکذلک مجاز الجزء من الکل. وقد تحوّل أصل دلاله هذه القصیده إلى نص قصیده "العبور إلى المنفى" من خلال ثلاث قواعد لتحدید العوامل المتعدده. فاکتشاف الماتریس (النسیج) البنیوی یثبت أن السیمیائیه الشعریه فی القصیده، على الرغم من اختلافها فی المظهر، إلا أنها فی الواقع تعکس حقیقه واحده وهی متغیرات (التعابیر المتراکمه والمنظومه الوصفیه) لصفه ثابته (الهیبوغرام).
تحلیل داستان وامق و عذرا بر اساس نقد کهن الگویی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نقد کهن الگویی از انواع نقد اسطوره ای است که بیشتر بر نظریات یونگ در مورد ناخودآگاه جمعی و صور ازلی تاکید دارد. در نظر یونگ، کهن الگوها آن دسته از صور ازلی ونوعی اند که در عمق ناخودآگاه جمعی انسان ها، به صورت بالقوّه وجود دارند و خفته اند. این صور کهن و اساطیری، می توانند در هنر و ادبیّات تجلّی یابند. منظومه های عاشقانه، یکی از عرصه هایی است که می تواند بستر ظهور کهن الگوها گردد. از آن جا که ادبیّات هر ملّت، ریشه در فرهنگ و باورهای آن سرزمین دارد و مطالعه داستان های کهن، نه تنها از جنبه ادبی، هنری یا سرگرمی، بلکه از نظر آشنایی با افکار و ارزش های فردی و اجتماعی مردم یک سرزمین حائز اهمیّت است؛ پژوهش حاضر، با تببین نمادها و کهن الگوهای داستان وامق و عذرا و نقش آن ها در تعالی عاشق، می کوشد جایگاه معشوق تعالی بخش را در منظومه مذکور مورد بررسی قرار دهد؛ تا آشکار شود که آیا در داستان عاشقانه، اتّحاد کهن الگوها می تواند نقش معشوق در تعالی عاشق را نشان دهد؟ مشاهده می شود؛ اتّحاد و ارتباط کهن الگوها در این منظومه در جهت رشد و شناخت و رسیدن به کمال انسانی عاشق است.
دراسه حسن الختام فی قصیده "زال وروذابه" الغنائیه للشاعر الإیرانی فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
79 - 110
حوزههای تخصصی:
قام هذا البحث بدراسه أسلوب حسن الختام أو الخاتمه فی القصیده الغنائیه "زال" و"روذابه" للشاعر الإیرانی الشهیر فردوسی بدقه وتمعّن، موجّهاً هذا السؤال، لماذا اختار الشاعر الوصل لإنهاء قصه الحب؟ وما هی العوامل التی أثرت على هذا الاختیار؟ وللوصول إلى الإجابه، کان من الضروره بمکانٍ الالتفاتُ إلى العدید من القضایا مثل معتقدات الشاعر، والمعتقدات السائده فی المجتمع، والبیئه والتقالید، وتأثیر الأساطیر والمعتقدات القدیمه فی نفوس الشعوب فی تلک الحقبه والمعاصره، والشاعر نفسه، إلى جانب دراسه أسباب الوصل من جوانب متعدده، الاجتماعیه منها والسیاسیه والثقافیه والدینیه والأخلاقیه. ولقد قام هذا البحث، بعد تقدیم نبذه عن سیره الشاعر وملخص القصه، بدراسه أسباب الوصل، معتمداً المنهج الوصفی والتحلیلی على أسلوب الدراسه المکتبیه. ومن بین النتائج التی توصّل إلیه هذا البحث، یمکن الإشاره إلى روح العاشق القتالیه للوصول إلى الحبیب، وجمال الحبیب والمحبوب، والمتاعب المستدیمه والحب النقی والمتبادل، وحب السلام الذی اتسم به الإیرانیون، واستمداد شخصیات القصه من المصادر الفکریه والروحیه، والزواج خارج التقالید القبلیه، وإزاحه التناقضات، وعوامل أخرى تؤدی إلى نتیجه هذه الأفعال وردودها إلى التغلب على المنافسین وإزاله الحواجز التی وقفت حاجزاً أمام الوصل.
