جریان شعر حجم به رهبری «یدالله رویایی» با بیش از پنجاه سال سابقه شاعری، یکی از جنجالی ترین جریان های شعری نیم قرن اخیر ایران است. در طول این دوران، منازعات و مخالفت های ادبی فراوان درباره اصول، ایده ها و تئوری های جریان شعر حجم وجود داشته است. باوجود همه این مخالفت ها، جریان حجم در طول این سال ها، به عنوان جریانی زنده در جریان شعر معاصر فارسی مطرح بوده و به حیات تاریخی خود ادامه داده، به ویژه پس از یک دوره کم فروغ، در دو دهه اخیر با استقبال نسل نو مواجه شده و شاعران و منتقدان به بازنشر اندیشه ها و اشعار رویایی و اصول جریان شعر حجم پرداخته اند.
در این پژوهش بر اساس دو ویژگی تعاملی بودن و تعیین کنندگی رسانه، به بررسی حیات تاریخی جریان شعر حجم در فضای رسانه ای ایران در این پنجاه سال پرداخته شده است. مسئله اصلی در این تحقیق بررسی نقش رسانه بر جریان شعر حجم در هر دو دوره قدرت رسانه ای متمرکز و پراکنده و زیر دوره های مرتبط با آن ها است. فرضیه اصلی این است که تغییر فضای رسانه ای کشور در بازتولید گفتمان شعر حجم نقش مؤثر داشته است.
یکی از قالب های رایج در ادبیات منظوم عامه و بومی سرودهای مناطق مختلف ایران و کشورهای فارسی زبان دوبیتی است. دوبیتی با توجه به ایرانی بودن و سابقه در ادبیات پیش از اسلام و کوتاهی و استعداد ذاتی آن در بیان و انعکاس زندگی مردم، همواره قالبی شناخته شده و محبوب بوده است. در این مقاله و براساس طرح تحقیقی نگارنده در مورد ادبیات منظوم عامه ایران، از 302 گونه منظوم و عامه سرود 100 گونه با اسامی و کارکرد مختلف، درقالب دوبیتی سروده شده اند. هدف از این مقاله نشان دادن گستره و پراکندگی جغرافیایی دوبیتی در ایران و کشورهای فارسی زبان است. نتایج این تحقیق نشان می دهد کاربرد دوبیتی در کنار مثنوی که هردو ایرانی هستند، به نسبت مساوی 67درصد تمام گونه های منظوم ادب عامه را تشکیل می دهد که 33درصد در قالب دوبیتی است و به نام هایی چون بیت، بایاتی، دوبیت، دوبیتو، چهاربیتو، ترانه، ترانک، فهلویات، کلّه فریاد، فراقی، چهارپاره، سیتک، چهاردانه، چهارگانی، دستون، بیدگانی و... شناخته می شود.
بسیاری از رباعیات منسوب به خیام در جای جای متون نظم فارسی به نام شاعران دیگر نیز ضبط شده ﺍست. این امر علاوه بر ایجاد تردید در مورد صحت انتساب رباعیات خیام، انتساب چنین رباعیاتی را به شاعران دیگر نیز دشوار ﻣﻰسازد. اختلاف در انتساب رباعیات تا حدی است که گاه برای یک رباعی نام هفت شاعر در منابع مختلف درج گشته است. بیش از یک سده است که پژوهشگران ایرانی و خارجی درباره صحت انتساب این قبیل رباعیات تحقیق کردهﺍند اما ضرورت پژوهشﻫﺎی بیشتر در این زمینه همچنان به قوت خود باقی است. با این که صحت انتساب رباعیات منسوب به حافظ هم پیشتر به وسیله استادانی چون مسعود فرزاد، محمدامین ریاحی و دیگران مورد تحقیق قرار گرفته، هنوز راهی طولانی پیش روی پژوهشگران این حوزه برای تحصیل واقعیت وجود دارد. در مقاله حاضر با مطالعه یازده رباعی که هم به خیام و هم به حافظ منسوب شده، صحت انتساب این رباعیات به دو شاعر بررسی و نقد شده است. پس از ذکر محل و تاریخ انتساب رباعیﻫﺎ به هر یک از دو شاعر، به سبک شناسی زبانی و سابقه تاریخی رباعیات و سنجش مضمون آنﻫﺎ با مضامین رباعیات اصیل خیام پرداخته شده، در نهایت با رد تعلق آنﻫﺎ به خیام و حافظ، انتسابشان به شاعری دیگر بیان شده است.