درخت حوزه‌های تخصصی

عرفان و تصوف در ادبیات

ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین
فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۴۱ تا ۱٬۸۶۰ مورد از کل ۲٬۲۲۰ مورد.
۱۸۴۱.

بررسی فرایند نسب سازی شیخ صفی الدین اردبیلی از نسخه ابن بزاز تا دست کاری های طریقتی و سلطنتی و بازتاب آن در منابع صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شیخ صفی الدین اردبیلی سیادت نسخه های صفوهالصفا دست کاری های طریقتی و سلطنتی بازتاب در منابع صفوی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰۹ تعداد دانلود : ۴۵۱
مسئله سیادت شیخ صفی الدین اردبیلی، جدّ صفویان، از مسائل پرمجادله در تاریخ صفویان است. مهم ترین سند برای شناخت نسب نامه صفویان کتاب صفو ه الصفا است که ابن بزاز اردبیلی (تألیف 759 ق.) در ترجمه احوال، سخنان و کرامات شیخ صفی الدین نوشته و از همان آغاز دستخوش دخل و تصرفات بسیاری شده است؛ ازاین رو نگارندگان برای حل مناقشات درباره سیادت شیخ صفی الدین تصمیم دارند با بررسی نسخه های صفو ه الصفا و تبارشناسی آنها، وضعیت سیادت شیخ و خاندان صفوی را روشن کنند و بازتاب این تغییرات را در منابع صفوی نشان دهند. بررسی های نسخه شناختی بیانگر ردپای سیادت شیخ صفی الدین در نسخه نزدیک به نسخه مؤلف و تلاش های تدریجی و گام به گام رهبران طریقت صفوی برای تشدید سیادت اوست؛ همچنین در نسخه های پیشاصفوی کوشش شده است سیادت او به سیادت حسینی تبدیل شود؛ در این امر می توان به تلاش های آگاهانه و یکباره میرابوالفتح برای تکمیل سیادت شیخ صفی الدین اشاره کرد. او این کار را با انتساب اجداد و فرزندان شیخ صفی الدین به سیادت حسینی و با انتساب خرقه شیخ زاهد گیلانی، استاد و پدرخانم، به خاندان سیادت در نسخه های صفوی به انجام رسانده است؛ ازاین رو هدف رهبران طریقت صفوی اثبات سیادت حسینیِ شیخ صفی الدین و برتردانی او و طریقت صفوی بر دیگر مشایخ و طریقت های عرفانی ازطریق سیادت حسینی بوده است؛ هدف میرابوالفتح اثبات سیادت حسینی شیخ صفی الدین، انتساب حاکمان صفوی به شیخ صفی الدین حسینی نسب و معرفی آنان در مقام دنبال کنندگان طریقت معصومین در عصر غیبت برای حکومت بر ایران و کسب مشروعیت سیاسی بوده است؛ البته در منابع تاریخی، رفتارهای متفاوت و متناقض مورخان درباره سیادت شیخ صفی الدین بازتاب یافته است و منابع تاریخی به سه دسته منابعِ خاموش، مردد و مؤید تقسیم می شود.
۱۸۴۲.

بررسی گونه شناسی تفسیر صفی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رویکرد ژانری ژانر تفسیر زیرژانر تفسیر عرفانی تفسیر صفی صفی علی شاه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰۶ تعداد دانلود : ۴۷۳
متون تفسیری، بخش مهمی از تاریخ ادبیات در جهان اسلام را تشکیل داده است. هرکدام از مفسران متناسب با دانش تخصصی، مخاطبان، مناطق جغرافیایی، دوره های تاریخی، مذاهب اعتقادی و... روشی را برای تفسیر قرآندر پیش گرفته اند. اگرچه تمام آنها در دسته تفسیر یا متون تفسیری قرار می گیرد، نشان دادن جنبه های تفاوت و اشتراک تفسیرهای مختلف و طبقه بندی آنها ضروری است. تفاسیر قرآن سه ویژگی اصلی گونه یا ژانر (تعدد، تشابه، تمایز) را داراست و به همین سبب رویکرد ژانری ابزاری مناسب برای طبقه بندی این نوع متون است؛ ازاین رو در این پژوهش سعی شده است با رویکرد ژانری به بررسی تفسیر صفی پرداخته شود و نویسندگان با این رویکرد به تحلیل های فرامتنی، متنی و بینامتنی آن بپردازند. نتایج تحقیق عبارت است از: تفسیر صفی در ژانر تفسیر یا تفسیر قرآنی و زیرژانر عرفانی قرار دارد؛ صفی علی شاه با نفوذ در رجال حکومتی ضمن گسترش سلسله نعمت اللهی، به تبلیغ و تثبیت گفتمان سنت گرایی مدنظر حکومت نیز پرداخته است. او تفسیر صفی را به درخواست مریدان و با هدف تبلیغ و تثبیت سلسله نعمت اللهی سروده است؛ مخاطب هدف آن عام و خاص است؛ اصلی ترین کارکردهای بیرونی آن کارکرد تبلیغی ارشادی و سیاسی اجتماعی است؛ این تفسیر در دسته تفسیرهای اجتهادی باطنی قرار دارد و رویکرد تفسیری غالب متنْ رویکرد ادبی عرفانی است؛ همچنین با دو نمونه از متون پیش از خود یعنی مشکوهالانوار غزالی و مثنوی معنوی مولوی ارتباط دارد.
۱۸۴۳.