بررسی تطبیقی عناصر ادبیات مقاومت در شعر جابر محمد جابری و فرخی یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
319 - 343
حوزههای تخصصی:
ادبیات مقاومت، شاخه ای از ادبیات متعهد و التزام است که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق، استبداد داخلی، نبود آزادی های فردی و اجتماعی و... شکل می گیرد. در دو کشور ایران و عراق با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن ها، این نوع ادبیات جایگاه ویژه ای یافته است. مقاومت و پایداری مردم عراق نیز قابل توجه است و به خوبی در آثار شاعران و نویسندگان عراقی نمود دارد. جابر محمد جابری مشهور به مدین الموسوی از جمله شاعران معاصر عراقی است که شاهد ظلم، استبداد و استعمار بوده است. فرخی یزدی شاعر مشروطه از جمله شاعران ایرانی است که با شعر خود به دفاع از ملت خود در برابر بیگانگان و ظلم و ستم داخلی پرداخته است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که مضامین وطن دوستی و غیرت ملی، دعوت به مبارزه طلبی و جانفشانی، اعتراض به مسائل داخلی، امید به رهایی و تلاش برای آزادی و دعوت به وحدت از مضامین مشترک در شعر دو شاعر است. این پژوهش، ضمن بیان مضامین ادبیات مقاومت در شعر هر دو شاعر، به مقایسه این مضامین در شعر آن ها پرداخته است.
شناخت چهار نسخه خطی از آثار عبدی بیگ شیرازی(منظومه های بحر مسجور، منشور شاهی، مروّج الأسواق و مهیّج الأشواق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
419 - 437
حوزههای تخصصی:
خواجه زین العابدین علی بن عبد المؤمن شیرازی ، از شاعران مورخ و مستوفیان سده دهم هجری است او از دو تخلص نویدی و عبدی در شعرش استفاده کرده و در نظیره پردازی تواناست، سه خمسه به تبع نظامی و «بوستان خیال» را به پیروی از «بوستان» سعدی و هفت مثنویِ «خزائن الملکوت» را به تقلید از «هفت اورنگ» جامی سروده است و دارای آثار فراوانی به نظم و نثر است که هنوز تعدادی از آن ها ناشناخته مانده و یا تصحیح نشده اند، و چون 40 سال در دربار شاه تهماسب ، مستوفی بوده است شعرش حاوی مطالب مهمی از این برهه از تاریخ کشورمان است، شعر او را در این مثنوی ها باید نوع جدیدی از انواع شعر تلقی کرد و با احتیاط واجبِ علمی می توان گفت که عنوان شعرِ تعلیمی- تبلیغی برای آن مناسب باشد. «خزائن الملکوت» او دارای هفت بخش یا خزانه است و تا کنون دو نسخه از آن شناسایی شده ولی هیچ کدام از منظومه های آن تصحیح نشده اند و چون بیم از آن است که هر لحظه یک نسخه خطی در اثر حادثه ای و یا سهل انگاری از بین برود، تعجیل در تصحیح این نسخ، موجّه و ضروری می باشد.
حضور ابرانسان در شعر احمد شاملو و رفعت سلّام با تکیه بر مدایح بی صله و هکذا تکلّم الکرکدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
105 - 124
حوزههای تخصصی:
امروزه انسان گرایی یکی از مهم ترین درون مایه های شعر جهان است. اومانیسم یا مکتب انسان گرایی، نگرش یا فلسفه ای است که اصالت را به رشد و شکوفایی انسان می دهد و انسان را حقیقتِ وجودی همه چیز می داند. طرّاح «ابرانسان»، فردریش نیچه مدّعی گذر از اومانیسم و پشت سرگذاشتن انسان به عنوان غایت هستی و دستیابی به مرحله ای بالاتر است. جستار حاضر، انسان گرایی و ابرانسان مبتنی بر اندیشه های نیچه را در شعر دو شاعر معاصر ایرانی و مصری، احمد شاملو و رفعت سلّام، به شیوه تحلیلی - توصیفی بررسی کرده است تا در حوزه ادبیّات تطبیقی، به نسبت میان اندیشه های این دو شاعر با یکدیگر و با طرّاح نظریه بپردازد. ازمیان مجموعه های شعری این دو شاعر، دو مجموعه مدایح بی صله و هکذا تکلّم الکرکدن دست مایه پژوهش پیش رو قرار گرفته اند. نتایج نشان می دهد که انسان شاملو در این مجموعه، از مرحله انسان مبارز فراتر رفته و انسان فرزانه جانشین او شده است، انسانی که دل از آسمان و تقدیر برکنده و اکنون با تکیه بر نیروهای زمینی خود و امید به آینده پیش می رود. در شعر رفعت سلام دو مؤلّفه «طبیعت گرایی» و «محوریت انسان» پس از تعبیر «مرگ خدا» نمایان تر از دیگر مؤلّفه هاست.
