سید محمد داعی الاسلام 1330-1255) ش) فرزند سیدفضل اله حسنی متخلص به «داعی»، مولف فرهنگ نظام، ادیب و ایران شناس و از مروجان زبان فارسی در هند بود. وی در روستای نیاک لاریجان از شهرستان آمل زاده شد و، پس از طی دوره های ابتدایی و متوسطه در آمل، برای ادامه تحصیل به تهران سپس اصفهان سفر کرد و از محضر مدرسان اصفهانی از جمله ملامحمد کاشانی، جهانگیر خان قشقایی، و آقانجفی بهره برد. او بیشتر اوقات خود را صرف فراگیری زبان عربی و ادب فارسی، تاریخ اسلام، و علوم دینی کرد و، به موازات آن، با زبان های انگلیسی و عبرانی نیز آشنا شد. پس از آن، به دعوت میرزا سلیمان خان شیرازی معروف به رکن الدوله، نایب الحکومه اصفهان، در حوزه علمیه اصفهان عضویت یافت و با مبلغان مسیحی جلفای اصفهان به مناظره پرداخت. آوازه همان مناظرات توجه مظفرالدین را جلب کرد و موجب شد که سیدمحمد به لقب «داعی الاسلام» ملقب گردد. شرح آن مباحثات مناظرات در مجله الاسلام، که داعی الاسلام مدیر مسوول آن بود، به چاپ رسیده است. داعی الاسلام، در سال 1906/1324، پس از بازگشت از سفر مکه، در هند اقامت کرد و در آنجا مجله دعوه الاسلام را به دو زبان فارسی و اردو به چاپ رساند و در دارالفنون دکن به تدریس زبان و ادبیات فارسی پرداخت. وی، در دوران اقامت در هند، به مطالعه در رشته زبان های شرقی از جمله زبان اوستایی، فارسی، باستان، بهاشا، گجراتی و سنسکریت روی آورد. اشتیاق و علاقه او به بررسی ریشه لغات زبان فارسی مشوق او در تالیف یک دوره کامل فرهنگ فارسی شد. دولت اسلامیه دکن او را مامور تدوین این فرهنگ ساخت. بدین سان فرهنگ نظام در پنج مجلد پدید آمد و به طبع رسید.
تخیّل یکی از بنیادی¬ترین عناصر زیبایی¬شناسی است که در هنرهای تصویری و کلامی بسیاری ¬به آن پرداخته¬اند. مفهوم پیچیده تخیّل در عرصه علوم انسانی هم معنایی ویژه یافته¬است؛ چنانکه در حوزه شناخت¬شناسی عرفان، نقش تخیّل به عنوان یک «تجربه انسانی ـ فراعقلانی»، در حوزه شناخت ادیان به عنوان «تجربه دینی»، در روانشناسی¬ شناختی به عنوان اصلی¬ترین کارکرد در تشکیل «خودِ فردی» انسان و در مطالعاتِ اسطوره¬شناختی بهعنوان مؤثّرترین عامل در تشکیل «خودِ جمعی» مورد توجّه بسیاری از محقّقین قرار گرفته ¬است. بنابراین تخیّل را می¬توان بنیادی¬ترین عامل در خلقِ تجربه¬های شهودی، کشفی، درک امر قدسی، کشف ساختارهای واقعیت و خلق ساختارهای زیبایی¬شناختی دانست. این مقاله سه هدف را دنبال میکند: 1- تبیین ساختار تخیّل که در واقع این توصیف و تبیین، مدخلی برای پاسخ به این سؤال اصلی است که چگونه تخیّل ساختارآفرین است. 2- تأثیرپذیری تخیّل از ارزشها، باورها، تلقی¬ها و رویکردهای عصری به گونه¬ای که چرخش در ساختار اولیّه آن به وجود می¬آید و از آنجا که تغییر در عنصر عاملیّت همیشه می¬تواند تغییر در معناها و ساختارها به وجود آورد، این نکته می¬تواند حائز اهمیّت باشد. 3- و سرانجام توصیف این مسئله که چگونه تخیّل نوظهور، عامل خلق ساختاری دیگر در آثار ادبی، بهویژه شعر می¬گردد. به زبان ساده¬تر این مقاله می¬خواهد چرخش تخیّل را از زیبایی¬شناسی دیروز¬ به زیبایی¬شناسی امروز نشان دهد؛ بنابراین تلاش می¬کند تا تخیّل دیروز سنّت ادبی ایران را با تخیّل معاصر مقایسه کند
نقد محتوایی آثار ادبی در پژوهش های ادبی پارسی چندان رواج و روایی ندارد و بسا که زیبایی ها و جذابیت های بیرونی و موضوعی پژوهنده و خواننده را آنچنان درگیر می کند که به درستی و نادرستی نگاشته ها کمتر توجه می نماید. یکی از متون معتبر نثر فارسی که از منابع اصلی پژوهشگران درباره شخصیت جلال الدین مولوی و خاندان و یارانش می باشد، کتاب مناقب العارفین نگاشته شمس افلاکی است. این کتاب با شیوه ای مریدانه و مخلصانه نگاشته شده و اشتباهات و تضاد های بسیار دارد. از گذشتگان با بیاناتی غیرواقع، اسطوره می سازد و از معاصران با شیفتگی بسیار شخصیت های فراواقعی جلوه می دهد که با نگاشته های خودش هم ـ اگر دقیق بررسی شود ـ تطبیق نمی کند. در این جستار احوال یکی از گذشتگان (بهاءولد) پدر مولوی و یکی از معاصران او (امیرعارف، نوه مولوی) بررسی می شود.
کنایه یکی از مهم ترین و زیباترین مباحث علم بیان است که در افواه و نوشته های ادبی جمیع ملل، کاربرد بیشتری از مجاز و استعاره دارد؛ به همین منظور، علمای علم بلاغت در تعریف و تبیین اقسام آن در طول قرون متمادی - با وجود اختلاف نظرهایی که دارند- تلاش های برجسته ای کرده و آثار ماندگاری از خود به جا گذاشته اند. در این مقاله سعی بر آن است که مبدا تاریخی کنایه از دو منظر لغوی و اصطلاحی در ادب فارسی و عربی بررسی و خاستگاه اصلی آن به صورت مستند و به دور از گرایش های ملی و تعصبات قومی، در اختیار صاحبان اندیشه و جویندگان علم و معرفت، قرار داده شود.