منطق حاشیه در مثنوی: سبک ایضاحی و اقتدار مؤلف-راوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مثنوی معنوی حاشیه پردازی سبک ایضاحی اقتدارگرایی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰۵ تعداد دانلود : ۵۹۷
مثنوی معنوی از جمله متن هایی است که مؤلف-راوی آن با به کارگیری مداوم فرازبان، سطوحی از حاشیه را همسو با متن به وجود آورده است؛ به طوری که در قیاس با سایر متن های کلاسیک فارسی، حاشیه پردازی مذکور به لحاظ کمیت و کیفیت، متنوع و برجسته است. حاشیه پردازی مثنوی عمدتاً به قصد ایضاح سامان یافته است، اما کارکرد «هدایتی-بازدارنده» ای که کنش ایضاح به همراه دارد، سبب شده است که مثنوی به مثابه متنی اقتدارگرا، و تعامل مؤلف-راوی آن با مخاطب یکسویه فرض شود. چنین تلقی ای حاصل شتاب زدگی در تبیین ساختار و کارکرد حاشیه، نیزکم توجهی به عوامل برسازنده آن در مثنوی است. در این نوشتار، پس از طبقه بندی مصداق های حاشیه در مثنوی، وجوه اقتدارگرایی یا اقتدارگریزی منتسب به آن، پشتوانه های این وجوه، صورت بندی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که سبک ایضاحی مثنوی، خود دو سطح اقتدارگرایانه و اقتدارگریز دارد. در سطح اول، مؤلف-راوی با وجوهی همچون مقدمه نویسی، مثل گویی، گزارش تولید، تداوم و پایان قصه ها، پاسخ به پرسش های مقدر، تفسیر نمادها و اصطلاحات، انواع نتیجه گیری و غیره که برآمده از جبر آموزشی و نیز نظام تعلیمی مکتب خانه ای-فقاهتی است، معنا را به شکلی قطعی و یکسویه به دست مخاطب می رساند. در سطحی دیگر، با گرایش به انواع گیومه ورزی و ارجاع به متن ها و کسان، همچنین با تأسی به تلقی «کسب» باورانه در مقام پشتوانه معرفت شناسی فنا که همراه با عاملیت گریزی سوژه است، اقتدار مؤلف-راوی را به تعلیق درمی آورد. با این وصف، اولاً همه حاشیه پردازی های مثنوی و سبک ایضاحی آن اقتدارگرایانه نیست، ثانیاً آن مقدار هم که هست، لزوماً حاصل معرفت شناسی عرفانی نیست.
۱۸۴۴.

همانندی خویشکاری المپ نشینان یونان و آفریدگان اهورا مزدا در سه هزار سال نخستین آفرینش(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: اسطوره خویشکاری ایزدان یونان باستان ایران باستان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰۵ تعداد دانلود : ۶۰۱
اسطوره واکنشی است از ناتوانی های انسان در مقابله با درماندگی ها و ضعف های او. عناصر و شخصیت های اسطوره ریشه در واقعیت هایی دارند که در طی زمان تغییر و تحول می یابند و همان گونه که فرهنگ ها با هم آمیخته می شوند؛ اسطوره ها نیز با هم می آمیزند و اسطوره های جدید می سازند و گاهی اسطوره ها در سرزمین های مختلف با نام های متفاوت و خویشکاری یکسان ظهور می یابند. پژوهش حاضر از نوع تحلیلی تطبیقی است بر پایه داده های کتابخانه ای، که با هدف اثبات وجود همانندی در خویشکاری اساطیر ایران و یونان و نیز بیان علت آن نگاشته شده است. در این پژوهش، با توجه به یافته های به دست آمده از خویشکاری اسطوره های دو سرزمین یونان و ایران، تطبیق آن ها با یکدیگر و اثبات وجود تشابه در وظایف آن ها؛ فرضیه یکسانی تفکر نوع بشر در هزاره های آغازین بررسی می شود و در بخش نتیجه گیری بیان می گردد که از آنجا که اسطوره حاصل تفکر بشر و برگرفته از سرشت آدمی است؛ بدیهی است که تشابهاتی میان اسطوره های سرزمین های مختلف دیده شود، هر چند که نام و توصیف مردم این سرزمین ها از یک پدیده فرازمینی، متفاوت از هم باشد و نیز تفاوت های موجود میان اسطوره ها را می توان متأثر از شرایط اجتماعی هر سرزمین در زمان خلق آن اسطوره دانست.
۱۸۴۵.