بررسی تطبیقی مفاهیم و موضوعات حکمی و اخلاقی در شاهنامه فردوسی و دیوان متنبّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
267-289
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات محوری که بیشتر شعرای برجسته ی ایرانی و عرب بدان پرداخته و آن را از ضروریات زندگی دانسته اند، مفاهیم حکمی و اخلاقی است؛ زیرا موضوع آن، انسان و سازندگی روحی و معنوی اوست. فردوسی و متنبّی دو چهره شاخص در شعر فارسی و عربی به شمارمی آیند که سروده های حکمی و اخلاقی شان در میان دیگر شاعران از فراوانی و شهرت بیشتری برخوردار است. این پژوهش نشان می دهدکه علاوه بر توارد خاطرِ برآمده از ذوق هنری و فطری، همزمانی تاریخی، شیعی بودن دو شاعر، بهره گیری از منابع غنی فرهنگ اسلامی - ایرانی، از منابع حکمت و اخلاق در شعر این دو شاعرِحکیم بوده است و امکان تأثیرپذیری مستقیم فردوسی و تأثیرپذیری غیرمستقیم متنبّی از آیین و اندیشه های حکمی و اخلاقی ایران باستان محتمل و در برخی موارد قطعی است. این پژوهش براساس چارچوب ادبیات تطبیقی (مکتب فرانسه) به تحلیل جنبه های مشترک و متفاوت موضوعات حکمی و اخلاقی دو شاعر پرداخته است. محور اساسی پژوهش عبارت از: تحلیل تطبیقی حکمت و اخلاق دو شاعر با ذکر تفاوت ها براساس جدول فراوانی. مهم ترین یافته ی این تحلیل تطبیقی این است که متنبّی از حکمت و اندیشه ی ایرانی تأثیر پذیرفته است و شاهنامه بازتاب اصیل این حکمت و اخلاق ایرانی است.
بررسی تطبیقی حماسه گیلگمش و اودیسه ی هومر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گیلگمش نخستین حماسه موجود جهان است که اساسی ترین مسائل انسانی را می توان در آن دید. جامعه هومری یونان از طریق میسین و شرق یونان با فرهنگ شرق و بین النهرین آشنا و تأثیرپذیر بوده است. بنابراین، گیلگمش احتمالاً بر اودیسه هومر تأثیر گذاشته است. از آنجا که ادبیات تطبیقی ما را قادر به درک عمیق متون می سازد؛ این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال بررسی مشابهت های دو حماسه گیلگمش و اودیسه هومر به صورت تطبیقی و مقایسه ای است. این دو حماسه بن مایه های مشترکی مانند موجودات فوق طبیعی، خدایان شبیه به هم و فلسفی بودن دارند. همچنین شخصیت هایی نیز دارند که از نظر کارکردهایشان به هم شباهت دارند. زن مقدس و نوزیکائا از این نظر که عاشق قهرمان می شوند؛ ایشتر و سیرسه از این نظر که توانایی تبدیل انسان به حیوان را دارند؛ گیلگمش و اولیس از این نظر که با هیولاها جنگیده اند، به خاطر غفلت فرصت هایی را از دست داده اند، از دریا گذر کرده اند، شخصیتی بزرگ دارند، از خودراضی اند، به جهان زیر زمین سفر کرده اند، برای رسیدن به راهنما رنج را تحمل کرده اند، سرکش بوده اند، ناامید شده اند، به سرزمین های ناشناخته سفر کرده اند، دوستان خدایان را کشته اند، گاو مقدس را کشته اند و به خواب بی موقع فرورفته اند.
بررسی تطبیقی درون مایه های پایداری در سروده های شفیق حبیب و سلمان هراتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
219-241
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی درون مایه های پایداری در سروده های شفیق حبیب و سلمان هراتی چکیده مقاومت و پایداری از جمله مضامینی است که در ادبیّات ملل مختلف وجود دارد. شفیق حبیب – شاعر فلسطینی - و سلمان هراتی - شاعر ایرانی - درون مایه های ادبیّات مقاومت و پایداری را در اشعار خود منعکس کرده اند. این نوشتار بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی و با رویکرد تحلیل محتوا، به بیان و مقایسه چگونگی این انعکاس می پردازد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که این دوشاعر ضمن اینکه رویکرد مشابهی را در سروده هایشان در مورد وطن، القای امید، اعتراض، بیان نمادین و... داشته اند شعرهایشان در برخی موارد تفاوت های قابل توجّهی هم دارد؛ نوعِ بیان اشتیاق برای وطن، لحن تحدّی گونه شفیق در القای امید و صراحت وی در نقد رهبران کشورش و سرزنش حکّام عرب و عدم این نقد در اشعار سلمان از جمله تفاوت بین سروده های این دو شاعر است. کلیدواژه ها: شفیق حبیب، سلمان هراتی، پایداری.
