فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۸۱ تا ۱٬۸۰۰ مورد از کل ۲٬۲۱۴ مورد.
ترسیم ساختار دانش در پژوهش های عرفانی: تحلیل هم واژگانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با استفاده از تحلیل هم واژگانی می توان ساختار دانش را در یک حوزه پژوهشی، شناسایی و خوشه های موضوعی زیر مجموعه آن را بیان کرد. در این پژوهش سعی بر آن است تا با کاربرد این روش و استفاده از رویکردهای تحلیل شبکه و دیداری سازی علم، ساختار دانش در پژوهش های حوزه عرفان بررسی شود. مجموعه اصلی رکوردهای تحت مطالعه، 1931 مقالله چاپ شده در حوزه عرفان است که در پایگاه استنادی جهان اسلام نمایه شده اند. در این پژوهش که به روش کتاب سنجی و تحلیل شبکه های اجتماعی انجام شده پس از بازیابی رکوردها و یکپارچه سازی فایل داده ها، اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزارهای مختص علم سنجی و همچنین spss مورد تحلیل قرار گرفته است. تحلیل خوشه های واژگانی، مهم ترین موضوعات مرتبط با پژوهش های عرفانی را در یازده خوشه، هر یک را تحت عنوانی مجزا نشان می دهد. بر اساس نقشه مقیاس چند بعدی، این یازده خوشه به هشت خوشه با موضوعاتی کلی تر و پیوستگی و شباهت بیشتر تقلیل یافت. بررسی مرکزیت و تراکم هر یک از این خوشه ها که بیانگر میزان بلوغ و توسعه هر موضوع بر مبنای کلیدواژه های آن است در نمودار راهبردی نشان می دهد که موضوع حکمت یا عرفان نظری، به ویژه در دیدگاه ابن عربی علاوه بر داشتن قابلیت توسعه، دارای بیشترین مرکزیت در میان دیگر موضوعات است.
عرفان و تصوف
حوزههای تخصصی:
فرامتن های سلامان و ابسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سلامان و ابسال، داستانی رمزی و تمثیلی است که در تمدن یونانی ریشه دارد؛ اما در فضای فرهنگ ایرانی پرورده شده است. وجود روایات متعدد از این داستان در پیشینه ادبی ایران، بیانگر اهمیت آن در میان اندیشمندان ایرانی است. قابلیت های بالقوه این اثر رمزی در ایجاد مضامین عمیق، دست مایه شاعران و نویسندگان بسیاری قرار گرفته است؛ پدیدآورندگانی که برای برآوردن انتظارات مخاطبان، در سده های پیوسته این اثر را بازآفرینی کردند. ابن سینا نخستین کسی است که از قابلیت های رمزی سلامان و ابسال بهره برد. سپس برخی متفکران نام آور ایرانی مانند فخر رازی، خواجه نصیر طوسی، جامی و نویدی، مفاهیم باطنی این روایت را کشف کردند. خواجه نصیر با تلاش چندین ساله به دو روایت از سلامان و ابسال دست یافت که در ظاهر متفاوت به نظر می رسید. او بر آن بود که مقصود ابن سینا از سلامان و ابسال در نمط نهم اشارات با روایتی همخوانی بیشتری دارد که ابوعبید گرگانی، شاگرد ابن سینا، به استاد خود نسبت داده است. برخی صاحب نظران معاصر مانند هانری کربن نیز نظر خواجه نصیر طوسی را تأیید کرده اند. بررسی تأویل های یک اثر در نقد ادبی نوین جایگاه ویژه ای به دست آورده و ژرار ژنت پژوهشگر معاصر فرانسه بخشی از ترامتنیت خود را با عنوان فرامتنیت به آن اختصاص داده است. به همین سبب در این پژوهش تلاش شد تا به این پرسش پاسخ داده شود که آیا با بررسی شرح ها و تأویل های سلامان و ابسال، به گونه های تازه ای از فرامتن می توان دست یافت؟ دستاوردهای برخاسته از این پژوهش به بازیابی دو گونه فرامتنی گسسته و پیوسته انجامید. همچنین این پژوهش بیانگر آن است که بیشتر شرح و تأویل های سلامان و ابسال با تأثیر پذیرفتن از اندیشه های فلسفی ابن سینا پدید آمده است.