تحلیل روان شناختی مثنوی معنوی براساس رویکرد پذیرش و تعهد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مثنوی معنوی مولوی درمان پذیرش و تعهد اکت پذیرش اجتناب تجربه ای

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰۲ تعداد دانلود : ۳۶۱
مثنوی معنوی سرشار از مفاهیم و تفکرات روان شناختی است که بیان کننده تفکر و دقت مولوی در روح و روان انسان است. این پژوهش به روش تحلیلی تطبیقی به بررسی مثنوی از دیدگاه اصل اول (پذیرش) در رویکرد روان شناختی درمان پذیرش و تعهد پرداخته است. مولوی و نظریه روان شناختی پذیرش و تعهد (اکت) هر دو بر آن اند که رویارویی با رنج ها در زندگی، اجتناب ناپذیر است؛ پس باید رنج زیستن را پذیرفت و به سوی رشد روحی و روانی گام برداشت. هر دو دیدگاه از تمثیل برای اقناع ذهن مخاطب بهره می برند. مولوی از مفاهیمی مانند تقدیر و طبیعی بودنِ رنج در زندگی، برای ایجاد آمادگی در مخاطب برای پذیرش استفاده می کند. در این پژوهش به بررسی تطبیق مراحل توبه در تفکر اسلامی و عرفانی با پذیرش در اکت پرداخته شده است. تفاوت در این دو دیدگاه از هدف نهایی آنها سرچشمه می گیرد؛ هدف رویکرد روان شناختی، معطوف به شاد زیستن در این جهان و رشد فردی برای بهتر زیستن است و دیدگاه مولوی و به صورت کلی تر، دیدگاه عرفانی معطوف به جلب رضایت خداوند و زندگی جاودانی در جهان باقی است. با این حال هر دو دیدگاه با گذر از یک مسیر در توجه به روان انسان و رشد و تعالی آدمی هم داستان هستند. درمان گران می توانند با توجه به سابقه ذهنی مخاطب خود در ایران، نسبت به مسائل دینی و عرفانی، از میراث ادبی مانند مثنوی بهره برند.
۱۸۴۷.

تأویل آیات قرآن در تمهیدات(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: عین القضات تمهیدات قرآن تأویل تأویل های خلاقانه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰۲ تعداد دانلود : ۵۳۵
تمهیدات نوشته عین القضات همدانی سرشار از آیاتی قرآنی است که تعدادی از این آیات مکرراً در جایگاه استشهاد قرار گرفته اند. عین القضات به دلیل انس با قرآن و تأمل ژرف و عمیق در معانی آن، در مواردی تأویل های خلاقانه و منحصر به فردی از آیات قرآن داشته است. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که شیوه های تأویل آیات قرآن در تمهیدات چگونه است. پس از بررسی این نتیجه حاصل شد که عین القضات با توجه به شیوه های زیر از لفظ آیه، به معنا رسیده است: تأویل بر اساس اشتراک لفظی، تأویل استعاری الفاظ قرآن ، ترادف در حوزه واژگانی یکسان، خوشه تأویلی، تأویل بر پایه تداعی، قیاس مساوات، فرارفتن از شأن تاریخی آیه، تأویل آیه بر مبنای حدیث و تأویل بر مبنای صبغه عرفانی. این پژوهش با رویکرد توصیفی تحلیلی در ذیل هر عنوان، روش تأویل و سپس شواهدی از متن تمهیدات با ارائه توضیحی آمده است. همچنین در مواردی آیه مد نظر با تفاسیر عرفانی دیگری که با تمهیدات قرابت زمانی نزدیکی داشته، مقایسه شده است. با توجه به تمثیل آینه که عین القضات درباره شعر به کار برده، می توان چنین برداشت کرد که از دیدگاه او، قرآن به مثابه متن با توجه به جهان ذهنی خواننده، عوالم کثیری در خود دارد.
۱۸۴۹.