خوانش تطبیقی حضور راوی نامعتبر در رمان های سن عقل از ژان پل سارتر و ناقوس از آیریس مرداک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر، با تمرکز بر روایت شناسی، به بررسی تطبیقی رمان های سن عقل از ژان پل سارتر و ناقوس از آیریس مرداک می پردازد. تمرکز اصلی این تحقیق بر روی راوی نامعتبر است، مفهومی محبوب در دنیای کنونی که بشریت در آن از سوء تفاهم ها رنج برده و طعم ناکامی زبان در انجام رسالت خود در گردآوری انسانها در کنار یکدیگر را چشیده است. در روایت شناسی، بی اعتباری بعنوان یک ویژگی گفتمان روایی در نظر گرفته شده است. وین بوث تئوری مفهوم «راوی نامعتبر» را پایه ریزی کرده و چارچوب نظری مطالعه حاضر متشکل از مفاهیم نویسنده واقعی، نویسنده ضمنی و راوی نامعتبر وی به منظور انجام تحلیلی تطبیقی از رمان های منتخب است. در گذشته، مطالعات انجام شده بر روی راوی نامعتبر بر راویان هومودایجتیک متمرکز بوده اند. در اینجا، تکنیک های روایی دیگری مانند زاویه دید روایت در بررسی هدف حضور راویان نامعتبر در رمان های منتخب در نظر گرفته شده اند. به عبارت دیگر، زاویه دید و حضور چند صدایی در روایت نامعتبر از اهمیت زیادی برخوردار هستند. این تکنیک های روایی و راویان نامعتبر در زمینه سیاسی و فرهنگی آثار مورد بررسی قرار می گیرند تا به واکاوی نقش آنها در ایجاد این نوع از راویان و ذهنیت و عینیت روایت هایشان پرداخته شود. بر این مبنا، تحقیق از تاریخ گرایی نوین، به خصوص نظریه استفان گرین بلت، بعنوان رویکردی دیگر برای مطالعه حضور و کارکرد راویان نامعتبر استفاده می کند تا حضور راویان نامعتبر را در این آثار آشکار سازد.
بررسی تصاویر آپوکالپتیک در شعر خلیل حاوی در پرتو تصاویر آپوکالپتیک کتاب مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
363 - 382
حوزههای تخصصی:
ادبیات آپوکالیپتیک را می توان قسمی ادبیات آرمان گرایانه به شمار آورد که در آن شاعر- نویسنده از وضع اکنونی جامعه خود و گردش امور ناخرسند و ناراضی است و با استمداد از قوه تخیل آفرینشگرانه اش در پی ایجاد جهانی آرمانی، جهانی غیر از جهان اکنونی است. در این نوع از ادبیات، هیمنه اضطراب و فروبستگی ها و نابهنجاری های سیاسی، اجتماعی و دینی و ناتوانی در غلبه برآن، نگاه شاعر- نویسنده را به آینده معطوف می دارد، بدین سان زمان حال منشأ و خاستگاه آگاهی تاریخی او می شود و زمان حال را از منظر آینده مورد داوری و سنجش قرار می دهد. در جستار پیش رو تلاش بر آن است تا ضمن بررسی تصاویر آپوکالپتیکی و مؤلفه های آن در شعر خلیل حاوی به روش تحلیلی- تطبیقی به تطبیق آن تصاویر با تصاویر آپوکالپتیکی کتاب مقدس و نیز به بررسی میزان تأثیرپذیری خلیل حاوی از کتاب مقدس بپردازند. از نتایج برآمده از این پژوهش می توان به این دو نکته اشاره کرد: اولاً خلیل حاوی در تصاویر آپوکالپتیک شعرش کاملاً تحت تأثیر کتاب مقدس است. ثانیاً خلیل حاوی بهشت موعود خود را در این جهان بنا می کند.
