فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۱٬۳۵۶ مورد.
سیری در رمانهای تاریخی فارسی
حوزههای تخصصی:
انعکاس فرهنگ و ادب کلاسیک در شعر محمدرضا شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمّدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک) از شاعران معاصر ماست که هم در حوزه نقد و تصحیح متون هم در حوزه شعر و شاعری و تحقیقات ادبی دستی توانا دارد. توغّل او در میراث شعری و فرهنگی و تنوّع مطالعات او سبب شده است که در شعر او حضور گذشته را در حال ملاحظه کنیم. مجموعه این میراث و مطالعات مختلف- که ساختار ذهنی او را شکل داده و اندوخته ذهنی وی را غنا بخشیده است- آگاه و ناآگاه در شعر او متجلّی است. این نوشته تنها عهده دار نشان دادن بخشی از این تجلّی در حوزه تصویر و کنایات و عبارات و مضامین است که در میراث گذشتگان و گهگاه در شعر بعضی از معاصران نیز به کار رفته است.
ادبیات معاصر ایران
پیوند حماسه و غزل در شعر انقلاب و دفاع مقدّس با تأکید بر غزلیات حسین اسرافیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر حماسی و شعر غنایی را می توان از اوّلین و مهم ترین انواع شعری به شمار آورد. مهم ترین قالب شعر غنایی، غزل استو تنها قالبی است که بیشترین نوآوری و تحوّل را از نظر محتوا در دوره های گذشته پذیرفته، امّا همچنان اصالت خود را حفظ کرده است. گستردگی مفهومی غزلهیچ گاه لطمه ای به اصل آن نزده، زیرا قرادادهای لفظی و معنوی غزل همواره پا برجا و در عین حال پویا بوده و تعدّد و تنوّع مفاهیم، قالب های ساختاری آن را کم رنگ نکرده است. حماسه از دیگر انواع شعر فارسی است که دربردارنده نبردهای سترگ و نمایش دهنده پهلوانی های عظیم است. حماسه و غنا در طول حیات خویش تأثیر و تأثرهای زیادی بر یکدیگر داشته اند. با شروع جنگ روح حماسه در شعر انقلاب دمیده شد. در این دوره، غزل با اقبال شاعران انقلاب روبه رو شد و هر یک از شاعران کوشیدند با توجّه به توان خود در این قالب به سرودن شعر بپردازند و حاصل چنین تلاشی، غزل هایی است که اصطلاحاً به غزل های حماسی شهرت یافتند. حسین اسرافیلی از جمله شاعران برجسته انقلاب و دفاع مقدّس در دو مجموعه «تولد در میدان» و «در سایه ذوالفقار» توانست غزل های پر شور و نابی بسراید. در بررسی غزل های اسرافیلی می توان دریافت که وی با استفاده از مضامین دینی و مذهبی، بهره گیری از نماد و اسطوره و به کار بردن ترکیبات تشبیهی و استعاری فراوان، فضای آمیخته با تغزل و حماسه را به خوبی نشان داده است. وی را می توان جزء شاعرانی دانست که بار حماسی غزل هایش بر بار تغزلی آن می چربد.
و کتابی که در آن باد نمی آید : نقدی بر کتاب نقد شعر سهراب سپهری
منبع:
کیان ۱۳۷۱ شماره ۸
حوزههای تخصصی:
ویژگی های نثر مطبوعاتی در دوره مشروطه
حوزههای تخصصی:
تعهدگراییِ اندیشه اجتماعی از عصر مشروطه تا ادبیات معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
من بر آن عاشقم که رونده ست
حوزههای تخصصی:
فرآیند شعر نو و محورهای آن
حوزههای تخصصی:
از زمان سرایش«افسانه» اثر وزین نیما (1301 ش.) تا کنون شعر نو در انواع و سبکهایی خاص همواره مسیر هایی متفاوت را پیموده است. شاید به جرات بتوان اذعان کرد که بیشتر این مسیرها از روند اصلی و هدف وجودی شعر فاصله گرفته و همواره در تنگناهای گوناگونی قرار گرفته است.
اگرچه در ادب امروزین، نیما را پدر شعر نو فارسی نامیده اند، اما به نظر می رسد وی نتوانست به اوج قله های این بدعت تازه دست یابد و پس از او کسان دیگری به این جایگاه دست یافتند؛ اما از این زمان به بعد مشاهده می شود که بسیاری از شاعران یا شاعرنمایان به تمسخر یا از روی عشق و علاقه راه هایی را در بیان احساسات خویش پیمودند که درخور نقد و بررسی و بازبینی است. از این رهگذر، شعر هایی چون شعر نو، شعر سپید، شعرحجم،طرح و... پدید آمد. در حقیقت بسیاری از این بدیع سرایان که می خواستند طرحی نو درافکنند، با ادبیات هزار ساله زبان فارسی بیگانه بودند و تنها قالب و فرم این طرح نو را می دیدند؛ اما غافل از آنکه بخش اعظم این هنر، برخلاف هنر هایی، چون نقاشی، موسیقی و...، زبان و قواعد به هم پیچیده زبانی است که بدانها نمی توان بی توجه بود؛ در این میان، کسانی موفق و پیروز شدند که با توجه به آن پشتوانه زبانی، بیانی رسا، شیوا و گیرا داشتند. نیز باید گفت در این نوع شعر قله ها برخلاف شعر کلاسیک انگشت شمارند.
