فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۳٬۵۸۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
فرهنگ، ادبیّات و افسانه های مشرق زمین، از دیرباز مورد توجّه مستشرقان و پژوهشگران غربی بوده، یکی از این علاقمندان به شعر و ادب فارسی، ویلیام موریس انگلیسی است که ضمن آشنایی با فرهنگ غنی ایران و ادبیّات فارسی، کتاب مردی که دیگر نخندید را به پیروی از گنبد سیاه، در منظومه هفت پیکر نظامی گنجه ای پدید آورد. وی می کوشید تا شخصیت، فضای داستان، نمادها، رنگ، لباس و سایر عناصر داستان با هفت پیکر سازگاری داشته باشد. منظومه ی هفت پیکر یا هفت گنبد، یکی از آثار غنایی نظامی که تحّول روحی بهرام پادشاه ایران را به صورت نمادین گزارش کرده است. بهرام، هفت شهدخت از هفت کشور خواستگاری کرده، آنان را بانوان هفت کاخ با شکوه گردانید و هر شب میهمان یکی از آنان می شد تا با شنیدن قصّه ای وقت گذرانی و شادخواری کند. سرانجام در پایان هفته که میهمان گنبد سیاه بود دُرسَتی شاهدخت ایرانی قصه ای از فرهنگ ایران زمین نقل کرد که بهرام را متحول نمود. این پژوهش مانند دیگر جُستارهای علوم انسانی به روش تحلیل محتوا و با استفاده از اسناد و منابع معتبرکتابخانه ای، اثرپذیری و منظومه ویلیام موریس را از گنبد سیاه نظامی مورد بررسی قرارداده و به این نتیجه دست یافته است که اثر ویلیام موریس از نظر ساختار و محتوا همچون نهالی با طراوت و در سایه سار درخت تناور هفت پیکر نظامی بالیده، سپس در گلستان شعر و ادب اروپا به بار نشسته است.
بلاغت تطبیقیِ هندی(اَلَنکار) و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
209 - 229
حوزههای تخصصی:
با فراهم آمدن امکان گفتگوی فرهنگی- ادبی میان ایران و هند در دوره صفویان/ تیموریان، مجال آن نیز پیش می آید که بلاغت هندی(اَلَنکار)، با بلاغت اسلامی تطبیق داده شود و محسّنات و مسائل زیبایی شناختی و بلاغیِ هندی همراه با پی آیه ای در «نایکابهید»(علم النسوان یا معشوق شناسی)، در تخاطب با بلاغت اسلامی در دو نمود عربی و فارسی اش، به زبان های فارسی و عربی برگردانده شود. در این باره سه کتاب بیشترین دستاوردها را داشته اند: «تحفه الهند»(1068-1118ق.) از میرزاخان ابن فخرالدّین محمّد و «سِبحَهُ المرجان فی آثار هندِستان»(1177ق.) و «غزلان الهند»( 1178ق.) از میرغلامعلی آزاد حسینی واسطی بلگرامی. به بویه معرّفی این جریان در بلاغت اسلامی و واکاوی ساحت های همانندی و ناهمانندی بلاغت هندی با بلاغت اسلامی، در این جستار که به شیوه توصیفی- تحلیلی فراهم آمده است، پس از به دست دادن شناخت نامه ای از آثار پیشگفته، نکاتِ چندی از بیان، بدیع و نایکابهید(معشوق شناسی) هندی در تطبیق با بلاغت اسلامی و زیبایی شناسی معشوق شعر فارسی دیده و بررسیده شده است. از جمله نتایج آنکه، در کنار محسّنات و صنعت های خاصّ بلاغت اسلامی و محسّنات و صنعت های مشترک میان بلاغت هندی با بلاغت اسلامی، که در نوع خود جذّاب اند و کارایی های گوناگونی در قلمروهای ادبیات خلّاق و پژوهش های ادبی دارند، گروهی از محسّنات و صنعت ها که خاصّ بلاغت هندی اند، عمدتاً محتوایی و معنایی اند؛ برای آن ها از شعر عربی و فارسی می توان شواهد فراوانی به دست داد و برخی از آن ا را نیز می شود در تحلیل زیبایی شناسانه شعر عربی و فارسی به کار برد.
