تجربه زیسته اصطلاحی گسترده، مناقشه برانگیز و گاه مبهم است که در علوم مختلف مورد توجه پژوهشگران بوده است. در حوزه مطالعات ادبی با آن که گاه جسته و گریخته اشاراتی به این مفهوم دیده می شود، اما تا کنون به طور جدی مورد توجه قرار نگرفته است. بررسی تجربه زیسته و نقش آن در فرایند خلاقیت ادبی، در تببین مفاهیم شاعرانه بسیار اهمیت دارد، زیرا هم برای درک بهتر شعر راهگشاست و هم می تواند معیاری برای بررسی موفقیت و یا عدم موفقیت یک شعر یا دوره ادبی در اختیار ما قرار دهد. علاوه بر این مشترک بودن تجربه زیسته خواننده و شاعر، می تواند به درک بیشتر و هم ذات پنداری خواننده با شعر کمک کند که همین امر راه را برای نقد خواننده محور از منظر تجربه زیسته، نیز هموار می کند. در این پژوهش با روش تحلیلی انتقادی سعی شده است مفهوم تجربه زیسته و گونه های آن تبیین شود؛ سپس برای فهم دقیق تر نقش تجربه زیسته در فرایند خلاقیت ادبی، الگویی نظام مند برای آن تعریف و ترسیم شود. در همین راستا تجربه زیسته به انواعی ازقبیل تجربه زیسته شخصی، تجربه زیسته خاص و تجربه زیسته عام تقسیم شده است که هرکدام زیرمجموعه هایی دارد. یافته های این پژوهش علاوه بر تببین مفهوم تجربه زیسته و نقش آن در فرایند خلاقیت ادبی، نشان می دهد که تجربه زیسته یکی از عناصر بنیادینِ آثارِ ادبی و به ویژه شعر است که توجه به آن می تواند برای درک هستی شعر، چگونگی شکل گیری آن، منابع الهام شاعران و... مؤثر باشد.
عبید در شام شقاوت قرن هشتم می زیست و اگر چه خود از خانواده ی صدور و خواجگان بود از فقر و فحشا و ظلم و بی عدالتی و جهل زمانه در آثارش بس نکته های باریک گفته است.
او شاعر و نویسنده ای متعهد و مردمی بود که با قلم به جنگ تاریکی ها رفت و در لطایف و رساله ها و سرودهایش با حربه ی طنز آثاری متنوع آفرید. زیر ساخت معنایی مطایبه با رو ساخت شعر، حکایت، جملات قصار و واژه نامه در آثار او چنان ساخت های گوناگونی را رقم زد که در سابقه ی ادبی ما بی نظیر است. در این مقاله طنز عبید را در شکل های متفاوت آن به تماشا می نشینیم و بر روی برگ زرد پاییزی آن زمان دیدار می کنیم .
ضرورت تصحیح دوباره برخی متن های نظم و نثر فارسی به ویژه متن های پیش از حمله مغول حقیقتی است انکارناپذیر. شوربختانه مشکل اصلی متن های تصحیح شده، تنها نبود و یا به کار نگرفتن دستنویس های معتبر نیست بلکه علت را باید در شیوه کار مصححان و بی توجهی ایشان به پاره ای از اصول ادبیاتی و زبان شناختی جست و جو کرد؛ اصولی که غفلت از آن ها در تصحیح دیوان عنصری نیز روی داده و سبب شده است متن سروده های این سخنور همچنان با اصالت فاصله داشته باشد. در این جستار، به بررسی و تصحیح بیت هایی از دیوان عنصری پرداخته می شود که در چاپ های یحیی قریب (چاپ دوم، تهران، 1341) و محمد دبیرسیاقی (چاپ دوم، تهران، 1363) به نادرست درج شده اند. بیشتر اصلاحات بر اساس ملاک های دستوری و معنایی و با توجه به قرارداد های شعر کهن فارسی، به ویژه شیوه های قافیه بندی و صنعت-پردازی انجام یافته است. برای این منظور، گذشته از دستنویس هایی که این دو مصحح از آن ها در تصحیح خود بهره برده-اند، دستنویسی دیگر نیز که از آن دستنویس ها کهن تر است، به کار رفته است. بدیهی است نگارنده در انتخاب ضبط درست هرگز ذوق و پسند شخصی را ملاک قرار نداده و ویژگی های سبکی شاعر را نیز همچون داده هایی اثبات شده و قطعی در نظر نگرفته و همواره بدین اصل پای بند بوده است که هر گونه حدس و گمان باید پشتوانه نسخه شناختی داشته باشد وگرنه کار به تصحیحات قیاسی و ذوقی کشیده می شود که تا کنون بسیاری از متن های نظم و نثر دستخوش آن گشته و دچار انواع تحریفات و دست خوردگی ها شده اند.