در روان شناسی نوین، رنگ ها یکی از معیارهای سنجش شخصیت به شمار می آیند و می توانند منبع غنی و مفیدی برای خوانش های ذهنی و تحلیل ویژگی های روحیِ هر قوم و ملتی باشند. از بررسی روان شناسی رنگ های به کار رفته در آثار مختلف ادبیِ هر ملت، می توان به نکات ظریف و منحصر به فردی از ویژگی های رفتاری آن ها دست یافت و از این طریق، پلی بین دانش روان شناسی و ادبیات عامه ایجاد کرد. در این مقاله سعی داریم ضمن بررسی خصوصیات زیبایی شناختی و هنری ترانه های عاشقانة قوم تالش، به تحلیل رنگ های آن براساس هشت رنگ کارکردی آزمایش ماکس لوشر بپردازیم تا از زبان سرایندگان گمنام این ترانه ها به برخی از ویژگی های روحی-روانی مردم منطقه پی ببریم. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی، و شیوة گردآوری اطلاعات، میدانی و کتابخانه ای است. در این بررسی حدود 50 ترانة عاشقانة تالشی که در آن ها انواع رنگ به کار رفته- از پربسامدترین رنگ ها تا کمترین آن ها- تحلیل و بررسی شده اند. یافته های این پژوهش خصوصیات روحی-روانی مردم منطقه را در بروز اعتقاد و احساسات، فشارها ، حساسیت ها، ناکامی ها، شادی ها و ... نشان می دهد.
در میان جریان های گوناگون ترانه سرایی فارسی در فاصله تأسیس رادیو (1319) تا 1357، دو جریان ترانه سنت گرا و ترانه نوین بیش از سایر جریان ها به کلام ترانه اهمیت داده اند. از این رو، محور اصلی این پژوهش بررسی تطوّر کلام ترانه فارسی از طریق تحلیل ترانه های ده ترانه سرای شاخص این دو جریان است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که ترانه های سنت گرای رادیویی، به ویژه ترانه های گلها به دلیل وجود ضوابط خاص حاکم بر رادیو، تا مدت ها بر شیوه و اسلوبی واحد سروده شده و به نوعی ادامه دهنده سنت های شعر فارسی در قالب ترانه اند؛ این در حالی است که ترانه های نوین با تأثیرپذیری از شعر معاصر فارسی و تحولات سیاسی اجتماعی زمان خود به مرور تغییرات سبکی مهمی را در ترانه ایجاد کرده اند.
قالب غزل از دیرباز با تعریفی مشخص و شکلی ثابت در ادب فارسی درخشیده است؛ بر بنیاد این تعریف؛ غزل، قالبی است که مصرع اول هر بیت با مصرع های زوج هم قافیه اند. در روزگار معاصر و همزمان با رواج شعر نو نیمایی تلاش ها برای تحول در عرصه ی قالب های کهن و از جمله غزل شروع شد. این نوآوری ها عمدتاً برای پویایی این قالب ها و متناسب ساختن آن ها با نبض تحولات زمانه رخ داد. یکی از جریان های مهم و اصیل در حوزه ی غزل، جریان غزل نو است که حدود نیم قرن است که در فضای ادبی کشور حضور دارد. در این سال ها هم در حوزه ی محتوا و هم فرم شاهد تحولات قابل توجهی در عرصه ی غزل بوده ایم. در این پژوهش با تکیه بر تحولات فرمی، سعی در تبیین و تشریح گونه های نوآوری در فرم ظاهری غزل داریم. گرچه تحولات این حوزه بسیار است، امّا یافته های این پژوهش نشان می دهد که مهم ترین آن ها عبارتند از: 1. تغییر در شکل نوشتاری و نظام سطربندی غزل (سطربندی نیمایی). 2. شکل گیری غزل نیمایی. 3. دیداری کردن غزل (کانکریت نویسی) یا القای تصویری معنا 4. به هم چسباندن ابیات هم معنا در غزل 5. آمیختگی با دیگر قالب ها 6. زیر هم نویسی یا نگارش ستونی ابیات. 7. آوردن دو مصرع در یک بیت 8. بهره گیری از علائم سجاوندی در پیکره ی غزل. 9. تقسیم غزل به چند بخش. 10. پایان بندی متفاوت در غزل. این مقاله پژوهشی است در واکاوی این شگردها، اهداف زیباشناختی و ارائه نمونه ها و تحلیل هایی پیرامون آن ها و در نهایت بحثی مختصر پیرامون آسیب شناسی این شگردها.
«سیتک» (Seytak) نام دیگر دوبیتی در گویش سیستانی است که زبانی ساده و روان دارد و برای هر فارسی زبانی قابل فهم است. این نوع شعر به میزان گسترده ای از دیگر انواع ترانه ها در بین مردم سیستان رایج است. موضوع اغلب این دوبیتی ها عشق و زندگی است؛ شادی ها، غم ها، دلبستگی ها، گله مندی از مشکلات زندگی، ناله از بی وفایی، بدعهدی زمانه و مردم، انتظار، کار و باورهای اعتقادی همه و همه در آن ها نهفته است. مقالة حاضر ضمن بررسی موضوعی انواع ترانه های سیستان، برآن است تا به تحلیل محتوایی سیتک ها بپردازد تا اندیشة مرکزی و فکر اصلی هنرمند را در آن واکاوی کند و از این طریق به شناخت بهتر تاریخ و فرهنگ مردم سیستان و درک اندیشه ها، اعتقادات، احساسات و آداب و رسوم زندگی آنان دست یابد. درون مایة این دوبیتی ها در چهار عنوان کلی اعتقادی، عاشقانه، فعالیت های شغلی و مفاهیم اجتماعی دسته بندی شده و مفاهیم جزئی تر زیرمجموعة آنها قرارگرفته است. مفاهیم عاشقانه با 54 %، محتوای اجتماعی با 4/22 %، مفاهیم اعتقادی با 15 %و فعالیت های شغلی با 57/8 % به ترتیب از مهمترین مفاهیمی بوده که در محتوای دوبیتی ها مشاهده می شود. بسامد بالای مفاهیم عاشقانه حاکی از این است که عشق در سیتک های سیستان حضوری زنده و ماندگار دارد.