تحلیل تأویل های قرآنی روایی عارفان در تذکرهالاولیا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: قرآن و حدیث تأویل (هرمنوتیک) نثر صوفیانه عطار تذکرهالاولیا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۷ تعداد دانلود : ۴۵۷
ادب فارسی و به ویژه نوع عرفانی آن با قرآنکریم و حدیث انسی دیرینه دارد. نویسندگان و شاعران عارف مسلک در رویارویی با قرآن و حدیث، افزون بر بهره برداری متعارف از آنها، نگاهی تأویلی به این منابع داشته و گاهی ساختارشکنی هم کرده اند؛ عطار نیشابوری از این زمره است. او علاوه بر تأویل هایی که خود از قرآن و احادیث در آثار گوناگون خود دارد، با تألیف تذکرهالاولیا نقشی بسیار مهم در انتقال آرای تأویلی عارفان برجسته ایفا کرده است. عارفانی که عطار در تذکرهالاولیا به معرفی آنها می پردازد، هریک فراخور حال و مقام خود به تفسیر و تأویل آیات و احادیث همت گماشته و بیشتر با بیانی عادی و گاهی با بیانی رمزی، اندیشه های خود را عرضه کرده اند. این پژوهش با هدف نقد و بررسی تأویل های قرآنی و روایی عارفانِ معرفی شده در تذکرهالاولیا برپایه نظریه هرمنوتیک و با روشی توصیفی تحلیلی و رویکرد به نظریه بینامتنیّت ژرار ژنت تنظیم شده است؛ همچنین نویسندگان می کوشند جلوه هایی از نقش عطار را در حفظ و انتقال میراث عرفانی عارفان پیش از وی نشان دهند. یافته ها نشان می دهد که می توان تأویل ها را ازنظر ساختار زبانی به دو نوع واژه محور (واژگانی) و جمله محور (انداموار) تقسیم کرد؛ بنابراین عارفان ذکرشده در تذکرهالاولیا در رویارویی با واژگان گوناگون قبله، محو، عبادت و... و در برخورد با جمله های «حسنات الابرار سیّئات المقرّبین»، «الجار ثمّ الدّار» و... از ظاهر آیات و احادیث فراتر رفته و به تأویل دست زده اند
۱۸۵۰.

دنیاهای محتمل در ساختار روایی مثنوی معنوی ( داستان دژ هوش ربا)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سبک شناسی شناختی دنیاهای محتمل دسترسی ها مثنوی معنوی دژ هوش ربا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۲ تعداد دانلود : ۶۶۰
دنیاهای محتمل از مبانی نظری سبکشناسی شناختی است و ریشه در فلسفه لایبنیتس دارد. درک چگونگی روایت روایتها مسأله اصلی در این نظریه است و نحوه ارتباط خواننده با روایت ادبی و تأثیر کنش و واکنش متن و خواننده را روشن میسازد. مثنوی معنو ، ی بزرگترین منبع ادب عرفانی است که مبانی عرفان عملی و نظری را دربرمیگیرد. در این جستار برآنیم، براساس نظریه دنیاهای محتمل و با روش توصیفی  تحلیلی محتوا، خوانش جدیدی از این کتاب، ارائه دهیم. مولانا به عنوان کارگزار در نقش عامل انتقال داستان با باریکبینی به تولید گفتمان روایی میپردازد و دنیاهایی را در ذهن خواننده رقم میزند که عبارتند از: دنیاهای معرفتی، خیالی، مقصودی و آرمانی. دنیاهای محتمل در داستان دژ هوش ربا اگر...، « بیشتر به صورت دنیای معرفتی و در جهت آموزش نکات عرفانی است که بر اساس الگوی و کلمههایی که آرزو، حسرت » یا « نمایش داده میشود. در دنیای مقصودی مولانا از حرف ربط » بنابراین و تقاضایی را دربردارند، استفاده میکند. عشق مهمترین وسیله کشف و شهود و سازنده دنیای آرمانی مولاناست. در حقیقت این عشق است که سالک را در مسیر معرفت یاری میرساند. دسترسی به این دنیاها به صورت زمانی، زبانی، طبیعی و اشیاء است که بسامد دسترسیهای زمانی بیشتر است.
۱۸۵۱.

بررسی تطبیقی آرای مولوی و ابن عربی در باب احوال مشاهده و یقین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مشاهده مکاشفه تجلی یقین ابن عربی مولوی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۱ تعداد دانلود : ۳۲۳
«مشاهده و یقین» از احوال عرفانی است. عارفان، شهودِ تجلی ذات را مشاهده، و طمأنینه دل بر حقیقت اشیاء را، بدون هیچ شک و ظنی، یقین می نامند. نگارندگان در این پژوهش، به بررسی نوعِ تلقی ابن عربی و مولانا از احوال عرفانیِ مشاهده و یقین پرداخته اند؛ نیز اندیشه ها، باورها و تجربه های مشترک و متفاوتِ این دو اندیشمندِ حوزه تصوف و عرفان اسلامی را در این باب بازنموده اند. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، مبتنی بر تبیین وجوه اشتراک و اختلاف ساختاری و کلی است. براساس یافته های پژوهش، ابن عربی و مولوی مشاهده را در ارتباط با تجلّی به کار می برند و بر آن اند که منظور از مشاهده، مشاهده تجلّیات حق است، نه خود حق؛ ولی ابن عربی بحثی متفاوت از مکاشفه نیز ارائه می دهد و عقیده دارد مکاشفه از مشاهده بالاتر است. مولوی در توصیف مراتب اول و دوم یقین، دو وجهِ دانش و بینش را مطرح می کند. هر دو اندیشمند بر آن اند که یقین چیزی است که انسان در آن بر بصیرت و بینش باشد و حق الیقین زمانی پدید می آید که خداوند، عارف را در نفس الأمر و واقعِ حکمی واجب بر او و یا در خطاب به خود قرار دهد. ابن عربی می کوشد در تبیین یقین شناسی، خارج از دایره شریعت قدم برندارد؛ به همین علت است که یقین در نظر او ارزشی دینی و عرفانی دارد که شرط دستیابی به آن در گرو عبادت است.
۱۸۵۲.