دو عالم دستگاه
از قوس هرمنوتیکی ریکور تا نوبت های سه گانه تأویلی در اندیشه و آثار عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأویل در گفتمان تصوف ذوقی، ازجمله در آثار و اندیشه های عین القضات، اصلی بنیادین به شمار می آید. در عرفان فلسفیِ او که دارای طرحی پلّکانی و مدرج است، هر مفهوم ابتدا و انتهایی دارد. سالک از ابتدا به انتها می رسد و در انتها نیز مدارجی را می پیماید تا به نهایت انتها برسد. نوبت های سه گانه تأویلی عین القضات در پرتو مراتب سه گانه معرفتی-ادراکیِ «خواندن»، «دانستن» و «رسیدن»، علاوه بر حیثیت معرفت شناختی، بُعد هستی شناختی نیز پیدا می کند؛ سلسله مراتبی تأویلی که درنهایت منجر به تحول باطنی و گشودگی چشم و دل به ساحت و افق تازه ای می شود. در قوس هرمنوتیکی پل ریکور نیز مفسریا خواننده در مواجهه با متن مراحلی را پشت سر می گذارد که عبارت اند از: «تبیین»، «فهم»، و «به خود اختصاص دادن». «تبیین» ساختار لفظ را بررسی می کند و به نشانه شناسی واژگان توجه دارد. در مرحله «فهم»، مفسر یا خواننده درصدد کشف ژرفای معنا و حصول به نیت مؤلف ضمنی متن است. «به خود اختصاص دادن» مرحله پایانی فهم است که داده های معنایی سبب تحول مفسّر گردیده، به فهمی متفاوت تر از خویش نائل می شود. ما در این پژوهش برآنیم تا میاننوبت های سه گانهتأویلی عین القضات و قوس هرمنوتیکی ریکور تناظر برقرار کنیم و ضمن اشاره به وجوه متشابه و متفاوت این دو رویکرد تأویلی/ هرمنوتیکی، از قوس تأویلی در نظام فکری عین القضات پرده برداریم.
ضحاک و لوکی: مقایسه دو اسطوره ایرانی و اسکاندیناوی بر مبنای نمایشنامه های ضحاک و ایولف کوچک در چهارچوب نظریه کنشگرایانه ژرژ دومزیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۲
249 - 276
حوزههای تخصصی:
اسطوره ها از بهترین عناصر برای مقایسه و تطبیق میان ملت های مختلف به شمار می روند. اسطوره ها در طول زمان شکل های مختلفی به خود گرفته اند و تأثیرات شان در آثار فرهنگی ادبی جوامع مختلف، مشاهده می شود. مقاله حاضر مطالعه تطبیقی میان دو اسطوره از دو ملیت مختلف است: اسطوره ضحاک در ایران و اسطوره لوکی در اسکاندیناوی. هدف از نگارش این مقاله، یافتن شباهت های میانِ این دو شخصیت شرّ اسطوره ای و دریافتن ویژگی های بنیادین آن هاست که در روند شکل گیری شخصیت هایی با همین ویژگی ها در ادبیات نمایشی مؤثر واقع شده اند. در این تحقیق به بررسی تطبیقی نمودهای شکل گرفته از اسطوره ضحاک در نمایشنامه ای با همین نام از غلامحسین ساعدی و اسطوره لوکی در نمایشنامه ایولف کوچک اثر هنریک ایبسن، در چهارچوب نظریه کنشگرایانه ژرژدومزیل پرداخته شده است. نظریه کنشگرایانه دومزیل از بررسی تطبیقی کارکردها و کنش ها بهره می گیرد که سه کارکرد اساسی آن، حکمرانی، قدرت و باروری است. نتایج حاصل از این پژوهش با شرح تفاوت ها و شباهت های موجود در این آثار نشان می دهد که دو نمایشنامه مذکور به عنوان انعکاسی از ریشه های فرهنگی جامعه خود بنابر مقتضیات زمانه توانسته اند با کنش های کارکردشناسانه ژرژ دومزیل منطبق شوند.
