هدف این نوشتار،بررسی داستان رستم وسهراب با توجه به فضایل اخلاقی در اندیشه ارسطو است. فضیلت از نگاه ارسطو،ملکه اخلاقی ستوده ای است که میان دو حد افراط وتفریط جای دارد؛شجاعت،صداقت،بزرگ منشی،درستکاری در شمار این فضایلند. دراین مقاله،پس از نگاهی کوتاه به رویکرداخلاقی ارسطو در زمینه فضایل اخلاقی،این فضایل در داستان رستم وسهراب،بررسی شده اند. تحلیل داستان رستم وسهراب از این نظر،نشان دهنده تناظری قابل اعتنامیان صفات اخلاقی و رفتاری شخصیت های داستان با فضایل اخلاقی ارسطویی است و علاوه بر این،مؤید اهمیت اصول اخلاقی در شاهنامهومنش پهلوانان ایرانی حتی با توجه به رویکردهای مهم فلسفی در این زمینه است؛چنانکه رفتار شخصیتی مانندسهراب،انطباقی قابل توجه بافضایل اخلاقی ارسطویی دارد.
منوچهر آتشی از شاعرانی است که دوران کودکی، طبیعت زنده جنوب و صداقت رفتاری آن دیار هرگز از ذهن و زبان او محو نمی شود. گذشته سرایی شاعر علاوه بر تاریخچهی حضور او در دنیا به گذشته های بسیار دور و باستانی و اسطوره ای نیز باز می گردد. واژه ها، مکانها، حوادث و اتفاقات، اشخاص، روستا و ... همیار شاعر در پردازش به این گذشته است. درد و حسرت از دست رفتن نیکی ها و مردانگی های آدمی در برابر همهی بدی ها خمیرمایهی این گذشته سرایی است. از آنجا که شعر شاعران به نوعی سرگذشت پنهان جامعه است باواکاوی حسرت سروده های آنها می توان تاریخچهی پنهان جامعه هم دورهی شاعر را بازشناخت. بازشناسی خصلت های مردم جنوب، مبارزهی آنها علیه استعمار، افتخارات و زندگی پرشکوه آنها، جدال سنت و تمدن، تقابل طبیعی زیستی با صنعت و مدرنیته و آرمان های نهفتـه درمدینهی فاضله از هدف های این بررسی است که در خلال اشعار آتشی نمود یافته است. به ضرورت همین مسأله باواکاوی اشعار آتشی، آنچه که در این راستا و در پیوند با این هدف بوده استخراج شده و نمونه های برجستهی آن ارایه شده است.
صحنه نمایشی، به عنوان زیرمجموعة عنصر تداوم، در بررسی زمان روایی یک اثر، بررسی می شود. در صحنة نمایشی، سخن بر سر این است که چگونه نویسنده در گزارش داستان، واسطه گری ابزارروایی را از میان بر می دارد به گونه ای که حوادث داستانی در برابر دیدگان مخاطب به نمایش درمی آید و او حائلی میان خود و وقایع احساس نمی کند و خود را درگیر وقایع و ناظر مستقیم حوادث می بیند. از آنجا که داستان «گیله مرد» همواره به عنوان اثری نمایشی معرّفی می شود، در این پژوهش کوشیده ایم تا عوامل نمایشی ساز را در این داستان بررسی کنیم. اغلب صاحب نظران، گزارش مستقیم «دیالوگ» ها را تنها ابزارنمایشی شدن داستان می دانند. این جستار درصدد نشان دادن این مسئله است که چگونه بزرگ علوی با شرح مبسوط داستان و پرداختن به جزئیّات، ارائة توصیفات جاندار از طبیعت، به کاربردن وجوه استمراری در توصیفات و کم رنگ کردن حضور راوی در داستان، موفّق به خلق داستانی نمایشی شده است. برای این منظور عوامل نمایشی شدن داستان را شرح داده ایم و سپس این عوامل را در داستان «گیله مرد» بررسی نموده ایم.
سبک شناسی با مطالعة بسامدها سر و کار دارد. از همین رو، به کارگیری تحلیل های آماری در ارزیابی های سبک شناسانه بسیار سودمند است. از آنجا که آمارهای توصیفی همیشه نمی توانند نوسان های سبکی را توضیح دهند، استفاده از روش های آمار استنباطی، دقّت علمی بالایی در ارزیابی پدیدارهای سبکی خواهد داشت. «سبک سنجی» اصطلاحی است که برای پژوهش های سبک شناسانة مرتبط با رایانه وضع شده است. در مقالة حاضر، رابطة میان فشردگی زاویة ساختمان تشبیه در شعر قرن ششم با بسامد انواع تشبیهات حروفی از لحاظ ساختمان در دیوان شاعران این قرن با توجّه به گذار زمان، ارزیابی می گردد. از همین رو، با استفاده از ضریب همبستگی پِیِرسون در نرم افزار رایانه ای spss به تحلیل استنباطی آمارها می پردازد. با توجّه به نتایج کمّی برآمده از نرم افزار spss که گویای ضریب همبستگی و سطح معناداری رابطة میان متغیّرها (فشردگی زاویة تشبیه و بسامد تشبیهات حروفی) است و مقایسة این اعداد با شاخص های تعریف شده برای ضریب همبستگی و سطح معناداری، رابطة مثبت و مستقیم میان متغیّرها تأیید می شود. به زبان سبک شناسی، فشرده تر شدن زاویة تشبیه در شعر قرن ششم به معنای افزایش بسامد تشبیهات حروفی دارای ساختمان بسته تر است و این رخداد سبکی از هنجارهای مسلّط بر سبک دوره پیروی کرده است.