بررسی حکایات مشترک النوبه الثالثه کشف الأسرار و روح الأرواح براساس نظریه ترامتنیّت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کشف الأسرار روح الأرواح سمعانی میبدی حکایات مشترک ترامتنیت ژنت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸۶ تعداد دانلود : ۵۰۵
ژنت برای بررسی انواع روابط میان متنی متون، اصطلاح ترامتنیّت را مطرح می کند. ژانر یا گونه عرفانی بخش مهمی از ادب فارسی را به خود اختصاص داده است؛ به همین سبب، مطالعه ترامتنی متون برجسته عرفانی زوایای پنهان و ناگشوده میان آنها را روشن می کند. این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده، نخستین گامی است که مناسبات ترامتنی چهل و شش حکایت مشترک النوبه الثالثه کشف الأسرار و روح الأرواح را از منظر تئوری ترامتنیّت ژنت بررسی کرده است. به طور کلی نتایج این پژوهش عبارت است از: 1) از میان چهل و شش حکایت موجود در این دو کتاب، ده حکایتْ ذیل بینامتنیّت صریح، نوزده حکایت در شمار بینامتنیّت غیرصریح و هفده حکایت در ذیل بینامتنیّت ضمنی قرار می گیرد؛ 2) نتیجه جست وجوهای پیرامتنی نیز بیانگر آن است که همانندی های بسیاری ازنظر صورت و معنا در عنوان ها و صدر و ذیل آن حکایات وجود دارد. همین امر نویسندگان این پژوهش را هرچه بیشتر به درست بودن گمانه اقتباس میبدی از سمعانی هدایت می کند؛ 3) ازنظر رابطه سرمتنی، تقسیم بندی این دو کتاب عرفانی در ذیل گونه عرفانی تأیید می شود؛ 4) از دیدگاه ورامتنی در هیچ قسمت از حکایات النوبه الثالثه کشف الأسرار نقد و تفسیر مستقیم بر متن روح الأرواح دیده نمی شود.
۱۸۵۳.

تحلیل سرسپردگی به پیر در رمان های شهرنوش پارسی پور (مطالعه موردی: سگ و زمستان بلند، و طوبی و معنای شب)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پیر سگ و زمستان بلند شهرنوش پارسی پور طوبی و معنای شب عرفان و تصوف

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷۷ تعداد دانلود : ۴۸۷
 در عرصه رمان فارسی، آثاری نوشته شده است که اشارات آشکار و پنهان فراوانی به موضوعات و مسائل عرفانی دارند. این نوع رمان ها غالباً در کنار نقش و رویکرد خاص خود، از عرفان یا به عنوان عنصری برای شخصیت پردازی و پیشبرد پیرنگ داستان استفاده می کنند، یا به عنوان عاملی مؤثر برای طرح و عرضه گفتمان مورد نظر نویسنده. سگ و زمستان بلند ، و طوبی و معنای شب از آثار شهرنوش پارسی پور، از رمان هایی هستند که در آن ها عرفان و عناصر عرفانی به روش های مختلف بازتاب یافته است. یکی از این مضامین عرفانی، پیر و سرسپردگی به او در سیر و سلوک است. طی این پژوهش که با هدف بررسی جایگاه پیر و سرسپردگی به او در رمان های مذکور صورت گرفت، مشخص شد که در هر دو رمان، ویژگی های خلقی و شرایط سیاسی و اجتماعی روزگار از جمله جنگ، جنایت، مرگ، رنج، گناه و تنهایی موجب گرایش شخصیت های داستان به عرفان شده است. منش برخی شخصیت های دو داستان که با وجود بهره گیری از آموزه های عرفانی پیر، به تعالی روحی نرسیده اند یا متفاوت با یکدیگر عمل می کنند، گویای دو نکته است: اول تغییر رویکرد نویسنده تحت تأثیر تغییرات اجتماعی و سیاسی در دو دهه پنجاه و شصت، و دیگری تغییر دیدگاه او نسبت به سرسپردگی به پیر. نویسنده چنین القا می کند که سرسپردگی بی قیدوشرط به پیر با روح سنجشگر و شکاک انسان دنیای معاصر ناسازگار است. واقعیتی که از گفته ها و نیز رفتارهای شخصیت های داستان و به ویژه در اظهارنظرهای گاه و بیگاه راوی، خود را آشکار می کند.
۱۸۵۴.