عین القضاة
احوال روح و صحرای دل
شیوه شکل گیری اصول یازده گانه سلسله نقشبندیه در متون بازمانده از بزرگان این طریقت از آغاز تا رشحات عین الحیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بیشتر متون عرفانی به پیروی از گفته فخرالدین علی صفی در کتاب رشحات عین الحیات ، از مهم ترین منابع نخستین طریقت نقشبندی، چنین آمده است که هشت اصل نخست این طریقت از خواجه عبدالخالق غجدوانی، سرسلسله طریق خواجگان است و بهاء الدین نقشبند سه اصل «وقوف عددی» و «وقوف زمانی» و «وقوف قلبی» را به آن افزوده است؛ آن هشت اصل نخست نیز عبارت است از: «هوش در دم»، «نظر در قدم»، «سفر در وطن»، «خلوت در انجمن»، «یادکرد»، «بازگشت»، «نگاهداشت» و «یادداشت». با توجه به اینکه در آثار غجدوانی و یوسف همدانی ذکری از این اصول نیست، این پرسش مطرح می شود: این انتساب که تقریباً همه پژوهشگران به آن اقتدا کرده اند تا چه حد درست است و آیا در میان آثار خلفای غجدوانی نشانه ای از این اصول می توان یافت؟ برای پاسخ به این پرسش، همه آثارِ در دسترس از قدمای طریقت خواجگان و نقشبندی (اعم از نسخ خطی و چاپی) مطالعه، و اینگونه نتیجه گرفته شد که این اصطلاحات برساخته خواجگان قرن هفتم و هشتم هجری است که به تدریج در میان ایشان شکل گرفته و پذیرفته شده است و آن را به اسلاف سلسله خود نسبت داده اند. کهن ترین مأخذی که می توان به آن استناد کرد، کتاب مسلک العارفین است که این اصطلاحات نخستین بار در آن آمده است. روش این پژوهش کتابخانه ای، تحلیلی توصیفی است.
شرح قصیدۀ نخست دیوان ناصرخسرو قبادیانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصیدۀ نخست دیوان ناصرخسرو قبادیانی مهم ترین سرودۀ فلسفی دیوان اوست. او در این چکامه برخی از بنیادی ترین اصول تفکر خود را مانند یکی از حکیمان اسماعیلی، گاه به شکل پرسش و گاه اخبار، به نظم آورده است. اگرچه بر این قصیده شروحی نگاشته اند، هنوز می توان دربارۀ آن سخن گفت. روش شرح در این مقاله بر استناد به آثار منثور فلسفی خودِ حکیم استوار است. نخست ابیات و آنگاه شرح و تفسیر هر بیت در ذیل آن آورده شده است. زبان ناصرخسرو در این چکامه خالی از لغزش نیست؛ اما درکل مدخلی مناسب برای شناخت جهان شناسی او و دیگر حکیمان شیعی و اسماعیلی است. تأکید بر مفاهیمی مانند وحدت محض و تفاوت آن با وحدت متکثر، جایگاه عقل اول و ربط آن با کلمۀ امر، ربط نفس و فلک و حرکت، تمسک به تمثیل عدد و واحد، پرسش از معنای عدم و هیچیز، پرسش از ماهیت و کنش آخشیجان و تأکید بر جایگاه امام زمان، از مهم ترین سخنان او در این چکامه است.
