تمدن دره سند، عنوان تمدنی است که از هزاره سوم تا 1500 قبل از میلاد در دره رود سند و در قسمتی از شبه قاره، رونق داشته و یکی از عالی ترین و نخستین تمدن های جهان محسوب می شود. این تمدن بوسیله اکتشافاتی که از 1922 م به بعد در موهنجو دارو درهاراپا به عمل آمده کشف شده و این دو مکان مراکز اصلی دره سند و شهرهای عمده آن بوده اند.
این تمدن از آغاز تاکنون هنرمندان، نویسندگان، دانشمندان و شاعران و عارفان بسیاری را به جامعه انسانی تحویل داده است که یکی از آنان میرصوبدارخان تالپور فرزند و ولیعهد میر فتحعلی خان- فاتح سند- بود. او در سال 1217 هجری برابر با 1802 میلادی ساعتی پیش از مرگ پدر به دنیا آمد و در سال 1262 هجری برابر با 1846 میلادی در حالی که فقط 44 سال داشت در نهایت ناگواری در تبعیدگاه خود کلکته دارفانی را وداع گفت. وی صاحب چندین مثنوی به سبک مثنوی های نظامی شاعر قرن ششم ایران است. مثنوی جدایی نامه که در سال 1260 هجری سروده شده همان گونه که از نام آن بر می آید داستان جدایی او از زادگاه اوست و در بحر متقارب یعنی «فعولن فعولن فعولن فعل» سروده شده که وزنی حماسی است و شاهنامه فردوسی، حماسه بزرگ ملت ایران نیز در همین بحر عروضی سروده شده است. من نام این اثر یعنی جدایی نامه میرصوبدار خان را«حماسه غم» می گذارم و در این مقاله به نقد و بررسی آن می پردازم.
رابطه بین نحو و اندیشه در زبان شناسی از طریق افعال و حالات بیان شده با فاعل، مفعول و مسند بیان می-شود و جهت دستوری فعّال، منفعل و غیره را پدید می آورد. جهت دستوری، نگرش و موضعِ نویسنده را نسبت به موضوع نشان می دهد و پژواک وضعیّت ذهنی نویسنده است. همچنین در شناخت حالات شاعر اهمّیّت دارد و وضعیّت روحی او را به ما نشان می دهد. علاوه بر آن در مقایسه حالات چند شاعر با یکدیگر مؤثّر است. در این پژوهش، نوع، تعداد و درصد جهت دستوری در سه غزل ابتهاج، نادرپور و فرّخزاد که به تقلید از یک غزل سعدی سروده شده مورد بحث و بررسی و مقایسه قرار گرفته و رابطه آن با مکتب رمانتیسم بیان شده است تا جهت دستوری غالب و نحوه موضع گیری شاعر نسبت به معشوق در سه غزل مشخّص شود. نتیجه این که بر خلاف روحیّه منفعل رمانتیک، جهت فعّال در غزل غلبه دارد و علّت آن را می توان وجود دیالوگ خیالی بین شاعر و معشوق دانست. از میان سه شاعر ابتهاج بیشترین و فرّخزاد کمترین درصد جملات منفعل را دارد، امّا نحوه به کارگیری جملات فرّخزاد از الگوی خاصّی پیروی می کند
در این مقاله کوشیده شده است تا به جایگاه بوستان سعدی در میان مثنویهای غنایی روایی از دیدگاه شکل پرداخته شود و ضمن برشمردن ویژگیهای آن و دیگر منظومهها، میزان تقریبی عناصر شکلی در هر کدام و ارتباط شکل با محتوای مورد نظر شاعر مورد بررسی قرار گیرد. به همین منظور برخی از منظومهها همچون مثنویهای گروه سنایی و مثنویهای گروه نظامی مورد بررسی قرار گرفتهاند که هر کدام دربرگیرندة زیر شاخههایی چون منطقالطیر عطار، مثنوی مولانا، تحفهالعراقین عراقی و... میباشد. در نهایت نیز به بوستان و ویژگیهای آن پرداخته شده است.
غزل به عنوان یکی از زیباترین و جذاب ترین قالب های شعر فارسی، که البته در ادبیات سراسر دنیا ریشه دوانده است، بر اساس روایت های تاریخی قدمتی بسیار بیشتر از سانِت انگلیسی دارد. هر دو قالب از مفاخر ادبیات به شمار می روند و قواعد و قوانینی دارند که شعر معاصر کمتر خود را پایبند آنها کرده است. در این پژوهش، سعی بر این است که پس از ارائه دیباچه ای کوتاه از ورود غزل فارسی به ادبیات امریکا، موارد اشتراک و اختلاف آنها را بر شماریم. سپس بر آنیم تا مشخص سازیم چرا سانِت انگلیسی با قدمت و هیبت مثال زدنی اش، تسلیم این گونه فارسی شده و چطور شاعران امریکایی ساختار متأخر را بر آن ترجیح داده اند. هدف اصلی این مقاله آن است که میزان تأثیر قالب فارسی را در جوّ فکری حاکم بر شعر و نظریه های نقد معاصر امریکا و همخوانی دو سوی بحث را با یکدیگر هویدا سازد و نشان دهد که محل اختلاف میان آن دو نه از روی طبیعت و فطرت گونه فارسی، که از خوانش متفاوت آن حاصل می شود. یافته های ما مؤید آن است که با وجود شباهت های میان دو قالب غزل و سانِت در پیچیدگی و ملزم بودن شاعر به رعایت اصولی خاص، گونه فارسی برای شاعران معاصر جذاب تر بوده و استعمال آن متداول تر از گونه بومی ادبیات انگلیسی با پیشینه بسیار و انواع متنوع آن است.