بازتاب عناصر اقلیمیِ جنوب در اشعار محسن پزشکیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین تفاوت های متون ادبیِ کهن فارسی با ادبیّات جدید تفاوت در طرز برخورد شاعر یا نویسنده با محیطِ پیرامونِ خود و تأثیر پذیرفتن از آن است. در آثار ادبی معاصر، نشانه هایی از ویژگی های جغرافیایی و زبانی و سنّت های زادگاه و محلّ زندگی هنرمند مشهود است، امّا این گونه تأثیرگذاری ها در متون قدیمی ادبیّات فارسی به ندرت دیده می شود. در عصر کنونی، منطقه جنوب ایران به سبب داشتن آب وهوای گرم، نخلستان ها، خلیج فارس، رودهای پُرآب و... در کانون توجّه شاعران و نویسندگان قرار گرفته و این ویژگی ها در آثارِ آنان منعکس شده است. یکی از شاعران معاصر، که از جنوب ایران برخاست و بیشتر عمرِ خود را هم در آنجا گذراند، محسن پزشکیان (1326-1358) است. او عمدتاً در سه شهر (کازرون، بوشهر و تهران)، با ویژگی های اقلیمی متفاوت، زندگی کرد. وی، در اشعارش، از محیط زندگی خود تأثیرات گوناگونی پذیرفته است. در اشعارِ او، بازتاب دریای جنوب، فانوس و پرندگان دریایی، نخلستان، آداب و رسوم، واژه های محلّی، امثال و، در مجموع، فرهنگ و گویش و ویژگی های جغرافیایی رنگ بومی سروده ها را به خوبی نمایش می دهد. در این مقاله، با بررسی مجموعه اشعار وی با عنوانِ شش دفتر، ضمن تعیین عناصر اقلیمی سروده های او، به دسته بندی آن ها می پردازیم. البتّه، تأثیر اقلیم جنوب بر اشعار پزشکیان در ادوار گوناگون زندگی او و بسته به محلّ زندگی اش متغیّر است.
تبیین معناهای نازیباشناسانه ی بیماری، رنج و مرگ در اشعار نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اشعار نیمایوشیج، شاهد ظهور مضامین نازیباشناسانه زخم، بیماری، خون، رنج و احتضار هستیم. مقاله حاضر با تأمل دراین اشعار به نحوه چگونگی بازنمایی این مضامین میپردازد و معناهای مستتر دراین تصاویر را واکاوی میکند. روش پژوهش، تحلیلی است که سعی دارد تا از تفسیرهای زیباشناسانه صرفاً صوری عبور کرده و بر اساس درونمایه های ادبیات موجود در این زمینه، نخست با ت أکید بر گفتمان مشروطه و تحلیل اشعار نیما در این گفتمان نشان دهد که این اشعار را چگونه میتوان به مثابه بازنمایی کشتار و خونریزی زمان خویش توضیح داد و از وجهی دیگر حضور بدن بیمار را نشانی از دموکراسی خواهی و حضور صداهای اقلیت تفسیر کرد. مبانی نظری این پژوهش با تکیه بر تأملات اندیشمندانی چون شارل بودلر و لیندا ناکلین طرحریزی شده است. بر اساس دیدگاه ناکلین در خصوص بدنهای زخمی و بیمار سعی میشود از میان رفتن انسجام و تمامیت بدن در این اشعار به منزله استعاره ای از فقدان تبیین شود؛ فقدانی که جهان نامنسجم و بدون کلیت و قطعیت مدرن برآمده از آن شمرده میشود. در نگره بودلر نسبتی میان حساسیت هنرمند و حساسیت بیمار برقرار است؛ از این رهگذر تجربه های بیماری و مرگ در اشعار نیما به زبانی تازه، فهم و تبیین میشود. در نهایت تأکید میشود که تصویر بیماری و مرگ در هنر نه به معنای زوال و نیستی بلکه میتواند به معنای «تولدی دیگر» درک و استنباط شود. به بیان دیگر از رهگذر این مضامین نازیباشناسانه درک جدیدی از هنر و زیبایی حاصل میشود.