بررسی تطبیقی عارفانه های عاشقانه عبدالوهاب البیاتی و سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق و عرفان رابطه بسیار نزدیکی با هم دارند، که در ادبیات عربی و فارسی شاعران زیادی به این دو مقوله پرداخته اند. عارفانه های بیاتی و سپهری بیانگر رویکرد عرفانی آن ها در اشعارشان است. با بررسی در اشعار این دو شاعر، رنگ و بوی عرفان شرقی و اسلامی به خوبی هویداست، و نشان دهنده آن است که هر دو از عرفان شرقی و اسلامی متأثر بوده اند. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، به کشف مضامین مشترک عرفانی موجود بین اشعار این دو شاعر همچون: نگاه نوین، تکثرگرایی دینی، آرمان شهر، بشارت دهنده، زیستن در حال و مرگ، بپردازد و با بررسی تجلّی عرفان شرقی و اسلامی در اشعار آن ها نگاه تازه ای از این دو شاعر را ارائه دهد.
عرفان
حوزههای تخصصی:
رفتار مولانا با زبان و پدیده های غیرزبانی در مناقب العارفین افلاکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
83 - 110
حوزههای تخصصی:
بخشی از هرمنوتیک صوفیه، شامل تأویل های صوفیه از امور غیر قدسی است. تأویل های امور غیرقدسی صوفیه را می توان به زبان و پدیده های غیرزبانی تقسیم بندی کرد. در این مقاله، این بخش از تأویل های مولانا که در مناقب العارفین گزارش شده، بررسی می شود. مولانا، همانند بیشتر عرفا، تأویل امور غیرقدسی را دستمایه وسعت بخشیدن به تجارب معنوی خویش قرار داده است. براساس آرای هرمنوتیکی گادامر، این تأویل ها از طریق فرایند گفت وگوی فهمنده با متن حاصل شده است. فهمنده در مواجهه با نمود، بنا بر شاکله های ذهنی و مفهوم پیشین در ذهن، در گفت وگو با نمود، تأویلی از آن بیان کرده که با پیش داوری ها و زیست جهانش انطباق دارد. در این قسم تأویل ها، هر نمود آفاقی تداعی کننده امری انفسی در ذهن عارف است؛ تداعی هایی که برمبنای تشابه، مجاورت و تضاد شکل می گیرد و در زبان عارف، به صورت های بلاغی ای نظیر واج آرایی، اسلوب الحکیم، تشبیه، تشخیص، رمز، مجاز و خلاف آمد نمایان می شود.
منظومه استعاره های مفهومی لمعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منظومه فکری مسلط بر هر اثر را می توان به کمک تحلیل استعاره های مفهومی آن توصیف کرد. هدف از پژوهش حاضر، یافتن ساختار برآمده از استعاره های مفهومی لمعات است که منظومه فکری مسلط بر این متن را نشان می دهد. به این منظور، ابتدا با بررسی دقیق زبان لمعات ، استعاره های مفهومی آن را مشخص کرده و در مرحله دوم با تحلیل استعاره ها و یافتن پیوند آن ها با یکدیگر، ساختار برآمده از استعاره های مفهومی متن را که آینه جهان بینی آن است، توصیف نموده ایم. چهار استعاره مفهومی خداوند عشق است، عشق پادشاه است، عشق خورشید است و عشق آینه است، ارکان اصلی جهان بینی لمعات را می سازند. علاوه بر پیوندی که این چهار استعاره با یکدیگر دارند، استعاره مفهومی عشق انسان است، در پیوند این چهار استعاره مفهومی با یکدیگر و ظهور سطح اندیشگانی لمعات در سطح زبان، نقش مهمی را ایفا می کند. در لمعات استعاره های مفهومی دیگری نیز وجود دارد که هر کدام گوشه ای از جهان بینی اثر را تبیین و در ساختار آن، ایفای نقش می کنند؛ اما نقش پنج استعاره گفته شده، محوری تر است.