بررسی تطبیقی مقاومت در برابر سلطه ی مردانه در اشعار عالمتاج قائم مقامی و کنستانس دوسَلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر نظام های جنسیتی مردسالار بر مطالبات زنان در فرهنگهای گوناگون است. پرسش این است که آیا ساز وکار این نظام ها در جوامع متفاوت به گونه ای مشابه عمل می کند و منجر به نتایج یکسانی می شود؟ نکات اشتراک یا افتراق مطالبات زنان در راستای نیل به برابری مدنی و سیاسی با مردان در فرهنگ های مختلف کدام اند؟ دراین راستا با تکیه بر خوانشی موسّع از نظریّه فمینیستی، با توجه به نظریّه سلطه مردانه بوردیو و در چارچوب بایسته های ادبیات تطبیقی، نوشته های دو نویسنده زن از دو فرهنگ ایرانی (عالمتاج قائم مقامی) و فرانسوی (کنستانس دو سَلم) انتخاب شدند. مطالعه مضمونی آثار و اندیشه های ایشان در دو جامعه در حال گذار (انقلاب مشروطه در ایران و انقلاب 1789 فرانسه) به روشی توصیفی-تحلیلی و با اتکا به ابزار اسنادی- کتابخانه ای، حاکی از این است که سلطه مردانه، فارغ از تفاوتهای فرهنگی و خاستگاههای سیاسی و جغرافیایی، مطالبات مشترکی را در راستای رفع تبعیض از زنان در خانواده، نظام آموزش و نیز سیاست شکل داده است.
"الکوخ الشوکی" روایه استعاریه لطوفان نوح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
85 - 106
حوزههای تخصصی:
"الکوخ الشوکی" هو عمل إبداعی لعبد الحسین فرزاد، الکاتب الإیرانی المعاصر. یتوقف زمن الراوی فی الروایه عند الساعه السابعه صباحاً. هذا التعلیق اللازمانی یعتبر فرصه للراوی للخوض فی التاریخ. هدفه استکشاف الماضی للعثور على اللحظه التی یتکوّن فیها الشر البشری؛ لأن نهایه کرامه الإنسان شلت عقل الراوی. اعتمد البحث منهجاً وصفیاً تحلیلیاً. وتظهر نتائج البحث أن "الکوخ الشوکی" یمکن اعتبارها روایه مجازیه وهی تمثل استعاره لطوفان نوح وسریر الراوی یشبه سفینه نوح. عاصفه الکوخ الشوکی والأمواج التی تضرب سریر الراوی وتشغل باله، إنما هی استعاره لموجات الفکر المختلفه. موجه الزمن والتاریخ، وموجه الفن والأدب والشعر، وموجه الفلسفه والفیزیاء، وخاصه میکانیکا الکم ... یسعى الکاتب حتى نهایه القصه وحتى نهایه الطوفان حین یعمّ العلم قوس قزحاً فی الآفاق حیث یعطی القوه لصاحبه، یحاول تاریخیاً وعلمیاً، التحدّث عن الرجل المتفکر لیعطی معنى للحیاه بمساعده الفن الإنسانی والشعر والأدب والسینما، ویلعب دور نوح فی السعی وراء إنقاذ البشر واستعاده کرامته بسفینه أفکاره.
مطالعات میان رشته ای ادبیات تطبیقی، رویکردهای روش شناسی آن و بحران هویّت ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
179 - 207
حوزههای تخصصی:
مطالعات میان رشته ای ادبیات تطبیقی، به عنوان یک رهیافت نوین در تحلیل و بررسی های ادبی قادر است تا با رها ساختن ادبیات از انزوا، زمینه گشودن افق های جدید فکری و برقراری رابطه ادبیات با سایر رشته های علوم انسانی از جمله زبان شناسی، هنر و مطالعات فرهنگی را فراهم آورد. همچنین، بسیاری از تنگناهای مطالعات علمی را بر طرف می کند و منجر به غنا، تنوع و گسترش حوزه مطالعات ادبی می شود. در این جستار، نخست نگارنده می کوشد تا پس از بررسی مفهوم میان رشته ای و ضرورت توجه به آن در مطالعات ادبی، با بررسی تحولات میان رشته ای ادبیات تطبیقی، درک روشنی از تفاوت رویکرد سنتی این نظریه و چرخش های میان رشته ای آن در عصر حاضر ارائه دهد. سپس به بررسی مفهوم بحران هویت که به دنبال ورود نظریه های مختلف به حوزه ادبیات تطبیقی مطرح می شود، می-پردازد، علل آن را تبیین می کند و می کوشد تا با بررسی چارچوب های صحیح و نظام مند برای بررسی های میان رشته ای در ادبیات تطبیقی، ضرورت نظام مند بودن و کاربردی بودن این نوع مطالعات را با حفظ مرزبندی های علمی و منطقی میان رشته ها را نشان دهد.
