یکی از جذاب ترین و دلکش ترین و مهم ترین فصول تصوف مربوط به ملامتیه است. بدون شک بی توجه به این فصل نمی توان به تجربه و تحلیل کاملی از تاریخِ تصوف رسید. ملامتیان نمایندگان واکنشِ باطن گرایانه در مقابلِ مقَّدس مآبانِ مُتِزهّد بودند که عنصرDominant و وجه غالبشان مبارزه بی امان با ریاکاری، عُجب، خودپسندی و چالش و کشمکش مداوم با نفس بود. اصل و خاستگاهِ ملامتیه را محققان از نیشابور می دانند و برآنند که این اندیشه در تقابل با مکتب بغداد شکل گرفته است. در این مقاله سعی بر آن شده تا این موضوع مورد تردید قرار گیرد و بر اساسِ مستنداتِ صوفیان نخستین به چالش کشیده و بر اساس آن به نتایج زیر دست یافته شود.
در این پژوهش پس از واکاوی مبانی فلسفه رواقی، کوشیده ایم تا ضمن آشنایی با فنون روانشناختی و رهنمودهای رواقی به بررسی غزلیات حافظ و یافتن رد پای فلسفه رواقی در شعر وی بپردازیم و جنبه ای دیگر از گستره نظام اندیشگی حافظ را آشکار نماییم. از این رو با نظر به فنون رواقی یعنی تجسم منفی، دوگانگی کنترل، تقدیرگرایی... و رهنمودهایی چون پرهیز از خشم، غصه، شهرت طلبی... که شیوه عملی فلسفه زندگی رواقی را شکل می دهند، با روش توصیفی-تحلیلی بر پایه منابع اسنادی، فنون و رهنمودهای آن ها در شعر حافظ بررسی می گردد. نتایج یافته ها نشان می دهد که با توجه به شباهت زمانه و زمینه حافظ و رواقیون، به لحاظ فضای ناآرام اجتماعی، اشتراک نظر دو طرف در ترک اموری است که باعث می شود آرامش فرد بر هم بخورد؛ مانند شهرت طلبی، خشم، غصه و زندگی مجلّل و پرداختن به امور شادی بخش و خرسندآفرین چون زندگی در حال و مرگ اندیشی. حافظ و رواقیون انسان را از امور خارج از کنترل بر حذر می دارند؛ بدین نحو که تقدیرگرایی را نسبت به گذشته درست می دانند اما آینده را امری ساختنی و قابل تغییر، خویشتن داری به عنوان فن روان شناختی در هر دو نظرگاه، نقد حالی است که در قالب قناعت و فقر و درویشی می گنجد. خدای رواقیون نیز همچون خدای حافظ، عاشق، خطاپوش و آزادی خواه است