بررسی قطب استعاری و مجازی زبان درشرح شطحیات روزبهان براساس نظریه رومن یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب های نثر صوفیه دارای دو نوع زبان است: کتاب هایی با نثر مغلوب و بیان کننده حالات عارف در عالم وجد و کتاب هایی با نثر متمکن که به بیان و تعلیم اصول تصوف می پردازند. هدف این پژوهش آن است تا با اتکا به نظریه یاکوبسن مبنی بر قطب مجازی و استعاری زبان، شطحیات روزبهان را به شیوه تحلیلی توصیفی بررسی کند. یاکوبسن با پذیرفتن گفته سوسور مبنی بر دو اصل محور جانشینی و هم نشینی، می گوید که مجاز مرسل از خلال رابطه هم نشینی و استعاره از رابطه مشابهت و جانشینی به دست می آید؛ یاکوبسن نثر را دارای طبیعتی مجازی و شعر را دارای طبیعتی استعاری می داند. سوال اصلی پژوهش این است که روزبهان در شرح شطحیات، از کدام یک از این دو قطب بیشتر بهره جسته است؟ با این بررسی درمی یابیم که روزبهان از هر دو سویه قطب مجازی و استعاری زبان بهره برده است، آنجا که به وصف خداوند و خلفای راشدین پرداخته کلام او طبیعتی مجازی دارد و جایی که به شرح شطحیات عرفا پرداخته کلام او بیشتر از قطب استعاری بهره برده است.
معرفت و موقعیت های مرزی در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۶
83-117
حوزههای تخصصی:
برخلاف تصور رایج که متون عرفانی را فاقد گزاره های معرفتی و فلسفی می داند، گزاره ها و مبانی شناختی و فراشناختی به وفور در متون عرفانی، به ویژه مثنوی مولوی به چشم می خورد. مولوی از نقش شاکله ها، ذهنیت ها و موقعیت ها در شکل گیری شناخت آدمی آگاهی دارد.اگرچه این مکتب اگزیستانسیالیسم بود که نخستین بار تجربه های وجودی را مفهوم سازی کرد، از آن زمان که بشر وجود داشته است، خود را درگیر آن ها یافته است. متفکرانی مانند مولوی، از این تجربه های وجودی سخن گفته اند. از دیدگاه مولوی، شناخت ما از خود و جهان شناختی براساس اعتباراتی است که آن ها را قطعی و جزمی می پنداریم، اما با قرارگرفتن در موقعیت هایی درمی یابیم که چندان قابل اطمینان نیستند. او برای نشان دادن بی اعتباری شناخت و ذهنیت های مشروط، غالباً شخصیت های داستان های خود را در وضعیتی شکننده، بحرانی و مرزی قرار می دهد تا به محک تجربه وجودی، عزیمت ها و شاکله های نادرست و منفی آن ها که بدیهی، طبیعی و معتبر جلوه می کنند، دستخوش واسازی و دگرگونی شوند. در این موقعیت های مرزی (به تعبیر یاسپرس) و تجربه اضطراب ناشی از آن ها، تکیه گاه های اعتباری و تصورات قالبی انسان ها فرومی ریزد و امکان تجربه ها و منظرهای نو همچون امکان تجربه فراسوی محدودیت ها یعنی تعالی و هستی در خود شکل می گیرد.
ازدواجیّه الأنا والآخر فی التکوینات الرمزیّه لشعر الخمر الصوفیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یتناول البحث مجموعه من نصوص الخمر الصوفیّه فی القرنین السادس والسابع الهجریّین، فیقف على خصائص الخمر وثیماتها وأوصافها، على المستویین الحسّیّ والروحیّ، کما لو أننا بصدد نصّین اثنین: الأوّل منهما ذو دلالات ظاهره مباشره، تکون الخمر فیه حسیّه تقتضی السکر، وتؤدی بمعاقرها إلى الهذیان والجنون، والثانی منهما ذو دلالات محجوبه باطنه، تکون الخمر فیه رمزاً للمعرفه والمحبّه والخلق، ممّا یعنی أنّنا إزاء ازدواجیّه بین المعنى الموجود والمعنى المفقود، بوصف الأوّل منهما یحیل على ما أحال علیه أهل الفقه والشریعه، والثانی منهما یحیل على ما أحال علیه أهل التصوّف، مثلما نحن إزاء جدلیّه تدور رحاها حول علاقه الأنا بالآخر ""الذات الإلهیّه""، صعوداً وقد تمثّل بالاتصال معه، أو هبوطاً وقد تمثّل بالانفصال عنه، فی محاوله جادّه من قبل الشاعر الصوفیّ للحفاظ على دیمومه التجربه وحمایتها من الموت والبوار.