راوی غیر قابل اعتماد در رمان های کوابیس بیروت و شازده احتجاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله مباحث جدید روایت شناسی، «راوی غیر قابل اعتماد» است؛ یعنی کسی که به دلایلی چون: دانش محدود و کم اطلاعی، اختلال در حافظه و فراموشی، روان پریشی، عدم توجّه به نشانه های دستوری در نقل رویدادها، تناقض بارز در گفتار و رفتار، ترس و تردید و نیز تعصّب، رویدادهایی را که نقل می کند موثّق و معتبر نیستند. پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی به تطبیق رمان های «کوابیس بیروت» از غاده السمّان نویسنده سوری و «شازده احتجاب» اثر هوشنگ گلشیری نویسنده ایرانی بر اساس مؤلفه های راوی غیر قابل اعتماد پرداخته است. نتایج، نشان از آن دارد که راویان هر دو رمان، روانی پریشان و آشفته دارند و این روان پریشی در رمان کوابیس بیروت نمود بیشتری دارد و عنوان کابوس ها بر روی این رمان، خود دلیل روشنی بر وضعیت نامطلوب روحی روانی راوی آن است. هر دو راوی، پیرامون رویدادها اطلاعاتی اندک دارند؛ لذا در نقل آن ها مرتّب از کلمه «شاید» استفاده می کنند و حتّی زمانی هم که واژه «حتماً» را به کار می برند، سیاق جملات، نشان از عدم قطعیّت آنان دارد. هر دو راوی مدام در حالتی از ترس و تردید هستند و آن را به خواننده هم منتقل می کنند. اختلال در حافظه، تکرارهای بی مورد و نیز تناقض در گفتار و رفتار راویان، روایت آنان را از درجه اعتبار ساقط کرده است، البته بی اعتباری راوی شازده احتجاب با چاشنی دیگری به نام تعصّب او نسبت به خاندان قاجار، رنگین تر بوده به گونه ای که مانع ارائه بی طرفانه برخی گزارش ها شده است.
بررسی حضرات وجود از دیدگاه بیدل دهلوی وشانکارا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۸
44 - 65
حوزههای تخصصی:
حضرات وجود در عرفان اسلامی بیدل دهلوی، عارف، شاعر و نماینده سبک هندی به صورت نظام طولی و نزولی و بر اساس نظریه وحدت وجود و کثرت نمود و در قالب مقام ذات، احدیت و واحدیت تبیین می شود. بیدل اگر چه پرورش یافته سرزمین هند است ولی از پیروان فکری محیی الدین ابن عربی است. شانکارا نیز از برجسته ترین مفسرین مکتب ودانتا یا حکمت الهی هنداست. جهان بینی وحدت وجودی بیدل، معرفتی است که عالم آفرینش را در یک تجلی وحدت گرایانه تبیین می کند و از این جهت، به اندیشه های وحدت نگرانه شان کارا، نماینده وحدت وجودی نامکیف مکتب ودانتا شباهت دارد. در این راستا بنابر تفکر هندی، چهار حالت آتمان شامل: جاگرات (حالت بیداری)، اسواپتا (حالت رویا)، سوشوپتا (حالت خواب عمیق) وتوریا (حالت آتمان نامشروط) است. این مراتب چهارگانه وجود با حضرات وجود در عرفان اسلامی قابل تطبیق است. در این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی و ابزار کتابخانه ای به تطبیق دیدگاه های بیدل و شانکارا در مورد عوالم اربعه وجود پرداخته می شود و می توان به این نتیجه رسید که قلمرو عرفان که با درونی ترین جنبه های وجود آدمی سروکار دارد زمینه فهم همدلانه آموزه های دینی و فطری را در اقوام مختلف فراهم می آورد و می توان علاوه بر شباهت هایی در این نظریه ها، به تفاوت های آنها نیز پی برد. مهمترین تفاوت حضرات وجود در عرفان وحدت وجودی و اسلامی بیدل و عرفان هندی وحدت نگرانه شانکارا این است که اگر چه هر دو سیر طولی و نزولی دارند ولی اساس عرفان بیدل بر الوهیت و توحید ناب بنیان گذاشته شده است در حالی که در عرفان هندی شانکارا تأکید بر محوریت آتمان یاخود حقیقی فرداست.