دگردیسی اسطوره ها در سروده های بدر شاکر السیّاب(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سیاب اسطوره دگردیسی بازآفرینی تلفیقی مضامین سیاسی اجتماعی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷۷ تعداد دانلود : ۸۸۹
باززایی، بازآفرینی و دگردیسی اسطوره، از شیوه های استفاده شاعران معاصر از اسطوره است؛ بدین معنا که شاعران، متناسب با مقتضیات زمانه و مضامین مد نظر خویش، به تغییر در جزء یا اجزایی از یک اسطوره و دخل و تصرّف در آن می پردازند. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، ضمن نشان دادن اسطوره های دگردیسی شده و شیوه های این دگردیسی در اشعار سیّاب، به بررسی زمینه ها و اهدافی می پردازد که موجب دگرگونی اسطوره ها در سروده های این شاعر شده اند. با توجّه به پیشگامی سیّاب در شعر آزاد عرب و بهره گیری فراوان او از اسطوره ها، این بررسی می تواند علاوه بر نمایاندن جنبه های جدیدی از رویکرد شاعری سیّاب، بخش مهمّی از شیوه ها و دلایل دگردیسی اسطوره ها را در شعر معاصر عرب نشان دهد. نتایج این پژوهش دخل و تصرّف سیّاب در اسطوره ها، انواع گوناگون اسطوره ها، اعمّ از ملّی، یونانی و دینی بودن آن ها را نشان می دهد؛ همچنین افزودن عناصری به اصل اسطوره، تغییر ماهیّت و کارکرد شخصیّت های اسطوره ای و نیز تغییر در اجزای مختلف اسطوره به ویژه در پایان بندی آن، از عمده ترین شیوه های دگردیسی اسطوره ها در سروده های سیّاب است. انطباق هرچه بیشتر اسطوره ها با وضعیّت عصر حاضر، اندیشه ها و اغراض شاعر و نیازهای سیاسی اجتماعی را نیز باید از مهم ترین اهداف سیّاب در دگردیسی اسطوره ها دانست.
۱۸۵۶.

معیارهای تمییز وقایع خیال منفصل در تذکره الاولیاء به روش هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هانری کربن خیال منفصل تذکره الاولیاء

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷۵ تعداد دانلود : ۹۰۷
از دوران قدیم همواره گروهی به وجود مراتبی برای عالم معتقد بوده اند. عالم خیال منفصل، به عنوان عالمی واسطه بین عالم ماده و عالم عقل- و البته تحت عناوین مختلف- در جهان اسلام مطرح شد. قوه خیال نیز قوه میانجی حس و عقل درنظر گرفته شد. از طرفی در میان ملل مختلف، تجارب دینی و عرفانی ای وجود داشته است که از آن با نام های متفاوتی مانند کرامات، خوارق عادات و... نامبرده می شود. در میان صوفیه، این موضوعات اهمیت و بسامد ویژه ای داشت؛ به طوری که متون متعددی در این زمینه به یادگار ماند که تذکره الاولیاء یکی از آن هاست. هانری کربن مستشرقی است که به کمک مؤلفه های پدیدارشناسی، در برخورد با تجارب عرفانی اولیا، لزوم درک صحیح آن را در موضع دقیقش یعنی عالم خیال منفصل، بارها یادآور می شود. پژوهش حاضر در سایه نزدیک شدن بهروش کربن که همان تأویل یا کشف المحجوب است، معیارهایی ارائه می دهد که در تذکره الاولیاء به کمک آن می توان خیالی (مثالی) بودن مرتبه وقایع را تشخیص داد. یافته های پژوهش ناظر بر این است که معیارهایی مانند زمان قدسی، ارتباط با فرشته، اوصاف لطیف و مثالی و... قادرند مکان صحیح وقوع وقایع مثالی را به مخاطبان متونی نظیر تذکره الاولیاء نشان دهند.
۱۸۵۷.

مفهوم وحدت وجود در مشرب فکری مولانا و لِف تالستوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مولوی تالستوی عرفان مثنوی وحدت وجود