تحلیل ارتباط ترامتنیِ همایش پرندگان نوشته پیتر سیس با منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
85 - 115
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر توصیف و تبیین سازوکار ارتباطِ ترامتنیِ کتاب همایش پرندگان نوشته پیتر سیس با منطق الطیر عطار در عرصه جهانی است. براساس اسناد پیرامتنی، این کتاب با اقتباس از منطق الطیر برای مخاطب کودک و نوجوان در قالب داستان منثور بازآفریده شده است. این پژوهش با رویکرد بینامتنی به توصیف ارتباط ترامتنی همایش پرندگان با منطق الطیر و تبیین وجوه ارتباطات پنجگانه بین آن ها و ارزیابی ظرفیت الگوی ترامتنیت ژنت می پردازد. نتایج این پژوهش نشان می دهد داستان همایش پرندگان با منطق الطیر در ارتباطاتِ بینامتنی از نوع صریح و ضمنی، بیش متنیِ همان گونه و تراگونه و فرامتنیِ تأییدی و تشریحی بنابر اقتضای مخاطب خود اشتراک دارد و از منظر روابط بیش متنیِ تراگونه و سرمتنی، تفاوت هایی ازجمله کاهش حجم، تغییر قالب و فروکاست بُعد عرفانی به حماسی- تعلیمی را شامل می شود. پیرامتن های درون و برون، میزان وفاداری داستان همایش پرندگان را به اثرِ اصلی نشان می دهد. واکاوی ظرفیت الگوی ژنت، علاوه بر نمایشِ کارکرد آن، معضلاتی چون کمرنگی نقش خواننده، دریافت و واکنش فعال او، عدم استقلال متن و نبودِ نظامِ ارزیابی ساختاری از نوعِ دور هرمنوتیکی در منتها و غایتِ پرداخت این بوطیقای باز را نشان می دهد.
دقوقی، فراداستانی پسامدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فراداستان یکی از رویکردهای مدرن داستان نویسی در ادبیات داستانی پسامدرن است که عموماً پیدایش آن را محصول قرن بیستم میلادی می دانند. در ایران نیز پژوهشگران دیرینه، پیدایش و نمود این تکنیک داستان نویسی را عمدتاً در آثار داستانی معاصر دهه 70 به بعد می دانند، اما نگارنده بر آن است که در مثنوی مولوی، شگردهای داستان نویسی فراداستان به کار رفته است. پژوهش حاضر با بررسی مؤلفه ها و شگردهای اساسی فراداستان درداستان دقوقی از دفتر سوم مثنوی مولوی به شیوه توصیفی-تحلیلی به این پرسش پاسخ می دهد که آیا می توان مولوی را نویسنده ای فراداستانی و پسامدرن دانست؛ و اینکه کدام یک از شگردهای این سبک پسامدرن در داستان دقوقی به عنوان یک اثر کلاسیک فارسی وجود دارد. مطابق نتایج، داستان دقوقی روایتی کاملاً فراداستانی و پسامدرن است که نویسنده آن در خلق این داستان، از بسیاری از مؤلفه ها و شگردهای سبک فراداستان مانند چارچوب بندی فراداستانی، اتصال کوتاه، بازی های زبانی، تناقض و ناسازه، و اقتباس بهره برده است.