مقایسه مقامات سیر و سلوک در عرفان اسلامی و تائوئیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
147 - 177
حوزههای تخصصی:
سلوک، حرکت از نقطه مبدأ به سوی مقصد است. در سلوک عرفانی مقصد و نقطه پایان، فنای در توحید است. سلوک عرفانی که سفری انفسی و باطنی جهت نیل به ذروه کمال معنوی است در اندیشه های عرفانی در قالب مقاماتی ترسیم شده است. در این جستار با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و با استفاده از منابع کتابخانه ای منازل سلوک عرفانی در عرفان اسلامی و تائوئیسم مورد بحث تطبیقی قرار می گیرند تا به این سؤال پاسخ داده شود که وجوه اشتراک و اختلاف ساختار مقامات سلوک در عرفان اسلامی و عرفان تائوئی کدام اند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد در هر دو سلوک عرفان و تصوف اسلامی و عرفان تائوئی، سالک با پشت سر گذاشتن مراحل و مقامات سلوک و تزکیه از آلایش های نفسانی به وارستگی و معرفت و بصیرت شهودی دست یافته و در نهایت در فقر و فنای عرفانی و معادل آن در تائوئیسم به اشراق و شهود تائو نائل می گردد. عمده ترین افتراقات، دید شریعت مدارانه سالک مسلمان است که با تأکید بر عبادات حبّی در پی عبودیّت و کسب رضایت پروردگار خویش است. حال آنکه نظام سلوکی تائوئیسم فاقد چنین مفاهیمی است.
مقایسه تطبیقی رمزیابی و طلسم گشایی آغازگر بزم ها در شاهنامه و هفت پیکر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
161 - 183
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های برجسته تمامی آثار داستانی با بن مایه های ذهنی، رمزآمیز بودن آن هاست به طوری که این ویژگی در «شاهنامه» و «هفت پیکر»، جلوه و برجستگی خاصی دارد از آنجایی که شهریاران و پهلوانان برای گشودن رمزهای پیچیده و طلسمات، به مدد نیروی اهورایی و خردورزی به مبارزه با نیروهای اهریمنی می پرداختند و گاه برای گشودن گره های فرو بسته و دشوار به کردارهای رمزآمیز روی می آوردند و به میمنت رمزگشایی به شادخواری و بزم می پرداختند. قهرمانان داستان ها جهت گشودن رمزها و اسرار نهفته از ابزارهایی چون اخترشناسی و پیش بینی تقدیر الهی، و مشورت با موبدان و روحانیون و خوابگزاران سخن می گویند، و گاه برای نایل شدن به پیروزی، به طالع بینی و شناختن حالات سعد و نحس اختران سپهری روی می آورند. در این مقاله، به شیوه توصیفی- تحلیلی و مقایسه ای علت یابی علمی به عمل آمده است و نتیجه تحقیق نشان می دهد اغلب جشن ها ریشه در گشایش رمزها و طلسم ها داشته است.
تبیین شاخصه دینی در اندیشه حکومتی سعدی و طرطوشی؛ موردکاوی گلستان و سراج الملوک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
403 - 424
حوزههای تخصصی:
آثار مختلفی در ادبیات فارسی و عربی پدید آمده اند که با رویکردی موعظه گونه، اقشار مختلف مردم را مورد مناصحه و ارشاد قرار داده و سعی در تقویت اخلاق و تحکیم مدنیت جامعه داشته اند. از جمله این اقشار سلاطین و شاهان هستند که نویسندگان این آثار، این گروه را مخاطب قرار داده و تلاش نموده اند جایگاه سلطان و شیوه هایی حکومتی وی را تشریح نمایند و در این میان به اصول دینی، سیاسی، و اخلاقی و مدیریتی و نظائر آن توجه داشته اند. سعدی در «گلستان» خود در بابی مخصوص به سیرت پادشاهان و در دیگر ابواب به طور گذرا، به اخلاق و محاسن و مساوی این گروه می پردازد و به نوعی بایدها و نبایدهای آن ها را ذکر می کند. طرطوشی نیز در «سراج الملوک» درباره سلاطین سخن رانده و اصول اخلاقی و سیاسی که باید ملک به آن آراسته باشد را بیان می دارد. این پژوهش در صدد است تا به شکلی ویژه، نقش شاخصه دینی را در اندیشه حکومتی سعدی و طرطوشی در سه محور جایگاه سلطان، شیوه حکومتی، و مفهوم زوال پذیری حکومت، مورد بررسی قرار دهد.
بررسی و تحلیل انتقادی اصول سوررئالیسم در تطبیق با حکایات جنید بغدادی با تأکید بر تذکره الاولیاء عطار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
82 - 98
حوزههای تخصصی:
سوررئالیسم مکتبی است که توسط آندره برتون و یارانش در اوایل قرن بیستم و بعد از جنگ جهانی اول به وجود آمد و موجب کشتار، هرج و مرج، ویرانی و پوچ گرایی شد. با نگاهی به مکتب سوررئالیسم و عرفان اسلامی - ایرانی متوجه می شویم که وجوه و جنبه های سوررئالیستی پس از بنیان گذاری این مکتب به وجود نیامده، بلکه در کهن ترین متون دینی و اساطیری سابقه داشته و در عرفان ایرانی، به ویژه ادبیّات صوفیانه و بالأخص حکایت های شهودی عرفانی به صورت گسترده، ولی با تفاوت های بنیادین، وجود داشته است. در متون عرفانی، بخصوص تذکره ها، حکایت ها، قالبی داستانی، تخیلی و ذهنی دارند؛ به گونه ای که رویدادهای شگفت و حیرت آور را در بستری واقع گرایانه ارائه می دهند. به همین علت این حکایت ها به سبب مبتنی بودن بر ناخودآگاه و فرم رؤیاگونه اشان با اصول و مبانی سوررئالیسم مطابقت دارد و همچنین سور رئالیست ها تأکید بر رهایی از عقل برای رسیدن به نقطه علیای هستی را با هدف طریقت عرفانی عرفا که در آن همه کثرات به وحدت مبدل می شوند، به اشتباه یکی دانسته اند؛ بنابراین در پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی، سعی بر این است که به طور اجمالی کاربست عناصر و مولفه های سوررئالیستی گوناگون در حکایات جنید بغدادی با تأکید بر تذکره الاولیاء عطار پرداخته شود و در پایان نقد و تحلیلی مختصر از تفکّر فرامادی سوررئال ها و تفکّر فرانگر در عرفان ایرانی ارائه گردد.
تطبیق دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری در باب مسأله مراتب تحقق انسان کامل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
271 - 292
حوزههای تخصصی:
بین اشعار مولوی و اقبال لاهوری شباهت های وجود دارد که موجب شده این دو شاعر بزرگ به هم نزدیک شوند. سؤال اصلی در این نوشتار این است که انسان از دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری دارای چه جایگاهی هستند؟ بررسی اشعار این دو شاعر و مقایسه آن ها در رابطه با انسان و محتوای آن بیانگر این است که مولانا و اقبال لاهوری اعتقاد دارند که در سلسله مراتب وجود، انسان به عنوان آخرین مرتبه هستی پا به عرصه عالم گذاشته و یا به قولی متأخّر زمانی است، ولی علت اصلی و غایی آفرینش محسوب می گردد و خلاصه و اشرف تمام مخلوقات به شمار می رود. از مشترکات دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری می بایست به نوع نگاه آن ها به انسان به عنوان موجودی دو بعدی و دارای مراتب، غایت خلقت بودن انسان کامل و برتری انسان بر سایر موجودات اشاره کرد. نتایج حاکی از آن است که اقبال لاهوری علاوه بر شباهت نگرش به مولانا به فلسفه تربیتی انسان توجه دارد.
بررسی تطبیقی درونمایه ستم ستیزی در اشعار پروین اعتصامی و احمد عبدالمعطی حجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۹
87 - 109
حوزههای تخصصی:
پروین اعتصامی یکی از شاعران پرآوازه شعر معاصر فارسی است که مخالفت با ستم و ستمگران و همدردی با محرومان و ستم دیدگان از درونمایه های مهم شعر اوست. احمد عبدالمعطی حجازی نیز یکی از پیشگامان شعر معاصر عربی و از شاعران متعهد مصری است که شعرهایش تصویری از درد و اندوه مردم جامعه خود از جمله مبارزه آن ها با ظلم است. این پژوهش در تلاش است با تکیه بر شیوه توصیفی- تحلیلی، نمودهای مشترک درونمایه ظلم ستیزی را میان این دو شاعر مورد پژوهش و واکاوی قرار دهد. نتایج این پژوهش نشان می دهد مواردی چون جست وجوی اتوپیای تهی از ظلم و بیداد، اعتراض به بی عدالتی در توزیع درآمدها و وضع مالیات های سنگین، و انتقاد از بی مهری در تعامل با یتیمان و کودکان بی سرپرست، از جمله نمودهای مشترک ستم ستیزی در اشعار دو شاعر است. اما با این وجود، پروین برای بیان انتقادات خود از زبان تمثیل، فابل و بیانی کنایه وار بهره می گیرد، اما در شعر حجازی ، خبری از تمثیل های دور از ذهن نیست و او جسورانه و با صراحت کامل به انتقاد از شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه می پردازد.
بررسی تطبیقی پیرنگ در داستان های «مالون می میرد» و «بوف کور» با اتکاء به مؤلفه های سوررئالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
215 - 238
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی پیرنگ در داستان های «مالون می میرد» و «بوف کور» با اتکاء به مؤلفه های سوررئالیسم چکیده در میان داستان های معاصر، «مالون می میرد» اثر ساموئل بکت و «بوف کور» اثر صادق هدایت جایگاه ویژه ای دارند. این دو اثر با درون مایه رازآلود خود، ساختار نامنسجم و روایت های گسیخته که ترتیب و تسلسل زمانی خاصی هم ندارند، پیرنگ داستان ها را نیز تحت تأثیر قرار داده اند. هدف نویسندگان در این مقاله، بررسی تطبیقی تأثیر مؤلفه های سوررئالیسم بر پیرنگ «مالون می میرد» اثر بکت و «بوف کور» اثر هدایت است. نوع پژوهش حاضر، توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و یادداشت برداری است. مطالب جمع آوری شده مورد تحلیل نشان می دهد که بکت و هدایت توانسته اند با استفاده از مؤلفه های سوررئالیستی از قبیل: رؤیا، نگارش خودکار، شک و ابهام، خلق فضای شگفت، گسست و بی نظمی و تصاویر سوررئالیستی، مرزهای پیرنگِ سنتی را کنار بزنند و پیرنگی تازه، نامتعارف و گاهی هنری خلق نمایند.
بررسی وجوه مشترک مؤلّفه های اقتدار سیاسی حکومت ها در تاریخ بیهقی و راحه الصدور و آیه السرور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۸
21 - 43
حوزههای تخصصی:
نویسندگان متون منثور اقناعی در زبان فارسی با تأسی از آراء سیاست گذاران و سیاست نامه نویسان مسلمان به تحکیم بنیان دولت ها پرداخته اند. یکی از مهمترین وظایف این نویسندگان مشروعیت بخشی و القای حقّ حاکمیت رسمی و قانونی به حکومت هاست. روش تحقیق مقاله توصیفی تحلیلی است و نویسندگان در این مقاله در صدد پاسخ به این سؤال هستند که ابعاد مشترک اقتدار سیاسی حکومت ها در دو کتاب تاریخ بیهقی و راحهالصدور کدامند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد لازمه اصلی اقتدار سیاسی، کسب مشروعیت سیاسی و دینی است. در این آثار، حاکمان جامعه می کوشند با کسب مشروعیت سیاسی، مفوّض شدن قدرت از خلیفه به سلطان، تأسیس دستگاه ها و نهادهای کارآمد دولتی، تقویت قدرت نظامی و مالی، القای دارا بودن ویژگی های ماورایی، عدالت ورزی و رسیدگی به امور مسلمانان به تثبیت حاکمیت خود بپردازند. القای مشروعیت دینی حکومت ها نیز با تأکید بر الهی بودن منشأ قدرت پادشاهان، نقش تقدیر در حاکمیت زمامداران، وجوب اطاعت از آنها، دینیاری و سرکوبی دشمنان به انجام می رسد.
سیمیائیّه الرموز فی أشعار بدوی جبل الوطنیّه (الرموز الجمالیه والزمکانیه والنفسیه الشخصیه نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
109 - 136
حوزههای تخصصی:
السیمیولوجیا علم یدرس نظام العلامات داخل الحیاه الاجتماعیه والذی تکمن مهمته فی البحث عن الدلالات الخفیّه لکلّ نظام علاماتی سواء کانت لغویّه أو غیر لغویّه. یحاول هذا البحث من خلال المنهج الوصفی– التحلیلی وعلى ضوء التحلیل السیمیائی أن یقوم بدراسه أهم الرموز الجمالیه کالاستعاره والتشبیه والکنایه والإغراق والرموز الزمانیه والمکانیه والنفسیه الشخصیه والقرآنیهفی أشعار بدوی جبل الوطنیّه، لما فیها من أبعاد دلالیه تفید فی دراسه النص الشعری والتعرّف علی أفکاره وآرائه. استطاع بدوی أن یجعل نصّه مؤثّراً باستخدام الرموز السیمیائیّه التی تمنح شعره جمالیّه خاصّه. إنّ توارد الدلالات الرامزه فی نصّ بدوی لیس اعتباطیاً بل هو صادر عن موقفه الفکری من الحیاه والکون، وقد ولّد فی الرموز اللغویه سلسله من الإیحاءات التی تعمّق إحساس المتلقی بالرموز. والملاحظ أنّ هذه الدراسه تکون وجیزه انتقائیه لأنّ کثره الأمثله لا تسمح بدراسه استقصائیه. من أهم نتائج البحث هو أنّ الشاعر من خلال استخدامه لهذه الرموز أراد أن یصوّر مفاهیم کحبّ الوطن والفخر بتراثه الماضوی، وآلام الأمّه العربیّه، والعوده إلى البلد ومآسی عصره إلى جانب بیان عواطفه وتجاربه الروحیّه. ومن خلال خلقه الصّور الأدبیّه قد أضفی حیویّه على شعره وأخرجها من الدلالات الصریحه إلی الرمزیه.
دراسه سمنطیقیه للسرد فی قصه الملک والجاریه فی المثنوی المعنوی للرومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
73 - 96
حوزههای تخصصی:
من الأسالیب الجدیده فی دراسه وتحلیل النصوص الأدبیه استخدام نماذج من السمنطیقیه. فی هذا النهج، ترتبط عملیه إنتاج المعنى بالظروف الحسیه والإدراکیه، وتتحول الإشارات، جنباً إلى جنب مع المعنى، إلى سلسه دینامیکیه (سیاله) متکاثره ومتعدده الأبعاد. نظراً للتفسیر واتساع المعنى الذی یمکن رؤیته فی الحکایات العرفانیه للمثنوی، أصبح المنهج السمنطیقی أساساً للبحث فی قصه "الملک والجاریه" من الکتاب الأول للرومی فی المثنوی. تسعى هذه الورقه البحثیه، معتمده المنهج الوصفی التحلیلی، إلى دراسه أنواع أنظمه الخطاب المستخدمه فی هذه القصه. تشیر نتائج هذا البحث إلى أن الخطاب دینامیکی وأن تطور الخطاب قد أعطى صوره خاصه للقصه. وأنظمه الخطاب لها مکوّنات التفاعل، والتشویش، والتوتر، مع وظائف ظاهراتیه، ومتسامیه، ونشویه (حاله السُکر)، وأخلاقیه وثقافیه، ونظام الفعل القائم على التوتر العاطفی العالی حیث إن له دورا أکثر محوریه فی القصه مع الوظائف الظاهراتیه، المتسامیه الانجذابیه الأخلاقیه (الإتیکیت) والثقافیه. کما أنه فی تحلیل النص تم شرح کیفیه إنتاج وتأجیل المعنى بناءً على الوظائف التی تمت مناقشتها.