بررسی هنجارگریزی در شعر "دماوندیه" اثر ملک الشعرای بهار بر اساس الگوی زبان شناختی لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
231 - 255
حوزههای تخصصی:
هنجارافزایی و هنجارگریزی دو بخش عمده از برجسته سازی ادبی به شمار می آیند که بهره گیری از آن ها می تواند نقطه عطفی در زبان شعر یک شاعر محسوب گردد. در این راستا، بر آن ایم تا در پژوهشی توصیفی- تحلیلی به بررسی ابزارهای شعرآفرینی، بالأخص از نوع هنجارگریزی آن در یکی از اشعار شاعر برجسته ایرانی، ملک الشعرای بهار ، بپردازیم. برای این منظور، پس از گریزی کوتاه به الگوی هنجارگریزی زبانی که از سوی زبان شناسان صورت گرا، به ویژه جفری لیچ مطرح شد، شعر «دماوندیه» از نقطه نظر این الگو تحلیل گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بهار در سروده خود از تمامی گونه های هنجارگریزی، کم و بیش بهره برده است که در این میان، به ترتیب بسامد وقوع هنجارگریزی معنایی و زمانی از سایر انواع آن بیش تر می باشد و این امر می تواند از یک سو، ناشی از جو سیاسی حاکم در دوره حیات این شاعر و خاموشی و بی تفاوتی مردم نسبت به سرنوشت خویش و از سوی دیگر، مطالعه عمیق و توجه این شاعر به آثار شعرای پیشین و پای بندی به سنت های گذشه باشد.
نگاهی به دوگانه تقابل زبان شناختی و کاربرد آن در شعر سنتی و معاصر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
55 - 69
حوزههای تخصصی:
دوگانه ها عموماً در پدیده های طبیعی و فکر انسانی وجود دارد و زندگی انسان نمی توان در کناره از اندیشه ضدها و دوگانه ها دریافت و توضیح داد. بی شک در زتدگانی در بسیاری جانب هایش، قائم بر ضدها و دوگانه هایی است و هر دوگانه ای از آن هاست، دو طرف متضاد باشد بدون آنکه با هم اختلاف داشتند و در هر دوگانه ای نشاط زندگی واصل و همیشگی و برابر آن را اثبات می کند. پس دوگانه اساس محور مطالعات ساختمانی معنی است که دوگانه ظواهر را برای خود به عنوان آغازی ها گرفت، به گونه ای که ویژگی ای از ویژگی های فکر بشری شده است.
مقایسه تطبیقی لیلی و مجنون نظامی، و مجنون و لیلی امیرخسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۳
299 - 323
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی به بررسی «لیلی و مجنون» نظامی و «مجنون و لیلی» امیرخسرو دهلوی می پردازیم. مشخص است که تفاوت زمانی و مکانی، تأثیرات غیر قابل انکاری بر یک اثر تقلیدی گذاشته است؛ بنابراین «مجنون و لیلی» دهلوی ، اگرچه همان «لیلی و مجنون» نظامی است؛ همچنان اثری متفاوت به لحاظ مؤلفه های فرهنگی و اجتماعی است که سختگیری ها و تعصب های خاص قرن پنجم در جامعه سنتی ایران را ندارد. اگرچه ساختار دو اثر، از نظر شروع و پایان داستان، شخصیت ها و کلیات داستان مشابه است؛ اما اثر امیرخسرو دهلوی ، در پردازش شخصیت لیلی، به معشوق فرصت بیش تری برای بیان دلداگی داده است؛ لیلی در کنار زنان از احساسات خود و دلتنگی سخن می گوید. اشتراک فکری دو شاعر، مبانی فرهنگی اسلامی است و همچنین توجه ویژه به شرایط فرهنگی اعراب و بالتبع سختگیری های خاصی که مبنای رفتاری زنان و مردان در روابط اجتماعی است.