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷۵ تعداد دانلود : ۳۳۰
وحدت وجود یکی از مفاهیم بنیادین در عرفان نظری و عملی است و در سنت ما نمایندگان بزرگی چون ابن عربی و مولانا دارد. مولانا، عارف بزرگ قرن هفتم، در آثارش به گونه های مختلف و اغلب به صورت تمثیلی به طرح و تبیین این مفهوم می پردازد. چنین تفکری محدود به سنت اسلامی و ایرانی نمی شود و در میان اقوال و آثار اندیشمندان و حکیمان و نویسندگان دیگر ملل هم می توان رد پای این مفهوم را یافت که با توجه به سنت فکری- فرهنگی حاکم بر آنان از جلوه های متفاوتی برخوردار است. نویسنده و اندیشمند مشهور روسی، لِف تالستوی، در جستجوهای معنوی خود برای یافتن معنای زندگی، از حکمت ها، آیین ها و ادیان مشرق زمین بهره ها گرفت. در این میان، یکی از موضوعاتی که همچون رشته نخی نامرئی در تمام آثار تالستوی امتداد پیدا می کند، مفهوم وحدت است. او در داستان «قزاق ها»، در رمان حماسی «جنگ و صلح»، در «مرگ ایوان ایلیچ»، در حکایت های تعلیمی، در مجموعه «راه زندگی» و ... به طرح ایده وحدت وجود می پردازد. در این پژوهش بر آنیم به این پرسش به طور عام پاسخ دهیم که دیدگاه وحدت وجودگرایانه مولانا و تالستوی چگونه در آثارشان بازتاب یافته است؟ با بررسی هایی که داشته ایم، اشارت های تالستوی درباره مفهوم وحدت وجود این قابلیت و ظرفیت را دارند که در پرتو  تلقی مولویانه از وحدت وجود  با روشی توصیفی-تطبیقی مورد بازخوانی و بررسی قرار گیرند. از این رو، ما در این نوشتار با رویکرد ادبیات تطبیقی آمریکایی به طرح و شرح شباهت های موجود میان اندیشه مولانا و تالستوی درباره مفهوم وحدت وجود می پردازیم.
۱۸۵۸.

کاربست الگوی خوانش شعر مایکل ریفاتر در حل مشکل بیت «پیر ما گفت خطا..» از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: حافظ شیرازی تفسیر عرفانی خطاپوشی نشانه شناسی شعر مایکل ریفاتر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷۳ تعداد دانلود : ۲۷۸
بیت «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت/ آفرین بر نظر پاکِ خطاپوشش باد» ازجمله ابیات بحث برانگیز دیوان حافظ است که حساسیت و توجه بیشتر شارحان را برانگیخته است. تاریخچه شرح و تأویل این بیت دیرینه ای حدوداً پنج قرنی دارد. یعنی از زمانی که ملا جلال الدین دوانی در نیمه دوم قرن نهم هجری قمری به شرح این بیت پرداخت تا به امروز شارحان بسیاری درباره معنای آن نکته ها گفته اند و نوشته اند. وجود این اختلافات بی پایان انگیزه ای شد تا در این مقاله تلاش شود با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و به اتکای الگوی مایکل ریفاتر، معنای بیت به استناد شواهد متنی و همچنین ارتباط معنایی بخش های مختلف غزل شرح شود. ریفاتر با طرح دوگانه خوانش محاکاتی و نشانه شناسانه، درک دلالت های نهفته شعری را در گرو تمرکز بر شیوه بازنمایی ایده اصلی در قالب «انباشت ها» و «منظومه های توصیفی» متن می داند. براین اساس غزل مورد بحث به چهاربخش مختلف تقسیم شد و پس از بررسی انباشت های واژگانی این بخش ها و یافتن ایده محوری یا به تعبیر ریفاتر «ماتریس» اثر، بیت موردمناقشه در سایه ماتریس یافته شده بازخوانی شد تا مستندترین تأویل ارائه شده برای آن شناسایی و عرضه شود. براین اساس ایده «خطاپوشی» به مثابه «خطا نپنداشتن»، نه «درگذشتن از خطا» به عنوان ماتریس تشخیص داده شد و با تکیه بر آن این نتیجه حاصل آمد که منظور از «خطاپوشی» به عنوان صفتی ستوده در نزد پیر «خطا ندیدن» کاستی ها و شرور این جهانی است نه «چشم پوشی» از آنها به مثابه خطاهایی حقیقی که وجود نظام احسن را با چالش مواجه می سازند. نکته دیگر آنکه اگر کلیت غزل با محوریت بیت چهارم مورد خوانش قرار گیرد، مشکل بیت مورد مناقشه تاحدود زیادی حل خواهد شد؛ چراکه شواهد محکم متنی نشان می دهند، حافظ این غزل را بیشتر با نیت درخواستی دوستانه از شاه شجاع درباره خطاپوشی نسبت به خطای منتسب به او سروده است؛ خطاپوشی ای که حاصل خطانپنداشتن آن نسبت دروغ است، نه درگذشتن از آن به مثابه خطایی حقیقی.
۱۸۵۹.