سایه محدودیتهای سیستمی لِفِور بر بازنویسی غزل دهم و دوازدهم حافظ (ترجمه عمر شبلی الصویری)
حوزههای تخصصی:
لِفِوِر ترجمه را نوعی بازنویسی می داند که متأثر از محدودیت های سیستمی؛ ایدئولوژی و سبک ادبی است. جستار پیش رو با رویکرد توصیفی- تحلیلی، این تاثیرات را در بازنویسی شبلی از غزل دهم و دوازدهم حافظ می کاود و برآیند آن چنان است که این بازنویسی هم متاثر از محدودیت سبکی است و هم متأثر از ایدئولوژی. نمودهای نگره لفور در این بازنویسی، ترجمه منظوم است و دگرگون سازی در وزن، آوا ، ضمایر، افزایش برخی واژگان و بومی سازی به همراه نگرش عارفانه در بازنویسی نمادهای خانقاهی و بزمی. این بازنویسی گاه با زیاده گویی ، معانی نارسا و دریافت یکسان از واژگان متفاوتی چون «پیر» و«شیخ» مخدوش می شود.
بررسی جایگاه زنان در اشعار معجز شبستری و سید اشرف الدین گیلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
31 - 52
حوزههای تخصصی:
انقلاب مشروطه، مسائل زنان را به عنوان یکی از محوری ترین موضوعات اجتماعی مورد توجه قرار داد. شاعران ترک زبان در کنار شاعران فارسی گو به انتشار مشکلات اجتماعی مربوط به زنان پرداختند. شاعرانی چون معجز شبستری و سید اشرف الدین گیلانی در این زمره اند. این پژوهش به بررسی وجوه اشتراک و افتراق خطوط فکری این دو شاعر در مسائل مربوط به زنان با تکیه بر روش تطبیقی- توصیفی پرداخته است تا مسائل بازتاب یافته در شعر دو شاعر و موضع گیری اجتماعی آن ها در موضوع زنان را تحلیل و ارزیابی کند. آموزش زنان، تأسیس مدارس برای دختران، مبارزه با مذهبیون مخالف آموزش، مقایسه زنان ایران با زنان کشورهای دیگر، مبارزه با خرافات و ایجاد آگاهی برای زنان، آزادی زنان با رعایت حجاب، مشاغل زنان و ازدواج ایشان از محوری ترین مضامین مشترک در شعر هر دو شاعر است. هر دو شاعر بر آموزش زنان تأکید دارند و به مذهبیون مخالف آموزش دختران اعتراض می کنند. معجز بر شاغل بودن زنان تأکید دارد اما سیداشرف الدین موضع خود در مورد شغل زنان را آشکار بیان نمی کند.
بررسی تطبیقی مضامین مشترک در اشعار حسّان العرب و حسّان العجم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
255 - 273
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه در مقوله ادبیات تطبیقی با نگاهی به آثار و منظومه های ادبی و هنری کشورهای مختلف می توان شاهد اشتراکاتی در این آثار بود، نوشتار حاضر با هدف بازخوانی اهم مضامین و درونمایه های مشترک اشعار حسّان بن ثابت و خاقانی ، به شیوه توصیفی- تحلیلی این وجوه را مورد واکاوی قرار داده و به این نتیجه رسیده است که در زمینه مدحیّات، خاقانی بر خلاف حسّان در ستایش سلاطین از اغراق های شاعرانه بهره گرفته؛ ولی در مدایح نبوی و منقبت خلفای راشدین، هر دو شاعر به بیان احوال و اوصاف واقعی پرداخته و از مبالغه گویی پرهیز کرده اند. حسّان در هجویات خود فقط به هجو اشخاص و قبایل خاص پرداخته؛ لیکن خاقانی علاوه بر هجو اشخاص، به هجو تیپ های شخصیتی پرداخته است. اشعار فخرآمیز خاقانی بیش تر محدود به خود اوست؛ لیکن اشعار فخرآمیز حسّان بیش تر دربرگیرنده مباهات به خاندان و قبیله اش می باشد. خمریّات خاقانی قبل از تحول روحی او و خمریّات حسّان در دوره جاهلی سروده شده است و هر دو در دوره دوم زندگی خود از شراب و وصف مجالس باده نوشی اجتناب ورزیده اند.