بازخوانیِ چهارده سخن از تذکره الأولیاء عطار با تکیه بر منابع عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
57 - 77
حوزههای تخصصی:
عطّار نیشابوری در تألیف تذکره الأولیاء، بیشتر از منابع عربی بهره برده است. بنابراین برای تصحیح و فهمِ بهتر این کتاب، توجّه به منابع عربی آن بسیار لازم است. در این پژوهش با تکیه بر عالمانه ترین تصحیحی که از تذکره الأولیاء به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی انجام گرفته است، به تحقیق در منابع عربی چهارده سخن از این کتاب پرداخته شده است. در این راستا دگرسانی های متن تذکره با اصلِ عربی اقوال، تبیین و درباب روایتِ صحیح بحث شده است. این دگرسانی ها یا حاصل بدخوانی/ فهم نادرست عطّار از منابع عربی هستند و یا اینکه اشکال به منابع مورد استفاده او و یا کاتبان نسخه های تذکره برمی گردد. روش کلی پژوهش حاضر، جستجو و تطبیق اقوال تذکره الأولیاء در منابع عربی متقدّم بر عطّار و کشف موارد اختلاف روایت تذکره و منابع عربی بوده است. در بررسی اقوالی که در تذکره الأولیاء تصحیف شده اند، نخست مورد اشکال مشخص شده و سپس با توجّه به منبع/منابعِ عربی مورد استفاده عطار درباره وجه صحیح بحث شده است. علاوه بر این در بیشترموارد، درباره اینکه از بین منابعی که محتملاً مورد استفاده عطار بوده اند، کدام یک را باید منبع اصلی دانست، نیز استدلال شده است. در یک مورد نیز به بحث درباره معنای اصطلاحیِ واژه ای در یکی از اقوال تذکره پرداخته شده است. نکته ای که بر آن تأکید می شود آن است که اشتباهات عطّار یا منابع او به هیچ وجه به معنی اشتباه مصحّحِ معتبرترین چاپ تذکره نمی باشد بلکه موارد یافت شده را می توان به عنوان تعلیقاتی بر چهارده قول تذکره الأولیاء محسوب داشت.
بررسی تأثیر اندیشه های سعدی بر آثار ویکتور هوگو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
257 - 268
حوزههای تخصصی:
نهضت ترجمه شاهکارهای ادبیات فارسی که با ترجمه «گلستان» سعدی در سال ۱۶۴۴ آغاز شده بود توجه کانون های ادبی نقد و نقادی فرانسه را برانگیخت و آنان را وادار به پژوهش در منابع تاریخی ایران نمود. در این میان شاعران و نویسندگان بزرگی چون ویکتور هوگو ، مارسیلین بردوالمر ، هانری دوموسه ، لافونتن و... از جمله شاعران و نویسندگان رمانتیک فرانسه اند که تحت تأثیر آرای مشرقیان از پیشگامان ادبیات در این زمینه به شمار می روند. در این مقاله تأثیرگذاری سعدی بر ویکتور هوگو و نمودها و جلوه های آن بررسی و نقد شده است. در ضمن آن نشان داده شده است که ادبیات ایران ویکتور هوگو را چنان تحت تأثیر قرار داده که وی تعداد قابل توجهی از آثار خود را با الهام از ادبیات فارسی و به خصوص آثار سعدی نگاشته است. مقاله با پرداختن به مفاهیم و موضوعات مشترک در آثار سعدی و ویکتور هوگو در صدد نشان دادن ابعاد مختلف تأثیرپذیری هوگو از سعدی برآمده است.
بررسی تطبیقی مؤلّفه های پایداری در داستان زنده باد کمیل (محسن مطلق) و رجال فی الشّمس (غسّان کنفانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ایران و فلسطین که هرکدام متحمّل جنگ، دردها و رنج های بسیاری برای دفاع از وطن شدند، شاعران و نویسندگانی از جنس مردم برای رساندن پیام آزادی برخاستند. در ایران، محسن مطلق یکی از رزمندگان دفاع مقدّس، با بازگویی خاطرات جنگ سعی داشت تا به گونه ای دیگر از مام وطن دفاع کند و در فلسطین نیز، غسّان کنفانی که خود برای اوّلین بار تعبیر «ادبیّات مقاومت» را به کار برد، آثاری به صورت تمثیلی و نمادین، برای بیداری مردم و تشویق آن ها به دفاع از وطن و مبارزه با بیداد و تجاوزگری خلق کرد؛ بنابراین، در نوشتار پیش رو به منظور بررسی مضامین مشترک ادبیّات مقاومت در دو اثر شاخص از ایران و فلسطین، داستان زنده باد کمیل از محسن مطلق و رجال فی الشّمس از غسّان کنفانی به صورت تطبیقی واکاوی و مؤلّفه های پایداری هریک از آن ها مشخّص شده است. مهم ترین مؤلّفه در داستان زنده باد کمیل، تلاقی حماسه و عرفان، شهادت طلبی، دفاع از میهن و حفظ آزادی است؛ امّا در داستان رجال فی الشّمس نویسنده سعی در بیداری مردم برای دفاع از میهن، اعتراض و مبارزه با ستم و ایستادگی دربرابر رژیم اشغالگر قدس را دارد.