تجربه عرفانی در «موقعیت های مرزی» و بازتاب آن در مثنوی (مطالعه موردی حکایت های پیر چنگی و موسی و شبان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادبیات عرفانی تجربه عرفانی مثنوی معنوی مولانا جلال الدین پیر چنگی موسی و شبان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷۴ تعداد دانلود : ۴۹۵
در مطالعات اخیر، عرفان را به سه حوزه تجربه عرفانی، سلوک عرفانی و نظریه عرفانی تقسیم می کنند و درباره تقدم و تأخر آن ها نسبت به یکدیگر، آرا و عقاید مختلفی وجود دارد. گاهی مبانی نظری را مقدم بر سلوک و تجربه می دانند و می گویند تا فرد از حیث معرفتی صاحب اطلاع نباشد، به سلوک عرفانی دست نمی زند تا از این طریق تجربه عرفانی را حاصل کند و گاه تجربه را بر هر دو حوزه دیگر مقدم می دارند. صرف نظر از این بحث، این مسئله که «تجربه عرفانی» در چه موقعیت و تحت چه شرایطی به سراغ شخص سالک می آید، موضوع مهمی به شمار می رود. یکی از پاسخ های احتمالی به مسئله مذکور این است که سالک هنگامی که در «موقعیت های مرزی» قرار می گیرد - یعنی در لحظات بحرانی اعم از عجز و ناتوانی وجودی، حیرانی حاصل از آگاهی نامعهود، احساس خلأ معرفتی و بی معنایی و... - با تمام وجود به سوی نیرویی مافوق بشری و طبیعی مایل می شود و در آن احوال، چیزی را درمی یابد که از آن به تجربه عرفانی تعبیر می شود. این تجربه غیر از شور و شعف و حیرانی، موجب صیرورت شخصیت سالک و تعالی معنوی او می شود. در این جستار، دو داستان تمثیلی- نمادین «پیر چنگی» و «موسی و شبان» را با محوریت تجربه عرفانی که شخصیت های اصلی آن ها در موقعیت های مرزی از سر می گذرانند، بررسی خواهیم کرد. در هر دو حکایت، شخصیت های اصلی (پیر چنگی و شبان) در موقعیتی مرزی و به واسطه شخصی دیگر، به ترتیب، عمر بن خطاب و موسی (ع)، وارد تجربه ای نامعهود می شوند و سلوک معنوی را تا عالی ترین مدارج طی می کنند. مولانا در هر دو حکایت، بر این امر تأکید می کند که شرط وصول به مقامات معنوی، چنانکه در تصوف رسمی بر آن پای می فشارند، آگاهی پیشینی (علم تصوف) و ازسرگذراندن سیروسلوک رسمی (ریاضت) نیست، بلکه خود را در معرض (موقعیت) معنا قراردادن و اغتنام فرصت های تکرارناشونده، مایه نجات معنوی انسان است.
۱۸۶۰.

تحلیلِ استعاره های هستومند و مادّه مربوط به «عشق» در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: استعاره مفهومی استعاره هستومند و ماده خرده استعاره و کلان استعاره عشق غزل مولانا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷۲ تعداد دانلود : ۵۹۶
برپایه رویکرد شناختیِ زبان، تجربه انسان از هستومندها (هست + پسوند دارندگی اومند) و مادّه، بنیانی تجربی برای ادراک مفاهیم انتزاعی پدید می آورد. این پژوهش با بهره گیری از نظریه استعاره مفهومی به شواهدی می پردازد که مولانا در غزلیّات خود، حوزه های ملموسِ هستومند و مادّه را بر حوزه انتزاعی عشق فرافکنی کرده است. نتایج پژوهش بیان کننده سیطره چهار کلان استعاره «خداوند سلطان است»، «عشق نیروست»، «معرفت خوراک است» و «معرفت نور است» بر متن و سامان یافتگی گستره ای از خرده استعاره های هستومند و مادّه بر محور این کلان استعاره هاست. این خرده استعاره ها برپایه تناظرهای موجود، شماری از مهم ترین مفاهیم مرتبط با عشق مانند فنا، بقا، جذبه، تسلیم، بسط، تجلّی، وصال را مفهوم سازی می کند. بررسی این استعاره ها ازنظر قلمروهای منبع، بیانگر قدرت تجسّم بخشی آنهاست و ازنظر تنوع و اصلِ «برجسته سازی   حاشیه رانی»، پیچیدگی مفهوم عشق را نشان می دهد. همچنین مقایسه بسامد استعاره ها و کارکردهای شناختی آنها بیانگر سه گونه استعاره است: استعاره چندکارکردی با بسامد بالا، تک کارکردی با بسامد بالا، تک کارکردی با بسامد کم. استعاره های گونه نخست به سبب داشتن میدان تناظری گسترده، توانش ویژه ای در مفهوم سازی جنبه های گوناگون عشق دارد؛ ولی استعاره های گونه دوم و برخی از استعاره های گونه سوم می تواند بر کارکرد خاصی تأکید کند. همچنین مقایسه کارکردهای مثبت و منفی عشق در استعاره ها، عشق را نزد مولانا تجربه ای مثبت، شیرین، خوشایند و مستانه معرفی می کند که هرچند فناکردن هستیِ ظاهری لازمه آن است، زیستن بدون آن ممکن نیست.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان